اصلاح الگوی مصرف از نگاه اسلام

مشخصات کتاب

عنوان و نام پدیدآور : اصلاح الگوی مصرف از نگاه اسلام/جواد ایروانی ... [و دیگران] ، [ با همکاری دبیرخانه شورای عالی فرهنگی آستان قدس رضوی].

مشخصات نشر : مشهد: دانشگاه علوم اسلامی رضوی، 1389.

مشخصات ظاهری : 418ص.

شابک : 70000 ریال 978-964-7673-76-1:

وضعیت فهرست نویسی : فاپا

یادداشت : نویسندگان جواد ایروانی، علی جلائیان، داوود حیدری،رضا وطن دوست، جعفر علوی،محمد امامی.

یادداشت : کتابنامه : ص. [401] - 418 ؛ همچنین به صورت زیرنویس.

موضوع : مصرف -- جنبه های مذهبی -- اسلام

موضوع : صرفه جویی -- جنبه های مذهبی -- اسلام

موضوع : اسراف -- جنبه های مذهبی -- اسلام

شناسه افزوده : ایروانی، جواد، 1355 -

شناسه افزوده : دانشگاه علوم اسلامی رضوی

رده بندی کنگره : BP250/35/الف57 1389

رده بندی دیویی : 297/634

شماره کتابشناسی ملی : 2136987

ص: 1

اشاره

اصلاح الگوی مصرف

از نگاه اسلام

حجج اسلام دکتر جواد ایروانی، علی جلائیان، داود حیدری،

رضا وطن دوست، دکتر سید جعفر علوی، دکتر محمّد امامی

(پژوهشگران دانشگاه علوم اسلامی رضوی)

نام کتاب: اصلاح الگوی مصرف از نگاه اسلام

نویسندگان: حجج اسلام دکتر جواد ایروانی، علی جلائیان اکبرنیا، داود حیدری،

رضا وطن دوست، دکتر سیدجعفر علوی، دکتر محمد امامی

=

ویراستار علمی و ادبی: علی جلائیان اکبرنیا

طراح جلد: جواد سعیدی

=

چاپ اوّل: مهر 1389

شمارگان: 1000 نسخه

قیمت: 70000 ریال

=

مدیر اجرایی پژوهش و ناظر چاپ: علی اصغریار

حروفچینی و صفحه آرایی: واحد نشر دانشگاه علوم اسلامی رضوی

چاپ و صحافی: مؤسسة فرهنگی قدس

=

مرکز توزیع

مشهد مقدس: حرم مطهر، انتشارات دانشگاه علوم اسلامی رضوی

صندوق پستی: 1193- 91735 تلفن و دورنگار: 2236817-0511

www.razavi.ac.ir

حق چاپ محفوظ است

ص: 2

فهرست مطالب

سخن ناشر. 9

بخش اوّل: جایگاه مصرف در نگاه دینی.. 11

1. جایگاه مصرف در نگاه دینی.. 11

الف) اهداف و انگیزه های مصرف... 13

ب) محدودیت های مصرف... 15

ج) رفتارها، برخاسته از باورها 18

د) تلاش برای سازگاری رفتارها و باورها 19

ه) ضرورت دستیابی به الگوی زندگی.. 20

2. مصرف گرایی؛ الگوی زندگی در عصر حاضر. 21

الف) توسعه، بهانة رواج مصرف گرایی در جوامع اسلامی.. 25

ب) تعالیم اصیل دینی، تنها راه بازگشت به مصرف صحیح.. 26

3. مفهوم مصرف در متون دینی.. 27

الف) اصالت زندگی اخروی.. 28

ب) پیوند مصرف با حیات اخروی انسان.. 30

4. اهمیت مصرف در نگاه دینی.. 32

بخش دوم: مبانی و زمینه های شکل دهنده مصرف صحیح 35

1. غیب باوری.. 35

2. معاد باوری.. 37

3. توجه به هدف خلقت... 38

4. امانت داری.. 41

الف) قرآن و اهل بیت علیهم السلام .. 43

ب) خویشتن خویش.... 44

ج) جامعه و دیگران.. 45

5. مسؤولیت پذیری.. 47

آثار مسؤولیت پذیری در مصرف صحیح.. 48

6. نظم مداری.. 49

7. آموزش و فرهنگ سازی.. 53

ص: 3

بخش سوم: اصول و شاخصه های مصرف صحیح 55

1. الگوی مصرف عمومی و اصول حاکم بر آنها 56

الف) اصل نیاز. 56

ب) توجه به اولویت ها 97

ج) اصل تقدیر معیشت... 102

دو. تناسب درآمد.. 103

سه. شرایط اقتصادی جامعه. 105

د) اصل میانه روی.. 106

ه ) اصل الگو ناپذیری از بیگانگان.. 128

و) اصل الگو ناپذیری از مترفان و مسرفان.. 134

ز) اصل ساده زیستی.. 152

ح) همدردی در تنگناهای اقتصادی.. 175

ط) توجه به متغیّرها (سنّ، جسم، جغرافیا و...). 182

ی) پرهیز از مصارف ممنوع.. 185

2. الگوهای مصرفی ویژه و اصول حاکم بر آنها 185

الف) الگوی مصرف ویژه حاکمان.. 186

ب) الگوی مصرف از اموال عمومی و بیت المال.. 189

بخش چهارم: تعیین الگوی مصرف صحیح. 195

1. تغذیه. 195

الف. پرهیز از خوراکی های ممنوع.. 196

ب) تنوع در تغذیه. 205

ج) نقش زمان و شرایط محیطی در نوع تغذیه. 211

د) مقدار تغذیه. 213

ه ) کیفیت تغذیه. 216

2. پوشاک.... 222

الف) تعداد لباس... 223

ب) کیفیت پوشاک.... 225

ج) مُد لباس... 227

د) رنگ پوشش.... 229

ه ) پوشش بانوان.. 237

ص: 4

و) لباسهای ممنوع.. 247

3. هزینه های ازدواج و خانواده. 249

الف) هزینه های زندگی همسر و فرزندان.. 249

ب) مهر. 251

ج) مراسم و جشن ازدواج.. 254

4. مسکن.. 255

الف) کیفیت ساختمان.. 256

ب) بلندی ساختمان.. 258

ج) ولیمه مسکن.. 259

د) ویژگی های مسکن مطلوب... 260

5. وسیله نقلیه. 264

6. آرایش و زیبایی.. 266

الف) برای خانم ها 270

ب) افراد متأهل.. 271

ج) در برابر جمع. 273

د) در برابر دشمن.. 273

ه ) در مناسبت های ویژه. 274

و) در مسجد و هنگام عبادت... 274

ز) حدود آرایش.... 275

شش. هزینه نمودن برای لوازم آرایشی.. 279

7. حاملهای انرژی.. 280

الف) پرهیز از مصرف بی رویه. 281

ب) مطلوبیت مصرف به مقدار نیاز و پرهیز از تفریط... 284

8. مصارف بهداشتی و درمانی.. 284

الف) اصل اوّل.. 285

ب) اصل دوم. 289

9. مصارف عبادی و اخلاقی.. 291

الف) وضو و غسل.. 292

ب) حج و زیارت... 294

ج) انفاق در راه خدا و وقف.... 295

ص: 5

د) اطعام و میهمانی دادن.. 300

10. مصارف تفریحی.. 305

الف) نکوهش لهو، لغو و لعب، و رابطه آن با تفریحات سالم.. 309

ب) نمونه هایی از تفریحات سالم.. 312

11. پس انداز و سرمایه گذاری.. 316

الف) ممنوعیت راکدگذاری سرمایه. 316

ب) سرمایه گذاری در معاملات سودآور. 318

ج) تقسیم سرمایه. 319

بخش پنجم: آسیب های مصرف صحیح. 321

1. اسراف و تبذیر. 321

الف) مفهوم اسراف و تبذیر و تفاوت آن دو. 321

ب) معیارهای تشخیص اسراف و تبذیر. 322

ج) گناه سنگین اسراف و تبذیر. 328

د) گسترة اسراف و تبذیر. 331

ه ) زمینه ها و عوامل اسراف و تبذیر. 361

و) آسیب شناسی اسراف و تبذیر. 368

ز) درمان شناسی اسراف و تبذیر. 371

2. اتراف (رفاه زدگی و مصرف گرایی). 374

الف) مفهوم شناسی اتراف... 374

ب) ویژگی های مترفان.. 375

ج) عوامل اتراف... 378

د) آسیب شناسی اتراف... 379

ه ) درمان شناسی اتراف... 381

بخش ششم: آثار مثبت اصلاح مصرف.. 385

1. آثار اقتصادی.. 385

الف) پیشگیری از هدر رفتن سرمایه ها 385

ب) برخورداری از برکت... 386

ج) حفظ سرمایه ها و رعایت حقوق دیگران.. 386

د) پس انداز و سرمایه گذاری.. 389

ه ) بی نیازی و مصونیت از فقر و ورشکستگی.. 390

ص: 6

و) خود کفایی و استقلال اقتصادی.. 391

2. فرهنگی.. 391

الف) استقلال فرهنگی.. 391

ب) مقابله موفّق با تهاجم فرهنگی.. 393

ج) گسترش علم.. 393

د) پیشگیری از فساد اخلاقی.. 394

3. معنوی.. 394

الف) تقویت ایمان.. 394

ب) محبوبیت نزد خداوند.. 395

4. سیاسی.. 396

مصونیت از افزایش شکاف طبقاتی.. 396

5. بهداشتی.. 397

الف) سلامت... 397

ب) پیشگیری به جای درمان.. 399

6. اخروی.. 399

الف) رهایی از نارضایتی الهی.. 399

ب) مصونیت از خواری در قیامت... 400

کتابنامه. 401

ص: 7

ص: 8

سخن ناشر

ما بایستی الگوی مصرف را اصلاح کنیم. ما بایستی به سمت اصلاح الگوی مصرف حرکت کنیم. مسئولین کشور در درجة اوّل -چه قوة مقننه، چه قوة مجریه و چه سایر مسئولین کشور؛ قوه ی قضائیه و غیر آنها- و اشخاص و شخصیت ها در رتبه های مختلف اجتماعی و آحاد مردم ما از فقیر و غنی، بایستی به این اصل توجه کنند که باید الگوی مصرف را اصلاح کنند.

این جور مصرف کردن در همه ی زمینه ها -در امور ضروری زندگی، در زیادی های زندگی- مصرف کردن بی رویّه و بدون منطق و بدون تدبیر عقلانی، به ضرر کشور و به ضرر آحاد و اشخاص ماست. من از عموم مردم و بخصوص از مسئولین درخواست می کنم، خواهش می کنم که در این زمینه فعالیت خودشان را در این سال زیاد کنند، افزایش بدهند و برای اصلاح الگوی مصرف برنامه ریزی کنند.

لذا من این سال را، سال «حرکت مردم و مسئولین به سوی اصلاح الگوی مصرف» میدانم و امیدوارم که این عنوان -که «اصلاح الگوی مصرف» است- برای همة ما دستورالعمل باشد و همه ی ما بتوانیم برطبق این شعار مهم و حیاتی و اساسی برای کشور عمل کنیم و از منابع کشورمان به بهترین وجهی استفاده نمائیم.(1)

ص: 9


1- . بخشی از پیام نوروزی مقام معظم رهبری

مبتنی بر فرمایشات مقام معظم رهبری و ضرورت حرکت به سوی اصلاح الگوی مصرف بایسته است ابتدا به مبانی نظری این امر پرداخته شود تا حرکت به این سو، حرکتی استوار و ادامه دار باشد. از این رو با تأکید تولیت عظمی آستان قدس رضوی حضرت آیت الله طبسی بر بازخوانی متون دینی جهت دست یابی به مبانی نظری دین در بارة اصلاح الگوی مصرف و واگذار شدن این طرح به دانشگاه علوم اسلامی رضوی، گروهی از اساتید دانشگاه علوم اسلامی رضوی این امر را بر عهده گرفتند.

اثر حاضر حاصل، بازنویسی مقالات نگاشته شده در این طرح است. طرحنامه ابتدایی از قرار ذیل می باشد.

جایگاه مصرف در نگاه دینی؛

اصول و شاخصه های اصلی مصرف صحیح و کارآمد؛

بسترها و زمینه های شکل دهنده مصرف صحیح؛

عوامل شکل دهنده الگوی مصرف؛

عوامل شکل دهنده الگوهای ناصحیح؛

تعیین الگوی مصرف؛

آسیبهای مصرف صحیح (اسراف، تبذیر، اتراف و...)؛

آثار مثبت اصلاح الگوی مصرف؛

سطح بندی مصرف در فقه اسلامی.

در انجام این طرح آقایان حجج اسلام دکتر جواد ایروانی، علی جلائیان، داود حیدری، رضا وطن دوست، دکتر سید جعفر علوی، دکتر محمّد امامی، همکاری داشته اند.

در پایان از کلیه اندیشوران تقاضا داریم نظرات اصلاحی خویش را جهت تکمیل مباحث هدیه نمایند.

مرکز پژوهش دانشگاه علوم اسلامی رضوی

ص: 10

بخش اوّل: جایگاه مصرف در نگاه دینی

اشاره

امروزه مصرف به یکی از معضلات بشری تبدیل شده است. بشر امروز به شکل فزاینده ای در حال مصرف همه چیز حتی استعداد، توانایی و دارایی های خود برای دستیابی به لذت­های خیالی است. این سبک زندگی که محصول نگرش غیر دینی به انسان و کمال اوست بحرانهای زیستی، معرفتی و اخلاقی در پی داشته و او را از حقیقت خویش دور ساخته است. اصلاح سبک زندگی انسان و جلوگیری از مصرف بی مهابا نیازمند رجوع به دین و تطبیق الگوهای رفتاری با آموزه­های دینی است. در این فصل به جایگاه مصرف در نگاه دینی می پردازیم.

1. جایگاه مصرف در نگاه دینی

اشاره

ابعاد مادّی و معنوی انسان، هریک منشأ پیدایش نیازهایی است که در آموزه های واقع گرایانه و فطرتْ مدار اسلام، توجه فراوان شده است. نیازهای مادّی انسان همچون خوراک، پوشاک و مسکن، جنبة عمومی دارد و استثناپذیر نیست، حتّی، پیامبران و اولیای الهی نیز که در اوج معنویت و ملکوت بوده اند، به طور طبیعی، به امکانات مادّی، نیاز داشته اند. قرآن کریم، در آیات متعدد این پندار را که پیامبران همچون فرشتگان، نباید به امور مادّی، میل و نیازی داشته باشند، نادرست شمرده و نیاز آنان را به غذا، رفتن به بازار و تهیة وسایل زندگی، طبیعی و عمومی دانسته است:

ص: 11

{ وَما أَرْسَلْنَا قَبْلَکَ مِنَ الْمُرْسَلِینَ إلاّ إِنَّهُمْ لَیَأْکُلُونَ الطَّعَامَ وَیَمْشُونَ فِی الأَسْوَاقِ:(1) و پیش از تو پیامبران [خود] را نفرستادیم جز این که آنان [نیز] غذا می خوردند و در بازارها راه می رفتند.}

بر این اساس، قرآن کریم به گونة مستقیم یا غیر مستقیم، مصرف را تجویز نموده و تحریم اعتقادی یا عملی نعمت های مباح را، سخت نکوهیده است، بدین گونه که از یک سو، در آیات متعدد، تمام نعمت ها و امکانات هستی را در خدمت بشر می داند و تصرف انسان در آن و استفادة وی را، جز در اموری خاص، مجاز شمرده است و اصل را بر اباحه و حلیّت مصرف می نهد.(2)

از سوی دیگر، با ترغیب به استفاده از نعمت های مباح، تحریم آن را بدعت و تشریع می داند(3) و خودداری از مصرف آن را سرزنش کرده است.

{ قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِینَةَ اللهِ الَّتِی أَخْرَجَ لِعِبَادِهِ وَالطَّیِّبَاتِ مِنَ الرِّزْقِ قُلْ هِیَ لِلَّذِینَ آمَنُوا فِی الْحَیَاة الدُّنْیَا خَالِصَةً یَوْمَ الْقِیَامَةِ:(4) بگو: زیورهایی را که خدا برای بندگانش پدید آورده و [نیز] روزیهای پاکیزه را چه کسی حرام گردانیده است؟ بگو: این [نعمت ها] در زندگی دنیا برای کسانی است که ایمان آورده اند و روز قیامت [نیز] خاص آنان می باشد. }

با وجود این، بر خلاف مکاتب رایج اقتصادی، مصرف از دیدگاه اسلام، هدف نهایی نیست، بلکه هدفی میانی است و مقدمه ای برای اهداف والاتر، که می بایست در چارچوب معیارهای ارزشی و با رعایت محدودیت های خاصی انجام گیرد که در ادامه به آن می پردازیم.

ص: 12


1- . فرقان(25)، بخشی از آیة20؛ نیز نک: انبیاء(21)، آیة8؛ مؤمنون(23)، آیة33؛ مائده(5)، آیة 75.
2- . نک: بقره(2)، آیة168؛ انعام(6)، آیة45؛ مائده(5)، آیات4 و 5؛ اعراف(7)، آیة157؛ حج(22)، آیة30.
3- . نک: مائده(5)، آیة103؛ انعام(6)، آیات138،140 و 150؛ یونس(10)، آیات59 و 60.
4- . اعراف(7)، بخشی از آیة32: «بگو: زیورهایی را که خدا برای بندگانش پدید آورده و [نیز] روزیهای پاکیزه را چه کسی حرام گردانیده است؟ بگو: این [نعمت ها] در زندگی دنیا برای کسانی است که ایمان آورده اند و روز قیامت [نیز] خاص آنان می باشد».

الف) اهداف و انگیزه های مصرف

در اقتصاد سرمایه داری، هدف نهایی از مصرف، افزایش مطلوبیت است. مطلوبیت، به معنای فایده و رضایت خاطری است که انسان از مصرف کالا یا خدمات، به دست می آورد.(1) در این دیدگاه، سعادت آدمی در به دست آوردن بیشترین لذّت است و لذّت نیز -با وجود اختلاف در مفهوم و مصداق آن- بیشتر، منحصر به لذات مادّی است.(2)

بر پایة این دیدگاه، گرایشهای مادّی و امیال نفسانی، فراتر از نیازهای متعادل جسمی و روحی انسان است و نیازهای کاذب و افراطی را دربرمی گیرد. در این نگرش، آدمی در طول زندگی، تنها یک وظیفه و هدف دارد؛ و آن، جست وجوی بالاترین لذّت ممکنْ می باشد.(3) بدین سان، آرمان نهایی تمام محاسبات و رفتارهای اقتصادی، کسب بیشترین لذّت می باشد.

اگرچه مکتب اسلام در پی فراهم سازی زمینة سعادت و خوشبختی فرد و جامعه است، ولی سعادت را منحصر در افزایش مطلوبیت و لذّتِ ناشی از مصرف کالا و خدمات، نمی داند. در این دیدگاه، انسان دارای دو بُعد جسم و روح و به دنبال آن، نیازها و لذّات روحی و جسمی است؛ بُعد زمانی او، به گسترة ابدیت است و کمال نهایی و سعادت حقیقی اش، در نزدیک شدن، به خدا. در قرآن کریم، واژگانی همچون «فوز»(4)، «فلاح»(5) و «سعادت»(6) که مفهوم خوشبختی راستین آدمی را بیان می کند، همگی ناظر به چنین مفهوم بلندی است و تحقق آن، بسته به توان و شکوفایی استعدادهای درونی برای نزدیک شدن به خدا.

ص: 13


1- . نک: مریدی، سیاوش و علیرضا نوروزی، فرهنگ اقتصادی، ص680.
2- . نک: آ. شومپتر، جوزف، تاریخ تحلّیل اقتصادی، ترجمة فریدون فاطمی، ج1، صص170- 175.
3- . نک: و. لنکستر، لین، خداوندان اندیشه سیاسی، ترجمة علی رامین، ج3، صص1235- 1242 و 1252.
4- . برای نمونه نک: آل عمران(3)، آیة185؛ نساء(4)، آیة73؛ مائده(5)، آیة119؛ توبه(9)، آیة72.
5- . برای نمونه نک: بقره(2)، آیة5؛ توبه(9)، آیة88؛ مؤمنون(23)، آیة102.
6- . برای نمونه نک: هود(11)، آیة108.

قرآن کریم، برای دستیابی به هدف نهایی یاد شده، اهداف میانی، و به تعبیر بهتر، راهکارهای تحقق هدف نهایی و رسیدن به کمال مطلوب را یادآور شده است؛ بدین گونه که غالباً در کنار امر به مصرف و تصرف در نعمت ها، دستوراتی را ارائه فرموده است که هدف از مصرف را روشن می سازد. این دستورات عبارت است از:

1- مصرف همراه با پارسایی: برای تکامل و تقرب به حق، نخستین گام، ترک نافرمانی خدا و دوری جستن از گناهان است. از این رو، تصرف در نعمت ها بایستی همراه با پارسایی و ترک گناه باشد.

{ وَکُلُوا مِمَّا رَزَقَکُمُ اللهُ حَلالاً طَیِّباً وَاتَّقُوا اللهَ:(1) و از آنچه خداوند روزی شما گردانیده، حلال و پاکیزه را بخورید و از خدا، پروا دارید.}

چنین مطلبی، در آیات دیگر قرآن کریم، با پیروی نکردن از گامهای شیطان،(2) به فساد نپرداختن(3) و طغیانگری نکردن،(4) بیان شده است.

2- مصرف همراه با عمل صالح: قرآن کریم این نکته را یادآور می شود که مصرف، باید مقدمة انجام کارهای شایسته باشد.

{ یَا أَیُّهَا الرُّسُلُ کُلُوا مِنَ الطَّیِّبَاتِ وَاعْمَلُوا صَالِحاً:(5) ای پیامبران! از چیزهای پاکیزه بخورید و کار شایسته انجام دهید.}

3- مصرف همراه با شُکر: نتیجة نکات یادشده (ترک گناه و عمل صالح) در شکر نُمود می یابد، چراکه شکر، به مفهوم گسترده اش، به کارگیری نعمت ها در مسیر هدف آفرینش آنهاست.

{ یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُلُوا مِنْ طَیِّبَاتِ مَا رَزَقْنَاکُمْ وَاشْکُرُوا لله:(6) ای کسانی که ایمان

ص: 14


1- . مائده(5)، بخشی از آیة88.
2- . نک: بقره(2)، آیة168.
3- . بقره(2)، آیة60.
4- . طه(20)، آیة81.
5- . مؤمنون(23)، بخشی از آیة51.
6- . بقره(2)، بخشی از آیة172.

آورده اید، از نعمت های پاکیزه ای که روزی شما کردیم، بخورید و خدا را شکر کنید.}

4- مصرف همراه با ادای حقوق: از مصادیق بارز شکر عملی، پرداخت حقوق مالی و از جمله حق فقیران است:

{ کُلُوا مِنْ ثَمَرِهِ إِذَا أَثْمَرَ وَآتُوا حَقَّهُ یَوْمَ حَصَادِهِ وَلاتُسْرِفُوا:(1) از میوة آن، چون ثمرداد، بخورید، و حقّ [بینوایان از] آن را، روز بهره برداری از آن بدهید، و زیاده روی مکنید.}

نکتة پایانی این که اهداف والایی که اسلام برای مصرف ارائه کرده است، موجب شکل گیری انگیزه های مثبت در نظر مصرف کنندة مسلمان می شود به گونه ای که مصرف هرگونه کالا و استفاده از هر خدمتی را به انگیزة رضایت الهی و نیل به پاداش و قرب او انجام می دهد. رسول خدا صلی الله علیه و آله در این باره می فرمایند:

«لیکن لک فی کلّ شیء نیّة حتّی فی النوم والأکل:(2) باید که تو را در هر چیز، حتی در خواب و خوراک، نیّتی [شایسته] باشد.»

در مقابل، انگیزه های منفی در مصرف، همچون فخرفروشی، خودنمایی، هم چشمی و شهوت خواهی، هرچند ممکن است منع شرعی نداشته باشد، بی گمان بر خلاف ارزشهای دینی است و در قرآن و روایات، نکوهیده است.(3)

هدف اسلام در مصرف، وجود محدودیت هایی را در استفاده از کالاها و خدمات موجب می گردد و رعایت چارچوب ارزشی خاصی را الزامی می کند. از این رو، شایسته است محدودیت های مهم مصرف را از دیدگاه اسلام، اشاره کنیم.

ب) محدودیت های مصرف

چنان که گذشت، مصرف از دیدگاه اسلام، مقدمه و ابزاری است برای نیل به

ص: 15


1- . انعام(6)، آیة141؛ برای آیات بیشتر در این باره نک: رجایی، محمّدکاظم، معجم موضوعی آیات اقتصادی قرآن، صص287- 289.
2- . شیخ حرّ عاملی، وسائل الشیعه، ج1، ص34.
3- . برای نمونه نک: اعراف(7)، آیة176؛ یوسف(12)، آیة52؛ جاثیه(45)، آیة23؛ محمّد(47)، آیة14؛ حدید(57)، آیة20.

سعادت حقیقی و کمال مطلوب. بر این اساس، مصرف کالاها و خدماتی که آدمی را از رسیدن به مقصد و هدف نهایی بازمی دارد، ممنوع است. از این رو، در آیین والای اسلام، مصرف برخی کالاها به طور کلّی یا در شرایط خاص ممنوع است و می باید در تعیین الگوی مصرف به آن توجه کرد. تفصیل مطالب در بارة این موضوع خواهد آمد. ولی لازم است به دلیل اهمیت و تأثیر تعیین کنندة آن در بحث، اشاره ای به آن داشته باشیم.

کالاها و خدمات مصرفی ممنوع را می توان در سه دسته جای داد.

الف) مصرف برخی کالاها به طور مطلق ممنوع است؛ به این معنا که برای همة افراد و در هر زمان و مکان، حرام می باشد و مصرف آن -جز در اموری استثنایی همچون اضطرار- روا نیست. ممنوعیت مصرف شراب، خون، مردار، گوشت خوک و حیوانات حلال گوشتی که ذبح شرعی نشده است، از چیزهایی است که در قرآن کریم، تصریح شده است(1).

برخی آیات قرآن، معیارها و ملاک های اباحه و تحریم پاره ای کالاها را نیز بیان کرده است؛ خبیث(2) و پلید(3) بودن، ایجاد دشمنی، کینه توزی و غفلت،(4) معیارهایی برای ممنوعیت برخی کالاها یاد شده است.(5)

ب) مصرف اموال و کالاهای دیگران، بدون رضایت آنان، گونة دیگری از ممنوعیت مصرف در اسلام است. قرآن کریم، با طرح عنوان کلّی «اکل مال به باطل»(6) و نهی از آن، هرگونه مصرف و تصرّفی را که از راههای غیر مشروع همچون تقلب،

ص: 16


1- . نک: بقره(2)، آیة173؛ مائده(5)، آیات3 و 90؛ انعام(6)، آیات141 و 145؛ نحل(16)، آیة115.
2- . نک: اعراف(7)، آیة157.
3- . نک: انعام(6)، آیة145.
4- . نک: مائده(5)، آیات90 و 91.
5- . برای آگاهی بیشتر از آیات مربوط نک: رجایی، محمّدکاظم، معجم موضوعی آیات اقتصادی قرآن، صص330- 334.
6- . نک: بقره(2)، آیة188؛ نساء(4)، آیة29.

اختلاس، ربا، قمار، غصب، استثمار و مانند آن باشد، ممنوع ساخته است. ناگفته پیداست که مراد از «اکل» در این جا، مطلق تصرّف است، خواه به صورت خوردن باشد یا پوشیدن و سکونت و جز آن.

از دیدگاه اسلام، تصرف غاصبانه در اموال مردم، گناهی بسیار بزرگ است. قرآن کریم، تصرّف ناحق در اموال یتیم را چون خوردن آتش می داند که تجسّم عینی آن، آتش دوزخ خواهد بود.(1) روایات نیز، غصب حقوق مردم را «گناهی نابخشودنی»(2) دانسته است که حتی شهادت در راه خدا نیز کفّارة آن نمی باشد.(3)

از سوی دیگر، بر اساس آموزه های دینی، حرام خواری بر روح و روان آدمی تأثیری منفی می نهد و موجب دلمردگی و سنگدلی می گردد و صفای باطن را می زداید، چنان که مصرف مال حلال، زمینة روحی مناسبی برای انجام کارهای نیک فراهم می سازد. قرآن کریم، با اشاره ای نغز به این نکته، می فرماید:

{ یَا أَیُّهَا الرُّسُلُ کُلُوا مِنَ الطَّیِّبَاتِ وَاعْمَلُوا صَالِحاً:(4) ای پیامبران! از چیزهای پاکیزه بخورید و کار شایسته کنید.}

دستور به انجام «عمل صالح» در کنار «اکل طیّبات» خود اشاره ای به ارتباط میان آن دو است.

در برخی روایات نیز چنین مفهومی آمده است، چنان که امام حسین علیه السلام خطاب به لشکریان عمر سعد، هنگامی که آنان، حاضر به شنیدن سخنان ایشان نشدند، فرمود:

«ویلکم ما علیکم أن تنصتوا إلیّ... فقد ملئت بطونکم من الحرام وطبع علی قلوبکم...:(5) وای بر شما! چه چیزی شنیدن سخن مرا بر شما گران نموده است؟... قطعاً

ص: 17


1- . نک: نساء(4)، آیة10.
2- . نک: شیخ کلینی، الکافی، ج2، ص443.
3- . نک: همان، ج5، ص94.
4- . مؤمنون(23)، بخشی از آیة51.
5- . علاّمه مجلسی، بحار الأنوار، ج45، ص8.

شکمهای شما از حرام پر شده است و بر دلهایتان مهر زده شده.»

ج) مصرف پاره ای کالاها، در شرایط زمانی و مکانی خاصّی ممنوع است. برای نمونه، خوردن و آشامیدن در حال روزه،(1) صید برخی حیوانات صحرایی(2) و پوشیدن برخی لباسها در حال احرام(3) از آن جمله است.

افزون بر مطالب یاد شده، محدودیت های دیگری نیز در چند و چون مصرف و به ویژه نفی اسراف و مصرف زدگی وجود دارد که در فصلها بعدی خواهد آمد.

در این جا مناسب است این مختصر را با توضیحاتی بیشتر پیشکش نماییم.

ج) رفتارها، برخاسته از باورها

تلقی انسان از هستی و حقیقت وجودی خویش و برداشتی که از زندگی و حاصل آن دارد، موجب می شود انسان نوع معینی از سلوک فردی و اجتماعی را برگزیند و به گونة خاصی عمل نماید. بنابراین باورهای خاص منطقاً به رفتارهایی مشخص منتهی می شوند.

به بیان دیگر رفتار فردی و اجتماعی انسان بر اساس آرمانهایی است که به مفروضات هستی شناسانه و انسان شناسانة ویژه ای تکیه دارند و برخاسته از نگرش ها، باورها و ارزش هایی است که انسان آگاهانه و یا ناآگاهانه پذیرفته است.

کسی که انسان را حیوانی همچون دیگر حیوانات می داند و حقیقت اخروی را منکر است، تنها به نیازهای مادّی اصالت می­دهد و همه مناسبات زندگی خود را بر پایة بهره وری و تمتع هر چه بیشتر از طبیعت و انباشت ثروت تنظیم می کند. نگاه چنین شخصی به جهان پیرامونش نیز تنها از دریچه منافع و سود شخصی است.

امّا انسانی که به حیات ابدی معتقد و در پی رسیدن به کمال حقیقی است، رفتارش

ص: 18


1- . نک: بقره(2)، آیة187.
2- . نک: مائده(5)، آیة96.
3- . نک: شیخ کلینی، الکافی، ج4، صص344- 346؛ شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج5، صص69-70.

نیز در همین مسیر سامان می یابد. چنین فردی هیچگاه حاضر نخواهد شد برای دستیابی به متاع اندک دنیا، حیات جاودان خویش را به خطر اندازد.

از این رو مفاهیمی چون توسعه، رشد، ثروت، رفاه و مصرف که در اقتصاد مورد توجه اند، با تفسیری که انسان از حقیقت خویش و جایگاهش در نظام هستی دارد، مرتبط است. «مصرف» به عنوان یک رفتار انسانی، در بستر باور و نگرش حاکم بر اذهان افراد و جامعه شکل می­گیرد. همچنین به برداشت خاصی از مفهوم سعادت و خوشبختی انسان استوار است.

در نتیجه می توان گفت: تلقی های گوناگون از هستی و انسان، الگوی رفتار آدمی را متفاوت می سازد، از جمله الگوی مصرف. لذا نوع نگرش و باورهای پایه­ای، در پاسخ به پرسشهایی از این دست که چه چیز را باید مصرف کرد؟ چگونه و به چه مقدار؟ نقش اساسی دارند.

د) تلاش برای سازگاری رفتارها و باورها

گر چه بین باورها و رفتارها رابطة حقیقی وجود دارد و هر باوری مستلزم رفتاری خاص است امّا واقعیت این است که برخی به سبب جهالت و یا غفلت، به گونه ای رفتار می کنند که با باورها و ارزشها مورد قبولشان سازگار نیست.

افرادی هستند که صادقانه به ارزشهایی ایمان آورده اند ولی از لوازم علمی و عملی آن بی خبرند و تحت تاثیر احساسات و تمایلات به باورهایشان پایبندی ندارند و بی آنکه خود بدانند دچار ناسازگاری فکری و عملی می شوند. رواج این مسأله به تدریج انسان ها و جوامع را دچار بحران هویت می کند و سرمایه های مادّی و معنوی آنان را به هدر می دهد و همبستگی اجتماعی را فرو می ریزد.

برای رهایی از پی آمدهای نازسازگاری میان باورها و رفتارها و ایجاد تعادل میان نگرش و کُنِش، یکی از دو راه را برگزیده شده است.

نخست پذیرش الگوهای رفتاری جدید و پدید آورند باورهای نو و یا بازسازی

ص: 19

باورهای پیشین از طریق ابداع.

البته تغییر باورهای پیشین گاه به میزانی کُند و خزنده است که عموم افراد جامعه این دگرگونی در باورها و ارزشها را احساس نمی کنند و به همین سبب مقاوتی نیز در برابر آن از خود نشان نمی دهند.

دوم آن که باورها را حفظ کرده و الگوهای رفتاری متناسب با آن را پدید آورند.

عقلانی و فطری بودن باورها و ارزش ها و نیز توان آنها در برطرف ساختن نیازهای اساسی بشر، جذابیت و کارآمدی الگوهای رفتاری جدید و همچنین سطح آگاهی و عقلانیت افراد جامعه از جمله عواملی هستند که انسان ها و جوامع را در انتخاب یکی از این دو مسیر یاری می رسانند.

ه) ضرورت دستیابی به الگوی زندگی

با توجه به نکات یاد شده می توان گفت: اگر انسان و یا جامعه ای به حقانیت باورهای خود ایمان داشته و خواهان تثبیت و تعمیق آن باشد؛ نمی تواند در حوزة رفتار توجهی به باورها نداشته باشد و فارغ از ارزش ها و باورهایش، الگوی رفتاری خود را تنظیم کند.

عقلانیت حکم می کند انسان از یک سو الگوهای رفتاری همسو با باورها را شناخته و آن را نهادینه نماید و از دیگر سوی از رواج الگوهای رفتاری ناسازگار با آن باورها و ارزشهایی که سلامت فکری خود و جامعه را به خطر می اندازد جلوگیری کند.

نظام فکری برآمده از تعالیم دینی کاملاً متفاوت از نظام فکری غیر دینی است. انسان ها و جوامعی که با تمام وجود به دعوت پیامبران الهی پاسخ داده اند ناگزیرند اعمال فردی و جمعی خود را با تعالیم دینی منطبق سازند و در مناسبات خود الگوهایی را طراحی نمایند و در حوزه های مختلف ارایه نمایند که برگرفته از باورها و ارزشهای دینی باشد در غیر این صورت جامعه دچار ناسازگاری در فکر و عمل خواهد شد و رواج الگوهای رفتاری ناسازگار با مبانی دینی، به تدریج به تضعیف باورها و نگرش های دینی و در نهایت به تغییر آنها خواهد انجامید.

ص: 20

2. مصرف گرایی؛ الگوی زندگی در عصر حاضر

اشاره

با ظهور مدرنیسم و تحول در نگرش انسان غربی و گسترش تکنولوژی نوین، سبک جدیدی از زندگی پدید آمد که بر نگاه غیر دینی از انسان، هستی و سعادت او بنا شده است.

ابتدا تصور می شد روشهای نوین زندگی در دنیای مدرن می تواند آسایش و خوشبختی را برای بشر به ارمغان آورد. امّا به تدریج آثار و پی آمدهای ناگوار آن پدیدار گشت و نشانه های بحران ناشی از تغییر نگرش و رفتار انسان غربی در عرصه های مختلف رخ نمود.

سبک نوین زندگی در دنیای مدرن به شدت با نوع و چگونگی مصرف افراد جامعة مدرن درآمیخته است و مصرفْ دیگر یک پدیدة صرفاً اقتصادی ساده برای رفع نیازهای واقعی زیستی نیست. یعنی مفهوم ابتدایی مصرف که مبتنی بر رفع نیازهای ضروری بود دگرگون شده و معیاری برای نشان دادن هویت و ارزشها و پایگاه اجتماعی افراد گردیده است. مصرف در دنیای جدید چنان ارزش و اهمیتی دارد که همه اعمال اجتماعی، ارزشهای فرهنگی، ایده ها، آرزوها و هویت ها در رابطه با مصرف تعریف می شوند و جهت می یابند. از این رو انسان در جهان کنونی ناخواسته در یک میدان مسابقه بی پایان مصرف واقع شده است و ناگزیر است برای کسب جایگاه بهتر در هِرم تشَخّص اجتماعی بی مهابا مصرف کند و حتی بسیاری از افراد با تحمل فشارهای روحی، روانی و اقتصادی، برای متمدن نشان دادن خود به خرید و مصرف کالاهای متنوع و مدرن، روی می آورند.

بدون شک مصرف یکی از ارکان نظام اقتصادی غرب و ضرورت حتمی توسعه به شیوه غربی آن است. در واقع نظام سرمایه داری حاکم در کشورهای صنعتی بر اصل انباشت هر چه بیشتر ثروت و سود اقتصادی استوار بوده و هست و این میسر نیست مگر با مصرف مداوم مردم این کشورها. اگر کالاهای تولید شده مصرف نشود امکان

ص: 21

توسعة تولید، در نتیجه توسعة اقتصادی نخواهد بود. بنابراین برای تولید بیشتر باید مردم را به مصرف هر چه بیشتر ترغیب کرد. از همین رو است که تبلیغات تجاری که بر جنبه حیوانی بشر و کثیف ترین امیال و آمال او بنا شده است یکی از ارکان اساسی توسعه به شیوه ی غربی محسوب می شود.

نظام سرمایه داری غرب با بهره گیری از رسانه های جمعی و تبلیغات مدرن، تنوع بخشی به کالاهای مصرفی و ایجاد گرایش هایی انحرافی مثل مدگرایی و تجددطلبی به اشاعة ایدئولوژی مصرف گرایی دامن می زند. نظام سلطه برای حفظ سیستم کنونی اقتصاد آزاد و دست آوردهای آن، از یکسو مدام ماندگاری تولیدات کارخانه ها را کاهش می دهد و از سوی دیگر با تولید نیازهای کاذب مردم را به مصرف هر چه بیشتر و اسراف و تبذیر وادار می کند. روژه گارودی معتقد است:

«اقتصاد آزاد به شیوه ی غربی برای رفع احتیاج بازار نیست بلکه برای ایجاد بازار احتیاج است.»(1)

متأسفانه علی رغم آشکار شدن پیامدهای منفی زندگی مبتنی بر مصرف در دنیای جدید -از جمله کاهش منابع، آلوده شدن طبیعت، تخریب محیط زیست و دور شدن از فضایل و ارزشهای انسانی- فرهنگ مصرفی، امروزه در کشورهای مختلف به شدّت در حال گسترش می باشد. همانطور که بسیاری از نظریه پردازان بیان داشته اند مصرف در معنای جدیدش از پیامدهای گریزناپدیر نظام سرمایه داری و از اجزاء مقوّم آن است. از این منظر، مصرف نه تنها یک کارکرد اقتصادی نیست بلکه پدیده ای کاملاً فرهنگی و از بارزترین ویژگی های جوامع غربی تلقی می شود. مصرف در چنین جامعه ای از یک سو هدف محسوب می شود و از سوی دیگر موتور محرکة هر گونه فعالیتی نیز هست. به همین جهت بقای جامعة مدرن در گرو تربیت مصرف کنندگانی خوب و به قول اسلیتر «قهرمانان مدرنیته» است. مصرف کنندگانی که نباید حتی لحظه

ص: 22


1- . گارودی، روژه، هشدار به زندگان، ص495.

ای به ایشان فرصت داد تا از این رؤیای (مصرف) به در آیند، بنابراین تبلیغ کنندگان کالاها باید دائماً فعّال باشند و سخت کار کنند تا پیام آنها به صورت ممتد به مشتریانشان برسد و انقطاعی صورت نگیرد.(1)

در مهندسی اجتماعی نظام مدرنیته غرب، چنان به خودخواهی، حرص، زیاده خواهی و دنیا طلبی افراد دامن زده می شود که انسان تنها در هویت دنیوی و مادّیش خلاصه می شود و افراد نیز کمال خود را تنها در مصرف هر چه بیشتر جستجو می کنند. بنابراین یک جامعه مصرفی، بسیار بیشتر از نیاز خود مصرف می کند. که از آن به «جنون مصرف» یاد شده است و واقعیت آن است که زندگی مبتنی بر تکنولوژی مدرن، عمدتاً بر حرص مبتنی است.(2)

سبک جدید زندگی که بر محور مصرف بنا شده است محصول نگرش های جدید به هستی، انسان و علم و نیز سلطة ابزارها و تکنولوژهای مدرن است. تمدن جدید با پشت کردن به ارزشهای الهی و نفی ربوبیت خداوند، خود را منشأ تعیین ارزش ها و قانونگذاری قرار داده است و خوشبختی، صلاح و فلاح خود را صرفاً در جهان مادّی و در برخورداری از تنعمات آن جستجو می کند. در نظام ارزشی و فرهنگی تمدن غرب، مصرف غایتی اصیل و موجب سعادت انسان است. نیکبختی آدمیان فقط با مصرف کالا و خدمات تأمین می شود و تنها راه افزایش این نیکبختی با بالا بردن میزان مصرف میسر است. بنابراین کسب لذت و کاهش هرگونه محرومیت و درد و رنج فردی در بُعد مادی و حیوانی، اساس و مبنای اصلی همة فعالیت های انسان مدرن در جامعه مدرن به شمار می آید.

در نگرش جدید، سُودمندی و سُودْإنگاری(3) به عنوان یک معیار و ملاک در درستی و

ص: 23


1- . به نقل از مقاله: موسوی، محمّد علی و همکاران، مصرف گرایی در آمریکا در بستر فضای مجازی؛ نشریه رسانه، بهار 1388، شماره 7.
2- . آوینی، سید مرتضی، توسعه و مبانی تمدن غرب، ص16.
3- . Utilitarianism

نادرستی رفتار تلقی می شود. «دومندویل» معتقد است که «خودمحوری و سودطلبی»، گر چه رذیلت نامیده می شود، امّا به نفع جامعه است و بدون لذت پرستی، خودخواهی مادّی، حرص، زیاده طلبی، تکاثر و شهوترانی، زندگی متوقف می شود.وی معتقد است: اگر می خواهید به جامعه خدمت کنید، بگذارید رذیلت های فردی، خودخواهی ها و مادیت ها، زیادتر شوند.(1) نویسنده آمریکایی، «سایون ان. پاتن»، در کتاب «مبانی جدید تمدن»، مینویسد:

«جامعه، از این پس نباید به مهار آرزوها و خواستههای شهروندان بپردازد و آنان را چون گذشته به صرفهجویی و قناعت فرا بخواند بلکه برعکس، باید آنان را تشویق و تحریک به مصرف بیشتر کند و از آنها بخواهد که برای مصرف بیشتر، کار بیشتری انجام دهند؛ «مصرف بیشتر با تلاش بیشتر» این امر، جامعه را به سوی فراوانی و رفاه میبرد.»

بشر غربی با انقطاع از غیب و وحی و اصالت بخشیدن به امیال و شهوات در نتیجه به انکار اخلاق و فضایل معنوی پرداخت که آثار آن را در همه شؤون تمدن جدید و از جمله اقتصاد به خوبی قابل مشاهده است. فضیلت هایی همانند قناعت، میانه روی، اندازه در معیشت، انفاق، ایثار، زُهد، مهرورزی به طبیعت و مخلوقات خداوند و... به تدریج کم رنگ و یا محو شدند و اموری مانند تکاثر، تفاخر، تبعیض، رفاه طلبی، زیاده خواهی، مصرف زدگی و دست اندازی روزافزون به طبیعت از لوازم توسعه و ارزشهای دوران جدید شناخته شدند.

طبیعی است انسانی که هدف غایی خود را تنها دستیابی به مواهب و لذایذ دنیوی می داند خواه از حیث نظری معتقد به خداوند و آخرت باشد و خواه نباشد به سعادتی فراتر از آنچه در دنیای خاکی به دست می آید نمی اندیشد و اگر به دینی هم گرایش داشته باشد آن را تنها برای دنیای خود می خواهد.

ص: 24


1- . عالم، عبدالرحمن، تاریخ فلسفه سیاسی غرب، ص383.

الوین گولدنر(1) می گوید:

«در چنین فرهنگی ارزشهای سنتی، تزییناتی حاشیه ای محسوب می شوند. مهربانی، شجاعت، انسانیت، وفاداری، عشق، بخشش، سپاسگزاری، دیگر اصول مهمی برای روند عادی زندگی صنعتی و یا حتّی زندگی اجتماعی به حساب نمی آیند. دیگر مسأله این نیست که فرد تا چه اندازه کارش را خوب انجام می دهد و یا این که چه نوع کاری انجام می دهد، بلکه آنچه که قابل اهمیت است، حاصلی است که از این کار به دست می آید. هر ارزشی به جز سودمندی در محیط کار و حتی خارج از آن (البته به میزانی کمتر) جالب، امّا غیر ضروری محسوب می گردد.»(2)

الف) توسعه، بهانة رواج مصرف گرایی در جوامع اسلامی

مصرف در دنیای کنونی از پایه های بسط قدرت برای نظام سلطه محسوب می شود و نظام سرمایه داری برای تداوم خود با بهره گیری از رسانه های جمعی و تبلیغات مدرن، به اشاعه فرهنگ مصرف گرایی دامن می زند. امّا باید توجه داشت که بخشی از این رشد فرهنگ مصرفی ناشی از عدم ارایه الگوی رفتاری کارآمد و همخوان با آموزه های دینی و بی توجهی به جنبه های بنیادی و فرهنگی بکارگیری مدلهای غیر بومی در حوزه های اجتماعی و اقتصادی است.

بسیاری از کشورهای به اصطلاح در حال توسعة جهان به علت الگو قرار دادن نظام اقتصادی کشورهای پیشرفته -کشورهای سرمایه داری که ترویج ایدئولوژی مصرفی یکی از ارکان اساسی مدل توسعه اقتصادی آنها است- به این دام گرفتار آمده و خود باعث تشویق و ترغیب فرهنگ مصرفی شده اند.(3)

در کشورهای اسلامی به دلیل وجود معارف والا و فرهنگ قدرتمند اسلامی، گسترش الگوهای توسعه به مفهوم غربی آن هر چند با چالشها و مقاومتهای فراوانی

ص: 25


1- . Alvin Gouldner
2- . گولدنر، الوین، بحران جامعه شناسی غرب، ص96.
3- . نک: فاطمی، حسن، گرسنگی؛ ارمغان استعمار، ص230.

روبه رو بوده و هست امّا به دلیل بی توجهی به مبانی و ابعاد گستره توسعة غربی از جمله انسان مداری، مادّی گرایی، منفعت طلبی، کمّی نگری... و نیز مظاهر چشمنواز و دلفریب آن، باعث شده تا آسیبهای آن فرهنگ از جمله رواج مصرف گرایی دامنگیر مردم در بخشهای بزرگی از فرهنگ، اقتصاد و صنعت ما در سال های گذشته گردد.

ب) تعالیم اصیل دینی، تنها راه بازگشت به مصرف صحیح

مصرف گرایی نوین به شکل بی رویه یک آسیب فرهنگی است که درمان آن بدون توجه عمیق به ریشه های آن -که در نگرش تمدن جدید نهفته است- امکان ندارد. برای غلبه بر فرهنگ مصرف گرایی راهی بجز بازگشت به تعالیم آسمانی ادیان نیست. روند «مصرف گرایی» تنها با توصیه های اخلاقی و بیان پی آمدهای دنیوی آن تغییر نخواهد کرد، بلکه این کار نیازمند یک تغییر اساسی در نگرش های فرهنگی است. نگرشهایی که افراد را به فزون خواهی و مصرف بیش از حدّ وا می دارد.

امیال انسان هایی که خود را از ولایت الهی بیرون می دانند و مغرورانه در پی سلطه بر دیگر موجودات هستند و تنها به منافع دنیوی خویش اصالت می دهند با هیچ ابزاری به جز دینمداری قابل کنترل نیست. به این مطلبی برخی اندیشمندان غرب نیز اذعان نموده اند. بیل مک کیبن در مقاله ای به نام نقش مذهب در نجات محیط زیست می گوید:

«دین به ما کمک می کند که در میان همة چیزهای دیگر، خود را بشناسیم و بدانیم که چگونه باید عمل کرد.»(1)

اگر سبک زندگی بر اساس مبانی توحیدی و اندیشه های الهی بنا شود، یعنی اگر خدا محوری به جای انسان محوری در اندیشة بشر جدید بنشیند و انسان در عرصة زندگی فردی و جمعی خود تعالیم انبیاء را چراغ راه خویش قرار دهد، بدون شک بر بسیاری از

ص: 26


1- . مک کیبن، بیل، نقش مذهب در نجات محیط زیست، سیاحت غرب، شماره 17، آذر 1383، صص131- 138، به نقل از نشریه: «American Academy of Arts and Sciences, no. 130».

بحران ها از جمله بحران های زیست محیطی، بهداشتی و آسیب های اجتماعی به ویژه مصرف زدگی غلبه خواهد کرد.

انبیاء الهی پیش از آنکه به توصیه های اخلاقی و تغییر رفتار انسان ها بپردازند در تغییر بینش و ارتقاء بصیرت آنان می کوشیده اند. پیامبران با تعمیق باورها و ارزش ها الهی و با تنظیم مناسبات اجتماعی بر پایة این باورها افراد جامعه را در مسیر تعالی قرار می دادند.

دین اسلام بر بینش ها و ارزش هایی متکی است که نفوذ آنها در روان و اخلاق انسان و ظهور آنها در رفتار آدمی، علاوه بر تأمین کمال حقیقی و سعادت اخروی، نقش فوق العاده ای در جلوگیری از پیدایش مشکلات اجتماعی و اقتصادی و نیز در حل سریع و آسان آنها دارد.

3. مفهوم مصرف در متون دینی

اشاره

برخی در تعریف مصرف گفته اند: ثروت، منبع درآمد است و درآمد خالص (درآمد منهای استهلاک) به دو منظور استفاده می شود: بخشی از آن به انباشتن ثروت و پس انداز اختصاص می یابد و بخش دیگر، صرف تحصیل لذت می شود. آن قسمت از درآمد که صرف به دست آوردن لذت می گردد، مصرف نام دارد.(1)

به گونه دقیق نمی توان برای این معنا از مصرف در آیات و روایات معادلی پیدا کرد. البته واژهای بسیاری در متون دینی به بهره گیری از امکانات دنیوی اشاره دارد که به دلیل همراهی و یا عدم همراهی با ارزشهای دین، اغلب آنها بار معنایی مثبت و یا منفی دارند و برخی دیگر از واژها نیز به مصادیق خاصی از بهره مندی اشاره می کنند. تعدادی از این واژگان عبارتند از: أکل، قناعت، حرص، اسراف، إتراف، تبذیر، انفاق، ایثار، إذْهابِ طَیبات، إحسان، استمتاع، اقتصاد، بُخل، شُکر نعمت، کُفران نعمت، تَنعُّم، تَمتُّع،

ص: 27


1- . قدیری اصل، باقر، کلیات علم اقتصاد، ص274.

إضاعة مال، هزینه کردن نابجای اموال و...(1) برخی از این واژگان به گونه هایی از مصرف اشاره دارند که از نگاه دینی مذموم است و دینداران از ارتکاب آن نهی شده اند و برخی دیگر از رفتارهای پسندیده و مورد رضایت خداوند شمرده شده اند.

در نگاه دینی مصرف کالا یا خدمات به معنای بهره مندی از آنچه خداوند در اختیار انسان قرار داده است نه تنها مجاز که با رعایت ضوابط ومعیارها، امری لازم و ضروری است به همین سبب در برخی آیات قرآن کریم، انسان ها به مصرف ترغیب و برخی که نعمت های الهی را بر خود حرام کرده اند سرزنش می شوند.

برای شناخت جایگاه مصرف در آموزه های دینی لازم است به دو نکته توجه داشت.

الف) اصالت زندگی اخروی

از نظر اسلام بهره مندی از مزایای حیات مادّی آخرین درجة سعادت آدمی نیست و سعادت او در برخورداری از لذائذ مادّی خلاصه نمی شود. زندگی واقعی همان زندگی أخروی است. بنابراین نه تنها مصرف بلکه همه اعمال انسان با ملاک رستگاری در آخرت تنظیم می شود هر عملی که انسان را به کمال نهایی برساند مطلوب و مورد تایید دین است و هر عملی که او را از کمال و سعادت اخروی دور سازد ناپسند و مذموم است. بسیاری از آیات قرآن بر اصالت حیات اخروی تاکید دارند و در روایات نیز این معنا را می­توان مشاهده کرد. به برخی از این آموزه ها اشاره می­شود:

امام علی علیه السلام می فرماید:

«إنّکَ مَخلوقٌ للآخِرةِ فاعمَلْ لها، إنّکَ لَم تُخْلَقْ للدُّنیا فازْهَدْ فِیها:(2) تو برای آخرت آفریده شده ای؛ پس، برای آن کار کن. برای دنیا آفریده نشده ای؛ پس، از آن روی برتاب.»

آن امام در جای دیگر می فرماید:

ص: 28


1- . برای شناخت اجمالی واژه­گانی از این دست نک: محمّدی ری شهری، محمّد، میزان الحکمه.
2- . تمیمی آمدی، عبد الواحد، غرر الحکم، ٣٨١٠- ٣٨١١.

«الحازِمُ مَن لَم یَشْغَلْهُ غُرورُ دُنْیاه عنِ العَمَلِ لاُخْراه:(1) دور اندیش کسی است که فریبندگی دنیا او را از کار برای آخرتش باز ندارد.»

قرآن کریم بر اساس اصالت حیات اخروی انسان ها را به دو گروه تقسیم می­کند. گروهی که تنها خواهان دنیا هستند و از آخرت بی بهره اند و گروهی که هم از حسنات دنیوی بهره مندند و هم از حسنات آخرت.

{...فَمِنَ النَّاسِ مَنْ یَقُولُ رَبَّنا آتِنا فِی الدُّنْیا وَما لَهُ فِی الْآخِرَةِ مِنْ خَلاقٍ وَمِنْهُمْ مَنْ یَقُولُ رَبَّنا آتِنا فِی الدُّنْیا حَسَنَةً وَفِی الْآخِرَةِ حَسَنَةً وَقِنا عَذابَ النَّارِ أُولئِکَ لَهُمْ نَصِیبٌ مِمَّا کَسَبُوا وَاللَّهُ سَرِیعُ الْحِسابِ:(2) بعضی از مردم می گویند: خداوندا! به ما در دنیا، (نیکی) عطا کن! ولی در آخرت، بهره ای ندارند و بعضی می گویند: پروردگارا! به ما در دنیا (نیکی) عطا کن! و در آخرت نیز (نیکی) مرحمت فرما! و ما را از عذابِ آتش نگاه دار! آنها از کار (و دعای) خود، نصیب و بهره ای دارند و خداوند، سریع الحساب است. }

آموزه های یاد شده این مسئله را به تصویر می کشد که بهره مندی دنیوی غایت و هدف حیات انسان نیست و اگر افرادی بهره مندی از دنیا را اصل می دانند، خود را از حیات اخروی -که جاودانه و اصیل است- محروم ساخته اند. امّا برای انسان های مؤمن بهره مندی از دنیا تنها در صورت حسنه بودن مطلوب است. به بیان علاّمه طباطبایی از مقابلة جملة {وَما لَهُ فِی الْآخِرَةِ مِنْ خَلاقٍ} و جملة: {أُولئِکَ لَهُمْ نَصِیبٌ مِمَّا کَسَبُوا} این معنا را می یابیم که اعمال گروه نخست که فقط دنیا را می خواهند باطل و بی نتیجه است. به خلاف دسته دوم که از آنچه انجام می دهند، بهره می برند.(3)

بنابراین از نظر قرآن، اگر منتها نگرش انسان فقط دنیا باشد و تمام همّش را جهت تأمین نیازهای مادّی و مصرف آن قرار دهد، خود را از کمال جاودان و نعمت های ابدی محروم ساخته است.

ص: 29


1- . همان، ١٩٨٤.
2- . بقره(2)، آیة200- 202.
3- . طباطبایی، سید محمّد حسین، المیزان، ج 2، ص81.

ب) پیوند مصرف با حیات اخروی انسان

اسلام سعادت زندگی را جز با مکارم اخلاق و طهارت نفس، تامین شدنی نمی داند و دست یابی به این سعادت را نیز در بهره­برداری صحیح از نعمت های الهی می داند. از این رو خداوند مواهب و نعمت های فراوانی را برای تأمین نیازهای زندگی انسان قرار داده است تا به شکل مطلوب از آنها استفاده کند و راه کمال و تقرّب به خداوند را بپیماید.

پیمودن هر مسیری در دنیای مادّی -حتی کمال معنوی- نیازمند استفاده از امکانات دنیایی است. لذا برای دست یافتن به هدف نهایی زندگی باید مواهب مادّی را در دست گرفت و با استفادة صحیح آن راه پیشرفت را پیمود. از این رو در آموزه های دینی پیوندی میان دنیا و آخرت دیده می شود. به این معنا که انسان برای دست یافتن به هدف والای خویش خلق شده است و دنیا برای خدمت به او در رسیدن به این هدف. پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله فرمودند:

«فَلْیَتَزَوَّدِ العبدُ مِن دنیاهُ لآخِرتِهِ ومِن حیاتِهِ لمَوتِهِ، ومِن شَبابِهِ لهَرَمِهِ، فإنّ الدنیا خُلِقَت لَکُم وأنتُم خُلِقتُم لِلآخرةِ:(1) آدمی باید از دنیای خود، برای آخرتش و از زندگی خود، برای مردنش و از جوانی خود، برای پیری اش توشه برگیرد؛ زیرا دنیا برای شما آفریده شده است، و شما برای آخرت.»

حضرت علی علیه السلام می فرمایند:

«إنّما الدُّنیا دارُ مَجازٍ والآخِرةُ دارُ قَرارٍ فَخُذُوا مِن مَمَرّکُم لِمَقَرِّکُم:(2) همانا دنیا سرای گذر است و آخرت سرای ماندن؛ پس، از گذرگاه خود برای اقامتگاهتان توشه برگیرید.»

آن حضرت در جای دیگر می فرماید:

ص: 30


1- . حلوانی، حسین بن محمّد حسن، نزهة الناظر و تنبیه الخاطر، ج١، ص١٣١.
2- . نهج البلاغه، خطبة ٢٠٣.

«الأعمالُ فی الدُّنیا تِجارَةُ الآخِرَةِ:(1) اعمال در دنیا، تجارت آخرت است.»

با توجه به این دو نکته یعنی اصالت حیات اخروی از یکسو و پیوند مصرف با حیات اخروی انسان و ضرورت بهره مندی از حسنات و طیبات دنیوی برای کسب کمالات و تعالی اخروی از سوی دیگر به خوبی می­توان دریافت که در نگاه دینی اصلِ مصرف امری ضروری و اجتناب ناپذیر و لازمة حیات بشر و مسیر کمال اخروی او است.

آنچه مورد توجه دین است کیفیت و چگونگی مصرف و تمایز مصرف صحیح از مصرف ناصحیح است. اسلام از یکسو بی توجهی به امور دنیوی را مذموم می­داند. -زیرا این امر به معنای نادیده گرفتن بخشی از نیازهای فطری و طبیعی بشر باشد، و به رشد و کمال انسان آسیب جدّی وارد سازد که این مسئله خود بر خلاف اهداف و حکمت آفرینش و ربوبیت الهی است.- و از سوی دیگر با لذتهای بی قید و شرط و مصرف افسار گسیخته به شدت مخالف است و آن را موجب سقوط به مرتبة حیوانیت و ناسازگار با کرامت انسانی می­شمارد.

{إِنَّ اللَّهَ یُدْخِلُ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ وَالَّذِینَ کَفَرُوا یَتَمَتَّعُونَ وَیَأْکُلُونَ کَما تَأْکُلُ الْأَنْعامُ وَالنَّارُ مَثْوی لَهُمْ:(2) کسانی را که ایمان آوردند و عمل صالح انجام دادند وارد باغهایی از بهشت می کند که نهرها از زیر درختانش جاری است، در حالی که کافران از متاع زودگذر دنیا بهره می گیرند و همچون چهارپایان می خورند و سرانجام آتش دوزخ جایگاه آنهاست. }

شکی نیست که هم مؤمنان و هم کافران در دنیا زندگی می کنند و از مواهب آن بهره مند می شوند، تفاوت این جا است که مؤمنان هدفشان از بهره مندی از مواهب دنیا انجام اعمال صالح است، اعمالی مفید و سازنده و برای جلب خشنودی پروردگار. ولی کافران تمام هدفشان همین خوردن و خوابیدن تمتع از لذات دنیوی است و همچون

ص: 31


1- . تمیمی آمدی، عبد الواحد، غرر الحکم، ١٣٠٧.
2- . محمّد(47)، آیة12.

حیوانات غایتی جز مصرف ندارند. از اینکه قرآن کریم در توصیف کافران و تمایز آنان از مومنان، کیفیت مصرف آنان را بیان می­کند بخوبی می­توان به اهمیت مصرف از نگاه دین پی برد.

4. اهمیت مصرف در نگاه دینی

چگونگی مصرف از یک سو برخاسته از فرهنگ و سنت های حاکم است و از سوی دیگر خود می­تواند علاوه بر تحول در جنبه های مادّی موجب تغییر فرهنگ و باور­ جامعه شود.

مصرفِ صحیح پیش نیازی ضروری برای برقراری عدالت اجتماعی و اقتصادی است و زمینة برخورداری همة مردم را از امکانات فراهم می­سازد. مهم تر اینکه موجب فراوانی نعمات الهی می­شود.(1)

رشد و تعالی فرد و جامعه وابسته به مصرف صحیح از امکانات دارد. تاکید آیات و روایات بر مصرف درست و مذمّت مصرف ناصحیح و نیز بیان معیارهای شناخت هر یک، دلیلی بر این مدّعا است. به عبارت دیگر از نظر دینی مهم ترین پی­آمد عمل انسان از جمله مصرف در هویت و شخصیت انسان ظهور می­یابد.

قرآن کریم انسان هایی که اموال خود را در راه خداوند انفاق می­کنند و مسیر صحیحی جهت مصرف آن یافته اند این گونه توصیف می­کند:

{مَثَلُ الَّذینَ یُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ فی سَبیلِ اللَّهِ کَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنابِلَ فی کُلِّ سُنْبُلَةٍ مِائَةُ حَبَّةٍ وَاللَّهُ یُضاعِفُ لِمَنْ یَشاءُ وَاللَّهُ واسِعٌ عَلیمٌ: حکایت آنآن که اموال خویش را در راه خدا انفاق می کنند, حکایت دانه ای است که هفت خوشه رویانیده, در هر خوشه صد دانه، خدا برای هر که بخواهد، دو برابر هم می کند، خدا وسعت بخش و دانا است.}(2)

ص: 32


1- . {وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُری آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَیْهِمْ بَرَکاتٍ مِنَ السَّماءِ وَالْأَرْضِ... }(اعراف/ 96).
2- . بقره(2)، آیة261.

در این آیه کسانی که در راه خدا انفاق می کنند به دانة پر برکتی که در زمین آماده ای افشانده شود تشبیه شده اند، تشبیه افراد انفاق کننده به دانه های پر برکت بیانگر آن است که عمل هر انسانی پرتوی از وجود او است، و هر قدر عمل گسترش یابد، وجود انسان در حقیقت توسعه یافته است. به تعبیر دیگر، قرآن عمل انسان را از وجود او جدا نمی داند و هر دو را أشکال مختلفی از یک حقیقت می شمرد، بنابراین انسان های نیکوکار در پرتو نیکی هایشان رشد معنوی پیدا می کنند و این افراد همچون بذرهای پر ثمری هستند که به هر طرف ریشه و شاخه می گستراند و همه جا را زیر بال و پر خود می گیرد.(1)

در مقابل، انسانی که مصرف در نظر او، هدف باشد، نه وسیله برای زندگی آخرت، مصرف او در حقیقت از بین بردن فرصتها و امکانات است و آنچه مصرف می­کند ثمری برای او نخواهد داشت. هنگام ورود دوزخیان به آتش به آنان گفته می شود:

{أَذْهَبْتُمْ طَیِّباتِکُمْ فِی حَیاتِکُمُ الدُّنْیا وَاسْتَمْتَعْتُمْ بِها:(2) شما همة آن طیباتی که باید امروز از آن لذت ببرید در زندگی دنیا از بین بردید، و دیگر چیزی برایتان نمانده که امروز در این عالم از آن لذّت ببرید. }

این آیه در حقیقت وصف حال افراد و جوامعی است که فرهنگ مصرف بر تمام شئون زندگی آنان غلبه یافته است. در این جوامع انسان ها تمام هویت خویش را در مصرف می ببینند و شیفتگی و وابستگی به مصرف آنان را وادار می­کند که برای رسیدن به لذت بیشتر بدون توجه به ارزشهای متعالی و مصالح حقیقی خود و دیگران، به هر طریق ممکن مصرف خود را بالاتر ببرند و در یک رقابت بی سرانجام برای مصرف بیشتر، جامعه و طبیعت را به نابودی بکشانند. این افراد در وهله نخست حقیقت وجودی خویش را به نابودی می­کشانند و خود را از حیات سعادتمندانه محروم می­کنند.

ص: 33


1- . مکارم شیرازی، ناصر و دیگران، تفسیر نمونه، ج 2، ص312 - 314.
2- . احقاف(46)، آیة20.

بطور خلاصه می­توان این گونه از آیات قرآن برداشت نمود که مصرف از نگاه دین دو گونه است: مصرف انسانی و مصرف حیوانی؛ آنچه موجب تمایز این دو گونه مصرف می شود دو امر است: چگونگی مصرف و آنچه که مصرف می­شود. مصرف انسانی همواره با تقوا(1)، شکر(2)، عمل صالح و عبادت(3) همراه بوده و مایه قوام(4) است و فقط به حلال و طیب(5) تعلق می­گیرد. امّا مصرف حیوانی، باطل، طغیانگرانه،(6) شیطانی(7) و فساد برانگیز(8) است و موجب غفلت و تنزل شأن والای انسان(9) می­شود.

ص: 34


1- . {وَکُلُوا مِمَّا رَزَقَکُمُ اللَّهُ حَلالاً طَیِّباً وَاتَّقُوا اللَّهَ الَّذی أَنْتُمْ بِهِ مُؤْمِنُونَ} (مائده/88)
2- . {یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا کُلُوا مِنْ طَیِّباتِ ما رَزَقْناکُمْ وَاشْکُرُوا لِلَّهِ إِنْ کُنْتُمْ إِیَّاهُ تَعْبُدُونَ} (بقره/172)؛ {کُلُوا مِنْ رِزْقِ رَبِّکُمْ وَاشْکُرُوا لَهُ...} (سبأ/15)
3- . {یا أَیُّهَا الرُّسُلُ کُلُوا مِنَ الطَّیِّباتِ وَاعْمَلُوا صالِحاً إِنِّی بِما تَعْمَلُونَ عَلیمٌ} (مومنون/51)
4- . {وَالَّذِینَ إِذا أَنْفَقُوا لَمْ یُسْرِفُوا وَلَمْ یَقْتُرُوا وَکانَ بَیْنَ ذلِکَ قَواماً} (فرقان/67)
5- . بقره(2)، آیة168 و 172؛ مائده(5)، آیة88؛ طه(20)، آیة81، مومنون(23)، آیة51.
6- . {کُلُوا مِنْ طَیِّباتِ ما رَزَقْناکُمْ وَلا تَطْغَوْا فیهِ فَیَحِلَّ عَلَیْکُمْ غَضَبی وَمَنْ یَحْلِلْ عَلَیْهِ غَضَبی فَقَدْ هَوی}(طه/81)
7- . {...کُلُوا مِمَّا رَزَقَکُمُ اللَّهُ وَلا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّیْطانِ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبینٌ} (انعام/142)
8- . {کُلُوا وَاشْرَبُوا مِنْ رِزْقِ اللَّهِ وَلا تَعْثَوْا فِی الْأَرْضِ مُفْسِدینَ} (بقره/60 )
9- . {ذَرْهُمْ یَأْکُلُوا وَیَتَمَتَّعُوا وَیُلْهِهِمُ الْأَمَلُ فَسَوْفَ یَعْلَمُونَ} (حجر/3)

بخش دوم: مبانی و زمینه های شکل دهنده مصرف صحیح

اشاره

رفتار آدمی وابسته به نگاه او به زندگی است. بسیاری از تصمیمهای بزرگ و کوچک و حتّی انتخابِ نوع پوشش از باورهای انسان سرچشمه می گیرد. برنامه ریزی و فعالیت های افراد مبتنی بر پیش زمینه های فکری آنهاست.

عادات انسان در نوع، چگونگی و میزان مصرف نیز وابسته به نگاه او به حقایق پیرامونی است و از اعتقادات وی حاصل می آید. از این رو لازم است برای دست یابی به مصرفی صحیح زمینه های درونی آن مورد بررسی قرار گیرد.

1. غیب باوری

هستی به عالم ماده، خلاصه نمی شود، بلکه ساحت هایی برتر نیز وجود دارد. از نگاه اسلامی، اهل ایمان به برتر از عالم ماده نیز اعتقاد دارند و آن را تأثیرگذار در زندگی خویش می دانند.

{الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ وَیُقِیمُونَ الصَّلَوةَ وَممَِّا رَزَقْنَاهُمْ یُنفِقُونَ:(1)پرهیزکاران کسانی هستند که به غیب [آنچه از حس پوشیده و پنهان است] ایمان می آورند و نماز را برپا می دارند، و از تمام نعمت ها و مواهبی که به آنان روزی داده ایم، انفاق می کنند. }

ص: 35


1- . بقره(2)، آیة3.

یکی از مصادیق اعتقاد به غیب، خداباوری است. بر اساس این نگرشِ توحیدی، خداوند، خالق و رازق همه موجودات عالم است.

{قَالَتْ رُسُلُهُمْ أَفی اللَّهِ شَکٌّ فَاطِرِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْض:(1) رسولان آنها گفتند: آیا در خدا شک است؟ خدایی که آسمانها و زمین را آفریده. }

{هَلْ مِنْ خَالِقٍ غَیرُ اللَّهِ یَرْزُقُکُم مِّنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ لا إِلَهَ إلاّ هُوَ فَأَنی تُؤْفَکُونَ:(2) آیا آفریننده ای جز خدا هست که شما را از آسمان و زمین روزی دهد؟ هیچ معبودی جز او نیست؛ با این حال چگونه به سوی باطل منحرف می شوید؟}

انسان برای درک این حقیقت که خداوند برتر از همه موجودات و آفریدگار آنهاست، نیازمند استدلال و کند و کاو نیست بلکه این امری است آشکار.

{وَلِلَّهِ المَْشْرِقُ وَالمَْغْرِبُ فَأَیْنَمَا تُوَلُّواْ فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ وَاسِعٌ عَلِیمٌ:(3) مشرق و مغرب، از آنِ خداست و به هر سو رو کنید، خدا آنجاست. خداوند بی نیاز و داناست. }

اعتقاد به توحید در خالقیت، مالکیت(4) و ربوبیت(5) (تکوینی و تشریعی) این انگیزه را در انسان پدید می­آورد که تنها او را بپرستد و اعمال خویش را بر اساس حکم خداوند تنظیم کند. نه به میل و خواست خویش، زیرا فلاح و کمال انسانی مرهون ایمان به خداوند و عمل به مقررات و تعالیم الهی است.

نگرش توحیدی نقشی اساسی در رفتار آدمی دارد و اگر اعتقاد به توحید در اعماق وجود وی ریشه دواند، تمام اعمال انسان رنگ خدا می گیرد. انسانی که از منظر

ص: 36


1- . ابراهیم(14)، آیة10.
2- . فاطر(35)، آیة3.
3- . بقره(2)، آیة115.
4- . {قُلِ اللَّهُمَّ مَالِکَ الْمُلْکِ تُؤْتی الْمُلْکَ مَن تَشَاءُ وَتَنزِعُ الْمُلْکَ مِمَّن تَشَاءُ وَتُعِزُّ مَن تَشَاءُ وَتُذِلُّ مَن تَشَاءُ بِیَدِکَ الْخَیرُْ إِنَّکَ عَلی کلُ ِّ شی ْءٍ قَدِیر: بگو: بارالها! ای مالک حکومتها! به هر که بخواهی، حکومت می بخشی و از هر که بخواهی، حکومت را می گیری. هر که را بخواهی، عزت می دهی و هر که را بخواهی خوار می کنی. تمام خوبیها به دست توست تو بر هر چیزی قادری. } (آل عمران/ 26)
5- . {یُدَبِّرُ الْأَمْرَ مِنَ السَّمَاءِ إِلی الْأَرْض: امور این جهان را از آسمان به سوی زمین تدبیر می کند. }(سجده/5)

توحیدی به خود و جهان اطراف می­نگرد، همواره حضور حق تعالی را در تمام عرصه های زندگی احساس می­کند. پیامبر می­فرمود:

«أفضل الإیمان أنْ تعلم أنّ اللهَ معک حیث ما کُنت:(1)

بهترین ایمان آن است که بدانی هر جا باشی خدا با توست.»

این نگرش سبب می­شود که انسان تنها از او یاری بطلبد و تنها بر او توکل بکند و در مناسبات و روابط خود با دیگر موجودات تنها به رضایت الهی بیاندیشد.

با شناخت ابعاد نگرش توحیدی و مقایسه آن با نگرش­های اومانیستی و غیر وحیانی بخوبی می­توان دریافت که چگونه باورهای توحیدی در اصلاح رفتارهای انسان از جمله در حوزه مصرف اثرگذارند. پذیرش عمیق و آگاهانه باورهای اصیل دینی رفتار مصرفی انسان دینی را از دیگران متمایز می­کند.

2. معاد باوری

اعتقاد به معاد و تداوم زندگی در جهان آخرت، یکی از باورهای اساسی در ادیان شمرده می­شود و در شکل دهی به رفتار دینداران تأثیر بسزایی دارد. در نگرش دینی مرگ پایان حیات نیست. بلکه همه انسان ها دارای حیات جاودانه اند و به سوی مبدأ متعالی بازخواهند گشت و پاسخگوی اعمال خود خواهند بود. بنابراین انسان دیندار در رفتارهای خود به پیامدهای اُخروی آنها نیز می­اندیشد و از هر گونه رفتاری که حیات ابدی را به خطر بیاندازد دوری می نماید، چه، آنان حیات حقیقی را در آخرت جستجو می­کنند.

{وَمَا هَذِهِ الْحَیَوةُ الدُّنْیَا إلاّ لَهْوٌ وَلَعِبٌ وَإِنَّ الدَّارَ الاَْخِرَةَ لَهِی الْحَیَوَانُ لَوْ کَانُواْ یَعْلَمُون:(2) این زندگی دنیا چیزی جز سرگرمی و بازی نیست و زندگی واقعی سرای آخرت است، اگر می دانستند! }

ص: 37


1- . متقی هندی، کنز العمال، ج1، ص37، ح 66.
2- . عنکبوت(29)، آیة64 و نک: یوسف(12)، آیة109؛ انفال(8)، آیة67؛ اسراء(17)، آیة19.

اعتقاد به معاد آثار رفتار را تا بی نهایت گسترش می­دهد و افق زمانی آن را نامتناهی می نماید. معتقدان به معاد نتایج رفتار خویش را در این افق بررسی می کنند و بر این اساس تصمیم به انجام یا ترک کاری را می گیرند. امیر مؤمنان فرمود:

«من تَذکّر بُعد السفر استعدّ:(1) هر که طولانی بودن سفر را یاد کند، خود را آماده سازد.»

یکی از اندیشمندان غربی به نام کینز می گوید: «ما بلند مدت فکر نمی کنیم چون در بلند مدت همه مرده ایم. دیدگاه دینی نمی تواند کوتاه مدت فکر کند. چون در بلند مدت زنده است.»(2)

معادباوری ضمانتی است اجرایی که عقاید، اخلاق و رفتار انسان بر اساس این ویژگی پایه ریزی می گردد. مبتنی بر این دیدگاه مصرف، چهارچوب خاصی می یابد و دیگر لجام گسیخته نخواهد بود. بلکه مصرف بر اساس نتایج بلند مدتش مورد بررسی قرار می گیرد.

3. توجه به هدف خلقت

در نگاه اسلامیْ هستی هدفمند خلق شده و انسان نیز به عنوان یکی از مخلوقات الهی از غایتی خاص در هستی برخوردار است. بنا بر آموزه ها دینی تقرب به خداوند هدف خلقت انسان می باشد.

{أَ فَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَاکُمْ عَبَثًا وَأَنَّکُمْ إِلَیْنَا لا تُرْجَعُون:(3) آیا گمان کردید شما را بیهوده آفریده ایم، و بسوی ما باز نمی گردید. }

خداوند، مظهر همة کمالات و خوبی ها و عالی ترین واقعیت جهان هستی است و سعادت حقیقی انسان در این است که با شکوفایی استعدادهای درونی اش به خداوند

ص: 38


1- . نهج البلاغه، حکمت280.
2- . به نقل از ماهنامه مهندسی فرهنگی، سال دوم شماره 12، شهریور و مهر 1388، ص89.
3- . مومنون(23)، آیة115.

نزدیک شود. بنابراین هدف از آفرینش انسان، این است که با اختیار خود به کمال نهائی اش که همان عبودیت و بندگی خداوند و قرب به اوست، دست یابد.

{إِنَّ المُتَّقِینَ فی جَنَّاتٍ وَنهََرٍ فی مَقْعَدِ صِدْقٍ عِندَ مَلِیکٍ مُّقْتَدِر:(1). توبه(9)، آیة72.(2). شیخ حرّ عاملی، وسائل الشیعه، ج17، ص29.


1- . قمر(54)، آیة54- 55.§ِ یقیناً پرهیزگاران در باغها و نهرهای بهشتی جای دارند، در جایگاه صدق نزد خداوند مالک مقتدر. } انسانی که در پی تقرب به خداوند است تلاش می ­کند همه هستی خود را در مسیر رضایت حق تعالی قرار دهد زیرا سعادت حقیقی همان رضایت الهی است. {وَرِضْوَانٌ مِّنَ اللَّهِ أَکْبرُ ذَالِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ:
2- و (خشنودی و) رضای خدا، (از همه اینها) برتر است و پیروزی بزرگ، همین است! } بنابراین آنچه موجب نزدیک شدن انسان به خدا شود، ارزشمند و شایسته است و هر چه مانع این قرب باشد یا موجب دوری انسان از خداوند گردد، ناشایست است. حیات حقیقی و سعادت آدمی مربوط به بُعد اصیل انسان یعنی روح اوست. بنابراین پاسخ گفتن هر چه بیشتر به خواسته های نفسانی و مادّی در این دنیا نه تنها کمال نهائی انسان نیست بلکه موجب حرکت در جهت خلاف می باشد. مطالب یاد شده به معنای دست کشیدن از دنیا نیست، بلکه به معنای عدم دلبستگی و هدف قرار گرفتن آن است و گرنه دست یافت به کمالات معنوی بدون بهره مندی از امکانات مادّی ممکن نیست. در برخی روایات نعمت ها و امکانات دنیوی به عنوان بهترین کمک رسان برای طلب آخرت تعبیر شده است امام صادق علیه السلام در این باره می فرمایند: «نعم العون علی الآخرة الدنیا:

به او بگویند یک روز بیشتر زنده نیستی تمام تلاش خویش را بر استفاده بیشتر از دنیا قرار می دهد.

{وَالَّذینَ کَفَرُوا یَتَمَتَّعُونَ وَیَأْکُلُونَ کَما تَأْکُلُ الْأَنْعامُ وَالنَّارُ مَثْویً لَهُمْ:(1) در حالی که کافران از متاع زودگذر دنیا بهره می گیرند و همچون چهارپایان می خورند، و سرانجام آتش دوزخ جایگاه آنهاست! }

نتیجة اشتغال به دنیا و لَذّات زودگذر آن، غفلت از خالق متعال و حقیقت انسانی خود است و چشم بستن بر هدفمندی جهان آفرینش و خلقت آسمان­ها و زمین و حقیقت آخرت و واقعیت­های پیدا و پنهان هستی می باشد. خداوند در وصف اینان می فرماید:

{لهَُمْ قُلُوبٌ لا یَفْقَهُونَ بهَِا وَلهَُمْ أَعْینُ ٌ لا یُبْصِرُونَ بهَِا وَلهَُمْ ءَاذَانٌ لَّا یَسْمَعُونَ بهَِا أُوْلَئکَ کاَلْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُوْلَئکَ هُمُ الْغَافِلُونَ:(2) آنها دلها [عقلها]یی دارند که با آن اندیشه نمی کنند، و نمی فهمند و چشمانی که با آن نمی بینند و گوشهایی که با آن نمی شنوند آنها همچون چهارپایانند بلکه گمراهتر! اینان همان غافلانند [چرا که با داشتن همه گونه امکانات هدایت، باز هم گمراهند]. }

انسانی که جنبة الهی خود را فراموش می­کند نهایت همّت خود را صرف دستیابی تأمین حاجات جسم می­کند و از حیات ابدی خود غافل است.

{یَعْلَمُونَ ظَاهِرًا مِّنَ الحَْیَوةِ الدُّنْیَا وَ هُمْ عَنِ الاَْخِرَةِ هُمْ غَافِلُونَ:(3) آنها فقط ظاهری از زندگی دنیا را می دانند و از آخرت (و پایان کار) غافلند! }

کمال چنین انسانی نیز در همان محدوده طبیعت است.

{وَمَن کاَنَ یُرِیدُ حَرْثَ الدُّنْیَا نُؤْتِهِ مِنهَْا وَمَا لَهُ فی الاَْخِرَةِ مِن نَّصِیبٍ:(4) کسی که زراعت

ص: 40


1- . محمّد(47)، آیة12.
2- . اعراف(7)، آیة179.
3- . روم(30)، آیة7.
4- . شوری(42)، آیة20؛ نک: هود(11)، آیة15.

آخرت را بخواهد، به کشت او برکت و افزایش می دهیم و بر محصولش می افزاییم و کسی که فقط کشت دنیا را بطلبد، کمی از آن به او می دهیم امّا در آخرت هیچ بهره ای ندارد!»

بر اساس مطالب یادشده مصرف در میان کسانی که به هدف خلقت توجه نموده و برنامة زندگی را برای دست یافتن به آن تنظیم نموده اند با کسانی که بهره مندی از دنیا مادّی را اصل و غایت خویش قرار داده اند تفاوت فراوان وجود دارد.

4. امانت داری

اشاره

یکی از زمینه های درونی مصرفِ صحیح، اعتقاد به اصل امانت داری است. هر چند نتیجة اعتقاد به اصل امانت دار بودن انسان، در رفتارْ بروز و ظهور می یابد ولی رویکرد سخن در این جا رویکردی اعتقادی و درونی است.

تمام امکانات و موقعیت های فراروی بشر امانتی از سوی خداوند است(1)، که نوع استفاده از این امکانات، امانت دار بودن یا خیانت پیشگی انسان را به نمایش می گذارد.

{یَأَیهَُّا الَّذِینَ ءَامَنُواْ لا تخَُونُواْ اللَّهَ وَالرَّسُولَ وَتخَُونُواْ أَمَانَاتِکُمْ وَأَنتُمْ تَعْلَمُون:(2) ای کسانی که ایمان آورده اید! به خدا و پیامبر [در امر دین] خیانت نکنید و از خیانت به امانات مردم در حالی که به ناپسندی این گناه آگاهی دارید بپرهیزید. }

امام صادق علیه السلام در تبیین این معنی می فرمایند:

«المال مال اللَّه عزّوجل جعلَه ودائعَ عند خلقه وأمرهم أن یأکلوا منه قصداً ویشْربوا منه قصداً ویلبسوا منه قصداً وینکحوا منه قصداً ویرکبوا منه قصداً ویعودوا بما سوی ذلک علی فقراء المؤمنین، فمن تعدّی ذلک کان ما أکله حراماً وما شرب منه حراما وما لبسه منه حراماً وما نکحه منه حراماً وما رکبه منه حراماً:(3) اموال مال، از آنِ

ص: 41


1- . {وَمَا بِکُم مِّن نِّعْمَةٍ فَمِنَ اللَّهِ: آنچه از نعمت ها دارید، همه از سوی خداست. }(نحل(16)، بخشی از آیة53)
2- . انفال(8)، آیة27.
3- . دیلمی، حسن بن ابی الحسن، أعلام الدین، ص269.

خداوند است که آن را به رسم امانت، نزد آدمی نهاده است و به آنان اجازه داد تا با میانه روی بخورند و بیاشامند و در حدّ میانه بپوشند، و با رعایت میانه روی، ازدواج نمایند, مرکبی در حدّ متوسط داشته باشند و ما زاد آن را به فقیران مؤمن بازگردانند. هرکه از این حدّ [اعتدال و میانه روی] فراتر رود، آنچه از آن مال می خورد، حرام است و آنچه می نوشد، حرام و آنچه می پوشد، حرام و آنچه به وسیلة آن مال، ازدواج می کند، حرام و آنچه سوار می شود، حرام است.»

وقتی آدمی به هدف خلقت توجه نماید و خویش را امانت دار و همة امکانات را از آنِ خداوند بداند، نمی تواند نعمت ها را جدای از خالقش تصور نماید و به گونه ای آنها را بکاربندد که مطابق نظر خداوند نباشد، بیش از نیاز، مصرف نماید و یا آنچه نیاز است، مصرف ننماید.

در تبیین این معنا توجه به آیة 155 سورة بقره مناسب است. این آیه در پی بیان اینکه انسان به ترس، گرسنگی، کمبودهای مالی، جانی و محصولات آزموده می شود، می فرماید:

{وَبَشِّرِ الصَّابرِِین: صابران را بشارت و چشم روشنی ده.}

به مناسبت در آیة بعد به معرفی صابران می پردازد و می گوید:

«صابران کسانیندکه هرگاه به ایشان مصیبتی برسد می گویند: ما از خداییم و ما به سوی او باز می گردیم.»

یعنی به این معنا توجه می نمایند که خود و آنچه در اختیار داریم امانتی از سوی خداوند است. اوست که اختیار ما را در دست دارد. بخواهد عنایت می کند و بخواهد می ستاند. ما تسلیم فرمان اوییم.

مصرف صحیح و به دیگر عبارت پاسداشت امانت در هر امری به فراخور همان امر است. هر چند نقطه مشترک همة آنها شکرگزاری(1) به معنای استفادة صحیح از نعمت ها

ص: 42


1- . {وَاشْکُرُواْ لی وَلا تَکْفُرُون} بقره(2)، آیة152.

و امکانات است.

انسان نسبت به خدا، خود، دیگران و حتّی طبیعت مسؤولیت دارد و در بارة هر یک بار امانتی را به دوش می کشد و به تناسب آن نیز باید پاسخگو باشد.(1)

از آنجا که مصرف، به کار بستن و استفاده از هر امر در مورد خویش است، نمی توان آن را منحصر در بهره وری از امکانات مادّی خلاصه نمود، بلکه پاسداشت هر امانت، مصرف صحیح آن است. در این جا به برخی از این امانت ها و بکار بستن صحیح آن، اشاره می شود.

الف) قرآن و اهل بیت علیهم السلام

قرآن و اهل بیت علیهم السلام دو امانت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در میان امت اسلامی است،(2) که هریک پاسداشتی ویژه دارد.

پیش از توضیح بیشترْ پاسخ به این پرسش لازم است که آیا بهره مندی از قرآن و اهل بیت علیهم السلام نوعی از مصرف به شمار می آید؟

آری، اگر فقط به معنای رایج مصرف در بُعد اقتصادی بنگریم، طرح این مسئله این جا مناسب نیست؛ ولی از آن رو که بهره مندی از نعمت های الهی -نعمت های مادّی و معنوی- نوعی به کاربستن و مصرف آن است، سخن از آن در این بخش به عنوان طرح بحث لازم و ضروری است. لذا در این جا به این مسئله اشاره ای کوتاه می شود.

وظیفة آدمی نسبت به قرآن این است که از احکامش پیروی نماید. آن را خوانده و در بارة مسایل آن بیندیشد،(3) تا مشمول شکایت پیامبر صلی الله علیه و آله نشود، آنگونه که قرآن

ص: 43


1- . نک: گروه پژوهشی علوم قرآن و حدیث، فرهنگ روابط اجتماعی در آموزه های اسلامی، ج2. ص61.
2- . «إنّی تارک فیکم الثقلین، کتاب الله وعترتی...؛ شیخ صدوق، امالی، ص500؛ نیز نک: نسائی، احمد بن شعیث، السنن الکبری، ج5، ص45.
3- . تفصیل وظایف آدمی نسبت به قرآن را در جزوه تدبر در قرآن کریم نوشته آقای محمّد حسین الهی زاده پی گیری نمایید.

می فرماید:

{وَقَالَ الرَّسُولُ یَارَبّ ِ إِنَّ قَوْمِی اتخََّذُواْ هَذَا الْقُرْءَانَ مَهْجُورًا:(1) و پیامبر عرضه داشت: پروردگارا! قوم من قرآن را متروک ساختند. }

استفادة صحیح از قرآن به دو جهت مورد توجه است.

یک: جایگاه و قداست قرآن که کلام الهی و معجزه ماندگار پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله است.

دوم: هدف قرآن که نشان دهنده راه درستِ زندگی و چگونگی استفادة صحیح از امکاناتِ دنیایی جهت دست یافتن به کمال دنیا و آخرت است. لذا تمام آیات الهی باید محور رفتار انسان قرار گیرد و از گزینش آن خودداری شود. آیات 84 و 85 سورة بقره پس از توبیخ به خاطر استفادة ناصحیح از امکانات می فرماید:

{أَ فَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْکِتَابِ وَتَکْفُرُونَ بِبَعْضٍ فَمَا جَزَاءُ مَن یَفْعَلُ ذَالِکَ مِنکُمْ إلاّ خِزْی فی الْحَیَوةِ الدُّنْیَا وَیَوْمَ الْقِیَامَةِ یُرَدُّونَ إِلی أَشَدِّ الْعَذَابِ وَمَا اللَّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ: آیا به بعضی از دستورات کتاب آسمانی ایمان می آورید، و به بعضی کافر می شوید؟! برای کسی از شما که این عمل را انجام دهد، جز رسوایی در این جهان، چیزی نخواهد بود، و روز رستاخیز به شدیدترین عذابها گرفتار می شوند و خداوند از آنچه انجام می دهید غافل نیست. }

اهل بیت علیهم السلام نیز نعمت های الهی در میان مردمند. استفادة صحیح از این نعمت به این است که پیشوایی آنان پذیرفته شود و از ایشان پیروی گردد، حقوق مادّی و معنویشان ادا و نسبت به آنان ابراز دوستی گردد.

ب) خویشتن خویش

وجود آدمی نیز امانتی است که باید به صحیح ترین صورت از آن بهره بُرد و آن را پاس داشت.

ص: 44


1- . فرقان(25)، آیة30.

{وَلا تُجادِلْ عَنِ الَّذِینَ یخَْتَانُونَ أَنفُسَهُمْ إِنَّ اللَّهَ لا یُحبُّ مَن کاَنَ خَوَّانًا أَثِیمًا:(1) از آنآن که به خود خیانت کردند، دفاع مکن، زیرا خداوند، افراد خیانت پیشة گنهکار را دوست ندارد. }

خودشناسی، محاسبة نفس، حفظ عزت نفس، صداقت با خویش، خود کنترلی و دوری از گناه، نمونه هایی از حفظ امانت و تعامل صحیح نسبت به خویشتن خویش است. ذلت پذیری، خود فراموشی، خود باختگی، خود بیگانگی، خودکُشی و ارتکاب گناه، نمونه هایی از خیانت به خویشتن و استفاده ای ناصحیح از توانایی های خدادادی است.

ج) جامعه و دیگران

دیگر افراد نیز امانت هایی را بر دوش انسان می نهند. این امانت ها در دو بخش فردی و اجتماعی قابل بررسی است. برخورد صحیح با این امانت ها در حوزة فردی، رعایت قوانین شرعی و عرفی و پایبندی به قراردادهاست.

بدیهی است که تعامل ناصحیح با این امانت ها خیانت به حساب می آید لذا باید وکالت پذیرفته شده از دیگران، به بهترین وجه صورت پذیرد. عاریه اخذ شده محافظت و قرض در زمان تعیین شده برگشت شود. مورد اجاره، صحیح استفاده شده و در سر رسید تحویل یا تجدید گردد. جان، آبرو و اسرار مردم حفظ و عهد و پیمان رعایت گردد.

در حوزة امانت های اجتماعی چه مادّی و چه معنوی آن، باید اموال عمومی در مسیر خویش هزینه شود و استفادة شخصی نگردد. اسرار عمومی و حرمت جامعه حفظ شود.

اموال عمومی شاخص ترین مورد از امانات الهی است که توجه به آن زمینه ساز اصلاح الگوی مصرف است. از این روی به توضیح بیشتر آن می پردازیم.

ص: 45


1- . نساء(4)، آیة107.

اموال عمومی تمام امکانات و سرمایه هایی است که خداوند آنها را مایة حیات و بقای زندگی قرار داده و مخصوص به نسلی خاص نیست و مردم هر دوره, مسؤولیت محافظت و استفادة صحیح از آن را دارند. مصرف صحیح این اموالِ خدادادی زمینة ماندگاری آن و رفاه جامعه امروز است و استفادة ناصحیح آن زمینه ساز کاهش و فرسایش این منابع و بروز مشکلات در جامعه.

علاّمه طباطبایی ذیل آیة {وَلا تُؤْتُوا السُّفَهاءَ أَمْوالَکُمُ الَّتِی جَعَلَ اللَّهُ لَکُمْ قِیاماً:(1) اموال خود را، که خداوند وسیله قوام زندگی شما قرار داده، به دست سفیهان نسپارید.} در بیان علت تعبیر «اموالکم» به جای «اموالهم» یعنی اضافه شدن واژة «اموال یتیمان» به اولیا آنها، بدین جهت است که مجموعه اموال و ثروت های موجود در دنیا متعلق به همه است و اگر مبتنی بر اصل مالکیت این اموال در اختیار افراد مختلف می باشد، ولی نباید مردم این حقیقت را فراموش نمایند که همه مردم جامعة یکی هستند و ثروت های دنیا متعلق به جامعة بشری است و بر تک تک افراد بشر است این اموال را حفظ نمایند و از هدر رفتن آن جلوگیری نمایند. پس افراد بی کفایت و سفیه نباید اجازه یابند که اموال را اسراف و ریخت و پاش نماید و انسان های عاقل باید اداره امور کودکان و دیوانگان و مانند آنها را به عهده گیرند و از تباه شدن ثروت ها جلوگیری نمایند.(2)

از مطلب یاد شده می توان چنین نتیجه گرفت گر چه اموالی در اختیار ما قرار داده شده و مالک آن هستیم ولی در یک نگاه کلی آنچه در دست ماست متعلق به کل بشریت است و مخصوص فردی خاص نیست و فقط اجازه داریم به گونه صحیح از آن بهره ببریم و به آن آسیب نرسانیم. بدیهی است این امر در مورد اموال عمومی و بیت المال بسیار سخت تر و حساس تر است.

امام علی علیه السلام می فرمایند:

ص: 46


1- . نساء(4)، آیة5.
2- . طباطبایی، سید محمّد حسین، المیزان، ج4، ص170.

«إنّ هذا المال لیس لی ولا لک وإنمّا هو فئ للمسلمین...:(1) این ثروت از من و تو نیست. این مالیات و غنیمتی برای مسلمانان است...»

هم ایشان در سخنی خطاب به کارگزاران خویش چنین فرمود:

«أدقّوا أقلامَکم وقارِبوا بین سُطورکم واحذفوا عنّی فضولکم واقصدوا قَصد المعانی وإیاکم و الإکثار، فانّ اموالَ المسلمین لاتحتمل الإضرار:(2) نوک قلم­هایتان را ریز کنید، سطرها را به هم نزدیک سازید، کلمات زائد را [در نوشتن گزارش] برای من حذف کنید و مفهوم اصلی را بیان نمایید، از زیاد نوشتن بپرهیزید، چرا که اموال مسلمانان، یارای ضرر ندارد.»

5. مسؤولیت پذیری

اشاره

یکی دیگر از مبانی و زمینه های مصرفِ صحیح حس مسؤولیت پذیری است. مسؤولیت به معنای وظیفه یافتن و لزوم پاسخگوی است که به تناسب نوع مسؤولیت در حوزه های مختلف دینی، قانونی، اجتماعی، اخلاقی تفاوتهایی در معنا دارد.

منظور از مسؤولیت دینی، وظایف دینی انسان در انجام و یا ترک امور است. که در شکلهای واجب، حرام، مستحب و یا مکروه ظاهر می شود.

مراد از مسؤولیت قانونی، مسؤولیت هایی است که قانون برای ایجاد نظم در جامعه پیش بینی کرده است. مسؤولیت اجتماعی نیز تعهداتی است که رعایت آن در تعامل با دیگران لازم می باشد.(3)

مسؤولیت پذیری راز موفقیت در زندگی فردی و اجتماعی و همان امانت الهی است که آسمان و زمین تاب تحمل آن را به دوش نکشیدند امّا انسان آن را پذیرفت(4) و باید نسبت به آن پاسخگو باشد.

ص: 47


1- . نهج البلاغه، کلام 232.
2- . شیخ صدوق، خصال، ص31.
3- . نک: رضا وطن دوست، مسؤولیت پذیری و مسؤولیت گریزی، ص11.
4- . نک: احزاب(33)، آیة72.

پذیرش مسؤولیت نسبت به خدا، جامعه و طبیعت و پاسخگو بودن در مقابل وظایف مختلف، نگاه انسان را به امکانات و موقعیت های پیرامونی متفاوت می نماید و مصرفی صحیح را به ارمغان می آورد.(1)

آثار مسؤولیت پذیری در مصرف صحیح

استفادة صحیح از پُست و مقام، امکانات مادّی و معنوی، ثروت های عمومی، منابع و ذخایر معدنی و حتّی شخصیت ها و مفاخر علمی و اجتماعی، همه و همه وابسته به مسؤولیت پذیری انسان نسبت به اجتماع است.

حس مسؤولیت نسبت به جامعه، نوع دوستی را در انسان پر رنگ نموده و استفادة صحیح از ثروت ها و نعمت های خدادادی را زمینة سازی می نماید.

{هُوَ أَنْشَأَکُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَاسْتَعْمَرَکُمْ فیها:(2) اوست که شما را از زمین آفرید، و آبادی آن را به شما واگذاشت.}

در توضیح این بخش از آیه نگاشته اند:

«منظور از زمین، گسترة زیست بشر است که از عمق دریا تا اوج سپهر و قلة آسمان را در برمی گیرد. بنابراین، فرهنگ زیست محیطی با مقام برین جانشینی خدا آمیخته است، آن کس که به جای پالایش هوا آن را می آلاید و عوض مرمّت زمین آن را ویران می کند و به جای غرس نهال به قطع درخت می پردازد و به جای سالم سازی دریا و صحرا از آلوده نمودن آنها ابایی ندارد دروغ می گوید که خویشتن را خلیفة خدا می شمرد.»(3)

مسؤولیت پذیری، آینده نگری را نیز در وجود انسان زنده می نماید و اجازه نمی دهد آدمی فقط خود و منافع کوتاه مدت خویش را ببیند. این حس زمینه ساز این واقعیت و

ص: 48


1- . نک: نهج البلاغه، نامة 74: «ثمّ إنّ علیهم بذلک عهد الله ومیثاقه إنّ عهد الله کان مسؤولا»؛ بقره(2)، آیات84- 85 و آیاتی که در آن به اخذ پیمان از انسان اشاره نموده است.
2- . هود(11)، بخشی از آیه 61.
3- . نک: جوادی آملی، عبدالله، انتظار بشر از دین، ص179.

نگاه در وجود آدمی است که منابع مختلف امانت های خدادادی است که در اختیار ما قرار گرفته و تنها متعلق به ما نیست بلکه به نسل های آینده نیز متعلق دارد لذا ما امروز نسبت به مصرف صحیح آن مسئولیم و حق هر گونه تصرفی در آن نداریم.

6. نظم مداری

یکی دیگر از زمینه های مصرف صحیح نظم و انضباط است. اصل اساسی انضباط، ارائه دهنده راهکارهایی مناسب برای چگونگی مصرف می باشد. این اصل تشکیلاتی را ارایه می نماید که انسان را در مسیر پیموده کمال یاری می رساند و از بکار بستن امکانات مادّی و معنوی در غیر محل خویش جلوگیری می نماید

قرآن ضرورت نظم را برای دست یافتن به مصرف صحیح در قالبهای مختلف بیان داشته است(1). به مَثَل آیة 187 سورة بقره استفاده نظم یافته و صحیح از امکانات را زمینه جلوگیری از استفادة ناصحیح و خیانت می داند و آیه 122 سورة توبه از روی آوردن همه ی مردم به یک وظیفه چون جهاد، و واگذاردن دیگر امور، چون کسب دانشِ دین، منع نموده است. بلکه مصرف صحیح در این مورد نیز آن است که هر چه در محل خود و به میزانی مناسب به کار بسته شود و در روزگار جنگ نیز نباید از ضرورت علم آموزی غافل شد و جامعه را دچار مشکل فرهنگی و علمی نمود.

یکی از عناصر اصلی نظم، برنامه ریزی موفق است که در مصرف صحیح نقش به سزایی دارد.

برنامه ریزی، شناخت مسیر حرکت و تهیه نقشة آن است. با برنامه ریزی می توان گام های بلند، استوار و پیاپی برداشت. زمان رسیدن به هدف را کوتاه نمود و ضریب امنیت آن را بالا برد و از سستی، لغزش، دوباره کاری، بی نظمی و غم و اندوه، دوری

ص: 49


1- . نک: بقره(2)، آیات195 و 222.

جست(1) و در یک کلام به مصرفی صحیح دست یافت.

برای برنامه ریزی باید با دور اندیشی و هدف گذاری به گونه­ای عمل ­نمود که همة اجزای کار هم سو شوند و ساختاری نظم یافته حاصل آید.

امام جواد علیه السلام در بیانی به اهمیت برنامه ریزی توجه داده و فرموده اند:

«من لم یعرف الموارد أعیته المصادر:(2) هر که نداند کاری را از کجا آغاز نماید، از به سر انجام رساندن آن درماند».

حضرت علی علیه السلام نیز می فرمایند:

«من قعد عن حیلته اقامته الشدائد:(3) هرکه از برنامه ریزی دست کشید، گرفتاری ها، فرایش گرفت.»

همان حضرت در سفارش به برنامه ریزی روزانه و صید فرصت های طلایی می فرمایند:

«وایاک والعجلة بالأمور قبل أوانها أو التساقط فیها عند إمکانها، او اللجاجة فیها إذا تنکرت، او الوهن عنها إذا استوضحت فضع کل امر موضعه وأوقع کل عمل موقعه:(4) بپرهیز از شتاب کردن در کارهایی که هنگام انجام دادن آن نرسیده، یا سستی در آن، چون انجام دادنش ممکن گردیده؛ یا ستیزیدن در کارهایی که راه راست در آن ناپیدا است، یا سستی ورزیدن آن گاه که آشکار است. پس هر چیز را در جای آن بدار و هر کاری را به هنگام آن بگزار.»

و فرمودند:

ص: 50


1- . امام رضا علیه السلام فرموده اند: «هر که کاری را از راهش بجوید نلغزد و اگر هم لغزید، برنامه ریزی به شکستش نکشد.» حلوانی، حسین بن محمّد حسن، نزهة الناظر و تنبیه الخاطر، ص127، ذیل حدیث 4؛ و حضرت علی علیه السلام فرمودند: «بقای دولتها در گرو برنامه ریزی و چاره اندیشی در امور است.» تمیمی آمدی، عبد الواحد، غرر الحکم، ص348، ح 8028.
2- . دیلمی، حسن بن ابی الحسن، أعلام الدین، ص33.
3- . تمیمی آمدی، عبد الواحد، غرر الحکم، ص463، ح 10630.
4- . نهج البلاغه، ترجمة سید جعفر شهیدی، نامة 53، ص340.

«وامض لکل یوم عمله فإنّ لکل یوم ما فیه:(1) کار هر روز را همان روز به انجام رسان! چه هر روزی را کاری است.» و فرمود: «والفرصة تمر مر السحاب فانتهزوا فرص الخیر:(2) فرصت چون ابر می گذرد. پس فرصتهای خوب را غنیمت شمرید.»

در یک جمع بندی باید گفت افراد و مؤسساتی که بدون چشم انداز و نظمی مشخصی به مصرف امکانات و موقعیت ها می پردازند، علاوه بر صرف هزینه های فراوان، موفقیتی را نیز تجربه نمی کنند.

برنامه ریزی موفق, جهت دست یافتن به مصرف صحیح نیازمند شروطی است:

الف) خُرد و اجرایی نمودن کارها و تقسیم آن میان افراد؛ این کار, محاسبة ابزار، نیروها, هزینه ها و زمانبندی کار را به گونه ای دقیق ممکن می نماید.

حضرت علیu، به فرزندشان امام حسنu سفارش می فرمایند:

«واجعل لکل إنسان من خدمک عملاً تأخذه به فانّه أحری ألاّ یتواکلوا فی خدمتک:(3) هر یک از خدمتکارانت را کاری به عهده بگذار و آن را بدان کار بگمار تا هر یک وظیفه خویش بگزارد و کار را به عهده دیگری نگذارد.»

ب) ایجاد سازگاری و سازماندهی بخش های تقسیم شده به گونه ای که امکان انجام صحیح کار را فراهم آورد.(4) توجه ننمودن به سازگاری و هماهنگی بخش­های یک کل, فعالیت ها را دچار اختلال و شکست می نماید. نمونه این ناهماهنگی و بی نظمی را در جنگ احد مشاهده می کنیم که بزرگترین خسارت های سازمانی را در پی­داشت. در این جنگ، واحد تیر انداز برخلاف برنامه مورد تأکید پیامبر صلی الله علیه و آله رفتار نمود و زمینة شکست مسلمانان و شهادت حدود 70 تن را فراهم آورد.(5)

ص: 51


1- . همان، ص337.
2- . همان، شرح محمّد عبده، ج4، ص6، ذیل حکمت 21.
3- . نهج البلاغه، ترجمة سید جعفر شهیدی، ص307، نامة 31.
4- . برگرفته از: شفیعی، عباس، ص127، به نقل از مینتزبرگ، هنری، سازماندهی، پنج الگوی کارساز، ترجمه ابوالحسن فقیهی و حسن وزیری سابقی.
5- . نک: سیره ابن هشام، ج3، ص129.

ج) دوراندیشی، عنصری دیگر از عناصر برنامه­ریزی است. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در سفارش به تدبّر در کارها و بیان چگونگی آن می­فرمایند:

««إذا هممت بأمر فتدبر عاقبته فان یک خیراً ورشداً فاتبعه، وإن یک غیا فدعه:(1) هر وقت به کاری همت می گماری به عاقبت آن بیندیش اگر مایة رشد و سعادت بود پیگیری کن و اگر مایه گمراهی و انحطاط بود از آن صرف نظر بنما.»

حضرت علیu نیز سفارش می فرمایند:

««رَوِّ تحزم، فإذا استوضحت فاجزم:(2) فکر کن تا دور اندیش شوی و چون همه جوانب کار برایت روشن شد، آن گاه تصمیم قطعی بگیر.» و «إذا لوحت الفکر فی أفعالک، حسنت عواقبک فی کل أمر:(3) هر گاه در کارهایت بیندیشی، در هر امری نیک فرجام شوی.»

آن حضرتu در بیان نتیجه دور اندیشی در مسایل اقتصادی، می فرمایند:

«حسن التدبیر ینمی قلیل المال وسوء التدبیر یفنی کثیره:(4) نیک اندیشیدن و برنامه ریزی کردن، دارایی اندک را رشد می­دهد و سوء تدبیر، ثروت بسیار را به باد فنا می دهد.»

د) علم، دیگر شرط لازم برای برنامه ریزی و موفقیت در اجرای آن است.(5)

تقسیم درست و نظم یافته امکانات موجود، زمینه ای دیگری برای مصرف صحیح می باشد. قرآن در بیان داستان حضرت موسیu آن هنگام که برای قوم خویش تقاضای آب نمود، می فرماید:

{وَإِذِ اسْتَسْقی مُوسی لِقَوْمِهِ فَقُلْنَا اضْرِبْ بِعَصاکَ الْحَجَرَ فَانْفَجَرَتْ مِنْهُ اثْنَتا عَشْرَةَ

ص: 52


1- . برقی, أحمد بن محمّد بن خالد، محاسن، دار الکتب الاسلامیه، ج1، ص16.
2- . علاّمه مجلسی، بحار الأنوار، ج68، ص341، ح15.
3- . محدث نوری، مستدرک الوسائل، ج11، ص308، ح 13115.
4- . لیثی واسطی، علی بن محمّد، عیون الحکم والمواعظ، ص228- 229. برای اطلاع بیشتر از آموزهای دینی دربارة دور اندیشی نک: محمّدی ری شهری، محمّد، میزان الحکمه، ذیل مادة «حزم».
5- . نک: بقره(2)، آیة247؛ یوسف(12)، آیة55 و انعام(6)، آیة96.

عَیْناً...:(1) به او دستور دادیم: عصای خود را بر آن سنگ مخصوص بزن! ناگاه دوازده چشمه آب از آن جوشید آن گونه که هر یک (از طوایف دوازده گانه بنی اسرائیل)، چشمة مخصوص خود را می شناختند.}

در ادامه، آیه به نتیجه این تقسیم امکانات در قالب دستوری دیگر اشاره می نماید:

«(و گفتیم:) از روزیهای الهی بخورید و بیاشامید! و در زمین فساد نکنید!»

7. آموزش و فرهنگ سازی

یکی دیگر از زمینه های مصرف صحیح فرهنگ سازی و آموزش است. بسیاری از زیاده روی ها و یا کم مصرف نمودن و حتّی ناقص مصرف نمودن ها وابسته به فرهنگ های غلط ولی رایج می باشد. تجمّل، چشم و هم چشمی در مصرف، میهمانی های غیر ضرور, به خصوص در مراسم یادبود، زیاده روی در تعدّد غذا در مجالس، سخت جلوه دادن زندگی مشترک و ده ها نمونة دیگر از مواردی است که لازم است با فرهنگ سازی و آموزش اصلاح گردد.

پوشیده نیست که آموزش و دانش زمینة بسیاری از فعالیت ها و تصمیم های مثبت است ولی دانش به تنهایی انگیزة لازم را فراهم نمی آورد. از این رو فرهنگ سازی، زمینة عمل به دانسته ها را فراهم می آورد. حضرت امیر المؤمنین علیه السلام در نامة خویش به مالک اشتر می فرمایند:

«مبادا نکوکار و بدکردار در دیده ات برابر آید، که آن رغبتِ نکوکار را در نیکی کم کند، و بد کردار را به بدی وادار نماید.»(2)

چه, تشویق نیکان و برخورد با قانون شکنان، فرهنگ سازی و زمینه ای برای انجام رفتارها صحیح به حساب می آید. بر اثر آن بدکار نتیجه رفتار خویش را دیده و عبرتی برای دیگران خواهد شد. نیکوکار نیز به نتیجه کار خویش امیدوار شده و زمینة افزایش

ص: 53


1- . بقره(2)، آیة60
2- . نهج البلاغه، ترجمة سید جعفر شهیدی، ص328، نامة 53.

و استواری بر آن رفتار فراهم می شود.

مورد پژوهی تشویق و تنبیه در قرآن کریم نمونه های فراوانی را به دست می دهد که به "تشویق" به عنوان محرّکی لذت بخش برای افزایش و تثبت رفتار مثبت, نگاه شده و به تنبیه به عنوان بازدارنده ای از رفتار منفی اشاره شده است. به دو نمونه بنگرید:

قرآن در پی اشاره به داستان آنآن که از دستورات الهی سرپیچی نموده و عذاب بر آنها نازل شد، آن عذاب را به عنوان "نکال" بر می شمارد. یعنی عقوبتی که مجرم را از تکرار گناه باز می دارد و عبرتی برای دیگران به شمار می آید.

{فَجَعَلْنَاهَا نَکَالاً لِّمَا بَیْنَ یَدَیْهَا وَمَا خَلْفَهَا وَمَوْعِظَةً لِّلْمُتَّقِینَ:(1) و ما آن [عقوبت] را برای حاضران و [نسل های] پس از آن، عبرتی، و برای پرهیزگاران پندی قرار دادیم.}

در نتیجه باید گفت آموزش صحیح روش های مختلف رفتاری در تمام ابعاد زندگی زمینه های مصرف صحیح را فراهم می آورد. هرچند نباید از این نکته غافل شد که پایداری رفتار وابسته به فرهنگ سازی رفتارهای صحیح است.

علاوه بر موارد یاد شده فوق می توان به عوامل دیگری در زمینه سازی مصرف صحیح اشاره نمود که مهم ترین آنها عبارتند از: عدالت و پیشرفت، شناخت دقیق نیازها، مبارزه با هوای نفس و تعدیل غرایز و شناخت چگونگی استفادة درست و بهینه از منابع موجود.

ص: 54


1- . بقره(2)، آیة66. در آیة38 سوره مائده نیز بریدن دست دزد، "نکال" خوانده شده است.

بخش سوم: اصول و شاخصه های مصرف صحیح

اشاره

آدمی برای آن که زنده، سالم و کارآمد بوده روابط مثبت و مؤثری با دیگران داشته باشد و به کمالات اخلاقی و معنوی نیز دست یابد، نیازمند مصرف صحیح و ضابطه­مند کالاها و تخصیص به هنگام و بجای در آمد خویش است. همچنین، ملّتی که بخواهد سربلند و عزتّ­مند زندگی کند، استقلال و اقتدار خود را پاس دارد و از رفاه نسبی و آرامش و امنیت بهره­مند گردد، بایستی اصول و ضوابطی را در مصرف کالاها و بکارگیری امکانات، فرا روی خود قرار دهد. نیک روشن است که هرگونه مصرف نابجا، بیش یا کم ­تر مصرف نمودن از حدّ نیاز و مطلوبیت، و نیز هدر دادن امکانات، برای جسم و جان آدمی زیان بار بوده، فرد و جامعه را از رسیدن به اهداف و آرمان­های خود، باز می دارد و یا حرکت او را در مسیر سعادت، کُند می­سازد.

از سوی دیگر، به سبب تغییر و تّحول پیوسته در نوع کالاهای مصرفی و دگرگونی شرایط، نیز گونه­گون بودن آداب و رسوم، فرهنگ­ها، شرایط جغرافیایی و ویژگی­های فردی، امکان ارائه الگویی خاص، که چند و چون مصرف و کالاهای مصرفی را به طور دقیق و مصداقی برای همه افراد و جوامع مشخص کرده باشد، وجود ندارد.

بنابراین، آن چه ممکن، مفید و مطلوب می باشد، ارائه اصول و چار چوبی کلی است که رعایت آن­ها، مصرف صحیح و کارآمد را موجب گردد.

آن چه در پی می­آید، اصول و شاخصه­های مصرف صحیح و کارآمد برگرفته از

ص: 55

آموزه­های دینی است که در دو بخش: اصول حاکم بر مصرف عمومی و اصول حاکم بر الگوهای مصرفی ویژه، سامان می یابد.

1. الگوی مصرف عمومی و اصول حاکم بر آنها

الف) اصل نیاز

اشاره

انسان در زندگی، نیازهای گوناگونی دارد که بخشی از آن، نیازهای مادّی است. نیاز یکی از عوامل مهم و مؤثّر در تخصیص درآمد و از انگیزه های مصرف می باشد. از این رو، بایسته است به مفهوم شناسی نیاز و گسترة آن بپردازیم.

یک. مفهوم شناسی نیاز
اشاره

تعریف نیاز و شناسایی مصادیق آن، با در نظر گرفتن هدف نهایی انسان، شدنی است. هدف نهایی انسان در جهان بینی اسلامی، دستیابی به مقام قرب الهی از راه عبودیت است.(1) هر چیزی که انسان را در وصول به این هدف یاری دهد، نیاز وی شمرده می شود؛ بی گمان، تأمین معاش و امکانات مادّی برای پیمودن این مسیر ضرورت دارد(2) و از این رو، از دیدگاه اسلام، مصرف با هدف تأمین نیازمندیهای مادّی، ضرورتی ارزشمند است. نیز به همین دلیل است که مصرف کمی و کیفی کالاهایی که مانع دستیابی آدمی به هدف نهایی است، ممنوع می باشد.

این نکته یادکردنی است که نیاز دارای دو جنبة عینی و ذهنی است. جنبة ذهنی نیاز و به بیان دیگر، احساس نیاز از نوع کاذب، امری روانی است که خاستگاه و معیار قضاوت آن، آدمی است و بس. از این رو، ممکن است شخصی با وجود برخورداری از ثروت زیاد، خود را به شدت نیازمند بداند؛ احساسی که در روایات با تعبیر «فقر

ص: 56


1- . نک. ذاریات(51)، آیة56؛ مؤمنون(23)، آیة115؛ نجم(53)، آیة42؛ قیامت(75)، آیات22 و23؛ فجر(89)، آیة27. نیز نک: مؤسسة آموزشی و پژوهشی امام خمینی، فلسفه اخلاق، صص125 و 129.
2- . نک: میرمعزّی، حسین، نظام اقتصادی اسلام (اهداف و انگیزه ها)، صص94- 96.

النفس»(1) نکوهش شده است. امّا آنچه در معارف اسلامی توجه شده و بر آن مهر تأیید خورده است، جنبة عینی نیاز یعنی نیازمندیهای واقعی آدمی می باشد که باید برای همة افراد، به اندازة کافی و متناسب با شرایط روز، برآورده گردد.(2)

از سوی دیگر، بر اساس آموزه­های اسلامی، نیازمندهای آدمی منحصر به نیازهای مادّی نیست. بلکه انسان، نیازهای معنوی(عبادی) نیز دارد که بایستی بخشی از درآمد و ثروت خود را برای رفع آن­ها ویژه سازد. با این نگاه، می­توان نیازهای آدمی را در بخش­های ذیل شمار نمود که البته تعدادی از آنها نیازهای اصلی و ضروری، و شماری نیز نیازهای فرعی و رفاهی می باشند:

تغذیه (خوراکی­ها و آشامیدنی­ها) پوشاک

مسکن

وسایل زندگی

هزینه­های ازدواج مصارف مربوط به آموزش و تحصیل

مرکب و وسیله نقلیه وسایل آرایش و زیبایی

انرژی

مصارف بهداشتی و درمانی

مصارف تفریحی و تشریفاتی(مسافرت) مشارکت­های اجتماعی (اطعام، انفاق...)

پس انداز و سرمایه­گذاری برای آینده.

قرآن کریم، با برشمردن مصداق­های فراوانی از مصارف مورد نیاز آدمی در آیاتی متعدد،(3) خاطر نشان می­سازد که خداوند، امکانات مورد نیاز انسان ها را در اختیارشان نهاده است:

{وَآتاکُمْ مِنْ کُلِّ ما سَأَلْتُمُوهُ وَإِنْ تَعُدُّوا نِعْمَتَ اللَّهِ لا تُحْصُوها:(4) و از هر چه از او

ص: 57


1- . نک: تمیمی آمدی، عبد الواحد، غرر الحکم، ص232.
2- . نک: صدر، محمّدباقر، اقتصادنا، صص697 و 698؛ حسینی، رضا، الگوی تخصیص درآمد و نظریه رفتار مصرف کننده مسلمان، صص167 و 168.
3- . برای نمونه نک: انعام(7)، آیات99 و 141، اعراف(8)، آیة32، نحل(15)، آیات11- 14 و 66- 69.
4- . ابراهیم(14)، آیة34.

خواستید به شما عطا کرد، و اگر نعمت خدا را شماره کنید، نمی توانید آن را به شمار درآورید. }

دیدگاه فقیهان

فقیهان، در بحث چند و چون نفقة همسر و مصارف زندگی، عامل «نیاز» را به عنوان ضابطة اساسی مطرح کرده­اند و بر اساس آن، گاه مصداق­هایی را متناسب با عصر خویش بیان نموده­اند. به عنوان مثال محقّق حلّی می­گوید:

«امّا ضابطه مقدار نفقه، تأمین هر آن چیزی است که زن، بدان نیازمند است؛ همچون غذا و خورش و پوشاک و مسکن و خادم و وسیله روغن مالی [: لوازم آرایشی].»(1)

در بارة شرایط فقیر مستحق دریافت زکات نیز، برخی تصریح کرده­اند تمامی «نیازمند یهای» فقیر از داراییش استثنا می شود و با دارا بودن آنها، [اگر خرج سالش را نداشت] پرداخت زکات به او و خانواده اش جهت تأمین مخارج زندگی، مُجاز است.(2)

همچنین، در بحث خمس، در توضیح این مسأله که: خمس پس از اخراج مؤونه، محاسبه و پرداخت می­شود، گفته­اند:

«مراد از مؤونه، هر آنچه چیزی است که شخص بدان «نیاز» دارد.»(3)

یکی از فقیهان می­گوید:

«خانة مناسب شخص و نیز [هزینه های مربوط به] همسر مناسب و تمامی نیازمندی ها، همچون ظروف، وسایل، خدمتکاران، کنیزان، اسب­ها، فرش و رختخواب، هدایا، لباس، مرکب­ها و مانند آن، همگی داخل در مؤنه می­باشند.»(4)

چنان که در بحث استطاعت حج نیز، نیاز را مطرح کرده­اند.(5)

ص: 58


1- . نک: محقّق حلّی، شرایع الاسلام، ج2، ص570. و نیز نک: شهید ثانی، مسالک الأفهام، ج8، ص457؛ حلّی، ابن ادریس، السرائر ج2، ص655؛ علاّمه حلّی، قواعد الأحکام، ج3، ص104.
2- . نک: نجفی، محمّد حسن، جواهر الکلام، ج15، ص319.
3- . همان، ج16، ص59.
4- . کاشف الغطاء، جعفر، کشف الغطاء، ج2، ص362.
5- . نک: نجفی، محمّد حسن، جواهر الکلام، ج17، ص274.
دو. سطوح مختلف در تأمین نیازهای مادّی
اشاره

در مقام تصور و همچنین در عالم واقع مردم جهت تأمین نیازهای مادّی و اقتصادی خویش در سطوح مختلفی قراردارند. در یک نگاه می توان این سطوح را در هفت سطح تقسیم نمود. سطح اضطرار، عسر و حرج، مسکنت، فقر، عمومی، توسعه و رفاه و سطح اسراف.

انسان شناسی اسلامی جهت پاسخ گویی به نیازهای مادّی -به مانند نیازهای معنوی- حدّ و مرزهایی مشخص نموده است که در آن دو سطح عمومی و توسعه و رفاه مطلوبیت دارد و سطوح دیگر باید خویش را به این سطوح رسانده ویا به آن بازگردند.

جهت شناخت بیشتر این امر به تفصیل به این سطوح اشاره می شود.

1. اضطرار
اشاره

پایین ترین سطح برآورده نمودن نیازهای مادّی و به دیگر تعبیر نازل ترین سطح مصرف، اضطرار است. اضطرار مفهومی عرفی است. به این معنا که شخص در این مرحله به حدّی از نیاز می رسد که ناگزیر از استفاده شیئ می باشد که استفاده از آن برایش جایزه نبوده است.

در این صورت انسان احتمال می دهد ضرری در بارة خود یا نفس محترمی ایجاد شود که اغلب مردم آن را تحمل نمی کنند. این ضرر می تواند مربوط به جان، مال و یا آبرو باشد و راه رهایی از این ضرر، ارتکاب عملی است که در حالت عادی، حرام است(1) و یا ترک عملی که انجام آن واجب است.

محقّق حلّی در تعریف مضطر می فرماید:

«مضطر کسی است که بترسد اگر چیزی نخورد، از بین برود یا به بیماری دچار شود یا ضعفی بر او عارض گردد که از همراهانش [در سفر] عقب بماند و تلف گردد.(2)

ص: 59


1- . سیستانی، سید علی، قاعدة لاضرر ولاضرار، ص335.
2- . محقق حلّی، شرائع الاسلام، ج4، ص757.

شهید ثانی ترسِ از طولانی شدن مریضی یا سختی در بهبود را هم داخل در معنای مضطر دانسته است.(1)

مرحوم صاحب جواهر، موارد اضطرار را گسترش داده، ترس بر نفس محترم مانند ترس زن باردار نسبت به جنین، ترس بر آبرو، یا مال محترم و به طور کلی هر ضرری را که معمولاً تحمل نمی شود، در تحقق اضطرار داخل دانسته است.(2)

گفتنی است این سطح از برآورده نمودن نیازها و مصرف امکانات، سطحی است که از سر ناچاری پیش می آید و اسلام برای جلوگیری از تلف شدن مکلّف آن را اجازه نموده است. لذا فرد باید تمام تلاش خویش را به کار بندد تا از این سطح خارج شده و به سطح مطلوب ارتقا یابد.

حکم اضطرار

شخص مضطر گاه ناگزیر است در اموال خویش تصرفی نماید که در شرایط معمول چنین تصرفی جایز نبوده است و گاه مجبور است در اموال دیگری بدون اجازه تصرف نماید. برای هر یک احکامی است که به آن اشاره می گردد.

الف) اضطرار به تصرف در مال خویش

گاه انسان در پاسخ به نیازِهای اضطراری، محتاج به استفادة غیر مجاز از اموال خویش است، مانند خوردنِ گوشت مردار یا حیوانات حرام گوشت و یا نوشیدنِ آب یا غذای نجسی که مالکش می باشد و یا دور ریختن اموال خویش جهت نجات جان خود یا دیگری، چون به آب انداخت اموال برای نجات سرنشینان کشتی.

چنین مصرف هایی در شرایط معمولی، حرام یا اتلاف مال است، امّا در زمان اضطرار، حلال می شود.

ص: 60


1- . شهید ثانی، مسالک الأفهام، ج12، ص113.
2- . نجفی، محمّد حسن، جواهر الکلام، ج36، ص427.

ب) اضطرار به تصرف در مال دیگری

گاه افراد از سر اضطرار نیازمند تصرف در مال دیگری می شوند. در این صورت حکم تکلیفی -به مَثل حرمت- برداشته می شود و تصرف جایز است.(1) ولی حکم وضعی باقی است و در صورت ایجاد خسارت ضمان آور است.(2)

در این جا آوری چند نکته لازم است.

1. در حال اضطرار، برای دفع ضرر، استفاده از حرام، واجب می شود. امام صادق علیه السلام می فرمایند:

«من اضطر إلی المیتة والدم ولحم الخنزیر فلم یأکل شیئًا من ذلک حتی یموت فهو کافر:(3) هر کس به خوردن مردار، خون وگوشت خوک مضطر گردد و از آنها هیچ نخورد تا بمیرد، کافر است».

این ملاک در برخی عبارات فقهی نیز به روشنی قابل مشاهده است. بنگرید:

«در هر موردی که حفظ جان، به انجام عمل حرامی بستگی داشته باشد، انجام آن، واجب است. و اجتناب جایز نیست و بین شراب، گِل و سایر محرمات نیز فرقی نیست. بنابراین اگر به گونه ای تشنه شودکه بر جان خویش بترسد، نوشیدن شراب جایز بلکه واجب است».(4)

امّا در صورتی که دفع ضرر واجب نباشد، -مانند جلوگیری از سرقت اموال خویش- تصرف در مالی دیگری برای جلوگیری از آن نیز واجب نیست، بلکه جایز است. مانند استفاده بدون اجازه از تلفن دیگری برای جلوگیری از سرقت.

2. اضطرار، باعث می شود حکم الزامی، چه وجوب و چه حرمت، برداشته شود. چه، هر حکم الزامیی که برای شرایط معمولی وضع شده است، در زمان اضطرار و خطر،

ص: 61


1- . سیستانی، سید علی، قاعدة لاضرر ولاضرار، ص335.
2- . نجفی، محمّد حسن، جواهر الکلام، ج43، ص152؛ امام خمینی، تحریر الوسیله، ج2، 171.
3- . شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج3، ص345.
4- . امام خمینی، تحریر الوسیله، ج2، 170.

فعلیّت نخواهد داشت. به عنوان مثال، یکی از شرایط واجب نماز استقرار و آرامش بدن است. این وجوب در زمان اضطرار، برداشته شده است.(1)

3. بر اساس قاعدة «الضرورات تتقدر بقدرها»(2) میزان استفاده مجاز از حرام در حال اضطرار، تنها به اندازه ای خارج شدن از حالت اضطرار است. امام خمینی رحمة الله نگاشته اند:

«اگر فردی به انجام عملی حرام، مضطر شود، باید به میزان ضرورت، بسنده کند و زیادتر از آن برای وی جایز نیست. بنابراین اگر ضرورت، ایجاب کند که برای بر طرف ساختن خطر از خویش، شراب بنوشد یا مردار بخورد، باید به همان مقدار ضرورت اکتفا کند و استفادة بیشتر از آن، جایز نیست».(3)

2. عسر و حرج (ضیق)
اشاره

دومین سطح در تأمین نیازهای مادّی، سطح «عسر و حرج» است.

«عسر و حرج» به حالتی غیر طبیعی گفته می شود که تحمّل آن سخت و مشقت زا است. این نکته گفتنی است که هر چند این حالت مشقت زا است ولی تحمّل آن، به گونه ای نیست که از توان مکلّف خارج باشد و یا باعث به وجود آمدن ضرر و زیان برای وی شود و یا موجب اخلال نظام گردد.(4)

حکم «عسر و حرج»

«عسر و حرج» -به مانند اضطرار- باعث می شود حکم الزامی، چه وجوب و چه حرمت، برداشته شود.(5) بنابراین مصارفی که در شرایط عادی، واجب است مانند مصرف آب برای وضو یا غسل، در هنگام عسر و حرج، وجوبی نخواهد داشت. صاحب عروه در این باره آورده است:

ص: 62


1- . طباطبائی، سید محمّد کاظم، العروة الوثقی، ج2، ص381.
2- . انصاری، مرتضی، کتاب الصلاة، ج2، ص474.
3- . امام خمینی، تحریر الوسیله، ج2، ص170.
4- . مکارم شیرازی، ناصر، القواعد الفقهیة، ج1، ص161.
5- . حکیم، سید محسن، مستمسک العروه، ج5، ص443 و نیز نک: همان، ج14، ص247.

«اگر استعمال آب، ضرر نداشته باشد؛ بلکه باعث حرج و سختی شود مانند رنج سرما و خشونت پوست، بعید نیست [وضو یا غسل] صحیح باشد؛ گر چه تیمّم هم جایز است».(1)

هم چنین مصارفی که در وضعیت معمولی، حرام است، در زمان عسر و حرج جایز می گردد؛ مانند استفاده از موی مصنوعی در کشورهایی که رعایت پوشش اسلامی را ممنوع کرده اند.(2)

پس در این شرایط برای برآورده نمودن نیازها مادّی سطح ویژه ای از مصرف شکل می گیرد که بر اساس آن مصارف خاصی، مباح می گردد. روشن است، اجازه شارع مقدس به این سطح از مصرف نیز بار جلوگیری از به مشقت افتادن مکلفین است لذا شایسته است افراد برای رسیدن به سطح مطلوب تلاش نمایند.

در پایان این قسمت نیز چند نکته گفتنی است.

1. حکم اوّلیه برخی از مسایل به لحاظ اهمیت، در شرایط اضطرار و عسر و حرج نیز تغییر نمی کند و به حال اوّلی خویش باقی است. مثلاً ویران نمودن کعبه به گونه ای که هیچ اثری از آن باقی نماند و امکان بازسازی آن نباشد نزد شارع مقدس از حفظ جان و مال واجب تر است. لذا در شرایط اضطرار و عسر و حرج نیز حکم دفاع از کعبه برداشته نخواهد شد. به این دلیل که اهمیّت برخی از واجبات و محرمات در نظر شارع مقدس و متشرعان، در بالاترین درجه خود قرار دارد.(3)

2. برداشته شدن احکام حرجی از عهدة مکلّف به جهت لطف و آسان گرفتن بر وی است.(4) لذا، اگر مکلّف، مشقتی را تحمل کرد و مثلاً در حال عسر و حرج وضو گرفت،

ص: 63


1- . طباطبایی یزدی، سید محمّد کاظم، العروة الوثقی، ج2، ص171.
2- . http: //www. bayynat. ir/index/?state=esgid=
3- . امام خمینی، الرسائل، ج2، ص177.
4- . خویی، سید ابوالقاسم، کتاب الحج، تألیف: سید رضا خلخالی، ج1، ص142.

مرتکب عمل حرامی نشده است.(1) هرچند برخی در این جا احتیاط نموده اند.(2)

3. معیار در حرج، شخصی است نه نوعی.(3) یعنی هر چند اگر مسئله ای برای غالب مردم مشقت نداشته باشد ولی برای فردی به خصوص حرجی باشد، می تواند حکم حرجی را بجا نیاورد. هر چند مواردی که دلیل خاص بر نوعی بودن حرج داشته باشیم باید حرج نوع احراز گردد.(4)

4. رفع تکلیف به عسر و حرج، موقّتی و محدّود است و تا زمانی که سختی و مشقت باقی است، تکلیف از عهده مکلّف ساقط است و به محض رفع عسر وحرج، چنانچه امکان انجام تکلیف باقی باشد، باید آن را انجام دهد.(5)

3 و 4. مسکنت و فقر
اشاره

سومین و چهارمین سطح از سطوح برآورده نمودن نیازهای مادّی سطح مسکنت و فقر است. «مسکین» کسی است که هزینة لازم برای تأمین مخارج خود و افراد تحت سرپرستی خویش را ندارد.(6) فقیر نیز این گونه است.(7)

بدین ترتیب، مسکین و فقیر در این معنا مشترک اند که هزینة لازم برای تأمین مخارج افراد تحت سرپرستی خویش را ندارند.(8) امّا لغویان، راجع به تفاوت این دو واژه، هم نظر نیستند. برخی، وضعیت مالی فقیر را از مسکین، ضعیف تر می دانند و بعضی، مسکین را ضعیف تر از فقیر معرفی کرده اند.(9) این اختلاف در آرای فقیهان نیز دیده

ص: 64


1- . طباطبایی یزدی، سید محمّد کاظم، العروة الوثقی، ج5، ص510.
2- . امام خمینی، کتاب الطهارة، ج2، ص60.
3- . آشتیانی، محمّد حسن، کتاب القضاء، ص195.
4- . مکارم شیرازی، ناصر، القواعد الفقهیة، ج1، ص197.
5- . امام خمینی، توضیح المسائل، مسئله 719 و سیستانی، سیدعلی، توضیح المسائل، مسئله 727.
6- . ابن منظور، لسان العرب، ج13، ص214.
7- . ابن فارس، معجم مقاییس اللغه، ج4، ص443.
8- . عسکری، ابو هلال، الفروق اللغویة، ص410.
9- . ابن منظور، لسان العرب، ج13، ص214.

می شود.(1) ولی به نظر می رسد بیشتر فقیهان مسکین را از نظر مالی بد حالتر از فقیر می دانند.(2)

در تعریف شرعی فقیر و مسکین، قید زمان نیز دخالت داده شده است. فقیر شرعی کسی است که نه مخارج سال خود و افراد تحت تکفل خویش را دارد و نه حرفه و امکاناتی که بتواند چنین هزینه ای را تأمین کند.(3)

احکامِ ویژه ای برای این دو سطح مطرح است که ما به خاطر اشتراک احکام آنها، مباحث را تحت یک عنوان مطرح می کنیم.

حکم مسکین و فقیر

«مسکین» و «فقیر» در بسیاری از موارد، نسبت به برآورده نمودن نیازهای مادّی و استفاده از امکانات مالی، احکام مشترک دارند. موارد ذیل نمونه هایی از این موارد است:

جواز دریافت زکات؛ (4)

عدم وجوب پرداخت زکات فطره؛(5)

کراهت یا عدم استحبابِ صدقه دادن؛(6)

جواز دریافت خمس برای سادات فقیر و مسکین؛(7)

اجازة استفاده از مال یتیم، برای ولیّ فقیر و مسکین به میزان کفایت یا اجرة المثل؛(8)

وجوب پرداخت جزیه بر فقیر و مسکینِ اهل کتاب که در سرزمین مسلمانان زندگی

ص: 65


1- . نک: شیخ طوسی، الخلاف، ج4، ص229.
2- . عاملی، سید محمّد جواد، مفتاح الکرامه، ج11، ص434.
3- . امام خمینی، تحریر الوسیله، ج1، ص333.
4- . طباطبایی یزدی، سید محمّد کاظم، العروة الوثقی، ج4، ص98.
5- . انصاری، مرتضی، کتاب الزکاة، ص403.
6- . حلّی، حسن بن یوسف، تذکرة الفقهاء(ط. ق)، ج2، ص426.
7- . امام خمینی، تحریر الوسیله، ج1، ص365.
8- . نک: شیخ طوسی، الخلاف، ج3، ص173.

می کنند. هر چند برای دریافت آن باید تا زمان تمکّنِ آنان، صبر کرد. (1)

جواز دریافت کفّاره؛ هر چند برخی فقط این مورد را مخصوص مسکین می دانند(2) ولی اکثر، دو گروه مسکین و فقیر را شایسته دریافت کفّاره می دانند.(3)

امکان وجوب حج برای فقیر و مسکینی که مالی به دست آورده اند که با آن امکان انجام حج برایشان حاصل می شود ولی هزینه سالانة آنان را کافی نیست.(4)

در پایان گفتنی است: اگر کسی با توجه به تفاوت وضعیت معیشتی مسکین و فقیر مالی را برای مسکین، وقف یا نذر نماید و یا بر این اساس وصیت کند، استفاده آن در غیر موردش (فقیر) جایز نیست.

این سطح از سطوح برآورده نمودن نیازهای مادّی نیز مطلوبیت ندارد و درباره آن آموزه های دینی فراوانی در دست است. به مناسبت و با توجه به تأکید اسلام برای خروج از این سطح به برخی از آیات و روایات در این باره اشاره می گردد.

بدون تأمین نیازهای مادّی، امکان زندگی توأم با سلامتی و کار آمدی وجود نخواهد داشت، و در نتیجه، فرد از رسیدن به کمالات معنوی و ایفای وظایف انسانی و الهی خود باز می­ماند و هدف آفرینش او، که همان معرفت، عبادت(5) و علم(6) و در نتیجه قرب به حق است(7)، تحقق نخواهد یافت.

پیامبر گرامی خدا صلی الله علیه و آله در سخنی که واقع بینی آموزه­های اسلامی را نشان می­دهد، فرمود:

«اللهمّ بارک لنا فی الخبز، ولاتفرق بیننا وبینه فلولا الخبز ما صُمنا ولا صلّینا ولا ادیّنا

ص: 66


1- . امام خمینی، تحریر الوسیله، ج2، ص498.
2- . عاملی، سید محمّد، مدارک الأحکام، ج6، ص218.
3- . خویی، سید ابوالقاسم، کتاب الصوم، تألیف مرتضی بروجردی، ج1، ص366.
4- . نجفی، محمّد حسن، جواهر الکلام، ج17، 310.
5- . نک: ذاریات(51) آیة56.
6- . نک: طلاق(65) آیة12.
7- . نک: مؤمنون(23)، آیة115؛ نجم(53)، آیة42؛ قیامت(75)، آیات22-30؛ فجر(89)، آیات27- 30.

فرائض ربنّا عزّوجل:(1) پروردگارا، برای ما در نان برکت ده، و میان ما و آن جدایی میفکن، چرا که بی نان، توان روزه گرفتن، نماز خواندن و انجام فرایض پروردگار متعال خود را نداریم.»

روشن است که «نان» در این روایت به عنوان نماد نیازهای مادّی انسان یادشده و منحصر به آن نیست. چنان که کمبود امکانات مادّی و تأمین نشدن بجا و به اندازه نیازمندی­ها، به طور مستقیم نیز بر باورهای دینی، انجام وظایف عبادی و نیل به کمالات معنوی، تأثیری منفی دارد. امام صادق علیه السلام به نقل از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرمایند:

«کاد الفقر أن یکون کفراً:(2) فقر، آستانة کافری است.»

و امام علی علیه السلام می فرمایند:

«...فإنّ الفقر منقصة للدّین:(3) همانا فقر، مایة نقص در دین است.»

نیز رسول خدا صلی الله علیه و آله به زمامداران جامعة اسلامی چنین فرمان می دهد:

«...ولم یفقرهم فیکفرهم...:(4) [زمامداران، مردم] را فقیر نسازند تا به کفر گرایند.»

فقر می تواند از دو سو به دینداری فقیر آسیب رساند:

نخست آن که بسیاری از مردم، از بنیانهای ایمانی و معرفتیِ استواری برخوردار نیستند. این مسأله در کنار ناتوانی فکری مناسب در تحلیل، نابرابریهای اقتصادی و اجتماعی، مردم را وامی دارد تا رنج و محرومیت و مشکلات اقتصادیِ خود را به خدا و دین نسبت دهند و تا مرز کفر پیش روند، به ویژه هنگامی که با پندار «تقدیر الهی بودن فقر» خداوند را بانی ظلم به خویش انگارند. افزون بر آن، حتّی با حفظ اعتقادات نیز، ممکن است فشار فقر، آنان را به گناهانی همچون دزدی، کلاه برداری و خودفروشی وادارد که این خود، کفر عملی به شمار می رود(5).

ص: 67


1- . نک: شیخ کلینی، الکافی، ج2، ص307.
2- . همان.
3- . نهج البلاغه، حکمت 311.
4- . شیخ کلینی، الکافی، ج1، ص406.
5- . نک: بقره(2)، آیة276؛ آل عمران(3)، آیة97؛ نیز: طباطبایی، سید محمّد حسین، المیزان، ج2، ص426.

دوّم این که تنگدستان با ایمانی که به دلیل باورهای استوار دینی، در برابر رنجها و سختیها، شکیبایی می ورزند از انجام بسیاری از وظایف دینی و عبادی، همچون حج، پرداخت صدقات و زکات و مانند آن، محروم می مانند(1).

از این روی، نیازهای مادّی انسان، جنبه عمومی داشته و استثناپذیر نیست، حتّی پیامبران و اولیای الهی نیز که در اوج معنویت و ملکوت بوده­اند، به طور طبیعی، به امکانات مادّی نیاز داشته­اند.

{وَما أَرْسَلْنَا قَبْلَکَ مِنَ الْمُرْسَلِینَ إلاّ إِنَّهُمْ لَیَأْکُلُونَ الطَّعَامَ وَیَمْشُونَ فِی الأَسْوَاقِ:(2) و پیش از تو پیامبران [خود] را نفرستادیم جز این که آنان [نیز] غذا می خوردند و در بازارها راه می رفتند. }

در روایات مربوط به لزوم و مقدار نفقه همسر، با عبارت­هایی گوناگون، به اصل نیاز اشاره شده است. از جمله:

«انفق علیها ما یقیم ظهرها مع کسوه:(3) برای او [همسرش]به مقداری که نیازهای او را تأمین کند، همراه با پوشاک، هزینه نماید.»، «یشبعها و یکسوها:(4) او را سیر نماید و بپوشاند.» «یکسوها من العری و یطعمها من الجوع(5): او را از برهنگی بپوشاند و از گرسنگی سیر نماید.»

در بحث ویژگی­های فقیری که استحقاق دریافت زکات دارد، امام صادق علیه السلام در پاسخ کسی که می­پنداشت دارا بودن خانه و دیگر نیازمندی­های اساسی، مانع دریافت زکات می شود، فرمود:

«أفتأمرنی ان آمره یبیع داره وهی عزّه ومسقط رأسه او یبیع جاریته التی تقیه الحّر والبر وتصون وجهه ووجه عیاله، أو آمره یبیع غلامه و جمله و هو معیشه وقوته بل

ص: 68


1- . در این باره نک: حکیمی، محمّدرضا و دیگران، الحیاة، ج4، صص298-300.
2- . فرقان(25)، آیة20؛ نیز نک: انبیاء(21)، آیة8؛ مؤمنون(23)، آیة33؛ مائده(5)، آیة 75.
3- . شیخ کلینی، الکافی، ج5، ص512؛ شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج3، ص441.
4- . شیخ کلینی، الکافی، ج5، ص511.
5- . همان، ج3، ص562.

یأخذ الزکاة:(1) آیا مرا وا می­داری به او دستور دهم خانه­اش را، که عزّت او و محل سکونتش است، بفروشد! یا کنیزش را، که او را از گرما و سرما حفظ می­کند و آبروی او و خانوده­اش را صیانت می­نماید بفروش رساند! یا به او دستور دهم غلام و شترانش را که وسیله کسب درآمدش می باشد بفروشد؟![خیر]، بلکه زکات دریافت کند.»

صاحب جواهر از این روایت، استثنای همه نیازمندی­های فرد را فهمیده است.(2)

در بحث فقیری که استحقاق دریافت زکات را دارد، امام صادق علیه السلام فرمود:

«فان لم تکن الغله تکفیه لنفسه و لعیاله فی طعامهم و کسوتهم وحاجتهم من غیر اسراف، فقد حلْت له الزکاه:(3) پس اگر محصول کشاورزی برای غذا و پوشاک و نیازمندی­های خود و خانواده­اش -بدون زیاده­روی و اسراف- کافی نیست، دریافت زکات برای او حلال است.»

5. سطح عمومی (معروف)

پنجمین سطح از سطوح برآورده نمودن نیازهای مادّی (مصرف)، سطح عموم مردم یک جامعه است. افراد در این سطح از خط فقر بالاتر آمده و نسبت به سطوح پیشین از وضعیتِ معیشتیِ بهتری برخوردار ند.

از این سطح در متون دینی، بیشتر به «معروف» تعبیر شده است. ولی در برخی عبارت کفایت،(4) اقتصاد،(5) حدّ وسط(6) و غنا(7) نیز دیده می شود.

شایع ترین معنایی که در متون فقهی برای معروف به کار رفته است در مباحث امر به معروف و نهی از منکر است. امّا مراد از این واژه در این جا (محل بحث)، مصارفی است

ص: 69


1- . همان.
2- . نک: نجفی، محمّد حسن، جواهر الکلام، ج15، ص319.
3- . نک: شیخ مفید، المقنعه، ص263؛ شیخ کلینی، الکافی، ج3، ص561.
4- . شیخ طوسی، المبسوط، ج6، ص3.
5- . نراقی، احمد، عوائد الأیام، ص635.
6- . نجفی، محمّد حسن، جواهر الکلام، ج31، ص339.
7- . بحرانی، یوسف، حدائق الناضره، ج18، ص15.

که میان مردم رایج است و در زندگی معمول و ارتباط هایشان، جریان دارد، به گونه ای که برای بیشتر آنان، امری طبیعی تلقّی می شود.(1)

در مرزبندی و بیان حدّ و حدودِ سطح عمومی، خروج از خط فقر را باید به عنوان حداقل و کف به حساب آورد. ولی در سقف و حداکثر نظراتی وجود دارد که از سطح توسعه تا نرسیدن به حدّ اسراف تعبیر شده است.

این سطح، کفِ مطلوبیت را از نظر دینی دارا است و لازم است افراد تمام تلاش خویش را برای دست یافتن به این سطح از دارایی به کار بندند. تأکیدهای فراوان دین که در بحثهای بعد پیشکش می شود، نمونه هایی از دستور دین برای رسیدن به این سطح است.

6. توسعه و رفاه
اشاره

ششمین سطح از سطوح تأمین نیازهای مادّی یا به عبارتی مصرف سطح توسعه و رفاه است.

میزان دارایی افراد در این سطح به گونه ای است که نه تنها آنان را از سطح چهارم مصرف یعنی فقر، خارج کرده است؛ بلکه امکانات زندگی و مصارف آنها از سطح متعارف (سطح عمومی) نیز فراتر رفته است. مرز نهایی این سطح، اسراف است.(2)

حکم توسعه

ورود به این سطح مستحب است. محقّق بحرانی می گوید: «گاه به دست آوردن روزی، واجب است و آن تلاش برای به دست آوردن مالی است که به وسیلة آن، خودِ فرد و افراد واجب النفقه وی به حدّ کفاف می رسند. گاه این تحصیل، مستحب است و آن تلاش برای به دست آوردن مالی است که فراتر از این میزان بوده و به منظور توسعة بر خود و افراد واجب النفقه، انجام می شود و آن مصرف در کارهای خیر و نیکی ها

ص: 70


1- . شمس الدین، محمّد مهدی، الاجتهاد والتقلید، ص36.
2- . محقّق کرکی، جامع المقاصد، ج5، ص12.

است.(1) شهید اوّل، چنین هزینه ای را از برترین صدقات دانسته است.(2)

نسبت به توسعه مادّی، در برخی زمانها تأکید بیشتری شده است. به مَثل، دراعیاد و شب و روز جمعه لازم است با توسعه بر افراد تحت سرپرستی و ایجاد نشاط در آنها با تهیة هر آنچه از گوشت، شیرینی، میوه و سبزیجات میسّر است، این زمانها را ممتاز نمود.(3)

با توجه به استحباب توسعه، هزینه هایی که به این منظور انجام می شود، جزء مؤونه به شمار رفته و پرداخت خمسِ آنها واجب نیست.(4)

7. اسراف

اسراف هفتمین سطح از سطوح مصرف است. در این سطح افراد از حدّ طبیعی مصرف خارج شده و زیاده روی در تأمین نیازهای مادّی دچار می گردند.

افراد جامعه در تمام سطوح به گونه ای به این امر مبتلایند که از بین بردن و به هدر دادن مال و هزینه کردن مال، فراتر از میزانی که شایستة اوست از مصادیق آن است.

از آن رو که به این سطح از مصرف در فصل های آینده به تفصیل خواهیم پرداخت به همین مقدار بسنده می گردد.

سه. سطح مطلوب تأمین نیازها

مبتنی بر مطالب پیش در بیان سطوح برآورده نمودن نیازهای مادّی، اکنون این پرسش مطرح است که سطح مطلوب تأمین نیازمندها چیست؟ چه، برای برطرف ساختن نیازهای مادّی، می­توان به حداقل ممکن اکتفا نمود؛ غذا و لباسی بسیار ساده و کمترین لوازم زندگی و سایر امکانات درحد ضرورت و می­توان سطوح بالاتری را از نظر مقدار

ص: 71


1- . الحدائق الناضره، ج18، ص15.
2- . شهید اوّل، الدروس، ج1، ص255.
3- . همان، ص155؛ نیز نک: علاّمه حلّی، تذکرة الفقهاء، ج14، ص263. علاّمه حلّی
4- . امام خمینی، تحریر الوسیله، ج1، ص357.

و کیفیت در نظر گرفت و رفاه و آسایش را برای زندگی تأمین کرد.

هر چند به اختصار در میان سخن از سطوح مصرف به این پرسش پاسخ گفتیم ولی از آن رو که مطلب دارای اهمیت است به تفصیل آن می پردازیم.

از آموزه های اسلامی چنین برمی آید که جهت تأمین نیازهای رفاهی تمام انسان ها، سطح ششم از سطوح یاد شده (توسعه و رفاه)، تأکید شده است، بدین معنا که همة افراد، در کنار تأمین نیازمندیهای ضروری خود، از امکانات رفاهی نسبی و متعارف نیز برخوردار باشند:

{وَلَقَدْ مَکَّنَّاکُمْ فِی الأَرْضِ وَجَعَلْنَا لَکُمْ فِیهَا مَعَایِشَ...:(1) و قطعاً شما را در زمین، قدرت عمل دادیم، و برای شما در آن، وسایل معیشت نهادیم. }

{قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِینَة اللهِ الَّتِی أَخْرَجَ لِعِبَادِهِ وَالطَّیِّبَاتِ مِنَ الرِّزْقِ قُلْ هِیَ لِلَّذِینَ آمَنُوا فِی الْحَیَاة الدُّنْیَا...:(2) بگو: زیورهایی را که خدا برای بندگانش پدیدآورده و [نیز] روزی های پاکیزه را چه کسی حرام گردانیده است؟ بگو: این [نعمت ها] در زندگی دنیا برای کسانی است که ایمان آوردند. }

در روایات نیز به این نکته توجه شده است و فراهم ساختن رفاه نسبی جامعه، از آرمانهای اقتصاد اسلامی است، به گونه ای که حتّی به فقیران و تنگدستان، آن اندازه زکات و صدقه، باید داده شود که به زندگی متوسط دست یابند.

از نگاه این روایات، اقتصاد اسلامی بر آن است تا نیازهای جامعه را برای دستیابی به رفاه نسبی برآورده سازد.(3)

بر این اساس، آن چه در سطح مطلوب تأمین نیازهای، بایستی در نظر گرفته شود عبارتند از:

ص: 72


1- . اعراف(7)، آیة10.
2- . همان، آیة32.
3- . نیز برای روایات دیگر نک: شیخ کلینی، الکافی، ج6، ص526؛ همان، ج3، صص556 و 560؛ ج4، ص11.

1. اکتفا به حدّ ضرورت و حداقل در تأمین نیازهای، -جز در مواردی خاص-(1) مطلوبیت ندارد بلکه گاه، مجاز نیز نمی­باشد.

2. در طرف حداکثر، حدّ آن، تا به آن جا است که به سطح اسراف و اتراف نرسد.

3. سطح مطلوب برای عموم مردم، حدّی است که رفاه و آسایش زندگی را در حدّ متعارف و معمول، تأمین نماید.

4. در تأمین نیازها، صرفاً برطرف ساختن نیازها جسمی مدّ نظر قرار نمی­گیرد، بلکه تأمین نیازها از نظر مقدار و کیفیت، بایستی به گونه­ای باشد که عزّت و شرافت شخص را نیز حفظ نماید، و این، همان است که در سخنان فقیهان، با عنوان «شأن» یاد می­شود. آن سآن که خواهد آمد.

5. نیازهای معنوی نیز در کنار نیازهای مادّی باید مد نظر قرار گیرد.

6. در کنار نیازهای واقعی، نیازهای کاذبی نیز وجود دارد که در الگوی مصرف، نباید مورد توجه قرار گیرند.

اکنون توضیح نکات یادشده را به همراه دلایل و شواهد آن پیشکش می نماییم.

چهار. عدم مطلوبیت اکتفا به حدّاقل

در مورد عدم مطلوبیت اکتفا به حدّاقل، می­توان به چند دسته از آیات و روایات استناد کرد:

آیاتی که نعمت های متعدد الهی را برمی شمارند و بر بهره­گیری از آنها و تأمین رفاه و آسایش نسبی در زندگی تاکید نموده اند، به گونه­ای مصرف فراتر از حداقل را، نشان می دهند. از جمله: آیه پیش گفته مبنی بر عدم تحریم زینت ها و نیز:

{وَالْأَنْعامَ خَلَقَها لَکُمْ فیها دِفْ ءٌ وَمَنافِعُ وَمِنْها تَأْکُلُونَ وَلَکُمْ فیها جَمالٌ حینَ تُریحُونَ وَحینَ تَسْرَحُونَ وَتَحْمِلُ أَثْقالَکُمْ إِلی بَلَدٍ لَمْ تَکُونُوا بالِغیهِ إِلاَّ بِشِقِّ الْأَنْفُسِ إِنَّ رَبَّکُمْ لَرَؤُفٌ

ص: 73


1- . همچون سطح زندگی حاکمان و نیز فقر اختیاری در شرایط بحران اقتصادی و مانند آن، که پس از این خواهد آمد.

رَحیمٌ وَالْخَیْلَ وَالْبِغالَ وَالْحَمیرَ لِتَرْکَبُوها وَزینَةً وَیَخْلُقُ ما لا تَعْلَمُونَ:(1) و چارپایان را برای شما آفرید: در آنها برای شما [وسیله] گرمی و سودهایی است و از آنها می خورید و در آنها برای شما زیبایی است، آن گاه که [آنها را] از چَراگاه برمی گردانید و هنگامی که [آنها را] به چراگاه می برید و بارهای شما را به شهری می برند که جز با مشقت بِدنها بدان نمی توانستید برسید. قطعاً پروردگار شما رئوف و مهربان است. و اسبان و استران و خران را [آفرید] تا بر آنها سوار شوید و [برای شما] تجمّلی [باشد]، و آنچه را نمی دانید می آفریند. }

مناظره امام صادق علیه السلام با جمعی از صوفیه که می­پنداشتند مصرف، بایستی در حدّ ضرورت باشد، از جمله، روایت مفصّلی که مرحوم کلینی در این باره نقل کرده است که: سفیان ثوری، نزد امام صادق علیه السلام آمد و بر نوع لباس حضرت که از کیفیت و مرغوبیت برخوردار بود، خرده گرفت. امام علیه السلام با تفصیل با وی سخن گفت و با استناد به آیات و روایاتی چند از پیامبر صلی الله علیه و آله، و نیز بیان سیرة سلمان، ابوذر، سلیمان، داود، یوسف علیه السلام و ذوالقرنین، پندار آنان را نادرست، و سبک زندگی و مصرف آنان را نامطلوب دانست.(2) و نیز مناظره ابن عباس با خوارج، که از سوی علی علیه السلام به سوی آنان فرستاده شد بود. (3)

روایاتی که بر موغوبیت کالاهای مصرفی، لذیذ بودن غذاها، لباس زیبا، وسیع بودن منزل مسکونی، راهوار بودن مرکب و نیز گشایش در زندگی تأکید کرده­اند. تردیدی نیست که مطلوبیت این موارد، به معنای مطلوبیت ایجاد رفاه در زندگی و مصرف است. برای نمونه به برخی روایات در این باره بنگرید:

«عن ابی الحسن علیه السلام قال: ینبغی للرجل أن یُوسّع علی عیاله کی لا یتمنوّا موته...:(4)

ص: 74


1- . نحل(15)، آیات5- 8.
2- . نک: شیخ کلینی، الکافی، ج5، صص65- 70؛ نیز نک: همان، ج6، ص442.
3- . نک: همان، ج6، صص441- 442.
4- . همان، ج4، ص11.

شایسته است مرد، در زندگی خانواده­اش گشایش ایجاد نماید تا مرگ او را آرزو نکنند.»

«عن الرضا علیه السلام قال: صاحبُ النِّعمةِ یجب علیه التوسعةُ علی عیاله:(1) صاحب نعمت، باید بر خانواده­اش گشایش دهد.»

«عن ابی عبدالله علیه السلام قال: سألته عن الرجل الموسر یتخذُ الثیابَ الکثیرة الجیاد والطیالسته والقمصَ الکثیرة یصون بعضها بعضاً یتجمّل بها أیکون مُسرفأ؟ قال: لا، لان الله عزّوجل یقول: لینفق ذو سعه من سعته:(2) شخصی از امام صادق علیه السلام پرسید: هر گاه مردی ثروتمند، جامه­هایی فراوان و مرغوب، و طیلسان (رداهایی سبز و زیبا) و پیراهن­های زیادی داشته باشد تا به وسیلة برخی از آن­ها، برخی دیگر را حفظ نماید، و بدان­ها خود را بیاراید، اسراف­کار به شمار می­آید. فرمود: خیر، زیرا خداوند می­فرماید: «بر توانگر است که از دارایی خود هزینه کند.»(3)

«عن ابی حمزه قال: کنّا عند ابی عبد الله علیه السلام جماعة فدعا بطعامٍ مالنا عهدٌ بمثله لذاذةً و طیباً واوتینا بتمرٍ نَنظرُ فیه الی وجوهِنا من صفائه و حُسنه. فقال رجلٌ: لَتُسْألُّنَّ عن هذا النًّعیمِ الذی نعمتم به عند ابن رسول الله. فقال ابو عبدالله علیه السلام: الله أکرم و أجلّ من أن یُطعمکم طعاماً فیسوغکموه ثم یسألکم عنه، ولکن یسألکم عمّا أنعم علیکم بمحمّد و آل محمد صلی الله علیه و آله:(4) ابو حمزه گوید: گروهی نزد امام صادق علیه السلام بودیم. پس ما را به غذایی فراخواند که هرگز به لذت و پاکی آن ندیده بودیم. خرمایی برایمان آوردند که از صفا و مرغوبیتش، می­توانستیم صورت خود را در آن نظاره کنیم. در این هنگام مردی گفت: به طور قطع از این نعمتی که نزد پسر رسول خدا صلی الله علیه و آله به شما

ص: 75


1- . نک: همان.
2- . نک: همان، ج6، ص443.
3- . گفتنی است واژة «تجمّل» در عرف امروز جامعه و در زبان فارسی، دارای پیامی منفی و به معنای خرید و مصرف کالاهای لوکس و تشریفاتی است که شیوة ثروتمندان و مترفان می­باشد. در حالی که این واژه در زبان عربی و روایات، به معنی آراستگی ظاهر و بکارگیری زینت و آرایشی در حدّ متعارف و معمول است. بدین جهت، در کتاب الکافی- برای نمونه- کتابی ویژة این روایات با عنوان «کتاب الزی و التجمّل و المروّه» گشوده شده و روایات در آن گرد آمده است. نک: شیخ کلینی، الکافی، ج6، ص438.
4- . نک: همان، ج6، ص280.

ارزانی شد، سؤال خواهید شد. در این هنگام امام صادق علیه السلام فرمود: خداوند، کریم تر و بزرگ تر از آن است که غذایی به شما بدهد و آن را بر شما گوارا سازد، سپس در بارة آن از شما سؤال و بازخواست نماید. بلکه از نعمت محمّد و آل محمد صلی الله علیه و آله که به شما ارزانی داشته، از شما سؤال خواهد کرد.»

«قال ابو عبدالله علیه السلام: إعمل طعاماً وتنوق فیه وادع علیه أصحابک:(1) امام صادق علیه السلام فرمود: غذایی آماده نما و آن را لذیذ و مرغوب کن و یارانت را برای آن دعوت نما.»

«قال رسول الله صلی الله علیه و آله: من سعادة المسلم سعة المسکن... والمرکب الهنیئ:(2) رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: از خوشبختی مسلمان، وسیع بودن مسکن... و مرکب راهوار است.»

این گونه است که شهید اوّل، در سخنی استوار که برگرفته از آیات و روایات است می­گوید:

«مستحب است آدمی خود را برای افراد نزدیک بیاراید، آن سآن که برای غریب و ناآشنا ­آراسته می سازد، و لباس­هایی فراوان و شیک و مرغوب داشته باشد، چرا که در دارا بودن سی عدد لباس و نیز نفیس بودن آن­ها، اسرافی نیست، وآن چه از صحابه در مورد خلاف آن نقل شده، ناشی از ناداری و به پیروی از شرایط زمان بوده است.»(3)

روایاتی که بر لزوم تأمین فقیر تا حدّ رسیدن به سطح معیشتی مناسب و توأم با رفاه نسبی تأکید می­کنند و پرادخت زکات را برای این منظور مجاز می­شمرند، به گونه­ای که حتّی دارا بودن خادم نیز، مانع از دریافت زکات نمی­شود. بنگرید:

«عن ابی بصیر: قال: قلت لابی عبدالله علیه السلام: إنّ شیخاً من أصحابنا یقال له عمر، سأل عیسی بن اعین -وهو محتاج- فقال له عیسی: امّا انّ عندی من الزکاة، ولکن لا اعطیک منها، فقال له: ولِم؟ قال: لانّی رأیتُک اشتریتَ لحماً و تمراً. فقال: انّما ربحت

ص: 76


1- . نک: همان، ص281.
2- . شیخ صدوق، خصال، ص183.
3- . شهید اوّل، الذکری، ص149.

درهماً فاشتریت بدانقین لحماً وبدانقین تمرأ، ورجعت بدانقین لحاجة. قال: فوَضع ابو عبدالله علیه السلام یَدَه علی جبهته ساعة، ثم رفع رأسه، ثم قال: إنّ الله نظر فی أموال الأغنیاء، ثم نظر فی الفقراء فجعل فی أموال الأغنیاء ما یکتفون به، ولو لم یکفهم لزادَهم. بلی فلیُعطه ما یأکل ویشرب ویکتسی ویتزوّج ویتصدق ویحجّ:(1) ابو بصیر گوید: به امام صادق علیه السلام عرض کردم: پیرمردی از اصحاب ما [:شیعیان] به نام عمر که نیازمند است، از عیسی بن اعین درخواست کمک کرد. عیسی به او گفت: البته نزد من زکات هست، ولی به تو نمی­دهم. وی گفت: برای چه؟ گفت: زیرا دیدم که گوشت و خرما خریدی. وی پاسخ داد: من صرفاً یک درهم به دست آوردم و به دو دانق[از آن] گوشت و به دو دانق خرما خریده و دو دانق را نیز برای برآوردن نیازی دیگر، بازگرداندم. [ابوبصیر] گوید: امام صادق علیه السلام دست خویش را لحظه­ای بر پریشانی­اش نهاد، آن گاه سرخود را بلند نمود و فرمود: به راستی خداوند به اموال توانگران نظر فرمود، سپس به نیازمندان نظر کرد. آن گاه در اموال توانگران، به مقداری [برای فقیران] قرار داد که برای آنان کافی باشد، و اگر کفایت نمی کرد بر آن می افزود.آری، باید [از زکات آن قدر] به او بدهد تا بخورد و بنوشد و بپوشد و ازدواج کند و صدقه دهد و حج گزارد.»

«عن سماعة قال: سألت ابا عبدالله علیه السلام عن الزکاة هل تصلح لصاحب الدار والخادم؟ فقال: نعم:(2) سماعه گوید: از امام صادق علیه السلام پرسیدم: آیا زکات به کسی که خانه و خادم دارد، می رسد؟ فرمود: آری.»

نیز سخن معروف امام علی علیه السلام به صحابی خود: «علاء» و نکوهش او به سبب اکتفا به حداقل ها که پس از این خواهد آمد(3)، بر این مطلب دلالت دارد.

پنج. نرسیدن به حدّ اسراف و اتراف

در مورد نکته دوم، یعنی نرسیدن سطح مصرف به حدّ اسراف و اتراف، آیات و

ص: 77


1- . شیخ کلینی، الکافی، ج3، ص556.
2- . همان، ج3، ص561.
3- . به بحث «نفی تفریط در مصرف» از همین کتاب مراجعه کنید. نک: نهج البلاغه، خطبه 200.

روایات فراوانی وجود دارد که در جای خود، در همین نوشته خواهد آمد.

شش. تعیین سطح مطلوب مصرف و نقش عرف

در مورد نکته سوم، یعنی تعیین سطح مطلوب مصرف، همان گونه که پیشتر گفتیم، آن چه از آیات و روایات بر می­آید، نقش مؤثّر عرف و شرایط اقتصادی عموم مردم است.

قرآن کریم، تعیین هزینه­های زندگی را، با واژه «معروف» بیان فرموده و سطح متعارف را، معیاری مؤثر برای مصرف صحیح قرار داده است. بنگرید:

{وَعَلَی الْمَوْلُودِ لَهُ رِزْقُهُنَّ وَکِسْوَتُهُنَّ بِالْمَعْرُوف:(1) و خوراک و پوشاک آنان [مادران]، به طور شایسته، بر عهده پدر است.} و {وَعاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوف:(2) و با آنها به شایستگی رفتار کنید. }

مستنداتی حدیثی نیز، حاکم بودن عرف و عادت را در تعیین چند و چون کالاهای مصرفی، ثابت می­کنند، از جمله:

شخصی درباره علت تفاوت نوع لباس امام صادق علیه السلام با لباس علی بن ابی طالب علیه السلام، پرسید و به حضرت عرض کرد:

«شما فرمودید علی بن ابی طالب علیه السلام، لباس خشن و پیراهن چهار درهمی می پوشید، ولی می­بینیم که بر تن شما، لباسی زیباست؟ فرمود: علی بی ابی طالب علیه السلام آن را در زمانی می­پوشید که نامأنوس نبود،...فخیر لباس کّل زمان لباس اهله: بهترین لباس هر زمانی، لباس همان زمان است.»(3)

نیز فرمود:

«کان رسول الله صلی الله علیه و آله فی زمان قترٍٍ مقتر و کان یأخذ لقتره واقتداره، وإنّ الدنیا بعد

ص: 78


1- . بقره(2)، آیة233 .
2- . نساء(4)، آیة19.
3- . شیخ کلینی، الکافی، ج1، ص411.

ذلک أرخت عزالیها، فأحقّ أهلها بها أبرارها:(1) رسول خدا صلی الله علیه و آله در زمانی می زیست که وضع زندگی مردم، بسیار سخت و دشوار بود، و ایشان نیز طبق همان شرایط، رفتار می نمود، ولی پس از او، دنیا بر مردم گشایش یافت، پس سزاوارترین افراد به [استفاده از] آن، نیکان می باشند.»

فقیهان، در مبحث نفقه همسر، تصریح کرده­اند که عامل اصلی تعیین کننده مقدار و کیفیت کالاها و امکانات مورد نیاز همسر، عرف و عادت موجود در هر زمان و مکان است. چه، در قرآن و سنت به طور مطلق به هزینه کردن برای همسر امر شده و مقدار مشخصی در شرع برای آن بیان نگردیده است و در چنین صورتی، به عرف و عادت مراجعه می­شود.(2)

بر همین اساس، برخی از فقیهان، با بررسی عرف و عادت زمان و مکان خود، موارد هشت گانه­ای را به عنوان نیازهای زندگی مطرح کرده­اند که تأمین آنها برای زن، بر عهده شوهر است، ضمن آن که تعیین نوع و جنس و مقدار هر یک را نیز، به عرف و متعارف هر شهر موکول کرده­اند. موارد یادشده عبارتند از: طعام، خورش، لباس، فرش و رختخواب، وسایل آشپزی، وسایل نظافت، مسکن و خادم.(3)

نیک روشن است که نوع و مقدار کالاهای مصرفی، در گذر زمان پیوسته در حال تغییر بوده و نسبت به مناطق جغرافیایی، متفاوت می­باشد. به همین دلیل، در آموزه­های دینی، برروی مصداق­ها، تأکید نشده و اگر در برخی روایات، نوع و مقداری خاص نیز بیان گردیده،(4) حمل بر عرف و عادت آن زمان می­شود،(5) یا آن که گاه، مصداقی یاد

ص: 79


1- . همان، ج6، ص442.
2- . نک: محقّق حلّی، شرایع الاسلام، ج2، ص570؛ نجفی، محمّد حسن، جواهر الکلام، ج31، ص330. شهید ثانی، مسالک الأفهام، ج8، ص455.
3- . نک: علاّمه حلّی، قواعدالأحکام، ج3، صص104- 105؛ نجفی، محمّد حسن، جواهر الکلام، ج13، صص331- 336.
4- . برای نمونه، نک: شیخ کلینی، الکافی، ج5، ص512.
5- . نک: بحرانی، یوسف، الحدائق الناضره، ج25، صص119- 120: نجفی، محمّد حسن، جواهر الکلام، ج31، ص331.

شده که به طور معمول در همه زمان­ها و مکان­ها، مورد نیاز آدمی است.(1)

اختلاف شرایط زمانی معصومان و سیره متفاوت آنان، الگوی جامعی را شکل داده است تا آدمی در هر شرایطی، الگوی مصرفی خویش را باز شناسد. فقیهی برجسته در سخنی استوار می­گوید: از جمله مستحبات لباس، پوشیدن وآراستن خود با لباس­های فاخر، در زمانی است که امور [اقتصادی] مردم، گشایش دارد، و پوشیدن لباس پست [و ارزان قیمت] در زمان دشواری و فشار [مالی] است. و بدین جهت، سیره عملی پیامبر صلی الله علیه و آله با بیشتر ائمه علیه السلام تفاوت یافته است.»(2)

بنابراین، در دیگر زمان­ها ممکن است نیازهای مادّی فرد، منحصر به موارد هشت گانه نباشد، یا مصداق­هایی جز آن چه در روایات و متون فقهی بیان شده، افزوده گردد. برای نمونه، امروزه وسایلی همچون جاروبرقی، ماشین لباس­شویی، کولر، تلفن، و حتّی تلویزیون و برخی تجهیزات الکترونیکی، در عرف غالب، جزء وسایل مورد نیاز زندگی قرار می­گیرد که در گذشته، خبری از آنها نبود؛ و در مقابل، برخی وسایل رایج در زمان­های قدیم، امروزه کاربردی ندارند و جزء نیازمندی­ها قرار نمی­گیرد. این گونه است که فقیهان، پیوسته بر مرجع بودن عرف وعادت غالب، در تعیین چند و چون موارد و کالاهای مصرفی، تأکید کرده­اند.(3)

لیک حدّ عرف، محدود به آن است که به اسراف و تبذیر منتهی نگردد، و آدمی را به سمت مصرف زدگی و هزینه­های بی مورد سوق ندهد. چه، گاه در جامعه جریانی شکل می­گیرد و بخش قابل توجهی از جامعه را دربر می گیرد و آدمی را به سمت مصارف تجمّلی یا از سر فخر فروشی و هم چشمی سوق می­دهد. روشن است که در این گونه موارد، فرد باید تلاش کند الگوی مصرف عاقلانه و مبتنی برآموزه­های دینی

ص: 80


1- . برای نمونه، نک: شیخ کلینی، الکافی، ج6، ص308.
2- . نک: کاشف الغطاء، جعفر، کشف الغطاء، ج1، ص203.
3- . نک: شهید ثانی، مسالک الأفهام، ج8، ص45؛ نجفی، محمّد حسن، جواهر الکلام، ج16، ص59.

را رعایت نموده و از این راه، به اصلاح الگوی مصرف عمومی نیز، کمک نماید.

با این حال، از آموزه­های دینی بر می­آید که به جز عرف و عادت، عوامل دیگری نیز در تعیین کالاها و خدمات مصرفی تأثیر گذارند،-همچون درآمد فرد- که در مباحث بعدی خواهد آمد.

هفت. مسأله شأن و تحلیل صحیح آن
اشاره

چهارمین مطلبی که پیشتر اشاره شد، آن بود که در تعیین نوع و مقدار کالاهای مصرفی، افزون بر نیاز جسمی، بایستی عزّت و شرافت فرد نیز، مورد توّجه قرار گیرد، این همان است که فقیهان، گاه ازآن به «شأن» تعبیر می­کنند. اکنون پرسش این است که به طور دقیق شأن افراد یعنی چه و تا چه حدّ می تواند بر الگوی مصرف تاثیر گذار باشد؟

برخی چنین می پندارند که افراد برخوردار از مقام و موقعیت بالای اجتماعی، بایستی در چگونگی و مقدار مصرف، به گونه ای متفاوت از مردم عادی عمل نمایند و با بهره مندی از امکانات بیشتر، به تجمّل گرایی و زندگی اشرافی روی آورند. اینان، چنین رفتاری را با مسألة «شأن» آنان، توجیه نموده اند و با الزامی انگاشتن آن، توجه به ساده زیستی را خلاف شأن آنان دانسته اند.

استناد علمی این مسأله، بحثها و جستارهای فقیهانه ای است که در آن، دست کم در بابِ های نفقه همسر، خمس، زکات و استطاعتِ حج، بحث «شأن» و لزوم رعایت آن بررسی شده است(1).

ولی به راستی آیا شأن به مفهوم پیشین که تنها دارا بودن موقعیت اجتماعی، توجیه کنندة نوعی تجمّل گرایی است، از نگاه اسلام، پذیرفتنی است و آیا شأنیت، مصرف گرایی اشرافی را برای خواص ایجاد می کند؟

ص: 81


1- . چنان که در ادامه خواهد آمد.

در پاسخ باید گفت: «شأن» در لغت به معنای «کار مهم»، «امر» و «حال» آمده است.(1)

در قرآن کریم، چهار بار این واژه به کار رفته است که در همه، به معنای «کار مهم» می باشد(2).

از آن جا که کارهای مهم، آدمی را به خود مشغول می دارد،(3) این واژه به معنای «شغل» نیز به کار رفته است و به تدریج، معنای عرفی مقام و موقعیت شخصیتی و اجتماعی افراد را گرفته است.

از مجموع آموزه های دینی چنین برمی آید که رعایت شأن افراد در بهره مندی از امکانات به دو صورت تصوّرشدنی است؛ یکی از این دو پذیرفتنی و مستدل است و دیگری ناپذیرفتنی و بی دلیل.

صورت نخست که شأنیت، در تعیین نوع و مقدار مصرف تأثیر دارد، این گونه تبیین می شود: در نظام اسلامی، ارزشها، شایستگی ها و توانمندی های افراد، جایگاه اجتماعی و مسؤولیت آنان را مشخص می سازد و این جایگاه ها به تناسب خود، وظایف افراد را تعیین می کند. طبیعی است که هرکس در انجام وظایف خود، نیازمند امکاناتی است. بنابراین، «شأن» هر فرد که همان موقعیت و مسؤولیت اوست، وظایفی را بر دوش می نهد که او، حق دارد متناسب با شأن خویش، از امکانات لازم استفاده کند تا به تکلیف خود به شایستگی، عمل کند. بر این اساس، شأن هر فرد، توأم با «نیاز» واقعی وی می باشد و همان ادلّه ای که مصرف به هنگام نیاز را تجویز یا الزامی می کرد، در این جا نیز این گونه است.

از سوی دیگر، گاه ممکن است استفاده از برخی کالاها برای افراد برخوردار از مقام و موقعیت اجتماعی، به دلیل شرایط خاص زمانی و مکانی، باعث نوعی سرشکستگی در

ص: 82


1- . نک: ابن منظور، لسان العرب، ج13، ص230؛ راغب اصفهانی، مفردات، ص470؛ ابن اثیر، النهایه، ج2، ص437.
2- . نک: یونس(10)، آیة61؛ نور(24)، آیة62؛ رحمن(55)، آیة29؛ عبس(80)، آیة37.
3- . نک: طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج9 و10، ص668.

جامعه و تحقیر و خواری آنان باشد. در این جا نیز برای حفظ عزّت و شخصیت فرد، چندوچون مصرف وی در حدّ نیاز، تغییر می یابد، چنان که حضرت رضا علیه السلام با اشاره به این نکته، می فرماید:

«إنّ أهل الضعف من موالیّ یحبّون أن أجلس علی اللبود وألبس الخشن ولیس یتحمل الزمان ذلک:(1) دوستداران بی بضاعت من، دوست دارند من روی نمد بنشینم و لباس خشن بپوشم، ولی زمانة ما، آن را برنمی تابد.»

اکنون روایاتی دیگر را در بارة مطلوبیت رعایت شأن به مفهوم صحیح آن بنگرید:

یکی از اصحاب امام صادق علیه السلام می­گوید:

«در حالی که سبزیجاتی را بردوش کشیده با خود می­بردم، حضرت صادق علیه السلام مرا دید. پس فرمود: یکره للرجل السری أن یَحملَ الشیء الدنی فیُجترءُ علیه:(2) پسندیده نیست مرد شریف، چیز پستی را به دوش کشد به گونه ای که مورد جسارت [دیگران] قرار گیرد.»

یکی از یاران امام کاظم علیه السلام گوید:

«امام با من روبرو گشت در حالی که من، یک عدد ماهی را به دستان خود آویزان نموده بودم. حضرت فرمود: إقذفها إنّی لأکره للرجل السری ان یحمل الشیء الدنی بنفسه، ثمّ قال: إنّکم قوم اعداؤکم کثیرة عاداکم الخلق یا معشر الشیعه إنّکم قد عاداکم الخلق، فتزیّنوا لهم بما قدرتم علیه:(3) آن را بینداز، چرا که من دوست ندارم مرد توانگر، جنس پَستی را خود حمل و نقل نماید. آن­گاه فرمود: شما گروهی هستید که دشمنانی فراوان دارید. ای گروه شیعیان! مردم با شما دشمنی نمودند. بنابراین، تا آن جا که در توان دارید، در برابر آنان خود را بیارایید.»

این روایت، لزوم رعایت شأن و عزت افراد را، به ویژه در برابر دشمنان، تأکید

ص: 83


1- . علاّمه مجلسی، بحار الأنوار، ج76، ص309.
2- . شیخ کلینی، الکافی، ج6، ص439.
3- . همان، ج6، ص480.

می کند، نکته­ای که در مطالب بعدی به تفصیل، تحلیل خواهد شد.

یونس بن یعقوب گوید:

«امام صادق علیه السلام به مردی از اهالی مدینه نگریست که برای خانواده خود چیزی خریده و آن را می­برد. پس چون چشمش به حضرت افتاد، خجالت کشید. در این هنگام امام علیه السلام فرمود: آن را برای خانواده­ات خریدی و برای آنان می­بُردی، آگاه باش به خدا سوگند اگر اهل مدینه نبودند، دوست می­داشتم برای خانواده­ام چیزی بخرم، آن گاه برای آنان ببرم. »(1)

با این حال، در روایتی چنین آمده که:

«هرکس جامه خویش را وصله زند و کفش خود را بدوزد و کالایش را خود به دوش کشد، از تکبّر مبرّی می­گردد.»(2)

مرحوم شیخ حرّ عاملی، در توجیه این روایت می­گوید:

«این حدیث، بر موردی حمل می­شود که کارهای یاد شده، نسبت به فرد، در نگاه عرف از امور پست شمرده نشود، یا آن­که مخصوص به شخصی است که از شرافت و پایگاه اجتماعی برخوردار نیست.»(3)

به نظر می رسد توجیه نخست یاد شده، قابل قبول بوده و راه سازگاری این حدیث، با احادیث پیش گفته است.

بنابراین، هر کاری که در نگاه عرف و دید مردم، آدمی را خوار و پست جلوه دهد و عزّت وی را خدشه دار سازد، ناپسند است. هر چند این روایات، درباره به دوش کشیدن اجناس خریداری شده توسط فرد است، لیک اختصاص به این کار ندارد و هرگونه اقدامی، و از جمله استفاده از لوازم و کالاهایی که چنین اثری را در پی داشته باشد نیز، همین حکم را خواهد داشت.

ص: 84


1- . شیخ کلینی، الکافی، ج2، ص123.
2- . نک: همان، ج8، ص231.
3- . نک: شیخ حرّ عاملی، وسائل الشیعه، ج3، ص346.

امام صادق علیه السلام به حسین بن مختار فرمود:

«إتخذ لی قلنسوةً ولاتجعلها مصبغة فإنّ السیدَ مثلی لایَلبسُها:(1) کلاهی برایم فراهم کن که رنگی نباشد، چرا که بزرگی چون من آن را نمی پوشد.»

این روایت نیز، در چارچوب پاسداشت شأن مورد تأیید و حفظ عزّت آدمی، قابل تحلیل است.

عبدالله بن سنان گوید:

«امام صادق علیه السلام فرمود: زکات گاو و شتر، به [فقیران] مسلمان اهل تجمّل [و شرافت] پرداخت می­شود، ولی زکات طلا و نقره و محصول کشاورزی، از آن فقیران نادار است. ابن سنان گوید: گفتم: چرا چنین است؟ فرمود: لاّن هؤلاء متجمّلون یستحیون من الناس، یندفع الیهم اجمل الامرین عند الناس وکلّ صدقة:(2) زیرا آنان، اهل آراستگی هستند و [در صورت استفاده از کالاهای پست] از مردم شرم دارند. بدین جهت، زیباترین چیزها نزد مردم [از زکات و] از هر صدقه­ای، به آنان پرداخت می شود.»

در روایتی دیگر نیز امام صادق علیه السلام فرمود:

«تعطی صدقة الأنعام لِذوی التجمّل من الفقراء لأنّها أرفع من صدقات الأموال وإنْ کان جمیعها صدقة و زکات، ولکن اهل التجمّل یستحیون ان یأخذوا صدقات الاموال:(3) زکات چهار پایان به اهل شرافت از فقرا، پرداخت می­شود، چرا که این­ها، از زکات اموال [یعنی گندم و جو و...] با ارزش­ترند، هر چند همه آن­ها، زکات می باشند، لیک اهل شرافت، شرم دارند که زکات اموال را دریافت دارند.»

در این روایات، دلیل رعایت شأن و جایگاه فقیران شریف، شرم آنان از گرفتن زکات اموال کم و کم ارزش بیان شده که در حقیقت، به حفظ و صیانت آبروی آنان باز می گردد.

ص: 85


1- . شیخ کلینی، الکافی، ج6، ص461.
2- . همان، ج3، ص550.
3- . شیخ مفید، المقنعه، ص260.

امیر مؤمنان علیه السلام در یکی از خطبه­های خود فرمود:

«إنّ افضلَ الفعال، صیانة العرض بالمال:(1) به راستی که بهترین کارها، پاسداشت آبرو با مال است.»

بر اساس این سخن، هر گونه هزینه کردن مال و خرید کالایی که موجب حفظ و صیانت آبروی آدمی گردد، مطلوب بوده و این معیار، در تعیین الگوی مصرف، بایستی مورد توجه قرار گیرد.

بدین سان، رعایت شأن به معنای «بهره گیری از امکانات لازم و متناسب با زمان، برای انجام وظایف و حفظ عزّت و آبرو» نوعی «نیاز» به الگوی مصرفی خاص را ایجاد می کند که از دیدگاه اسلام، تأیید شده است.

صورت دوّم که تأثیر شأنیت افراد در نوع مصرف، پذیرفتنی نیست، رعایت شأنهای اعتباری است، بدین معنا که شخص به دلیل مقام و موقعیت اجتماعی خود یا انتساب به فردی صاحب مقام، تلاش کند خود را نیازمند مصرف کالاهای گران قیمت و تجمّلی بداند و با مسألة «شأن»، آن را توجیه نماید، بی آن که در واقع، نیازی به آن داشته باشد.

رعایت چنین شأنی، نه تنها هیچ دلیل و مدرکی ندارد، بلکه کاملاً مردود است، چراکه آیات و روایات متعدد و سیره رسول خدا صلی الله علیه و آله و معصومان علیهم السلام شأنهای اعتباری را که برخی افراد یا گروهها، خاستگاه امتیازاتی ویژه برای خود تلقّی می کردند، پوچ و بی اساس معرفی کرده اند. برای نمونه آیات متعدّدی بر لزوم همراهی پیامبران با مؤمنان محروم و فاقد موقعیت اجتماعی دلالت دارد.(2)

با این که بسیاری از اشراف جامعه، شرط ایمان آوردن به پیامبران را، دوری آنان از محرومان قرار داده بودند، ولی پیامبران هرگز نوع رفتار و زندگی خود را برای جلب نظر ثروتمندان تغییر ندادند.

ص: 86


1- . شیخ کلینی، الکافی، ج4، ص49.
2- . برای نمونه نک: هود(11)، آیات27- 29؛ کهف(18)، آیة28؛ شعراء(26)، آیات111- 114.

نیز داستان ازدواج رسول خدا صلی الله علیه و آله و رهبر حکومت اسلامی، با زینب، همسر مطلّقة غلام آزادشدة حضرت؛(1) همچنین داستان ازدواج جُوَیْبر، جوانِ فاقد امکانات مادّی و وجاهت اجتماعی با ذلفا دختری با خانوادة اصیل و ثروتمند، به دستور رسول خدا صلی الله علیه و آله،(2) همگی خط بطلانی بر شأنهای اعتباری به شمار می رود.(3) مهم تر از اینها، ساده زیستی رسول خدا صلی الله علیه و آله و امیر مؤمنان علیه السلام در زمان حکومت خود و حتّی تصریح علی علیه السلام به لزوم ساده زیستی حاکمان،(4) خود دلیل محکمی بر این مدّعاست.

بنابراین، مقام و موقعیت اجتماعی، در صورتی که نیازی واقعی به استفاده از برخی امکانات را ایجاب نکند، نه تنها توجیه کنندة تجمّل گرایی نیست، که مسؤولیت مضاعفی در لزوم زهد و ساده زیستی نیز ایجاد می کند. اکنون متن روایاتی را در این باره بنگرید:

1. روایاتی در باب ازدواج

در باب ازدواج و شرط کفویت بین زن و شوهر، روایاتی وجود دارد که همسانی در شرافت، پایگاه اجتماعی و دارابودن مال و ثروت را نفی می­کنند. از جمله، امام صادق علیه السلام فرمود:

«إنّ رسولَ الله صلی الله علیه و آله زوجّ المقداد بن الاسود ضباعةَ ابنة الزبیر بن عبدالمطلب، و إنّما زوجه لتتضع المناکح و لتیأسوا برسول الله صلی الله علیه و آله ولیعلموا أنّ اکرمهم عندالله اتقاهم:(5) رسول خدا صلی الله علیه و آله مقداد بن اسود را به ضباعه، دختر زبیر بن عبدالمطلب تزویج نمود، تا ازدواج­ها سبک [و آسان] تلقی گردد، و به رسول خدا صلی الله علیه و آله اقتدا نمایند، و بدانند که گرامی­ترین آنان نزد خدا، با تقواترین آنان است.»

در روایتی دیگر، امام سجاد علیه السلام ضمن نفی شأن­های اعتباری ناشی از شرف

ص: 87


1- . نک: احزاب(33)، آیات37- 38.
2- . نک: شیخ کلینی، الکافی، ج5، ص339- 343.
3- . برای توضیح بیشتر نک: عابدینی، احمد، «امام خمینی، ساده زیستی و مسألة شأن»، مجلّة فقه، شمارة 21 و 22، سال 6، پاییز و زمستان 1378 ش.، صص293، 329 و 349.
4- . نک: شیخ کلینی، الکافی، ج1، ص410؛ نهج البلاغه، خطبة 200.
5- . شیخ کلینی، الکافی، ج5، ص344.

خانوادگی و مانند آن، چنین فرمودند:

«إنّ الله عزّوجل رفع بالإسلام الخسیسة واتم الناقصة، واکرم به اللوم، فلالوم علی المسلم، انّما اللوم لوم الجاهلیة(1)...ولنا برسول الله صلی الله علیه و آله اسوة، زوج زینب بنت عمه زیداً مولاه...:(2) خداوند، بوسیله اسلام پستی را بلند گردانید و ناقص را کامل کرد. بنابراین، بر مسلمان ننگ و عاری نیست، بلکه ننگ، صرفاً ننگ جاهلیت است. و ما از رسول خدا صلی الله علیه و آله الگو می گیریم که دختر عمویش زینب را به ازدواج غلام آزاد شده­اش زید در آورد.»

در تحلیل این روایات گفتنی است: تأکید آموزه­های دینی، بر درهم شکستن نظام طبقاتی و فرهنگ سازی در بارة ساده­گیری در امر ازدواج است. بر اساس این آموزه­ها، آن چه در مسأله کفویتّ و همسانی دختر و پسر باید مدّ نظر باشد، کفویت در اسلام و ایمان(3) و پاکی اخلاقی(4) می­باشد، و افزون بر آن، مرد باید سرمایه یا شغلی داشته باشد که بتواند هزینه­های خانواده را در حدّ متعارف، تأمین نماید.(5) شاید به تعبیر دیگر بتوان گفت که مرد باید به درجه ای از بلوغ اقتصادی رسیده باشد که بتواند از راه حلال ما یحتاج زندگی را فراهم آورده و توانایی هزینه نمودن آن را نیز به گونه ای صحیح داشته باشد.

امّا این که اشراف جامعه، صرفاً با اشراف ازدواج نمایند، به هیچ روی مورد تأیید آموزه­های اسلامی نیست. به دیگر سخن، این نوع شأنیت، همان شأنیت منفی و مردودی است که اسلام پیوسته با آن مبارزه نموده است. فقیهان نیز، بر نفی اعتبار کفویت از نظر حسب و نسب، شرافت، ثروت و بزرگی، تصریح کرده­اند.(6)

ص: 88


1- . همان.
2- . شیخ حرّ عاملی، وسائل الشیعه، ج14، ص50.
3- . نک: بقره(2)، آیة221.
4- . نک: نور(24)، آیات3 و 26.
5- . نک: شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج7، ص394.
6- . نک: نجفی، محمّد حسن، جواهر الکلام، ج30، صص106- 110.

لیک این معنا، ارتباطی با شأن به معانی مورد تأیید آن ندارد. نیک روشن است که در ازدواج، رضایت طرفین، شرط است و آنان باید پس از تحقیق و آگاهی از شرایط طرف مقابل، تصمیم نهایی را اتخاذ کنند. بنابراین، خانمی که با آگاهی از در آمد پایین شوهر، آماده ازدواج با او شده، در واقع به زندگی ساده­تر و سطح مصرف پایین­تر، رضایت داده و دلیلی وجود ندارد که شوهر را، ملزم به فراهم نمودن زندگی اشرافی برای وی نماید.

خداوند متعال می­فرماید:

{لِیُنْفِقْ ذُو سَعَةٍ مِنْ سَعَتِهِ وَمَنْ قُدِرَ عَلَیْهِ رِزْقُهُ فَلْیُنْفِقْ مِمَّا آتاهُ اللَّهُ لا یُکَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلاَّ ما آتاها:(1) بر توانگر است که از دارایی خود هزینه کند، و هر که روزی او تنگ باشد باید از آنچه خدا به او داده خرج کند. خدا هیچ کس را جز [به قدر] آنچه به او داده است تکلیف نمی کند. }

امّا این که برخی فقیهان، رعایت حال زن در خانه پدرش را از نظر چند وچون مصرف، بر شوهر الزامی می­دانسته­اند،(2) ناظر به موردی است که مرد، تمّکن مالی دارد و می­تواند سطح زندگی خانواده­اش را، در حدّ متعارف تامین نماید، تا آنان احساس سختی و مشقت نکنند.

{لا تُضآرُّوهُنَّ لِتُضَیِّقُوا عَلَیْهِن:(3) و به آنها آسیب [و زیان] مرسانید تا عرصه را بر آنان تنگ کنید. }

در غیر این صورت، مشمول «ومن قدر علیه رزقه» بوده و «لایکلّف الله نفسا إلاّ ما اتاها...»

ص: 89


1- . طلاق(65)، آیة7.
2- . نک: بحرانی، یوسف، الحدائق الناضره، ج25، ص123.
3- . طلاق(65)، آیة6.
2. روایاتی در موضوع استطاعت در حّج

حلبی گوید:

«به امام صادق علیه السلام عرض کردم: اگر بر فردی، وسیله انجام حج عرضه گردد و او از آن حیا و شرم نماید، آیا مستطیع است؟ فرمود: نعم، ماشأنه یستحیی ولو یحجّ علی حمار اجدع ابتر...:(1) آری، او را چه سزد که حیا نماید، هرچند بر الاغی بی دم [مرکبی بی ارزش] حج گذارد.»

در روایتی مشابه، آن حضرت چنین فردی را مستطیع حج برمی شمارند.(2)

در تحلیل این روایات، گفتنی است که بر اساس نصوص و اتفاق نظر فقیهان، وجود زاد و راحله (یعنی هزینه ومرکب سفر)، شرط استطاعت است،(3) و در این که مرکب سواری، باید توان و کیفیت مطلوب جهت رساندن فرد به مکه و بازگرداندن او را داشته باشد نیز، اختلاف نظری وجود ندارد.(4) لیک آیا مرکب بایستی از نظر مرغوبیت و نوع، در شأن فرد نیز باشد، یا شأنیت در این موضوع معتبر نیست؟

برخی از فقیهان، چنین شرطی را معتبر ندانسته(5) و به عموم آیه(6) و روایات(7) به ویژه احادیث پیش گفته استناد کرده­اند که در اختیار داشتن مرکبی کم ارزش را نیز، موجب استطاعت می­دانستند.

در دیگر سو، فقیهانی همچون صاحب جواهر، وجود مرکب مناسب و لایق به شأن فرد را معتبر دانسته­اند و مرکب نامناسب و فرو دست را، در صورتی که باعث تنقیص

ص: 90


1- . شیخ کلینی، الکافی، ج4، ص267.
2- . شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج2، ص419.
3- . نک: نجفی، محمّد حسن، جواهر الکلام، ج17، ص250.
4- . نک: همان، ص256.
5- - برای نمونه، فاضل هندی گوید: «[در وجوب حج]، مرکبی که از نظر قدرت و ضعف نیاز دارد، شرط می­باشد، نه از نظر شرافت و پستی.» نک: کشف اللثام، ج5، ص96. نیز نک: شهید اوّل، الدروس، ج1، ص312؛ نراقی، احمد، مستند الشیعه، ج11، ص32؛ عاملی، سید محمّد، مدارک الأحکام، ج7، ص40.
6- . نک: آل عمران(3)، آیة97.
7- . نک: شیخ حرّ عاملی، وسائل الشیعه، ج8، ص22.

فرد گردد، موجب استطاعت ندانسته­اند، چرا که این خود، نوعی عسر و حرج می­باشد.(1)

لیک تأمل در روایات و سخنان فقها، نشان می­دهد که این دسته از احادیث، منافاتی با مطالب پیش گفته ندارد، چه، حتّی فقیهانی که شأنیت را در این مسأله معتبر دانسته­اند، مقصودشان موردی است که عدم مراعات آن، موجب مخدوش شدن عزّت و آبروی فرد گردد و گونه­ای از عسر وحرج به شمار آید، یعنی شأن به معنایی که پیشتر مورد تأیید قرار گرفت، نه شأن­های اعتباری و کاذب.

به دیگر سخن، هرگاه شرایطی فراهم آید که فردی با جایگاه اجتماعی بالا و از طبقه ثروتمند جامعه، با مرکبی سطح پایین (در زمان ما برای مثال با کاروان درجة پایین و امکانات محدود) بتواند سفر حج را انجام دهد، بی تردید مستطیع می­باشد و صِرف بالا بودن شأن و طبقة اجتماعی نباید مانع از انجام حج گردد. لیک اگر مرکب سفر او، منحصر به موردی باشد که آبرو و عزت او خدشه دار گردد و به عسر وحرج منتهی شود، طبیعی است که موضوع استطاعت محقّق نشده است، چه، تحقق این موضوع، درگرو نبود عسر و حرج می­باشد. این گونه ممکن است بین دو نظریه یاد شده نیز، جمع کرد.(2)-(3)

ص: 91


1- . نک: نجفی، محمّد حسن، جواهر الکلام، ج17، ص256.
2- . با این حال محقّق نراقی تصریح می­کند که روایات یاد شده، ادلة انتفاء عسر و حرج را در خصوص این بحث تخصیص می­زند، ضمن آن که اصولاً در اینجا، عسری روی نمی­دهد، بلکه صرفاً توهّمی ناشی از غرور و وسوسه نفس فریبنده است. نک: مستند الشیعه، ج11، ص32.
3- . این احتمال نیز وجود دارد که شأنیت در خصوص استطاعت حج، اساساً نفی شده باشد. بدین معنا که حکم وجوب حج، مشروط به تحقق استطاعت است و شارع مقدس، در تحقق این موضوع، رعایت شأن را لحاظ نفرموده است. به دیگر سخن، حج، واجبی الهی است که هر فرد توانمند بایستی آن را به جای آورد و در تحقق استطاعت شرعی، صرفاً تأمین «نیازهای» فرد و خانواده­اش، کافی است و «شأن» افراد، تأثیری در چند و چون زاد و راحله ندارد. نیک روشن است که شأنیت به معنای صحیح آن نیز، حدّ و مرزی دارد و مرز آن، رعایت مقررّات الزامی و حفظ حدود الهی است و رعایت شأن، نباید به ترک واجبات یا انجام محرّمات منتهی گردد. با این حال، تقیید موضوعی در خصوص حکمی شرعی، به معنای تقیید آن در دیگر موضوعات نیست. شاید به همین جهت برخی فقیهان تصریح کرده­اند که در خصوص بحث استطاعت حج، شأن، شرف و عزّت فرد، دخالتی ندارد و زاد و راحله صرفاً باید از جهت قوّت و ضعف، مناسب او باشد. نک: بحرانی، یوسف، الحدائق الناضره، ج14، ص98.
3. شأن از دیدگاه فقیهان
اشاره

فقیهان در مواردی به مسأله شأن پرداخته اند که اکنون به یادآوری و تحلیل آنها می پردازیم:

در بحث تأمین نیازهای همسر که بر عهدة شوهر است، برخی از فقیهان، به طور مکرّر به مسأله شأن و لزوم توجه به آن در تعیین چند و چون کالاهای مصرفی اشاره کرده­اند. برای نمونه، شیخ طوسی گوید:

«فانْ کانت من اهل بیت کبیر ولها شرف ونسب ومال وثروة ومثلها لایعجن ویطبخ ویکنس... فعلیه إخدامها:(1) پس اگر [زن] از خانواده ای بزرگ و دارای شرافت، نسب، مال و ثروت باشد که امثال او دست، به خمیر کردن و پختن و جارو زدن نمی­زنند... بر مرد لازم است خادمی برایش فراهم آورد.»

ابن برّاج نیز در گفتاری مشابه سخن شیخ طوسی، گوید:

«پس اگر خانواده بزرگ و دارای نسب و شرافت و مال و ثروت باشد که امثال او، در خانه خود، خدماتی مانند آشپزی، خمیر کردن، شستن لباس و جارو کردن منزل را انجام نمی دهند... بر مرد لازم است برای او خادمی بیاورد، و اگر از مردمان فرو دست است...، خادم آوردن برای او واجب نیست.»(2)

شهید ثانی، در بحث تعیین نیازمندی­های مادّی همسر، لزوم فراهم ساختن خادم را صرفاً برای زنی می­داند که دارای شرافت و جایگاهی باشد که آن را اقتضا نماید. در غیر این صورت، تهیه خادم لزومی ندارد، مگر آن که زن، بیمار یا زمین گیر باشد. چنان که در چند و چون مسکن و لوازم زندگی، سطحی را لازم می­داند که لایق زن باشد.(3) او همچنین، برای زنی که اهل «تجمّل» است [یعنی از خانواده­ای که به سبب

ص: 92


1- . شیخ طوسی، المبسوط، ج6،؛ ص4، نیز نک: فاضل هندی، کشف اللثام، ج7، ص565.
2- . نک: ابن برّاج، المهذب ج2، صص342- 343؛ نیز نک: نجفی، محمّد حسن، جواهر الکلام، ج31، ص336؛ فاضل هندی، کشف اللثام، ج7، ص565.
3- . نک: شهید ثانی، مسالک الأفهام، ج8، صص456- 458.

سطح بالای درآمد و ثروت، به مصارف تشریفاتی اهمیت می­دهند] تهیه لباس تجمّل و زیبایی را افزون بر لباسهای معمولی، لازم می­داند.(1)

در کتاب کشف اللثام در بارة مقدار و نوع غذا آمده:

«شاید تفاوت زن از نظر شرافت و فرودستی، در تعیین آن دخیل باشد.»(2)

صاحب حدائق نیز، در مواردی، شأن و جایگاه زن را در نوع هزینه­ها او، مؤثر می داند. از جمله، در بحث خادم قرار دادن برای زن گوید:

«پوشیده نیست که برخی از زنان، بر حسب عادت و همسانان و اهل شهر خود، و به سبب شرافت و بلندی جایگاهشان، خود به خدمت مشغول نمی­شوند، بلکه کسانی را دارند که به آنان خدمت نمایند. درمورد چنین زنانی، بر شوهر واجب است که خدمتکاری برای آنان بیاورند.»(3)

وی همچنین تصریح کرده­است که معیار، حال زن در خانه پدرش، یعنی سطح زندگی خانوادگی اوست.(4)

بدین سان، شرافت شخص نیز می­تواند نوعی نیاز تلقی گردد و تعیین کننده الگوی مصرف باشد.

در بحث زکات، برخی از فقیهان، به صراحت، شأن و جایگاه فرد را، در معیار فقر و غنا دخیل دانسته­اند. محقّق حلّی بر اساس روایات،(5) فقیری را نیز که خادم داشته و به آن نیازمند است، مستحق دریافت زکات می­داند. صاحب جواهر، در شرح آن گوید:

«ولو لشرفه، یعنی هر چند نیاز وی به خادم، به سبب شرافت او باشد. او سپس این حکم را بدون مخالف می­داند و تحصیل اجماع را بر آن ممکن می­شمارد.»(6)

ص: 93


1- . نک: همان، ص461.
2- . فاضل هندی، کشف اللثام، ج7، ص536.
3- . نک: همان، ص122.
4- . نک: بحرانی، یوسف، الحدائق الناضره، ج25، ص123.
5- . نک: شیخ کلینی، الکافی، ج3، ص562.
6- . نک: نجفی، محمّد حسن، جواهر الکلام، ج15، ص318.

صاحب حدائق نیز، پس از نقل روایاتی در این باره می­گوید:

«از مفاد این روایات بر می­آید که حکم یادشده، بستگی به حالات مردم و جایگاه بلند یا پست آنان دارد. پس کسانی که اهل شرافت و دارای جایگاهی رفیع بوده و عادت آنان، بر استفاده از خانه های وسیع، خدمتکاران، اسبان، لباس­های آرایشی بین مردم، فرش­ها و وسایلی این چنین است، به سبب در اختیار داشتن این گونه وسایل و کالاها، از دریافت زکات منع نمی­شوند... امّا کسی که چنین وضعیتی نداشته، بلکه کمتر از این مقدار، مناسب حال اوست، با در اختیار داشتن این وسایل، بعید نیست قائل شویم که باید بر آن چه مناسب حال او و معمول افرادی چون اوست، اکتفا نماید، همچون: مسکن، مرکب و خدمتکاران، و زائد بر آن را بفروشد...»(1)

در بحث خمس، فقیهانی همچون شهید ثانی و کاشف الغطاء، پس از بیان این نکته که مقدار خمس، پس از اخراج مؤونه و هزینه زندگی محاسبه می­گردد، دخالت شأن و جایگاه شخص را در تعیین مقدار و نوع هزینه­های زندگی­، با عباراتی همچون «ممّا یلیق بحاله» و «مما یناسب حاله» بیان کرده­اند.(2)

جمع بندی سخنان فقیهان

از مجموع سخنان غالب فقیهان، چنین برمی­آید که آنان نیز، شأن را به مفهوم صحیح آن، مراد کرده و رعایت آن را لازم یا مطلوب دانسته­اند. یعنی شأنیتی که برخاسته از «نیاز» بوده یا در حفظ عزّت و شرافت فرد تأثیر گذار باشد که در حقیقت این مورد دوّم نیز، نوعی «نیاز» به شمار می­رود.

یکی از فقیهان، در بیان کالاهای مورد نیاز فقیر گوید:

«بلکه به نظر می­رسد آن چه را وی به سبب عزّت و شرفش بدان نیازمند است نیز،

ص: 94


1- . نک: بحرانی، یوسف، الحدائق الناضره، ج12، ص163.
2- . نک: شهید ثانی، مسالک الأفهام، ج1، ص464: کاشف الغطاء، جعفر، کشف الغطاء، ج2، ص361. نجفی، محمّد حسن، جواهر الکلام، ج16، صص59- 60.

جزء این کالاها می­باشد.» (1)

و در مورد هزینه­های زندگی، گوید:

«من غیر فرق فی ذلک بین الحاجة الیها للعجز او للعّز:(2) تفاوتی ندارد که از سر عجز و ناتوانی نیازمند آن­ها باشد یا برای عزّت»

و به صورت معیاری کلّی در تعیین چندوچون مصرف، چنین جمع بندی می­کند:

«ملاک، هر چیزی است که به سبب نیاز و عزّت، مناسب حال او باشد.»(3)

بنابراین، نیاز فرد، ممکن است برخاسته از «عجز» باشد (یعنی نیازهای اساسی فرد) یا ناشی از عزّ (یعنی برای پاسداشت عزّت و حرمت اجتماعی او).

این گونه است که فقیهی دیگر، دارا بودن لباس تجمّل، اسبِ سواری و کتاب های علمی را از سوی فقیر، مانع از دریافت زکات نمی­داند، لیک آن را مقیّد می­کند به «اذا کان من اهله»(4) نیک روشن است که اهلیت و شأنیت برای کتب علمی، چیزی جز نیاز به آن­ها نیست، آن­سآن که در شأنیت صحیح به معنای نخست آن، باز گو نمودیم.

تعبیراتی همچون «حفظ حیا و پیش­گیری از سرزنش شدن» در تعیین چند وچون کالاهای مصرفی، که در سخن برخی از فقیهان آمده(5) نیز، اشاره به شأنیت درست به معنای دوّم پیش گفته دارد.

یادکردنی است، دلیل فقیهان بر معتبر دانستن شأن به این دو معنا، آیات قرآن است که معاشرت به گونه معروف و متعارف را، فرمان داده­اند و پیشتر گذشت. چرا که رعایت سطح متعارف هزینه­ کردن و مصرف، در گرو در نظر داشتن شأن افراد به معانی پیش گفته است.(6)

ص: 95


1- . نجفی، محمّد حسن، جواهر الکلام، ج15، ص319.
2- . همان، ص320.
3- . همان.
4- . بحرانی، یوسف، حدائق الناضره، ج12، ص162.
5- . نک: نجفی، محمّد حسن، جواهر الکلام، ج31، ص337.
6- . در این باره نک: همان، صص338-340، بحرانی، یوسف، الحدائق الناضره، ج25، ص122.

با این حال، از برخی سخنان فقیهان، ممکن است لزوم در نظر گرفتن شأنیت به معنای نادرست آن نیز، برداشت شود. برای نمونه، شیخ طوسی در سخنی که پیشتر از او نقل کردیم، چنین گفت:

«پس اگر از خانواده­ای بزرگ و دارای شرافت و اصالت خانوادگی، مال و ثروت باشد... بر مرد لازم است برای او خادمی تهیه کند.(1)

مفهوم سخن پیش گفته محقّق بحرانی نیز آن است که هرگاه خانواده­ای در زمان ما، از بالاترین سطح معیشت و بهترین امکانات رفاهی بهره­مند باشند و کالاهای تجمّلی و تشریفاتی را به مقدار فراوان در اختیار داشته باشند، آن­گاه بر اثر حادثه­ای، در آمد آنان قطع یا کم شود، مجاز خواهند بود که از زکات، به مقدار فراوان بردارند تا جوابگوی زندگی اشرافی و تجمّلاتی شان باشد! چرا که عادت به این گونه زندگی دارند.

تردیدی نیست که این حکم، هیچ گونه دلیل استواری ندارد، بلکه در روایات مربوط به زکات، به صراحت چنین آمده است «حتی یلحقهم بالناس»(2) بر این اساس، نیازمندْ بایستی به مقداری زکات دریافت کند که به سطح عموم مردم برسد، نه آن که فراتر از حدّ عموم و به سطح مترفان و ثروتمندان جامعه ملحق شود.

هشت. نیازهای معنوی (عبادی)

از جمله تمایزات نظام اقتصادی اسلام با اقتصاد سرمایه داری و سوسیالستی، توجه به نیازهای معنوی و عبادی در کنار نیازهای مادّی جسمی است. بر اساس آموزه­های اسلامی، فرد مسلمان، در تخصیص در آمد و هزینه­ها، بایستی سهمی را نیز به تأمین نیازهای معنوی و اخروی خود اختصاص می­دهد. این بدان روست که هدف­ نهایی از مصرف قرب به حق و نیل به سعادت و کمال مادّی و معنوی و فرجام نیک اخروی است. بدین سبب، انسان بایستی در اوقات شبانه روز، بخشی را به عبادت و توجه به

ص: 96


1- . شیخ طوسی، المبسوط، ج6، ص4.
2- . شیخ کلینی، الکافی، ج3، ص560.

نیازهای معنوی و اخروی اختصاص می­دهد.(1) نیک روشن است که تأمین بخشی از نیازهای معنوی، در گرو صرف مال و هزینه کردن است. پاره­ای از این موارد، با تحقق شرایط، بر فرد مسلمان الزامی است، همچون: هزینه­های حجّ واجب بر مستطیع، پرداخت زکات، خمس، کفّارات و مانند آن، (2) و بخشی دیگر بدون وجود عنصر الزام، صرفاً مطلوبیت دارند، مانند صدقات مستحب، وقف و مشارکت در امور خیر و عام المنفعه.

در بارة توجه به نیازهای معنوی در تخصیص در آمد، امام سجاد علیه السلام می فرمایند:

«لینفق الرجل بالقصد وبلغه الکفاف ویقدّم منه فضلاً لآخرته:(3) مرد باید با میانه روی و تا حدّ کفایت، هزینه نماید و افزون مالش را برای آخرتش پیش فرستند.»

ب) توجه به اولویت ها

نیک روشن است که نیازها و خواسته­های آدمی، گوناگون و پرشمار است و کالاهای مصرفی، به ویژه وسایل رفاهی و تشریفاتی، به حدّی فراوانند که عموم افراد، توانایی تهیه همه آنها را ندارند، از این روی، رعایت اولویت ها در تخصیص درآمد و مصرف، برای دستیابی به الگوی مصرف مناسب و جلوگیری از نارسایی ها و تضییع حقوق افراد، امری ضروری و اجتناب ناپذیر است. ضرورت این کار برای افرادی که

ص: 97


1- . نک: نهج البلاغه، حکمت 382؛ حرّانی، حسن بن علی بن شعبه، تحف العقول، ص433.
2- . گفتنی است، بر اساس آیات و روایات فراوان، صِرف نیازمندی محرومان، حقّی را بر عهدة توانگران ایجاد می­کند و آنان-صرف نظر از شغل و صنف خود- بایستی سهمی از درآمد خود را، برای کمک به آنان ویژه سازند. این مهم، در آیات با تعبیراتی همچون «حق معلوم»، «اطعام مسکین» و مانند آنها و در روایات با عباراتی همچون «زکات باطنی» مطرح شده است. ضمن آن که تحقیق و تأمل نشان می­دهد پرداخت «زکات» نیز که در 30 آیه، فرمان داده شده یا مورد تأکید قرار گرفته، خصوص زکات به مصطلح فقهی نیست، بلکه هر گونه کمک مالی توانگران به محرومان را شامل شود. نمونه آیات و روایات را بنگرید در: معارج(70)، آیات24- 25؛ ذرایات(51)، آیة19؛ مدثر(74)، آیات38- 48؛ حاقه(69)، آیات25- 37؛ ماعون(107)، آیات1- 3؛ توبه(9)، آیات34- 35؛ شیخ کلینی، الکافی، ج3، صص498- 500، نیز نک: ایروانی، جواد، «باز کاوی مفهوم و کاربرد واژه­های «زکات» و «صدقه» در روایات »، علوم حدیث، ش48، صص152- 171.
3- . شیخ کلینی، الکافی، ج4، ص52.

درآمدی محدود دارند، نمود بیشتری می یابد.

تعیین اولویت های تخصیص درآمد، از دو جنبه ارزیابی می شود:

نخست، از نظر نوع و مقدار کالاهای مصرفی و خدمات.

روشن است که انسان در زندگی، نیازمندیهای گوناگونی دارد؛ برخی از این نیازمندیها، نیازهای اساسی و ضروری زندگی است و برخی در درجه بعدی قرار می گیرد. پاره ای از مصارف نیز تنها برای تأمین یا افزایش رفاه و آسایش زندگی است. بی گمان تا زمانی که نیازهای اساسی فرد و جامعه به شایستگی، برآورده نشود، نوبت به مصارف رفاهی و کالاهای تجمّلاتی نمی رسد. بنابراین، با توجه به نوع و مقدار نیاز، اولویت ها مشخص می گردد.

این نکته نیز یادکردنی است که در توجه به اولویت ها، نیازهای معنوی و عبادی نیز، در کنار نیازهای مادّی، بایستی مدّ نظر قرار گیرد، بدین معنا که تخصیص در آمد برای واجبات مالی، در کنار تأمین نیازهای ضروری مادّی قرار می­گیرد، و پرداخت­های عبادی مستحب، در مرحلة پس از آن. از این روی، تا زمانی که واجبات مالی همچون هزینه­های حج واجب برای مستطیع یا خمس و زکات، پراخت نشده است، نوبت به صرف هزینه در امور رفاهی و تشریفاتی نمی­رسد. چنان که در کنار رسیدگی به امور رفاهی، پرداخت­های مستحب عبادی مطرح می­گردد و حتّی اولویت آن، مطلوب می باشد.

دلیل این مطلوبیت، سخن معروف امام امیر مؤمنان علیه السلام است که با دیدن منزل وسیع یکی از اصحابش فرمود:

«ما کنت تصنع بِسِعة هذه الدار فی الدنیا وأنت إلیها فی الآخرة کنت أحوج! وبلی إن شئت بلغت بها الآخرة تقری فیها الضیف وتصل فیها الرحم وتطلع منها الحقوق مطالعها...:(1) این خانة بزرگ در دنیا به چه کارت می آید که در آخرت، نیازت به آن

ص: 98


1- . نهج البلاغه، خطبة 200.

بیشتر باشد. آری، اگر می خواهی که با آن به آخرت رسی، باید که در آن، میهمان را پذیرایی کنی و با خویشاوندانت بپیوندی، و حقوقی را که از آن خانه بر گردن داری، به مستحقّانش رسانی...»

دوم، تعیین اولویت ها بر اساس افراد و گروههای مصرف کننده

بر اساس آموزه های دینی، در شرایط عادی، تأمین نیازمندی های شخصی انسان، در اولویت است. پس از آن که نیازهای اوّلیه و اساسی فرد تأمین شد، رفع نیازهای پدر و مادر، فرزند، همسر و آن گاه خویشاوندانِ نیازمند و سپس سایر نیازمندان و نیز مشارکت در خدمات اجتماعی و امور خیریه، در مراحل بعدی جای می گیرد. امام رضا علیه السلام می فرمایند:

«مردی دو دینار خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله آورد و گفت: ای رسول خدا! می خواهم این دو دینار را در راه خدا مصرف نمایم. حضرت فرمود: آیا پدر و مادر داری؟ گفت: آری. فرمود: این پول را برای آنان هزینه کن، که از مصرف آن در راه خدا، بهتر است.

چندی بعد آن مرد بازگشت در حالی که دو دینار دیگر به همراه آورده بود تا در راه خدا خرج کند، این بار حضرت به او دستور داد آن را برای فرزندش خرج نماید...

بار سوم دو دینار آورد؛ پیامبر، مصرف آن را برای همسرش سفارش فرمود.

و بار چهارم، برای خادمش...

آخرین بار، اجازه داد پولش را در راه خدا صرف کند و فرمود که: «مصرف آن در راه خدا، فضیلتی بیش از مصرف آن در راه های پیشین نداشت.»(1)

نیز از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل شده که فرمود:

«هریک از شما که فقیر است، [در تأمین نیازها] نخست از خود شروع کند، اگر مالی افزون آمد، به خانواه اش بدهد، اگر اضافه آمد، به خویشاوندان یا بستگانش

ص: 99


1- . نک: شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج6، ص171.

بپردازد، و اگر باز هم چیزی ماند، این سو و آن سوی هزینه کند.» (1)

در روایات دیگر نیز تصریح شده است که نباید به نفع برادر دینی اقدام به کاری نمود که زیان آن برای شخص، بیش از سود آن برای برادر مؤمنش است. امام صادق علیه السلام می فرمایند:

«لا تدخل لأخیک فی أمر مضرّته علیک أعظم من منفعته له:(2) در کاری که زیانش بر تو، بیشتر از سود آن برای برادرت است، وارد نشو.»

بدین سان، صرف مال برای تأمین نیازهای غیر ضروری دیگران، در صورتی که نیاز خود شخص به آن بیشتر است، تأیید نمی شود.

فقیهان نیز- بر اساس روایات- به این مطلب تصریح کرده­اند. محقّق بحرانی گوید:

«آن چه از سخنان عالمان شیعه برمی­آید آن است که نفقه انسان، بر غیر او همچون همسر یا پدر و مادر و فرزند، مقدم می باشد... و در این حکم، اشکالی وجود ندارد، و نفقه همسر، بر نفقه خویشاوندان مقدم است.»(3)

فقیهی دیگر گوید:

«این حکم در کلام فقیهان، قطعی است و به نظر، مورد اتفاق آنان می باشد.»(4)

با این حال محقّق بحرانی، پذیرش این حکم را مشکل می­داند بدین دلیل که روایات، صرفاً اصل وجوب نفقه پدر ومادر، فرزند و همسر را بیان می­کنند و هیچ یک را بر دیگری ترجیح نمی­دهند. هر چند مخالفت با حکمی که به نظر اجماعی می­رسد را، مشکل می­داند.(5)

لیک به نظر می­رسد در کنار اجماع فقها، روایات نیز بر این حکم دلالت دارند -که

ص: 100


1- . سجستانی، سلیمان بن اشعث، سنن ابی داود، ج2، ص240؛ نسائی، احمد بن شعیث، سنن نسائی، ج7، ص304؛ ابن خزیمه، صحیح ابن خزیمه، ج4، ص102؛ ابن حبان، صحیح ابن حبان، ج11، ص303، متقی هندی، کنز العمال، ج6، ص401؛ احمد بن حنبل، مسنداحمد، ج3، ص369.
2- . شیخ کلینی، الکافی، ج4، ص32.
3- . نک: بحرانی، یوسف، الحدائق الناضره، ج25، ص130.
4- . نک: عاملی، سید محمّد، نهایة المرام، ج1، ص483.
5- . نک: بحرانی، یوسف، الحدائق الناضره، ج25، صص130- 132.

به برخی از آن­ها اشاره شد- حتّی ممکن است مدرک اجماع کنندگان نیز، روایات پیش گفته و مانندآن بوده است.(1) -(2)

با وجود این، توجه به دو نکته لازم می نماید:

الف) چنان که اشاره شد، اولویت مصارف شخصی بر هزینه کردن برای دیگران، در صورتی است که نیاز شخص بیش از دیگران و درآمد محدود وی تنها پاسخگوی نیازهای اساسی خودش باشد، ولی هنگامی که نیازهای ضروریش در حدّ متعارف، تأمین گردید، کمک به دیگران در قالب مواسات مالی و انفاق در راه خدا، تأکید فراوان شده است، به ویژه در صورتی که نیاز دیگران، بیشتر باشد.

ب) در شرایط دشوار و اضطراری که هم شخص به پول یا کالایی نیازمند است و هم دیگران، و نیاز هر دو، در یک سطح می باشد، مسألة ایثار مطرح می گردد، بدین معنا که شایسته است فرد، با وجود نیاز شخصی، نیازمند دیگر را بر خود پیش دارد؛ و این، یکی از زیباترین جلوه های دینداری و انسانیت و نشانة تعالی شخصیت ایثارگر است و از این روست که قرآن کریم چنین افرادی را ستایش بسیار می کند.(3) با این حال، فرد صرفاً از سهم خود حق ایثارگری دارد و نه از سهم خانواده اش.(4)

بنابراین، تعیین و ترجیح اولویت ها زمانی است که نیاز دیگران از نیاز خود فرد کمتر باشد یا آن که هر دو بخواهند پول یا کالای خود را در امور غیر ضروری یا رفاهی صرف نمایند. بدین سان، تعارض ظاهری میان ادلة تعیین اولویت ها در مصرف با ادلة

ص: 101


1- . گفتنی است بر اساس روایات و سخنان فقیهان، تأمین هزینه­های همسر، پدرومادر و فرزند، بر فرد واجب است، و برطبق نظر مشهور، پدربزرگ و مادربزرگ و هرچه بالاتر رود و نوه و هرچه پایین رود، نیز، مشمول این حکم می­باشد. نک: محقّق حلّی، شرایع الاسلام، ج2، ص573؛ عاملی، سید محمّد، نهایة المرام، ج1، ص484- 485؛ نجفی، محمّد حسن، جواهر الکلام، ج31، ص365.
2- . گفتنی است پاره­ای روایات که ترتیبی جز آن چه یادشد را بیان می­دارند. ( نک: الکافی، ج5، ص66؛ بیهقی، احمد بن حسین، السنن الکبری، ج7، ص477) به فرض صحت سند، بر انفاقات مستحب و هزینه های رفاهی حمل شده است. نک: نجفی، محمّد حسن، جواهر الکلام، ج31، ص366.
3- . نک: حشر(59)، آیة9؛ انسان(76)، آیات5- 22.
4- - نک. شیخ کلینی، الکافی، ج4، ص18.

ترجیح ایثار، برطرف می گردد.

در پایان این نکته نیز یاد کردنی است که بی توجهی به اصل یادشده، موجب نابسامانی در امور اقتصادی و تأمین نشدن نیازهای اساسی می­گردد. امام علی علیه السلام فرمود:

«من اشتغل بغیر المهمّ ضیّع الأهم:(1) هرکس به چیزی که مهم نیست بپردازد، آن چه را که مهم تر است، تباه می­سازد.»

ج) اصل تقدیر معیشت

اشاره

از اصول مهم اسلامی در مصرف، تدبیر امور اقتصادی و انضباط مالی است که با عنوان «تقدیر معیشت»(2) مطرح می گردد. تقدیر معیشت در واقع برنامه ریزی صحیح و واقع بینانه و ساماندهی به مسائل اقتصادی است تا استفاده از امکانات مالی برای تأمین نیازها و رفاه نسبی، هرچه بیشتر و بهتر انجام گیرد. روشن است که نبود تدابیر لازم در تخصیص درآمد و مصرف، اتلاف سرمایه های مادّی و هدر رفتن نیروهای انسانی را باعث می شود و دستیابی به رفاه و آسایش را -به ویژه در صورت محدودیت درآمد و امکانات- دشوار یا ناممکن می سازد. اهمیت این موضوع در بُعد اقتصادی و به تبع آن در دیگر ابعاد زندگی، تا آن جاست که در روایات، از آن به عنوان «نیمی از ابزار تأمین زندگی» و نشانة ایمان و کمال شخص یاد شده است. امام علی علیه السلام می فرمایند:

«التقدیر نصف المعیشة:(3) تقدیر و اندازه گیری، نیمی از وسیلة زندگی است.»

نیز می فرماید:

«قوام العیش حسن التقدیر وملاکه حسن التدبیر:(4) استواری زندگی، به حسن تقدیر است و ملاک آن، تدبیر نیک.»

ص: 102


1- . لیثی واسطی، علی بن محمّد، عیون الحکم و المواعظ، ص460.
2- . اگر چه به نظر می رسد تقدیر معیشت، افزون بر عرصه اقتصاد، دیگر عرصه ها را نیز شامل می گردد؛ همچون: آموزش و پرورش، سیاست، فرهنگ و نیز برنامه ریزی دولت در این زمینه ها، که خود، از مصرف نابجا جلوگیری می کند. لیک اکنون بحث ما در خصوص تدبیر معیشت در حوزه اقتصاد است.
3- . حرّانی، حسن بن علی بن شعبه، تحف العقول، ترجمة کمره ای، ص105.
4- . تمیمی آمدی، عبد الواحد، غرر الحکم، ص354.

امام صادق علیه السلام فرمود:

«الکمال کل الکمال فی ثلاثه: التفقه فی الدین والصبر علی النائبة وتقدیر المعیشة:(1) تمامی کمالات، در سه چیز جمع­اند: فهم عمیق در دین، شکیبایی بر مصیبت، و تقدیر معیشت.

از مجموع آموزه های دینی چنین برمی آید که تقدیر معیشت، دست کم بر سه پایة بنیادین استوار است و تخصیص درآمد بایستی بر اساس این سه محور، تدبیر و ساماندهی گردد:

یک. توجه به نیازمندیهای جسمی و روحی و اولویت بندی آن

این مسئله در بحث پیشین، به اختصار، بررسی شد و پس از این نیز توضیح بیشتری خواهد آمد.

دو. تناسب درآمد با هزینه ها

این مهم درآموزه های دینی، تأکید شده است. قرآن کریم در این باره می فرماید: ِ{لیُنْفِقْ ذُو سَعَة مِنْ سَعَتِهِ وَمَنْ قُدِرَ عَلَیْهِ رِزْقُهُ فَلْیُنْفِقْ مِمَّا آتَاهُ اللهُ لا یُکَلِّفُ اللهُ نَفْساً إلاّ مَا آتَاهَا...:(2) بر توانگر است که از دارایی خود هزینه کند، و هرکه روزی او تنگ باشد، باید از آنچه خدا به او داده است، خرج کند. خدا هیچ کس را جز [به قدر] آنچه به او داده است تکلیف نمی کند.}(3)

و در مورد هدیه ای که مرد، در صورت طلاق همسرش پیش از عمل زناشویی و

ص: 103


1- . شیخ کلینی، الکافی، ج1، ص32.
2- . طلاق(65)، آیة7.
3- . «انفاق» در لغت از «نفق» به دو معنی اصیل آمده است، نخست: انقطاع و از بین رفتن، و دوم: پنهان شدن. (نک: ابن فارس، معجم مقاییس اللغه، ج5، ص454) و واژة «انفاق» به معنی هر گونه خرج کردن و هزینه نمودن است. در قرآن کریم نیز، واژۀ «انفاق» به همین معنی مطلق آمده است، خواه در راه خدا و برای کمک به محرومین (برای نمونه نک: بقره/261)، خواه در مسیر شیطان (برای نمونه: نک: انفال/36) و خواه برای هزینه­های زندگی. (برای نمونه نک: نساء/34) انفاق در آیة یادشده به قرینه سیاق و روایاتی که در متن آمده، به معنای هزینه کردن برای زندگی است.

بدون تعیین مهر، باید به او بپردازد، فرمود:

{وَمَتِّعُوهُنَّ عَلَی الْمُوسِعِ قَدَرُهُ وَعَلَی الْمُقْتِرِ قَدَرُهُ مَتاعاً بِالْمَعْرُوفِ حَقًّا عَلَی الْمُحْسِنین:(1) و آنان را به طور پسندیده، به نوعی بهره مند کنید- توانگر به اندازه [توان] خود، و تنگدست به اندازه [وسع] خود. [این کاری است] شایسته نیکوکاران. }

در خصوص مسکن زنان مطلقه نیز، که در حکم همسر می­باشند، می­فرماید:

{أَسْکِنُوهُنَّ مِنْ حَیْثُ سَکَنتُم مِّن وُجْدِکُم:(2) آنها را هر جا که خودتان سکونت دارید و امکانات شما ایجاب می­کند، سکونت دهید. }

واژة «وُجد» به معنای توانایی و تمکن است، و مفهومش آن است که به میزان توانایی و غنای مالی خود، مسکنی مناسب برای آنان در نظر بگیرید.(3)

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرمایند:

«إنّ المؤمن أخذ عن الله سبحانه وتعالی أدباً حسناً: إذا وسّع علیه وسّع علی نفسه، وإذا أمسک علیه أمسک:(4) به راستی مؤمن، ادبی نیک از خداوند متعال آموخته است: هرگاه خدا [روزی را] بر او گشایش دهد، او [بر زندگی] خود، گشایش دهد، و زمانی که خداوند، بر او تنگ گیرد، او نیز [بر خود] سخت گیرد.»

روایتی را نیز پیشتر یاد کردیم که امام صادق علیه السلام، دارا بودن لباس­های مرغوب فراوان را که مورد استفاده قرار می گیرند، مجاز شمرد و به این آیه استناد فرمود: «لینفق ذوسعة من سعته:(5) بر توانگر است که از دارایی خود هزینه کند.»

بر این اساس، مصرف مقدار مشخصی از یک کالا، ممکن است برای فردی اسراف به شمار آید و برای دیگری، خیر. امام صادق علیه السلام می فرمایند:

«فإنّه ربّ فقیر أسرفُ مِنْ غَنیّ، فقلت: کیف یکون الفقیر أسرف من الغنی؟ فقال: إنّ

ص: 104


1- . بقره(2)، آیة236؛ دربارة برداشت روایات از این آیه نک: شیخ کلینی، الکافی، ج4، ص56.
2- . طلاق(65)، آیة6.
3- . نک: راغب اصفهانی، مفردات، ص855.
4- . حاکم نیشابوری، معرفة علوم الحدیث، ص38.
5- . نک: شیخ کلینی، الکافی، ج6، ص443.

الغنیّ ینفق ممّا أوتی والفقیر ینفق من غیر ما أوتی:(1) چه بسا فقیری که اسرافکارتر از ثروتمند باشد. [راوی گوید:] گفتم: چگونه فقیر، اسرافکارتر از غنی است؟ فرمود: زیرا توانگر، از آنچه دارد خرج می کند، ولی فقیر، بدون دارا بودن مال، هزینه می نماید.»

باری! فقیر، ممکن است کالایی را بخرد که با توجه به درآمد محدودش، تعادل میان دخل و خرج وی بر هم خورَد و در نگاه عرف، چنین کاری، اسراف باشد، در حالی که برای توانگر، خرید همان کالا، انتقاد عرف را برنمی انگیزد.

از این رو، در روایات آمده است که شخص کم درآمد در خرید و هزینه های زندگی، با افراد ثروتمند همراهی نکند و با الگوپذیری از آنان، خود را به تکلّف یا ذلّت نیفکند(2).

سه. شرایط اقتصادی جامعه و عموم مردم

از پاره ای روایات برمی آید که در تقدیر معیشت و تدبیر زندگی، افزون بر توجه به مقدار درآمد و هزینه های فرد و خانواده، به شرایط اقتصادی عمومی نیز باید توجه شود، بدین معنا که شرایط نامناسب اقتصادی جامعه، بایستی بر نوع و مقدار کالاهای مصرفی و چگونگی تخصیص درآمد فرد، تأثیرگذار باشد، حتّی در صورتی که وی از وضعیت مطلوبی برخوردار باشد و شرایط دشوار اقتصادی جامعه، به طور طبیعی، تأثیری بر او نگذارد. رعایت این نکته در روایات، با عنوان «حسن تقدیر در معیشت» یاد شده است. نمونة آن، رفتار امام صادق علیه السلام است که در زمان کمبود مواد غذایی و گرانی قیمتها در مدینه، مواد غذایی ذخیره شده برای مصرف خانوادة خود را فروختند و پس از آن، به همراه مردم، روزانه خرید می کردند و برای خانوادة خویش، نیمی جو و نیمی گندم فراهم می آوردند. با این که توانایی تهیة گندم را به تمامی داشتند، می فرمودند:

ص: 105


1- . همان، ج3، ص562.
2- . نک: همان، ج4، ص287؛ علاّمه مجلسی، بحار الأنوار، ج76، ص313.

«ولکنّی أحبّ أن یرانی الله قد أحسنت تقدیر المعیشة:(1) ولی دوست دارم که خداوند مرا این گونه بیند که تقدیر معیشت را به نیکی انجام داده ام.»

بنابراین، ذخیرة مواد غذایی برای چند ماه، گونه ای تقدیر معیشت است و عرضة آن به بازار در شرایط دشوار اقتصادی (مواسات مالی)، مصداقی از حسن تقدیر معیشت.

بدین سان، تقدیر معیشت و تدبیر اقتصاد زندگی بایستی بر اساس این سه محور باشد و به اصول دیگر مصرف و سلیقة افراد در انتخاب کالاها (در چارچوب معیارها) توجه شود و تلاش گردد تا عواملی همچون تبلیغات یا الگوپذیری از مسرفان و مترفان یا بخیلان و تنگ نظران، معیار برنامه ریزی قرار نگیرد.

اصل تقدیر معیشت، در مفهوم گستردة خود، تمامی ناشایستها همچون اسراف، تبذیر و تضییع مال را نفی می کند و ارزشها و معیارهای اخلاق اقتصادی را بازمی نماید. از این معیارهاست، اصل میانه روی که پس از این، به تفصیل خواهد آمد.

چهار. پس انداز

از جمله مصادیق تدبیر زندگی و تقدیر معیشت، لزوم پس انداز و آینده نگری است که در فصل بعدی به تفصیل خواهیم آورد. نیک روشن است که در این مهم، بایستی به حدّ نیاز و متعارف بسنده گردد تا به حرص و آزمندی منجر نگردد.

د) اصل میانه روی

اشاره

از معیارها و ارزش های مهم اسلامی در تمام ابعاد زندگی و از جمله مصرف، اصل اعتدال است. این اصل که آموزه های دینی بر آن تأکید کرده، از سوی خرد و فطرت آدمی نیز مهر تأیید خورده است، چرا که ساماندهی و استواری جسم و جان آدمی و امور فردی و اجتماعی او، مرهون رعایت همین اصل است.

افزون بر آن، اهمیت رعایت میانه روی در مصرف، از آن جاست که از یک سو

ص: 106


1- . شیخ کلینی، الکافی، ج5، ص166.

نیازهای انسان متنوع است و به دلیل محدودیت ها، نمی تواند تمام آن را به بیشترین مقدار، برآورده سازد. از این رو باید نیازهای گوناگون، در نظر گرفته شود و در حدّ اعتدال به آن رسیدگی گردد. از سوی دیگر، بیشتر امکانات و منابع مادّی، محدود است و زیاده روی گروهی در مصرف، محرومیت دیگران را به همراه خواهد داشت. از جنبة دیگر، سلامت و نشاط انسان و پرداختن به ابعاد دیگر زندگی به ویژه امور معنوی، نیازمند مصرف معتدلانه است. از این رو، بیهوده نیست که در آموزه های دینی، به اصل اعتدال، بیش از اصول دیگر پرداخته شده است.

یک. جایگاه اعتدال در مصرف

در آموزه های دینی، جایگاه اصل اعتدال در مصرف و شمول و ثبوت آن را به خوبی می توان دریافت.

در این آموزه ها، از اصل اعتدال، با تعابیری چون «قصد»(1)، «اقتصاد»(2)، «قوام»(3) و «وسط»(4) یاد شده است که هریک، افراط و تفریط در اقتصاد را نکوهیده است.

قرآن کریم در بیانی استوار، بر رعایت میانه روی در هزینه های زندگی و پرهیز از زیاده روی و سختگیری تاکید فرموده است:

{وَالَّذینَ إِذا أَنْفَقُوا لَمْ یُسْرِفُوا وَلَمْ یَقْتُرُوا وَکانَ بَیْنَ ذلِکَ قَواما:(5) و کسانی که هر گاه انفاق کنند، نه اسراف می نمایند و نه سخت گیری بلکه در میان این دو، حدّ اعتدالی دارند. }

مراد از انفاق در این آیه، به دلیل اطلاق و نیز روایت ذیل، هزینه کردن برای زندگی است.

ص: 107


1- . نک: منسوب به امام رضا علیه السلام، الفقه، ص254.
2- . نک: متقی هندی، کنز العمال، ج3، ص53.
3- . نک: فرقان(25)، آیة67.
4- . نک: شیخ کلینی، الکافی، ج6، ص540.
5- - فرقان(25)، آیة67.

در روایتی چنین آمده که شخصی از حضرت رضا علیه السلام در مورد چگونگی تأمین نیازهای خانواده پرسید. امام علیه السلام فرمود:

«بین دو کار ناپسند قرار دارد...آیا نمی دانی که خداوند زیاده روی و سخت گیری را ناپسند دانست و فرمود: والذین إذا انفقوا...»(1)

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:

«الاقتصاد فی النفقة نصف المعیشه:(2) میانه­روی در هزینه کردن، نیمی از گذران زندگی است.»

از امام صادق علیه السلام روایت شده که فرمود:

«...ولکن المال مال الله, یضعه عند الرجل ودائع، وجوّز لهم أن یأکلوا قصداً ویشربوا قصداً ویلبسوا قصداً ویرکبوا قصداً وینکحوا قصداً ویعود بما سوی ذلک علی فقراء المؤمنین...:(3) لیک مال، از آنِ خداوند است که آن را به رسم امانت، نزد آدمی نهاده است و به آنان اجازه داد تا با میانه روی بخورند و بیاشامند و در حدّ میانه بپوشند، مرکبی در حدّ متوسط داشته باشند و با رعایت میانه روی، ازدواج نمایند و ما زاد آن را به فقیران مؤمن بازگردانند.»

ازامام صادق علیه السلام روایت شده که:

«در بارة آیة «یسألونک ماذا ینفقون قل العفو:(4) از تو می­پرسند: چه چیزی انفاق نمایند. بگو: عفو»، فرمود: «عفو» همان حدّ وسط است.»(5)

امام سجاد علیه السلام از پیامبر صلی الله علیه و آله نقل نموده که فرمود:

«ثلاث منجیات:...الثالث: القصد فی الغنی والفقر:(6) سه چیز نجات بخش است:...سوم: میانه روی در حال غنا و فقر.»

ص: 108


1- - نک. شیخ صدوق، خصال، صص54- 55؛ نیز نک. شیخ کلینی، الکافی، ج4، ص55.
2- . متقی هندی، کنز العمال، ج3، ص49.
3- . شیخ حرّ عاملی، وسائل الشیعه، ج8، ص366.
4- . بقره(2)، آیة219.
5- . شیخ کلینی، الکافی، ج4، ص52.
6- . همان، ص53.

از این روایت به روشنی برمی­­آید که میانه روی، هم در حال فقر و ناداری و هم در حال ثروت و توانگری، بایستی رعایت گردد.

اهمیت اعتدال تا آن جاست که حتّی صرف مال در راه خدا و انفاق نیز بایستی در حدّ میانه و به دور از افراط و تفریط انجام گیرد.

{وَلا تَجْعَلْ یَدَکَ مَغْلُولَةً إِلی عُنُقِکَ وَلا تَبْسُطْها کُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُوماً مَحْسُورا:(1) و دستت را به گردنت زنجیر مکن [بخل منما] و بسیار [هم] گشاده دستی مکن تا ملامت شوی و حسرت زده بر جای مانی. }

امام حسن عسکری علیه السلام می فرمایند:

«إنّ للسخاء مقداراً فإن زاد علیه فهو سرف... وللاقتصاد مقداراً فإن زاد علیه فهو بخلٌ...:(2) سخاوت، اندازه ای دارد که فراتر از آن، اسراف است... و میانه روی، حدّی دارد که پایین تر از آن، خساست است.»

برخی فقیهان نیز، در بحث هزینه­های خانواده، رعایت حدّ وسط را معیار قرار داده و مراد از «معروف» در آیات قرآن، از جمله: «وعاشروهنّ بالمعروف»(3) را همین معنا دانسته اند، آن سآن که نه اسراف و زیاده روی باشد و نه سخت­گیری و تنگ نظری، چه، اوّلی ویژگی مسرفان است و دومّی، صفت بخیلان.(4)

دو. معیارهای اعتدال
اشاره

یکی از مباحث اساسی در بحث اعتدال آن است که چگونه و با چه معیارهایی، حدّ میانه را باز شناسیم. با در نظر داشتن آیات و روایات مربوط به اعتدال در مصرف، دست کم دو معیار اساسی برای تعیین حدّ وسط در مصرف وجود دارد:

ص: 109


1- . اسراء(17)، آیة29.
2- . علاّمه مجلسی، بحار الأنوار، ج66، ص407.
3- . نساء(4)، آیة19.
4- . نک: نجفی، محمّد حسن، جواهر الکلام، ج31، ص339.
1. «نیاز» آدمی به امکانات مادّی و کالاهای مصرفی

معیار نخست در تعیین اعتدال، نیاز انسان به امکانات مادّی و کالای مصرفی است، به گونه ای که هرگاه مصرف کالایی از نظر چندوچون، برای برطرف کردن نیازی از نیازمندیهای آدمی، کافی نباشد، مصداقی از تفریط است و در صورتی که فراتر از حدّ نیاز باشد به اسراف و اتراف منجر می گردد، که خود گونه ای از افراط و تجاوز از حدّ میانه خواهد بود. بنابراین مصرف به حدّ نیاز، به طوری که سلامتی، نشاط و کارآمدی شخص را تأمین نماید، میانه روی خواهد بود. روشن است که نیازهای برخاسته از شأن -به مفهوم صحیح آن- نیز پذیرفتنی است و خروج از حدّ اعتدال، به شمار نمی رود. امام صادق علیه السلام در بارة این معیار می فرمایند:

«لیس فیما أصلح البدن إسرافٌ... إنّما الإسراف فیما أفسد المال وأضرّ بالبدن. قلت: فما الإقتار؟ قال: أکل الخبز والملح وأنت تقدر علی غیره. قلت: فما القصد؟ قال: الخبز واللحم واللبن والخلّ والسمن، مرّی هذا ومرّی هذا:(1) در [مصرفِ] آنچه برای بدن مفید است، اسرافی نیست، بلکه اسراف، در جایی است که مال را تباه سازد و به بدن، زیان رساند. [راوی گوید:] گفتم: سختگیری چیست؟ فرمود: خوردن نان و نمک، در حالی که توان مصرف غیر آن را داری. گفتم: میانه روی چیست؟ فرمود: [خوردن گه گاهی] نان و گوشت و شیر و سرکه و روغن.»

نیک روشن است که آن چه در این روایت بیان شده، مصداق­هایی متناسب با عرف و عادت آن زمان بوده است و در زمان­ها و مکان­های دیگر و در هر فرهنگی، مصداق های خاص خود را خواهد داشت.

نکته دیگر آن است که میانه­روی، هم در کمیّت و مقدار کالاهای مصرفی بایستی رعایت گردد، و هم در کیفیت و نوع آن­ها. برای مثال، در مورد مقدار تغذیه، آن مقدار غذا که برای زنده، سالم و کار آمد بودن یک نفر مورد نیاز است، حدّ میانه به شمار

ص: 110


1- . شیخ کلینی، الکافی، ج4، ص53.

می رود. حال اگر کسی از سر هوس و میل، بیش از مقدار نیاز غذا میل نماید، پرخوری نموده و از حدّ اعتدال، خارج شده است و اگر کمتر از آن حدّ غذا بخورد، به گونه­ای که پیش از فرا رسیدن وعده غذایی بعدی، فشار گرسنگی و ضعف بر او چیره گردد، یا به تدریج دچار سوء تغذیه شده و به جسم خود زیان وارد سازد، تفریط و خروج از حدّ اعتدال شکل می­گیرد.

از جهت کیفیت نیز، خروج از حدّ میانه، برای جسم و سلامتی آدمی و به ویژه در دراز مدّت، زیانبار خواهد بود، چه، بدن آدمی نیازمند املاح، ویتامین­ها و مواد غذایی گوناگونی است و بسیاری از مواد غذایی، هرگاه به مقدار زیاد یا کم به بدن برسد، رشد اعضا و کارکردن آنها را دچار اختلال می­کند. بدین جهت تنوع در مواد غذایی، میوه، سبزی و دیگر خوراکی­ها، رعایت حدّ اعتدال می­باشد. به همین جهت، در آیات(1) و روایات فراوان(2) بر گونه­گونی نعمت های الهی و بیان خواصّ هر یک، تصریح شده و به طور مستقیم یا غیر مستقیم، بر تنوع مصرف آنها تأکید شده است.

2. شرایط زمان

این معیار از دو جهت بر تعیین حدّ میانه تأثیر دارد:

جهت نخست شرایط اقتصادی جامعه، وضعیت معیشت مردم و عدالت در توزیع امکانات، اقتضا دارد سهم هر فرد از کالاهای مصرفی، متناسب با امکانات موجود در جامعه تعیین گردد. بنابراین، در جامعه ای ثروتمند و برخوردار، میانگین مصرف عمومی، بالاتر از جامعة فقیر و محروم خواهد بود.

روایاتی چند بر این مطلب دلالت یا اشاره دارد، از جمله، حدیث مشهور سُفیان ثوری است که پیشتر نیز اشاره گردید. وی با دیدن لباسهای زیبا و کم و بیش،

ص: 111


1- . برای نمونه نک: انعام(6)، آیات99 و 141؛ رعد(13)، آیة4؛ نحل(16)، آیات11، 66- 69؛ رحمان(55)، آیات10- 12،
2- . برای نمونه نک: شیخ کلینی، الکافی، ج6، صص307- 373.

گران قیمتی که امام صادق علیه السلام بر تن داشت، به اعتراض، گفت:

«ای فرزند رسول خدا! پیامبر صلی الله علیه و آله و علی علیه السلام و هیچ یک از پدرانت چنین لباسی نپوشیده بودند! امام علیه السلام در پاسخ فرمود: رسول خدا صلی الله علیه و آله در زمانی می زیست که وضع زندگی مردم، بسیار سخت و دشوار بود و ایشان نیز طبق همان شرایط، رفتار می نمود، ولی پس از او دنیا بر مردم گشایش یافت، پس سزاوارترین افراد به [استفاده از] آن، نیکان می باشند.»(1)

سخن امیرمؤمنان علیه السلام نیز می تواند اشاره ای به این نکته داشته باشد:

«ولو شئت لاهتدیت الطریق إلی مصفّی هذا العسل ولباب هذا القمح ونسائج هذا القزّ، ولکن هیهات... ولعلّ بالحجاز أو الیمامة من لا طمع له فی القرص ولا عهد له بالشبع، أو أبیت مبطاناً وحولی بطون غرثی وأکبادٌ حرّی:(2) و اگر می خواستم، می دانستم چگونه عسل پالوده و مغز گندم و بافتة ابریشم را به کار برم، لکن هرگز... [چرا که] شاید در حجاز یا یمامه، کسی حسرت گرده نانی بَرَد و هرگز شکمی سیر نخورد، و من سیر بخوابم و در پیرامونم شکمهایی باشد از گرسنگی به پشت دوخته، و جگرهایی سوخته.»

این نکته نیز یادکردنی است که هر چند در شرایط مناسب اقتصادی و در جوامع ثروتمند، سطح زندگی عمومی ارتقا می یابد و حدّ اعتدال، بالاتر می باشد، معنای این سخن، تجویز اسراف و اتراف و مصرف گرایی نیست. به دیگر سخن، حدّ اعتدال، در چارچوب محدودیت ها و ارزشهای حاکم بر مصرف، در نوسان است و به گونه ای است که حدّ کمینة آن به سخت گیری منجر نگردد و حدّ بیشینه اش به اسراف و اتراف.

جهت دوم در تأثیر شرایط زمان بر تعیین حدّ اعتدال، توجه به آداب و رسوم مشروع جامعه است. هر جامعه ای، بر اساس فرهنگ حاکم بر آن، آداب و رسومی در چندوچون مصرف دارد که الزامات اجتماعی، همگان را به رعایت آن وامی دارد و حتّی

ص: 112


1- . همان، ص442.
2- . نهج البلاغه، نامة 45.

مخالفت با آن، موجب ایجاد نوعی نفرت، یا ذلت و خواری در دید عموم می گردد. به خوبی روشن است که هرگاه این آداب و رسوم، مخالفتی با شرع نداشته باشد، رعایت آن لازم خواهد بود. از همین روست که پوشیدن لباس شهرت، که به دلیل مخالفتش با آداب و رسوم حاکم، آدمی را انگشت نما می سازد، ممنوع است(1).

بر این اساس، در رعایت حدّ اعتدال مصرف، باید به این مسأله توجه شود. چنان که سخن پیشین حضرت رضا علیه السلام، به همین نکته اشاره داشت که فرمود:

«دوستداران بی بضاعت من، مایلند که من، روی نمد بنشینم و لباس خشن بپوشم، در حالی که [شرایط] زمان، چنین چیزی را بر نمی تابد.»(2)

نیز امام صادق علیه السلام، در بیان تفاوت سیرة خود با روش حضرت علی علیه السلام در پوشیدن لباس، می فرماید:

«علی بن ابی طالب علیه السلام آن گونه لباس [خشن] را در زمانی می پوشید که بر او، خرده نمی گرفتند، ولی پوشیدن آن در زمان ما موجب شهرت خواهد بود، پس بهترین لباس هر زمانی، لباس مردم همان زمان است.»(3)

سه. گستره اعتدال در مصرف
اشاره

در همه کالاها و امکانات مادّی، بر رعایت میانه روی تأکید شده است. بنگرید:

1. میانه روی در خوراک

در آیات قرآن، با اشاره به حقِّ آدمی در استفاده از غذا و آب، تأکید شده که اسراف و زیاده روی نشود.(4) روایات نیز اسراف در خوردن را نکوهش نموده اند.(5)

افراط در گرسنگی و ضعف و دل مشغولی ناشی از آن نیز، آدمی را از انجام صحیح

ص: 113


1- . نک: شیخ کلینی، الکافی، ج6، ص444.
2- . نک: علاّمه مجلسی، بحار الأنوار، ج76، ص309.
3- . شیخ کلینی، الکافی، ج1، ص411.
4- . نک: اعراف(7)، آیة31.
5- . توضیح مطلب در فصل بعدی به تفصیل خواهد آمد. برای نمونه نک: شیخ کلینی، الکافی، ج6، ص269.

مسئولیت های خویش باز می دارد و به جسم او زیان می رساند. امام رضا علیه السلام می فرمایند:

«...هر کس به گونه ای غذا بخورد که نه کم باشد و نه زیاد، او را نفع بخشد.»(1)

2. میانه روی در وسایل زندگی

امام صادق علیه السلام در بارة میانه روی در وسایل زندگی می فرمایند:

«...فراش للرجل وفراش لأهله وفراش لضیفه وفراش للشیطان:(2) رختخوابی برای مرد و رختخوابی برای خانواده اش و رختخوابی برای میهمانش، و رختخواب [اضافه] از آنِ شیطان می باشد.»

در این روایت، رختخواب (فراش)، نمونه ای از وسایل زندگی است که بایستی از نظر کمّی و کیفی در حدّ میانه باشد. منظور از فراش چهارم در روایت، فراشی است که اعضای خانواده و میهمانان به آن نیاز ندارند. بنابراین، محدودیت عددی خاصی، مراد نیست بلکه باید تعداد هر کالایی، متناسب با نیاز افراد، تهیه شود.

به دیگر سخن، معیار در کمّ و کیف وسایل زندگی، نیاز خانواده است. نیک روشن است که مصداق­ها در گذر زمان، دگرگون می­شوند ولی معیارها، ثابت­اند. در عصر حاضر که کالاها و وسایل گونا­گونی هر روز در تبلیغات بازرگانی کارخانجات و شرکت­های بزرگ، جلوه­گیری می­کند و افراد را به خرید آن­ها ترغیب می­نماید، در نظر داشتن اصل نیازمندی-که شامل سطوح رفاهی نیز می گردد- در کنار توجه به مقدار درآمد و اولویت بندی بین نیازهای گوناگون، می تواند معیاری شکل دهد که حدّ وسط را محقّق سازد و فرد و خانواده را از هر گونه افراط و تفریط، باز دارد.

3. میانه روی در ساخت مسکن

بر اساس آیات(3) و روایات،(4) ساختن بناهایی که از نظر کمّی و کیفی، به آن نیازی

ص: 114


1- . نک: علاّمه مجلسی، بحار الأنوار، ج62، ص311.
2- . شیخ کلینی، الکافی، ج6، ص479.
3- . نک: شعراء(26)، آیات128- 129.
4- . شیخ کلینی، الکافی، ج6، ص531؛ نهج البلاغه، خطبة 200.

نیست، مصداق اسراف خواهد بود. از سوی دیگر روایاتی وجود دارد که داشتن مسکن وسیع را از نشانه­های خوشبختی آدمی بیان کرده­اند.(1) روشن است که وسعت مسکن بایستی در حدّی باشد که نیازهای فرد را به طور شایسته تأمین نماید. برایند این آموزه ها، لزوم میانه روی در ساخت و ساز مسکن است. ضمن آن که در مورد کیفیّت و زیباسازی ساختمان نیز، رعایت حدّ اعتدال با معیار قرار دادن نیاز، بایسته می­نماید. تفصیل این بحث را در فصل بعدی بنگرید.

4. میانه روی در خرید مرکب

در مورد مرکب و وسیله نقلیه، از یکسو بر در اختیار داشتن مرکب راهوار تاکید شده است(2) و از سوی دیگر، از خرید مرکب گران قیمت در صورتی که مرکب ارزان تر از آن، نیاز را برطرف و رفاه و آسایش آدمی را تأمین می­کند، نکوهش کرده و آن را گونه­ای از اسراف و زیاده روی دانسته­اند و بر میانه روی در این امر تاکید کرده اند.(3) تفصیل این بحث، در فصل بعدی خواهد آمد.

5. میانه روی در هزینه های ازدواج

در مورد هزینه­های ازدواج نیز، بر رعایت میانه تأکید شده است. از جمله در مورد مراسم ازدواج و دعوت مردم به صرف غذا (:ولیمه)، رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:

«الولیمه اوّل یوم حق، والثانی معروف، ومازاد ریاء وسمعة:(4) ولیمه، نخستین روز، حق، روز دوّم کاری شایسته و اضافه بر آن، ریاکاری و آوازه طلبی است.»

در مورد مهریه(5) و نیز دیگر هزینه های ازدواج نیز، رعایت میانه روی در کنار دیگر اصول و شاخصه­های مصرف، معیار قرار می­گیرد. چنان که در فصل بعدی به تفصیل

ص: 115


1- . شیخ کلینی، الکافی، ج6، ص526.
2- . همان، ص536.
3- . عیاشی، محمّد بن مسعود، تفسیر العیاشی، ج2، ص13؛ شیخ حرّ عاملی، وسائل الشیعه، ج8، ص346.
4- . شیخ کلینی، الکافی، ج5، ص368.
5- . نک: همان، ص324؛ حمیری، عبدالله، قرب الإسناد، ص144؛ شیخ صدوق، علل الشرایع، ج2، ص501.

خواهد آمد.

چهار. آثار مثبت اعتدال
اشاره

پیمودن راه تکامل و دستیابی به هدف نهایی، در گرو رعایت اعتدال در همة عرصه های زندگی است،(1) لذا، رعایت این اصل برای رسیدن به کمال، ضروری است.

میانه روی در مصرف نیز یکی از مصادیق این اصل است که آثار مثبت فراوانی در پی دارد. برخی از این آثار عبارت است از:

1. آثار اقتصادی

بر اساس آموزه های دینی و بر پایة حکم عقل و تجربه، میانه روی در مصرف، تأثیر بسزایی در ساماندهی امور اقتصادی و کاهش هزینه ها و در نتیجه پیشگیری از فقر و عقب ماندگی فرد و جامعه دارد، چه، میانه روی موجب می­گردد آدمی بتواند نیازهای مختلف خود را تأمین نماید و در عین حال، از هدر دادن مال و در آمد خود، پیشگیری نماید. روایات، به آثار اقتصادی میانه روی نیز اشاره نموده اند: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:

«من اقتصد فی معیشته رزقه الله:(2) هر که در گذران زندگی­اش میانه روی کند، خداوند به او روزی دهد.»

امام علی علیه السلام می فرمایند:

«الاقتصاد ینمی القلیل:(3) میانه روی، [مال] کم را، رشد می دهد.»

نیز امام صادق علیه السلام می فرمایند:

«ضَمنتُ لمن اقتصدَ أن لا یفتقر:(4) تضمین می کنم آن که میانه روی کند، فقیر نگردد.»

نیز فرمود:

«إنّ السرفَ یورث الفقرَ وإنّ القصدَ یورث الغنی:(5) در حقیقت اسراف، موجب فقر

ص: 116


1- . نک: مطهری، مرتضی، انسان کامل، صص41 و 60.
2- . همان، ص54.
3- . تمیمی آمدی، عبد الواحد، غرر الحکم، ص353.
4- . شیخ کلینی، الکافی، ج4، ص53.
5- . همان.

است و میانه­روی، موجب توانگری.»

این اثر، در عرصه ملّی نیز نمود دارد. مردم جامعه­ای که از حدّ میانه روی خارج شده و در مصرف کالاها و امکانات زیاده روی می­کنند -به ویژه در کشور­های عقب نگاه داشته شده- به فقر و عقب ماندگی دچار شده و دست کم از پیشرفت باز می­مانند. عقب ماندگی اقتصادی، به دنبال خود، وابستگی علمی، فرهنگی و سیاسی را نیز درپی خواهد داشت.

در روایتی دیگر و در تعبیری جامع امام باقر علیه السلام چنین فرموده اند:

«ماخیرَ فی رجلٍ لایقتصد فی معیشته مایصلح، لا لدنیاه ولا لآخرته:(1) مردی که در گذران زندگی خود، راه میانه را نپوید، خیری در او نیست. او هیچ گاه، نه در دنیا و نه در آخرتش، سامان نگیرد.»

2. سلامت جسم و جان

میانه روی، به ویژه در مصرف مواد خوراکی، ضامن سلامتی جسم و جان فرد است، زیرا زیاده روی در آن، عامل بسیاری از بیماریهاست(2) و تأثیراتی منفی بر جان و روان آدمی می نهد، چنان که تفریط در این امر نیز سبب سوء تغذیه، ضعف و بیماری خواهد بود. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرمایند:

«إیّاکم وفضول المطعم، فإنّه یسمّ القلب بالقسوة، ویبطئ بالجوارح عن الطاعة، ویصمّ الهمم عن سماع الموعظة:(3) از پرخوری بپرهیزید، که آن، سنگدلی می آورد و اعضای بدن را در اطاعت تنبل می سازد و گوش همت آدمی را از شنیدن پند کر می سازد.»

نیز امام علی علیه السلام می فرمایند:

«من اقتصر فی أکله، کثرت صحّته وصلحت فکرته:(4) هرکه اندازه خورَد،

ص: 117


1- . شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج7، ص236.
2- . نک: صادق عبدالرضا علی، القرآن والطب الحدیث، صص110- 115.
3- . علاّمه مجلسی، بحار الأنوار، ج100، ص27.
4- . تمیمی آمدی، عبد الواحد، غرر الحکم، ص320.

سلامتی اش فزونی یابد و اندیشه اش به درستی گراید.»

3. زمینه سازی برای فعالیت های معنوی

از آثار نیک میانه روی در مصرف آن است که زمینة پرداختن به نیازهای معنوی و عبادی را فراهم می­آورد. امام سجاد علیه السلام می­فرمایند:

«انسان باید با میانه روی و تا حدّ کفایت هزینه کند و مازادی از مالش را برای آخرتش پیش فرستد.»(1)

4. محبوبیت الهی

اعتدال در مصرف، موجب خشنودی خداوند است، چراکه استفادة مطلوب از نعمت های او در مسیر رسیدن به هدف نهایی و قرب به حق، تنها در پرتو رعایت این اصل، شدنی است. امام صادق علیه السلام در ذیل آیة 195 از سورة بقره: {إِنَّ اللهَ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ»، می فرمایند:

«اینکه خداوند متعال می فرماید: «به راستی خداوند، نیکوکاران را دوست می دارد.» منظور، میانه روان است.»(2)

نیز فرمود:

«إنّ القصدَ امرٌ یحّبه الله عزّوجل...:(3) به راستی میانه روی، چیزی است که خدای عزّوجل دوست می­دارد.»

5. پاسخ به یک پرسش

سؤال قابل طرح در این جا آن است که اگر اعتدال و میانه­روی در بهره­مندی از مواهب مادّی، از نظر شرعی مطلوب است، چرا اولیای الهی، معمولاً دنیا را یکسره رها نموده و در نهایت زهد می­زیستند؟ چنان که این امر، در سیره نبوی و علوی به طور کامل مشهود است. بی تردید، ساده زیستیِ آنان، بر اثر نداشتنِ مال و ثروت نبوده است؛

ص: 118


1- . شیخ کلینی، الکافی، ج4، ص52.
2- . همان ص53.
3- . همان ص52.

چه، امام باقر علیه السلام می فرمایند:

«نه! به خدا قسم، رسول اکرم صلی الله علیه و آله از آغاز بعثت تا پایان عمر، هرگز سه روز پی در پی از نان گندم سیر نشد. بدانید که من نمی­گویم حضرت چیزی (برای استفاده) نمی یافت؛ چه این که گاه به یک نفر صد شتر می­بخشید...»(1)

پاسخ این سؤال را می­توان به صورت زیر، بیان داشت:

1. در جای خود گفته ایم که رهبرانِ جامعه، وظیفه­ای متفاوت با وظیفه مردم دارند؛ آنان باید زیستی ساده داشته باشند تا با درد و رنج مستضعفان و تنگدستان آشنا باشند، تا زندگی به کام آنان تلخ نیاید.(2)

2. از روایات دیگر استفاده می­شود که ساده زیستیِ زیاد پیامبر صلی الله علیه و آله و حضرت علی علیه السلام، به شرایط اقتصادی خاص آن زمان مربوط می­شود، چرا که در آن عصر، غالب مسلمانان، وضعیتِ اقتصادیِ مناسبی نداشتند و پیامبر صلی الله علیه و آله و علی علیه السلام به عنوان حاکمان و رهبرانِ معنویِ جامعه، وضع زندگی خود را وضعیتِ اقشار ضعیف، هماهنگ کرده بودند و خود در کمال زهد و قناعت می­زیستند تا هرچه بیشتر ایثار نمایند. بدیهی است که زهد بر مبنای ایثار، در شرایطِ مختلفِ اجتماعی تفاوت می­کند؛ در یک جامعه مرفّه، به ایثار نیاز کمتری است و در یک جامعة محروم مانندِ جامعه آن روز مدینه، بیشتر. یکی از رازهای تفاوت سیره رسول اکرم صلی الله علیه و آله و علی علیه السلام با سایر امامانِ اطهار علیه السلام در همین است.(3)

3. بی تردید زندگی مرفّه علاوه بر فضای غفلت آلودی که حاکم می­کند، آدمی را از نظر روحی و جسمی، نازپرورده و ضعیف می­سازد. غرقه شدن در تنعمات مادّی و اقبال تمام به لذت­گرایی جِسمانی، مجال و فراغتی برای بهره­برداری از کانونِ روح و

ص: 119


1- . شیخ کلینی، الکافی، ج8، ص130.
2- . نک: نهج البلاغه، ترجمه و شرح فیض الاسلام، خطبة 200 و نامة 45. نیز نک: مطهری، مرتضی، سیری در نهج البلاغه، صص225- 227.
3- . نک: شیخ کلینی، الکافی، ج6، ص442؛ علاّمه مجلسی، بحار الأنوار، ج79، ص309.

منبع بی پایان ضمیر، باقی نمی­گذارد.(1) امّا یک زندگی ساده و به دور از تجمّلات و تمتعات اضافی، انسان را مقاوم، استوار و سخت­کوش می­پرورد؛ این مهم به ویژه برای رهبران معنوی و حاکمان جامعه، امری حیاتی است؛ امیرمؤمنان علیه السلام با بیان تشبیه زیبایی، می­فرمایند:

«گویا می­بینم گوینده­ای از شما می­گوید: اگر این [دو قرض نان] خوراک پسر ابوطالب است، پس ضعف و سستی، او را از نبرد با همسانان و برابری با دلیران باز می­دارد. بدانید! درخت بیابان [که آب کمی به آن می­رسد] چوبش سخت­تر است و درخت­­های سبز و خرمّ، پوستشان نازکتر، و گیاهان دشتی، شعله آتش آن ها افروخته­تر و خاموشی شان دیرتر است.».(2)

پنج. نفی تفریط
اشاره

نیک روشن است که بر اساس اصل میانه­روی در مصرف، همان گونه که اسراف و زیاده روی ممنوع است، تفریط و کم­تر مصرف نمودن از حدّ مطلوب نیز، ناروا است. به دیگر سخن، اصلاح الگوی مصرف، صرفاً به معنای پرهیز از زیاده روی و اسراف نیست، بلکه روی دیگر این سکه، تشویق به مصرف در موارد بجا و شایسته می­باشد، گو این که آسیب مصرف بیشتر در مرحله اوّل دیده می­شود.

پیشتر گفته­ایم که آدمی، برای آن که زنده، سالم و کارآمد باشد، عزتّ و آبروی خویش را پاس دارد و ضمن تأمین خواسته­های مادّی و معنوی، توان انجام وظایف خود را به طور شایسته داشته باشد، نیازمند امکانات، خدمات و کالاهایی مصرفی است. از سوی دیگر، تحقق موارد یادشده در گرو آن است که مصرف، در حدّ لازم و بجا بوده و از زیاده­روی و کوتاهی، پرهیز شود. برای نمونه، فرد برای مطالعه نمودن در شب، نیازمند نور کافی است. حال اگر بیش از مقدار نیاز، از چراغ برق استفاده شود یا

ص: 120


1- . نک: مطهری، مرتضی، سیری در نهج البلاغه، ص219.
2- . نهج البلاغه، ترجمه و شرح فیض الاسلام، نامة 45.

چراغ های سایر اتاق های منزل، که کسی درآن­ها نیست، بی جهت روشن باشد، اسراف و تبذیر شکل می گیرد، و اگر در اتاقی که فرد به سر می­برد، مقدار نور، کمتر از حدّ نیاز باشد، موجب آسیب زدن به چشم­ها و دشواری مطالعه می­گردد که این نیز، ممنوع می باشد. سایر مصارف همچون تغذیه، پوشاک، مسکن و مانند آن نیز، چنین است.

1. عوامل و زمینه­ها

تفریط در مصرف، از سوی کسانی که در آمد و تمکّن مالی کافی دارند، می تواند عوامل و زمینه­های چندی داشته باشد.

گاه پاره­ای رذیلت­های اخلاقی در درون فرد، وی را آزار می­دهد و نمود بیرونی­اش سخت­گیری برخود و اطرافیان در مصرف است. رذیلت بخل و خستّ، موجب تنگ نظری فرد می­گردد، حرص و آز، آدمی را تحریک می­کند تا بجای مصرف صحیح و هزینه کردن درآمد خود، به جمع آن­ها بپردازد. حسد گاه باعث می­شود فرد برای اثبات برتری مادّی خود بر دیگری در زمینه ای خاص، عرصه را بر خود و خانواده­اش در مصارف معمول، تنگ نماید.

زمینة دیگر تفریط در مصرف، برداشت نادرست از برخی آموزه­های دینی و اخلاقی، همچون زهد، وارستگی، تقوا و مانند آن است. برخی افراد، زهد، ساده زیستی و قناعت را به اشتباه با سخت­گیری در زندگی بر خود و خانواده­ خود، یکی می­دانند(1) و سرانجام گاه، برخی به بهانة اصلاح الگوی مصرف، به تنگ نظری و سخت­گیری بی مورد می­پردازند.

2. آموزه­های دینی در بارة نفی تفریط در مصرف

اکنون نمونه­ای از آیات و روایات را بنگرید، که تفریط و سخت­گیری در مصرف را نفی می­کنند.

ص: 121


1- . برای تحلّیل صحیح زهد و قناعت، بنگرید: ایروانی، جواد، اخلاق اقتصادی، صص123- 127.

برخی از آیات و روایاتی که پیشتر در آغاز بحث میانه روی یاد کردیم، به صراحت، سخت گیری و تفریط در مصرف را نکوهش نمودند. به ویژه آیة {والذین إذا انفقوا لم یسرفوا ولم یقتروا...»(1)

{یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تُحَرِّمُوا طَیِّباتِ ما أَحَلَّ اللَّهُ لَکُمْ وَلا تَعْتَدُوا إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ الْمُعْتَدینَ وَکُلُوا مِمَّا رَزَقَکُمُ اللَّهُ حَلالاً طَیِّباً وَاتَّقُوا اللَّهَ الَّذی أَنْتُمْ بِهِ مُؤْمِنُونَ:(2) ای کسانی که ایمان آورده اید، چیزهای پاکیزه ای را که خدا برای [استفاده] شما حلال کرده، حرام مشمارید و از حدّ مگذرید، که خدا از حدّ گذرندگان را دوست نمی دارد. و از آنچه خداوند روزی شما گردانیده، حلال و پاکیزه را بخورید، و از آن خدایی که بدو ایمان دارید پروا دارید. }

در شأن نزول آیه آمده است:

«روزی رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله در میان اصحاب خویش، اوصاف قیامت را بازگو فرمود. مردم از شنیدن آن سخت گریستند؛ پس ده نفر از صحابه در خانه عثمان ­بن­ مظعون گرد آمده، تصمیم گرفتند روزها روزه بدارند و شبها به عبادت برخیزند؛ هرگز در رختخواب نیاسایند و گوشت و چربی نخورند؛ نزد زنان نروند و بوی خوش استعمال ننمایند و لباس مویین بر تن کرده، دنیا را به کلّی ترک گویند... وقتی پیامبر صلی الله علیه و آله با خبر شد، به آنان فرمود: من هرگز به چنین کاری امر نکردم... همانا جسم و جان شما را بر شما حقّی است، پس روزه بگیرید و افطار کنید، شب را به عبادت برخیزید و بخوابید، چرا که من، هم عبادت می­کنم و هم می­خوابم، هم روزه می­گیریم و هم افطار می نمایم، گوشت و چربی مصرف می­کنم و نزد زن ها می­روم؛ هرکس از سنت من روی گرداند از من نیست...»(3)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله همچنین فرمود:

ص: 122


1- . فرقان(25)، آیة67.
2- . مائده(5)، آیات87- 88.
3- . طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج3، ص346؛ علاّمه مجلسی، بحار الأنوار، ج40، ص328.

«از پوشیدن جامه راهبان بپرهیزید! چه، هرکس رهبانیت پیشه کند یا خود را به راهبانْ شبیه سازد، از من نیست؛ و هرکه [خوردنِ] گوشت را ترک گوید و آن را بر خویش حرام سازد، از من نیست؛ و هرکس از روی کراهت، [همخوابی با] با زنان را ترک کند، از من نیست.»

امام علی علیه السلام نیز پیروان خود را از هرگونه افراط و تفریط بر حذر می داشت. یکی از اصحاب حضرت به نام علاء، به امام عرض کرد:

«یا امیر مومنان! از برادرم عاصم به تو شکایت می­کنم... گلیمی پوشیده و از دنیا دوری گزیده. حضرت فرمود: او را نزد من آورید! چون آمد، فرمود: ای دشمنَک خود! [شیطانِ] پلید خواسته، تو را سرگردان کند، آیا به زن و فرزندت رحم نکردی؟ آیا پنداشته­ای که خداوند برای تو پاکیزه­ها را حلال کرده و دوست ندارد از آنها بهره­مند گردی؟...»(1)

امیرمؤمنان علیه السلام در جای دیگر می­فرماید:

«شما -ای بندگان خدا- بدانید که پرهیزگاران، نقد دنیا وآینده آخرت را یکجا بردند، با دنیاداران در دنیاشان شرکت جستند، بی آن که اهل دنیا را در آخرت آنان، کمتر سهمی باشد. سکونت در دنیا و مصرفشان، بهترین نوع سکونت و مصرف است، از همانی که مترفین بهره می­برند، بهره مندند...، سپس با توشه­ای رساننده­ و کالایی پرسود از این جهان رخت برمی بندند...»(2)

در بارة نکوهش بخل، که از ریشه های تفریط در مصرف است، آیات(3) و روایات فراوانی وجود دارد. نمونه­ای از آن­ها را که مرتبط با بحث است، بنگرید:

رسول­ خدا صلی الله علیه و آله فرمود:

«البخیل بعید من الله بعید من الجنّة بعید من الناس، قریب من النار:(4) بخیل، از خدا

ص: 123


1- . نهج البلاغه، ترجمه و شرح فیض الاسلام، خطبة 200.
2- . همان، نامه27.
3- . نک: نساء(4)، آیات37 و 53؛ اسراء(17)، آیة100؛ حدید(57)، آیة24؛ محمّد(47)، آیة38؛ قلم(68)، آیة12.
4- علاّمه مجلسی، بحار الأنوار، ج68، ص356.

دور است، از بهشت دور است، از مردم دور است، و به آتش نزدیک است.»

امام علی علیه السلام فرمود:

«البخیلُ خازن لورثته:(1) بخیل، خزانه دار وارثان خود است.»

نیز فرمود:

«البخیلُ یبخل علی نفسه بالیسیر من دنیاه و یسمح لوراثه بکلهّا:(2) بخیل، نسبت به سهم ناچیزی از دنیای خود بخل می ورزد، و[لی] تمامی آن را به وارثانش می بخشد.»

و فرمود:

«البخیلُ یسمح من عِرضه بأکثر مما أمسک من عِرضه:(3) بخیل، بیش از آن که آبروی خویش را پاس دارد، آن را به تاراج می نهد.»

و نیز فرمود:

«عجبتُ البخیلَ، یستعجلُ الفقرَ الذی منه هرب، ویفوته الغنی الذی إیاه طلب، فیعیش فی الدنیا عیشَ الفقراء و یحاسبُ فی الآخرة حسابَ الأغنیاء:(4) در شگفتم از بخیل، که فقر و ناداری را که از آن گریزان است، به سوی خود می­شتاباند و توانگری و ثروتی را که در پی آن است از دست می­دهد. او در دنیا مانند تهیدستان به سر می­برد و در آخرت همچون توانگران از او حسابرسی می­شود.»

آری، بخیل، دنیا را برخود و خانواده­اش تنگ و سخت می­گیرد، مال و ثروتی چند را می­اندوزد، ولی بی آن که خود از آن سودی برد و به آسایشی رسد، باید در قیامت، از یکسو پاسخگوی مال و ثروت اندوخته­اش باشد، و از دیگر سوی، پاسخگوی ظلمی که با بخل و خسّت، در حق خود و اطرافیانش روا داشته است.

رسول خدا صلی الله علیه و آله ضمن نهی نمودن فردی از همیشه روزه داشتن و عبادت شبانة مداوم، فرمود:

ص: 124


1- . تمیمی آمدی، عبد الواحد، غررالحکم، ص292.
2- . لیثی واسطی، علی بن محمّد، عیون الحکم والمواعظ، ص56.
3- ، تمیمی آمدی، عبد الواحد، غررالحکم، ص292.
4- . نهج البلاغه، حکمت 126.

«صُم وأفطر وقُم ونُم، فإنّ لجسدک علیک حقّاً وإنّ لعینک علیک حقاً وإنّ لزوجک علیک حقّاً...:(1) «[برخی از روزها را] روزه بگیر و [برخی را] خیر، [پاسی از شب را به عبادت] برخیز و[پاسی را] بخواب، چرا که جسم تو بر تو حقی دارد، و چشم تو بر تو حقی دارد، و همسرت بر تو حقی دارد...»

امام سجاد علیه السلام فرمود:

«أرْضاکم عند الله اسبغکم علی عیاله:(2) خشنودترین شما نزد خداوند، کسی است که خانواده خود را بیشتر در رفاه قرار دهد.»

امام رضا علیه السلام فرمود:

«صاحبُ النعمةِ یجب علیه التوسعةُ علی عیاله:(3) بر کسی که از نعمت برخوردار است، واجب است برای خانواده­اش گشاده دستی نماید.»

3. آثار و پی­آمدها

تفریط در مصرف، می­تواند پی­آمدهای ناگواری بر جسم و جان آدمی بر جای نهد و انجام وظایف، تعهدات کاری و فعالیت های معنوی و حتّی روابط اجتماعی را آسیب رساند.

برای نمونه، مصرف کم­تر از حدّ مطلوبِ مواد غذایی، میوه­ و سبزی، موجب سوء تغذیه، ضعف و بیماری­هایی می­شود که ممکن است سال­ها بعدْ آشکار گردد. پوشاک نامناسب، موجب بیماری یا خدشه­دار شدن آبرو وعزتّ فرد در جامعه می گردد. استفاده نکردن زن از لوازم آرایشی و زیبایی برای شوهر خود، زمینة بی میلی همسر و سرد شدن روابط را فراهم می­آورد. در اختیار داشتن مسکن کوچک و نامناسب، ضمن آن که زندگی را دشوار می­کند و فرصت مطالعه، عبادت و استراحت را از افراد در اتاق­های

ص: 125


1- . بخاری، محمّد بن اسماعیل، صحیح بخاری، ج2، ص245و ج6، ص152؛ نسائی، احمد بن شعیب، سنن نسائی، ج47، ص211؛ متقی هندی، کنز العمال، ج3، ص32. نیز نک: علاّمه مجلسی، بحار الأنوار، ج67، ص128.
2- . شیخ کلینی، الکافی، ج4، ص11.
3- . همان.

مجزّا، سلب می­نماید، گاه پی­آمدهای نامطلوب اخلاقی و رفتاری را نیز، در پی دارد که بویژه در مورد خانواده­های پر جمعیت دارای پسر و دختر، نمود می­یابد. و در اختیار نداشتن برخی از وسایل رفاهی، همچون لباسشویی و جاروبرقی، سختی زندگی را درپی می­آورد.

روشن است هرگاه فرد بتواند کالاهای مصرفی خود را به حدّ مطلوب رساند، حق ندارد با سخت­گیری و سخت­زیستی، عرصة زندگی را بر خود و خانواده­اش تنگ نماید. ولی کسی که به دلیل پایین بودن سطح درآمد و تمکن مالی، قادر به تأمین نیازها درحدّ متعارف نیست، یا برای رسیدن به هدفی والاتر و مهم تر، دشواری­های زندگی را به جان خریده است، وظیفه دیگری دارد و ضمن تلاش و کوشش، بایستی صبر و شکیبایی را پیشه خود سازد تا شرایط بهتر گردد.(1)

{لِیُنْفِقْ ذُو سَعَةٍ مِنْ سَعَتِهِ وَمَنْ قُدِرَ عَلَیْهِ رِزْقُهُ فَلْیُنْفِقْ مِمَّا آتاهُ اللَّهُ... سَیَجْعَلُ اللَّهُ بَعْدَ عُسْرٍ یُسْرا:(2) بر توانگر است که از دارایی خود هزینه کند، و هر که روزی او تنگ باشد باید از آنچه خدا به او داده خرج کند... خدا به زودی پس از دشواری آسانی فراهم می کند.}

شش. اکتفا به حداقل ها در زمان ناداری

بسیاری از افراد در طول زندگی، زمان هایی را تجربه می کنند که از درآمد کافی برای تأمین نیازهای خود برخوردار نیست. از دیدگاه آموزه های دینی، الگوی مصرف در چنین موقعیت هایی بایستی متفاوت باشد؛ به حداقل ها اکتفا کند و تا حدّ امکان، از مصارف زائد و غیر لازم پرهیز نماید. قرآن کریم می فرماید:

ص: 126


1- . گفتنی است آن­چه در آموزه­های دینی، در مورد ستایش از فقر به نظر می­رسد، در واقع ستایش از فقیران صابر است ونه تأیید پدیدة فقر و فقیرانه زیستن. نک: بقره(2)، آیة273؛ شیخ کلینی، الکافی، ج2، صص260- 265؛ ایروانی، جواد، اخلاق اقتصادی، 157.
2- . طلاق(65)، قسمتی از آیة7.

{وَمَنْ قُدِرَ عَلَیْهِ رِزْقُهُ فَلْیُنْفِقْ مِمَّا آتاهُ اللَّهُ لا یُکَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلاَّ ما آتاها:(1) و هر که روزی او تنگ باشد باید از آنچه خدا به او داده خرج کند. خدا هیچ کس را جز [به قدر] آنچه به او داده است تکلیف نمی کند.}

رعایت اخلاق فقر در شرایط یاد شده، مطلوبیتی فراوان دارد. از جمله این که با روحیه ای سرشار از بی نیازی و بلندنظری، فقر خویش را آشکار نسازند تا آن جا که دیگران، اینان را بی نیاز پندارند؛ چه، در آموزه های روایی، اظهار فقر، خود عامل فقر است.(2)

قرآن در تمجید اینان می فرماید:

{لِلفُقَرَاءِ الَّذِینَ أُحْصِرُوا فِی سَبِیلِ اللهِ لا یَسْتَطِیعُونَ ضَرْباً فِی الأَرْضِ یَحْسَبُهُمُ الْجَاهِلُ أَغْنِیَاءَ مِنَ التَّعَفُّفِ تَعْرِفُهُمْ بِسِیمَاهُمْ لا یَسْأَلُونَ النَّاسَ إِلْحَافاً:(3) [انفاق شما به ویژه] برای آن [دسته از] نیازمندانی باشد که در راه خدا، در تنگنا قرار گرفته اند، [و] نمی توانند [برای تأمین هزینة زندگی] در زمین سفر کنند. از شدّت خویشتن داری، فرد بی اطّلاع، آنان را توانگر می پندارد. آنها را از سیمایشان می شناسی، با اصرار [چیزی] از مردم نمی خواهند.}

با این که چهره آنان، نشان از رنج های زندگیشان دارد، هیچ گاه خویش را به دریوزگی و گدایی نمی آلایند. زیرا خواری دنیا و فقر زودهنگام و حسابرسیِ طولانی روز قیامت از نتایج آن است(4). اینان همچنین، با حفظ عزّت و کرامت انسانی خود، سر بر آستان توانگران فرود نمی آورند تا مبادا دینشان از کف رَوَد.(5)

شکیبایی در برابر خرید کالاهایی که قدرت بر خرید آن نیست، و زیر بار وام گرفتن

ص: 127


1- . همان.
2- . نک: حرّانی، حسن بن علی بن شعبه، تحف العقول، ترجمة کمره ای، ص40؛ تمیمی آمدی، عبد الواحد، غرر الحکم، ص366.
3- . بقره(2)، آیة273.
4- . نک: شیخ کلینی، الکافی، ج4، ص20.
5- . نک: نهج البلاغه، حکمت 219؛ شیخ مفید، امالی، ص188.

و نسیه خریدن نرفتن در صورت امکان، از موارد دیگری است که به گونه ای، در سیره امیر مومنان علیه السلام نمود دارد: روزی آن حضرت از کنار قصابی گذشت که گوشت مرغوبی داشت. وی از امام دعوت کرد از آن گوشت بخرد. حضرت فرمود:

«پول همراه ندارم. قصاب گفت: امیر مؤمنان، من صبر می کنم. امام فرمود: من بر [خرید] گوشت صبر می کنم.»(1)

کمبودها و سختیها، برای برخی از مردم و برای بیشتر زوج های جوان در آغاز زندگی، خود نشان می دهد. نهادینه نمودن فرهنگ دینی و مقابله با شرایط دشوار، نقش مهمی در کاستن از تنشها و اختلافات و لذت بردن از داشته ها دارد.

ه) اصل الگو ناپذیری از بیگانگان

اشاره

از اصول تأکید شده در آموزه های دینی در امر مصرف، پرهیز از الگو قرار دادن بیگانگان و به ویژه دشمنان جامعة اسلامی در مصرف است. امام باقر علیه السلام می فرمایند:

«...أوحی الله إلی نبیٍّ من الأنبیاء أنْ قلْ لقومِک: لا یلبسوا لباسَ أعدائی ولا یطعموا طعامَ أعدائی ولا یشاکلوا بمشاکل أعدائی، فیکونوا أعدائی کما هم أعدائی:(2) خداوند به پیامبری از پیامبرانش وحی فرمود که به قومت بگو: لباس دشمنان مرا نپوشند و غذای آنان را نخورند و به شکل آنان، ظاهر نشوند، که در این صورت، بسان آنان، دشمن من خواهند بود.»

یکی از اصحاب امام صادق علیه السلام می­گوید:

«دور کعبه مشغول طواف بودم در حالی که برطله­ای [: نوعی کلاه دراز که یهودیان بر سر می­گذاشتند] بر سرم بود. پس امام علیه السلام فرمود: لاتلبسها حول الکعبة فانها من زیّ الیهود:(3) آن را در اطراف کعبه نپوش، چرا که از پوشش یهودیان است.»

ص: 128


1- نک: دیلمی، حسن بن ابی الحسن، ارشاد القلوب، ص119.
2- . شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج6، ص172.
3- . شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج2، ص411؛ شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج5، ص134. گفتنی است فقیهان، به طور عموم استفاده از چنین کلاهی را در حال طواف یا به طور مطلق، مکروه می دانند. نک: علاّمه حلّی، مختلف الشیعه، ج4، ص187؛ حلّی، ابن ادریس، السرائر، ج1، ص576؛ بحرانی، یوسف، الحدائق الناضره، ج7، ص162؛ طباطبایی، سید علی، ریاض المسائل، ج7، ص81؛ و برخی در خصوص طواف، قائل به حرمت هستند. نک: شهید ثانی، مسالک الأفهام، ج2، ص353.

در روایات دیگر نیز به طور کلیّ پوشیدن چنین کلاهی، ناپسند شمرده شده است.(1) به نظر می­رسد به همین دلیل، برخی از فقیهان معاصر، استفاده از پوششی را که از مختصات جوامع کفر نشین است، ممنوع می­دانند.(2)

امام صادق علیه السلام از امیر مؤمنان علیه السلام نقل کرده­ که فرمود:

«لا تحتذوا الملسَ فإنّها حذاء فرعون، وهو أوّل من اتخذ الملس:(3) کفش صاف نپوشید که کفش فرعون است و او نخستین کسی بود که این گونه کفش را پوشید.»

فردی به نام منهال گوید:

«نزد امام صادق علیه السلام بودم در حالی که دمپایی صافی(4) بر [پای] من بود. پس حضرت فرمود: این، کفش یهودیان است.

در این هنگام، منهال بی درنگ برگشت، چاقویی برداشت و آن را پاره نمود.»(5)

در بارة چگونگی آرایش نیز، روایاتی وجود دارد که مؤید این مطلب است. برای نمونه، از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل شده که فرمود:

«غیّروا الشیب ولاتتشبهّوا بالیهود والنصاری:(6) موی سفید را دگرگون سازید و خود را شبیه یهود و نصارا مکنید.»

ص: 129


1- . نک: شیخ کلینی، الکافی، ج6، ص479.
2- . نک: گلپایگانی، سید محمّد رضا، مجمع المسائل، ج1، ص158.
3- . شیخ کلینی، الکافی، ج6، ص463.
4- . نوعی کفش که کمر آن باریک نبود و یهودیان می پوشیدند.
5- . همان. با این حال، در روایتی دیگر چنین آمده که علی بن سوید گوید: امام کاظم علیه السلام به من نگریست در حالی که دمپایی صافی بر [پای] من بود. پس حضرت آنها را برگرفت و زیر و رو نمود. آن گاه به من فرمود: آیا می­خواهی یهودی شوی؟ عرض کردم: فدایت شوم، فردی آنها را به من هدیه داده است. فرمود: اشکالی ندارد. (نک: شیخ کلینی، الکافی، ج6، ص464) از این روایت بر می­آید که استفاده از چنین کالاهایی، به ویژه آن جا که مراقبت شود تا فرهنگ خود را به همراه نیاورد و آدمی را تحت تأثیر قرار ندهد، حرمت شرعی ندارد، هر چند بر اساس اطلاق روایات پیش گفته، به طور کلّی ناپسند بوده و در صورت انتقال فرهنگ­های بیگانه به همراه آن، ممنوعیت نیز پیدا می­کند.
6- . شیخ صدوق، خصال، ص498؛ شیخ حرّ عاملی، وسائل الشیعه، ج1، ص401.

با این حال، امیر مؤمنان علیه السلام در نهج البلاغه، این فرمایش حضرت را، مربوط به زمانی می­دانند که جمعیت مسلمانان اندک بود(1) و خضاب نکردن، آنان را گروهی مسن و پیرمرد نشان می­داد که روحیه دشمنان را تقویت می­کرد. این نکته، مطلب مهم دیگری را بازگو می­کند: عامل الگو پذیری از بیگانگان، از نظر مصداق ها و موارد، در گذر زمان دستخوش دگرگونی می­شود و نوع یا مقدار خاصی از مصرف، که در زمانی، تقلید از بیگانگان و ناپسند به شمار می­رفت، در زمانی دیگر و با تغییر شرایط قبلی یا بروز شرایط جدید، به کاری پسندیده یا مباح تبدیل شود.

در روایتی دیگر از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل شده که فرمود:

«اکنسوا افنیتکم ولا تشبهّوا بالیهود:(2) حیاط منازل خود را جاروب کنید و به یهود شباهت نرسانید.»

که مؤیدی بر این مطلب به شمار می­رود.

در بارة رنگ لباس نیز از امیرمؤمنان علیه السلام روایت شده که فرمود:

«لاتلبسوا السواد فانّه لباس فرعون:(3) سیاه نپوشید که لباس فرعون است.»(4)

یاد کردنی است همان گونه که الگوپذیری از بیگانگان در مصرف، پدیده­ای نامطلوب است، در مقابل، الگو پذیری از شایستگان و نیکان و اولیای خدا، مطلوب و پسندیده می­باشد، و این در روایات مورد اشاره قرار گرفته است. برای نمونه، حنان بن سدیر گوید: به امام صادق علیه السلام عرض کردم:

«چگونه کفشی را بپوشم؟ فرمود: بر تو باد به [کفش] زرد رنگ، که دیده را جلا می­دهد... اندوه را بر طرف می­سازد و با این حال، از پوشش پیامبران است.»(5)

ص: 130


1- . نک: نهج البلاغه، حکمت 71.
2- . برقی، احمد بن محمّد بن خالد، محاسن، ج2، ص624؛ شیخ کلینی، الکافی، ج6، ص531.
3- . شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج1، ص251.
4- . با این حال، برخی فقیهان بر اساس برخی روایات وارده، تصریح کرده­اند که پوشیدن لباس سیاه در عزاداری امام حسین علیه السلام استثنا می باشد. نک: بحرانی، یوسف، الحدائق الناضره، ج7، ص118.
5- . شیخ کلینی، الکافی، ج6، ص465.

روایات دیگری نیز وجود دارد که نشان می­دهد هر گونه الگوپذیری از جبّاران و گردن کشان، در چند و چون مصرف، کاری ناپسند، و توجه به نیکان در این امر، شایسته است.(1)

یک. پی آمدها

الگوپذیری از بیگانگان در نوع و مقدار کالاهای مصرفی، از جنبه های گوناگون، به جامعه اسلامی زیان می رساند؛ از جنبه اقتصادی، این کار، بیشتر موجب ترویج مصرف کالاهای خارجی و بی توجهی به تولیدات و کالاهای داخلی می شود که افزون بر خارج ساختن سرمایه از کشور، بر تولید و اقتصاد ملّی نیز ضربه می زند.

از جنبة اجتماعی و فرهنگی نیز، نوعی تبلیغ عملی و ترویج فرهنگ بیگانه و تهدیدی برای اصالت های فرهنگی و حتّی دینی در جامعه به شمار می رود، به ویژه آن که الگوپذیری در مصرف، ناخواسته الگوپذیری در اخلاق و رفتار را نیز در پی خواهد داشت. رسول خدا صلی الله علیه و آله با اشاره به این نکته، می فرمایند:

«لا یشبه الزّیّ بالزّیّ حتّی یشبه الخلق بالخلق، ومن شبّه بقوم فهو منهم:(2) شکل ها [و مُدهای مصرفی] به یکدیگر همانند نمی گردد، جز آن که خُلق و خوها به هم نزدیک شود؛ و هرکس خود را شبیه گروهی سازد، از آنان به شمار می رود.»

دو. معیار بیگانه بودن کالاهای مصرفی

اکنون این پرسش قابل طرح است که معیار بیگانه بودن نوع و چند و چون کالا و مصرف چیست؟ آیا هر آن چه جوامع دیگر و ملّت­های غیر مسلمان تولید یا مصرف می کنند و هر کالایی که در غرب و شرق متداول است، بیگانه و نامطلوب تلقیّ می شود؟ یا این که معیار دقیق­تر و خاص­تری وجود دارد.

ص: 131


1- . نک: همان، ص467.
2- . دیلمی همدانی، ابوشجاع شیرویه بن شهردار، الفردوس بمأثور الخطاب، تحقیق سعید بن بسیونی زغلول، ج5، صص162 و 168؛ نیز نک: متقی هندی، کنز العمال، ج4، ص287.

از سخن شیخ صدوق در این باره، چنین برمی­آید که نهی تشبه به بیگانگان، بیشتر ناظر به کالاها و مصارف حرامی است که در جوامع کفر وجود دارد. او ذیل، حدیث پیش گفته: «اوحی الله الی نبی...»، گوید:

«لباس دشمنان، همان لباس سیاه، خوراکی آنان، همان شراب و مست کننده­ها و حیوانات حرام گوشت...، و مسالک دشمنان، همان مواضع اتهام و مجالس می­گساری، لهو و گناه می­باشد.(1)

بدین سان، او نهی را حمل بر حرمت نموده و جز در مورد لباس، موارد دیگر را ویژه محرّمات دانسته است.

لیک برخی فقیهان، نهی را اعم از حرمت و کراهت دانسته و موارد را نیز، اختصاص به محرمات نداده­­اند.(2)

نیک روشن است که مراد از این روایات، تمامی آن چه بیگانگان تولید و مصرف می کنند نیست. چه، از یکسو هیچ قرینه­ای بر این تعمیم وجود ندارد و چنان که خواهد آمد شواهد خلاف آن را ثابت می­کند. و از سوی دیگر، کالاهای فراوانی وجود دارد که در همه جوامع، مورد استفاده قرار می­گیرد و صرف رواج یک کالا در کشوری بیگانه، نمی تواند معیار ردّ آن به شمار رود. به ویژه آن که بسیاری از اختراعات و وسایل جدید، برای نخستین بار در کشورهای بیگانه تولید و مورد استفاده قرار می­گیرد و نامطلوب دانستن آن­ها چیزی جز جمود و تحجّر و سلفی­گری نیست.

از دیگر سوی، ویژه ساختن آن به مصارف حرام نیز، -آن سآن که از سخن صدوق برمی­آید- نااستوار می­نماید. چه، نه تنها شاهدی برآن وجود ندارد، که برخی مثال­ها در روایات پیش گفته، خلاف آن را نیز ثابت می­کند. برای نمونه، برطله (کلاه دراز) و لباس سیاه، هیچ کدام به خودی خود حرام نیستند.

ص: 132


1- . نک: شیخ صدوق، عیون الاخبار الرضا علیه السلام، ج1، ص26؛ با تلخیص.
2- . نک: بحرانی، یوسف، الحدائق الناضره، ج7، ص117.

به نظر می­رسد آن چه در این باره معیار و مورد نظر است، خصوص کالاها و مصارفی است که ویژه بیگانگان و از اختصاصات آنان بوده و به نوعی، علامت و نشانه آنان به شمار می­رود، به ویژه آن جا که چند و چون مصرف و نوع کالایی، با سنت­های اسلامی منافات داشته باشد. روشن است که چنین کالاها و مصارفی، افزون بر آن که خود، نمایندة فرهنگی بیگانه هستند غالباً عناصر دیگر فرهنگی را نیز به همراه می­آورند.

بی توجهی به اصل الگو ناپذیری از بیگانگان، برای فرهنگ اسلامی، زیان بار بوده و هویت دینی و ملّی کشور اسلامی را دچار دگرگونی و از هم گسیختگی می کند.

شاهد این سخن آن است که در روایات پیش گفته، بر واژه­های «تشبه» و «زیّ» تأکید شده بود و آن گاه، شبیه کردن در زیّ و شکل، منشأ شباهت در خلق و خو و سبک زندگی معرفی گردید. روشن است که این پیامد، درمورد کالاها و مصارف مشترک بین غالب جوامع، نمود نمی­یابد، چنان که از سوی دیگر، اختصاصی به کالاهای حرام ندارد.

باری، در مورد فن آوری­ها و وسایل جدیدی که خاستگاه آن فرهنگ­های بیگانه می­باشند و جامعه اسلامی نیز، گریزی از بکار گیری آن­ها ندارد، نهادهای فرهنگ ساز و مؤثر در جامعه بایستی تلاش مضاعف نمایند تا ورود آن­ها، فرهنگ بیگانه را به همراه خود وارد کشور نسازد و یا دست کم این آسیب را به حداقل رسانند و این در مورد کالاهایی که نرم افزاری را نیز با خود دارند، اهمیت فزون­تری می­یابد.

نکته دیگر آن که تأکید روایات بر الگوناپذیری از «یهودیان»، «نصاری»، «مجوس»(1) و «دشمنان» در کنار واژة «عجم» که نقطه مقابل فرهنگ اصیل اسلامی در آن زمان تلقی می­شد، گستره­ای دارد که تمامی فرهنگ­های دینی و ملّی غیر خودی را در برمی گیرد.

ص: 133


1- . نک: شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج1، ص130.

و) اصل الگو ناپذیری از مترفان و مسرفان

اشاره

آدمی در ابعاد گوناگون زندگی و در خوی و منش اخلاقی و رفتاری خود، سخت تأثیرپذیر است. الگوها در شکل دهی شخصیت و رفتار آدمی تأثیر بسزایی دارد. در امور اقتصادی و به ویژه مصرف نیز، تأثیرپذیری از دیگران و به ویژه هم چشمی با آنان، از عوامل مهم اسراف و تبذیر به شمار می رود، که این خود، یکی از علل دستور به دوری از متکاثران و مترفان در اسلام، می باشد.

{وَلا تُطِیعُوا أَمْرَ الْمُسْرِفِینَ:(1) از فرمان اسراف کاران پیروی مکنید. }

از سوی دیگر، مترفان، تلاش می کنند با خرید و مصرف کالاهای لوکس و تجمّلاتی، مُدپرستی و ریخت و پاش، به پندار خود، پایگاه اجتماعی و آبروی فزون تری به دست آرند و در حقیقت به خودنمایی و فخرفروشی می پردازند.-چنان که پس از این به تفصیل خواهد آمد- این شیوه زندگی، آثار نامطللوبی بر دیگران برجا می نهد.

بدین جهت، آموزه های دینی به دوری از متکاثران و به ویژه چشم نداشتن به ثروت آنان، دستور داده و از هرگونه تاثیرپذیری از رفاه زدگان و نیز زمینه های آن، پرهیز داده اند:

{لا تَمُدَّنَّ عَیْنَیْکَ إِلی ما مَتَّعْنا بِهِ أَزْواجاً مِنْهُمْ وَلا تَحْزَنْ عَلَیْهِمْ:(2) و به آنچه ما دسته هایی از آنان را بدان برخوردار ساخته ایم چشم مدوز و بر ایشان اندوه مخور. }

امام صادق علیه السلام فرمود:

«هنگامی که این آیه نازل گشت، رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «من لم یتعز بعزاء الله تقطعت نفسه حسرات علی الدنیا، ومن اتبع بصره ما فی ایدی الناس کثر همّه ولم یشف غیظه، ومن لم یر لله عزّوجل نعمه إلاّ فی مطعم او مشرب او ملبس فقد قصر عمله ودنا عذابه:(3) هر که بر آنچه خدا به او داده صبر نکند، بر دنیا حسرت ها

ص: 134


1- . شعراء(26)، آیة151.
2- . حجر(16)، آیة88.
3- . شیخ کلینی، الکافی، ج2، ص315- 316.

خورَد، و هر که به آن چه نزد مردم است چشم بدوزد، پریشانیش فراوان گردد و خشمش پایان نیابد، و هر که از سوی خدا نعمتی جز در خوراک و نوشیدنی و لباس، برخود نبیند، عملش کوتاه و عذابش نزدیک گردد.»

{فَخَرَجَ عَلی قَوْمِهِ فی زینَتِهِ قالَ الَّذینَ یُریدُونَ الْحَیاةَ الدُّنْیا یا لَیْتَ لَنا مِثْلَ ما أُوتِیَ قارُون... وَقالَ الَّذینَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَیْلَکُمْ ثَوابُ اللَّهِ خَیْرٌ لِمَنْ آمَنَ وَعَمِلَ صالِحاً وَلا یُلَقَّاها إِلاَّ الصَّابِرُون:(1) پس [قارون] با کوکبه خود بر قومش نمایان شد کسانی که خواستار زندگی دنیا بودند گفتند: ای کاش مثل آنچه به قارون داده شده به ما [هم] داده می شد... و کسانی که دانش [واقعی] یافته بودند، گفتند: وای بر شما! برای کسی که گرویده و کار شایسته کرده پاداش خدا بهتر است، و جز شکیبایان آن را نیابند.}

{وَلا تَمُدَّنَّ عَیْنَیْکَ إِلَی مَا مَتَّعْنَا بِهِ أَزْوَاجاً مِنْهُمْ زَهْرَة الْحَیَاةِ الدُّنیَا لِنَفْتِنَهُمْ فِیهِ:(2) و هرگز به آنچه اصنافی از ایشان را از آن برخوردار کردیم چشم مدوز. [آنها فقط] زیور زندگی دنیاست تا ایشان را در آن بیازماییم.}

{وَاصْبِرْ نَفْسَکَ مَعَ الَّذِینَ یَدْعُونَ رَبَّهُمْ... وَلا تَعْدُ عَیْنَاکَ عَنْهُمْ تُرِیدُ زِینَة الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَلا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنَا قَلْبَهُ عَنْ ذِکْرِنَا وَاتَّبَعَ هَوَاهُ وَکَانَ أَمْرُهُ فُرُطا:(3) و با کسانی که پروردگارشان را می خوانند... شکیبایی پیشه کن و برای زیور زندگی دنیا، چشمانت را از آنان بر مگیر، و از آن کس که قلبش را از یاد خود غافل ساخته ایم و از هوس خود پیروی کرده و [اساس] کارش بر زیاده روی است، اطاعت مکن.}

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:

«من مَدّ عینه الی زینةِ المترفین کان مُهیناً فی ملکوت السماء:(4) هر که به زیور ناز پروردگان چشم بدوزد در ملکوت آسمان خوار است.»

ص: 135


1- . قصص(28)، آیات79- 80.
2- . طه(20)، آیة131؛ نیز نک: حجر(15)، آیة88.
3- . کهف(18)، آیة28؛ نیز نک: شعراء(26)، آیات151. 152؛ قلم(68)، آیات10- 14.
4- . طبرانی، سلیمان بن احمد، المعجم الصغیر، ج2، ص108، متقی هندی، کنزالعمال، ج3، ص227.

امام باقر علیه السلام می فرمایند:

«إیّاک أن تطمح بصرک إلی من فوقک:(1) بپرهیز از این که به بالاتر از خود [در امور مادّی] چشم بدوزی.»

یک. پی آمدهای همنشینی با مترفان

در آیة شریفة یادشده از سورة حجر، دو دستور در مورد نوع نگاه آدمی به طبقات اقتصادی بالاتر از خود و ثروتمندان داده شده است.

نخست، نهی از چشم دوختن به امکانات مادّی آنان؛

دوم، حسرت نخوردن و اندوه نداشتن در برابر محرومیت از آن.

بسیارند افرادی که پیوسته وضعیت مادّی و سطح امکانات خود را با افراد بالاتر از خود مقایسه می­کنند و از کمبودهای خود نسبت به آنان، رنج می برند. این نوع نگاه، در ابتدا، آرامش روانی فرد و خانواده­اش را به هم می زند و حسرت و افسوس و سرخوردگی را، جایگزین لذت بردن از داشته­ها می­سازد. چه، پیوسته افرادی وجود دارند که از امکانات مادّی فزون­تر یا متفاوتی برخوردارند و نگاه مقایسه­ای، برای بیشتر افراد، نتیجه­ای جز حالت یادشده ندارد. بنابراین، حتّی ثروتمندان جامعه نیز، در معرض این آسیب­اند. زیرا «دستْ بالای دست بسیار است.»

افزون بر پیامد روحی- روانی این گونه فکر، پی­آمدهای اقتصادی و اجتماعی قابل توجهی نیز، دامن­گیر افراد می­شود. مسابقه مدگرایی و عوض کردن وسایل و لوازم زندگی بدون هیچ گونه نیازی، خرید وسایل اضافی، تجمّل گرایی افراطی، و در پی آن، اسراف و تبذیرهای گسترده برای صاحبان درآمدهای بالا، و در مقابل، بروز اختلافات شدید خانوادگی و عواقب ناشی از آن و حتّی گاه دست یازیدن به راه­های خلاف و غیر قانونی همچون اختلاس، سرقت و قاچاق، برای صاحبان درآمدهای پایین تر، بخشی از پی آمدهای منفی یادشده است. در سطح ملّی نیز، جامعه ای که از

ص: 136


1- . شیخ کلینی، الکافی، ج2، ص137.

مترفان و مسرفان، الگوپذیری فراوانی داشته باشند، آسیب پذیری فراوانی خواهند داشت که عقب ماندگی علمی، وابستگی اقتصادی و سیاسی، فقر فرهنگی و تنزّل ارزش­ها، از آن­ جمله­اند و البته پاره­ای از این موارد، در جوامع فقیر یا در حال توسعه نمود بیشتری می­یابد.

بر این اساس، علت تأکید بر دوری از متکاثران و رفاه زدگان را می توان در امور زیر خلاصه نمود:

1. مصونیت از تأثیر اخلاق ناشایست و رفتارهای ناپسند آنان همچون اسراف، عیّاشی، بخل و آزمندی.

2. پیشگیری از آثار نامطلوب زندگیِ اشرافی و تکاثر، بر روح و روان، و دل مردگی ناشی از زرق و برق ثروت و گاه استفاده از اموال شبهه ناک متکاثران.

3. حفظ روحیة رضایتمندی از زندگی و خشنودی از مقدّرات الهی.

4. نفی ارزشهای تکاثری، با تحقیر زندگی اشرافی، که خود، باعث سوق دادن جامعه به سوی ارزشهای انسانی و دینی است و عامل پیشگیری از بسیاری از مفاسد اقتصادی جامعه.

شایان ذکر است اگر ارتباط با متکاثران، تأثیر منفی بر انسان یا جامعه نداشته باشد و در مقابل، موجب ارشاد و هدایت آنها گردد، نه تنها نکوهیده نیست، بلکه وظیفه، تلقی می شود.(1) اگر قرآن کریم، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله را قاطعانه، از همراهی با آنان بازداشته، از آن رو بوده است که سخنان حضرت، هرگز تأثیری بر آنان نمی گذاشت.(2)

دو. راهکارها
اشاره

آموزه­های اخلاقی- اقتصادی اسلام، از یکسو با بالا بردن سطح آگاهی و علمی

ص: 137


1- . نک: مکارم شیرازی، ناصر و دیگران، تفسیر نمونه، ج12، ص425.
2- . نک: کهف(18)، آیة28.

افراد به جایگاه حقیقی و ارزش والای انسان(1)­ و رشد دادن شخصیت او، کمک می­کنند که به اهداف و آرمان­های بالاتر و فراتر از مادّیات بیندیشد و نگاهش به افق های دورتر باشد، تا از کمبودهای مادّی، احساس حقارت درونی و حسرت و اندوه نکند، و از دیگر سوی، راه­کارهای اخلاقی- رفتاری ویژه­ای پیش پای او نهاده تا از پی آمدهای آن، در أمان ماند. از جمله راه­کارهای یادشده می­توان به موارد ذیل اشاره کرد:

نخست: یادآوری نعمت های الهی، قرآن کریم بارها آدمی را بر آن داشته تا نعمت های بی­شمار الهی را یادآورد و به نکات مثبت زندگی خود بیندیشد، به ویژه اگر در گذشته با مشکلات و نابسامانی­هایی دست و پنجه نرم می­کرده و اکنون برطرف شده است. تا بدین شیوه به نشاط در زندگی دست یابد. آیاتی با تعبیر «اذکر نعمتی» و مانند آن، در قرآن فراوانند.(2)

دوم: چشم ندوختن به امکانات و ثروت دیگران و در مقابل، نگاه به افراد فرو دست در امور مادّی، که این اخیر، در بخش بعدی با تفصیلی فزون تر خواهد آمد.

بر همین اساس، سرپرست خانواده، بایستی تدبیر زندگی را به دست گیرد و تلاش نماید خانواده خود را، با خانواده­هایی بیشتر مرتبط سازد که از سطح زندگی پایین­تر یادست کم مساوی برخوردار باشند. گاه رفتن به یک میهمانی بسیار با شکوه که از سوی افراد ثروتمند ترتیب داده می­شود و در آن، آگاهانه یا ناآگاهانه، وسایل و کالاهای لوکس و تجمّلاتی یا گران قیمت به نمایش گذاشته می­شود، چنان در روحیه افراد خانواده تأثیری منفی برجای می­نهد که تا مدت­ها، لذت زندگی را از آنان سلب می­نماید. امام باقر علیه السلام می فرمایند:

«...لا تجالس الأغنیاء فانّ العبد یجالسهم وهو یری أنّ لله علیه نعمة فما یقوم

ص: 138


1- . در این باره برای نمونه نک: بقره(2)، آیة30؛ اسراء(17)، آیة70؛ سجده(32)، آیة9؛ احزاب(33)، آیة72.
2- . برای نمونه نک: مائده(5)، آیات7، 11و20؛ بقره(2)، آیات40، 47، 122و 231؛ آل عمران(3)، آیة103؛ اعراف(7)، آیات69 و 74؛ ابراهیم(14)، آیة6؛ احزاب(33)، آیة9؛ فاطر(35)، آیة3.

حتّی یری أن لیس لله علیه نعمة:(1) با ثروتمندان همنشینی مکن، چراکه بنده، در حالی که خود را مشمول نعمت الهی می داند، با آنان همنشینی می کند ولی پس از برخاستن از مجلس، چنین می پندارد که خداوند به او نعمتی نداده است!»

این نکته نیز یادکردنی است که خارج از محدوده زندگی و منازل ثروتمندان، در سطح شهر، بازارها و پاساژها نیز، کالاهای لوکس و تجمّلاتی و وسایل گران قیمت فراوانی وجود دارد که با شگردهای تبلیغاتی، چشم رهگذران را به خود خیره می سازد و بیننده را به خرید آنها، تحریک می­کند. روشن است که بیشتر مردم، حتّی با وجود نیاز نیز، توان خرید آن چه را می­بینند یا می­خواهند ندارند. تردیدی نیست که آموزه های پیش گفته، به عمومیت ملاک، این موارد را نیز شامل می­شود و سزامند آن است که آدمی، برای حفظ آرامش روانی و لذت بردن از زندگی، به این گونه مکان­ها نیز، کمتر رفت وآمد نماید. شاید تأکید بر آمد و شد کمتر در بازارها، که در روایات آمده(2)، ناظر به این اثر مثبت نیز باشد.

افزون بر این، در روایات به نکته جالب دیگری در این باره اشاره شده که مردم را به شکیبایی در برابر دیدن کالاهایی که آدمی، توان خرید آن را ندارد، توصیه نموده است و به پاداش الهی امید داده است، که این، برای تکامل روحی و اخلاقی آدمی نیز، سودمند است.

امام صادق علیه السلام به یکی از یاران خود فرمود:

«آیا وارد بازار نمی­شوی؟ آیا نشده است که میوه ای را ببینی به فروش می­رسد، یا چیزی دیگر را، و تو مایل به [خرید] آن باشی؟ وی گفت: آری به خدا سوگند. حضرت فرمود: امّا إنّ لَک بِکلّ ما تراه فلا تقدرُ علی شرائِه حسنة:(3) آگاه باش، تو در برابر هر آن­چه که می­بینی و توان خرید آن را نداری پاداشی دریافت می کنی.»

ص: 139


1- . شیخ صدوق، امالی، ص253.
2- . نک: همو، من لایحضره الفقیه، ج3، ص198.
3- . شیخ کلینی، الکافی، ج2، ص264.
1. نگاه به فرودست در زندگی

آموزه­های دینی از آدمی خواسته­اند تا در امور مادّی به پایین دست خود نگاه کند تا پیوسته از سطح زندگی خود، خشنود بوده و از آن لذتّ ببرد.

امام صادق علیه السلام فرمود:

«أنظر الی مَن هو دونک فی المقدرة ولاتنظر الی من هو فوقک فی المقدرة، فإنّ ذلک اقنع لک بما قسم لک:(1) به کسی که توانایی[اقتصادی] کمتری نسبت به تو دارد بنگر و به توانگرتر از خویش، منگر، زیرا این کار، تو را به آن چه قسمت تو شده قانع تر می­سازد.»

از سوی دیگر، در آیات و روایات فراوان، به همنشینی با محرومان جامعه، تشویق شده است. برای نمونه بنگرید:

{واصْبِرْ نَفْسَکَ مَعَ الَّذِینَ یَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَدَاة وَالْعَشِیِّ یُرِیدُونَ وَجْهَهُ وَلا تَعْدُ عَیْنَاکَ عَنْهُمْ تُرِیدُ زِینَة الْحَیَاة الدُّنْیَا:(2) با کسانی که پرودگارشان را صبح و شام می خوانند [و] خشنودی او را می خواهند، شکیبایی پیشه کن و برای زیور زندگی دنیا، دیدگانت را از آنان بر مگیر.}

رسول خدا صلی الله علیه و آله در پی نزول این آیه، خطاب به مؤمنانِ فقیر، فرمود:

«معکم المحیا ومعکم الممات:(3) زندگی و مرگ من تنها با شماست.»(4)

امیر مؤمنان علیه السلام در آخرین وصیت خویش، بر این مسأله، تأکیدی دو چندان داشت:

«الله! الله! فی الفقراء والمساکین، فشارکوهم فی معایشکم:(5) خدا را، خدا را در بارة فقیران و بیچارگان [در نظر گیرید!]، پس آنان را در زندگی خود سهیم نمایید.»

در سیرة امامان معصوم علیه السلام نیز این مسأله به روشنی نمایان است. برای نمونه بنگرید:

ص: 140


1- . همان، ج8، ص244.
2- . کهف(18)، آیة28؛ شأن نزول نک: طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج5- 6، صص717- 718.
3- . همان، ص718.
4- . نیز نک: هود(11)، آیة29؛ نیز نک: شعراء(26)، آیات111- 114.
5- . شیخ کلینی، الکافی، ج7، ص51.

امام حسین علیه السلام از کنار تعدادی مسکین عبور نمود که تکه هایی [نان] بر روی عبایی [گذارده بودند و] می خوردند. حضرت به آنان سلام کرد. آنان، امام را به خوردن غذا دعوت کردند و امام کنارشان نشست...(1)

همنشینی با محرومان، افزون بر آن که آدمی را از احوال آنان و وضع معیشتی شان آگاه می سازد و روحیة فروتنی و نوع دوستی را در وی تقویت می کند، گامی مؤثّر در جهت رضایتمندی شخص از زندگی خود و زمینه ساز مصرف بهینه از امکانات به شمار می رود.

2. همنشینی و معاشرت با هم سطح خود

در راستای الگو ناپذیری از رفاه زدگان و ثروتمندان در چند و چون مصرف از یکسو، و کاستن از فشار روانی افراد کم درآمد و بی بضاعت از سوی دیگر، در آموزه های دینی تأکید شده که حتّی در ارتباطات کوتاه مدت همچون مسافرت نیز، هر شخص با افراد هم سطح خود همراه گردد. این تأکید، بدان رواست که در سفر، آدمی نیازمند آن است که زاد وتوشه­ای همراه خود ببرد یا وسایل و کالاهای مورد نیاز خود را در بین راه تهیه کند و گاه کالاهایی را از سر نیاز یا علاقه­مندی، برای خود و دیگران خریداری نماید. نیک روشن است نوع و میزان این کالاها، به تناسب سطح درآمد و تمکن مالی افراد، تفاوت پیدا می­کند و ثروتمندان و توانگران، امکانات بهتری را برای خود فراهم می­آورند. اختلاف سطح همسفران باعث می گردد افراد کم درآمد یا تلاش کنند از نظر چند و چون مصرف، خود را به سطح دیگران برسانند، تا عزّت و آبروی خویش را پاس دارند، و در نتیجه با زیان های مالی و هزینه­های غیر لازم مواجه گردند و یا به همان حدّ بسنده نمایند و در برابر دیگران و به ویژه دنیامداران، خوار و حقیر شوند.

ص: 141


1- . ابن شهر آشوب، محمّد بن علی، مناقب آل ابی طالب، تحقیق سید هاشم رسولی محلاتی، ج4، ص66؛ نیز نک: عیاشی، محمّد بن مسعود، تفسیر العیاشی، ج2، ص257؛ علاّمه مجلسی، بحار الأنوار، ج44، صص189 و 191.

اکنون روایاتی را در این باره بنگرید:

یکی از یاران امام صادق علیه السلام بنام شهاب می­گوید:

«به امام علیه السلام عرض کردم: شما از وضعیت و توانگری من و گشاده دستی­ام نسبت به برادرانم آگاهی دارید. من گاه با گروهی از آنان در مسیر مکّه همسفر می­شوم و بر آنان گشاده دستی می­کنم. حضرت فرمود: لاتفعلْ یا شهاب، إنْ بسطتَ وبسطوا أجحفتَ بهم وإنْ هم أمسکوا أذللتهم. فأصحب نُظَراءَک:(1) این کار را مکن ای شهاب، [چه،] اگر تو گشاده دستی کنی و آنان [نیز] گشاده دستی کنند، به آنان جفا نموده­ای و اگر آن­ها [از صرف هزینه­هایی چون تو] خودداری ورزند، خوارشان ساخته­ای. بنابراین، با همسانان خود مصاحبت نما.»

ابوبصیر گوید: به امام صادق علیه السلام عرضه داشتم:

«مردی با گروهی ثروتمند بیرون می رود، در حالی که از همه آنان، کم بضاعت­تر است. پس آنان هزینه­هایی می­کنند و او توان چنین هزینه­هایی را ندارد. امام علیه السلام فرمود: ما أحبّ أن یذّلَ نفسَه. لیخرجْ مع من هو مثله: دوست ندارم خود را خوار نماید. [بنابراین] با افرادی همانند خود بیرون رود.»(2)

امام باقر علیه السلام فرمود:

«إذا صحبتَ فأصحب نحوَک ولا تصحَبنّ من یکفیک فإنّ ذلک مذلةٌّ للمؤمن:(3) هرگاه مصاحبت نمودی، با کسی که [از نظر سطح معیشت] مانند تو باشد مصاحبت نما، و هرگز با کسی که هزینه­های تو را می­پردازد، همراه نشو، چرا که این، موجب خوار شدن مؤمن است.»

شخصی گوید:

«از امام باقر علیه السلام پرسیدم: گروهی با یکدیگر [به سفر] می روند و افراد ثروتمند و

ص: 142


1- . شیخ کلینی، الکافی، ج4، ص287؛ برقی، احمد بن محمّد بن خالد، محاسن، ج2، ص357؛ شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج2، ص279.
2- . برقی، احمد بن محمّد بن خالد، محاسن، ج2، ص359؛ شیخ کلینی، الکافی، ج4، ص287.
3- . همان، ص357؛ شیخ کلینی، الکافی، ج4، ص286؛ شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج2، ص279؛ (با اندکی تفاوت در لفظ)

غیر ثروتمند در میان آن ها هستند. پس فردی ثروتمند، هزینه های آنان را می پردازد. [این چگونه است؟] فرمود: إنْ طابت بذلک انفسهم فلا بأس به: اگر آنان به این کار راضی­اند، اشکالی ندارد. گفتم: و اگر راضی نبودند چطور؟ فرمود: یصیر(یصبر) معهم یأکل من الخبز ویدع ان یستثنی من ذلک الهرات: با آنان همراهی (شکیبایی) نماید و نان میل کند و به تنهایی گوشت پخته شده نخورد.»(1)

از امام صادق علیه السلام نقل شده که:

«انّه کان یکره للرجل ان یصحب من یتفضل علیه وقال: اصحب مثلک:(2) آن حضرت خوش نمی داشت مرد، با کسی همراهی نماید که بر وی برتری دارد و فرمود: با همانند خود مصاحبت نما.»

یکی از یاران امام صادق علیه السلام به نام حسین بن ابی العلاء گوید:

«ما بیست و چند نفر بودیم که به سمت مکه راه افتادیم. به هر منزل که می رسیدیم، گوسفندی ذبح می کردم. چون نزد امام صادق علیه السلام رفتم، بی درنگ فرمود: ای حسین، مؤمنان را خوار می کنی؟ گفتم: از این کار به خدا پناه می برم! فرمود: خبر رسیده در هر منزلی، گوسفندی را برای همراهان ذبح می نموده ای. عرض کردم: من فقط برای خدا این کار را انجام می دادم. فرمود: آیا نمی دانی برخی از آنان، دوست دارند مانند تو باشند، ولی توانایی ندارند و بدین جهت، پیش خود احساس حقارت می کند. عرض کردم: از خدا طلب آمرزش می کنم و دیگر تکرار نخواهم کرد.»(3)

بر این اساس، هم شخص کم درآمد و بی بضاعت باید تلاش نماید با افراد ثروتمند مسافرت و معاشرت نکند و هم ثروتمندان باید دقت کنند در چنین جمع هایی، از صرف هزینه ها و خرید کالاهایی که موجبات تحقیر افراد کم بضاعت یا فشار بر آنان را فراهم می آورد، - حتّی اگر به هدف کمک به آنان باشد- پرهیز نمایند و به تعبیر روایات، در طول سفر، به کم قناعت نمایند.

ص: 143


1- . برقی، احمد بن محمّد بن خالد، محاسن، ج2، ص357؛ شیخ حرّ عاملی، وسائل الشیعه، ج8، ص303.
2- . همان به ترتیب، ص359؛ ص304.
3- . نک: برقی، احمد بن محمّد بن خالد، محاسن، ج2، ص359؛ حلّی، ابن ادریس، السرائر، ج3، ص578.

نیک روشن است که این موضوع، منحصر به سفر نیست و در دیگر ارتباطات اجتماعی نیز، نمود می یابد. صرف هزینه های هنگفت برای برگزاری جشن ها و میهمانی هایی که افراد مختلف حضور می یابند، خرید و سایل و لوازم فراتر از حدّ متعارف برای فرزند خود، که زمینه احساس حقارت دانش­آموزان دیگر و دوستان کم بضاعت او را فراهم می­آورد، و مواردی از این دست، همگی مصداق­هایی از آن حکم کلّی به شمار می­روند.

این نکته نیز یادکردنی است که از آیه {وامّا بنعمة ربّک فحدّث}(1) و روایاتی همچون: «خداوند دوست دارد اثر نعمت خود را بر بنده­اش ببیند...»(2) اظهار نعمت برمی­آید. نیک روشن است که این گونه روایات، نباید دستاویزی برای هرگونه مصرف و هزینه غیر متعارف قرار گیرد. چه، نمایان ساختن اثر نعمت، به حکم روایات پیش گفته، مقیّد به صورتی است که موجب تحقیر دیگران یا وارد آوردن فشار برآنان نگردد و اصولاً چنین سفارشی، در مقام نفی ابراز فقر و بیچارگی و نیز تاکید بر تمیزی و آراستگی است(3) و نه مجوّزی برای هزینه­های غیر متعارف و مشکل ساز.

3. ممنوعیت مصرف به هدف خودنمایی و فخر فروشی

در فرهنگ مصرف گرایی مترفان، مصرف، هم ارزش مادّی دارد و هم ارزش نمادین؛ بدین معنا که مصرف، وسیله ای می گردد برای ابراز وجود و به دست آوردن هویت اجتماعی، از این رو، نه تنها ارزش نمادین می یابد بلکه در برابر مصرف به معنای تأمین کنندة نیازهای زیستی انسان، قرار می گیرد و اولویت می یابد.(4) آنان تلاش می کنند با خرید و مصرف کالاهای لوکس و تجمّلاتی، مدپرستی و ریخت و پاش، به پندار خود، پایگاه اجتماعی و آبروی فزون تری به دست آرند و در حقیقت به خودنمایی و

ص: 144


1- . ضحی(93)، آیة11.
2- . نک: شیخ کلینی، الکافی، ج6، ص438.
3- . نک: همان، صص438- 440.
4- . در این باره نک: گل محمّدی، احمد، جهانی شدن، فرهنگ، هویت، ص106.

فخرفروشی می پردازند.

این در حالی است که بر اساس آموزه­های دینی، مصرف کالاها و امکانات، بایستی صرفاً به منظور رفع نیازهای مادّی و معنوی، جسمی و روحی باشد و نه به هدف خودنمایی و فخر فروشی. چه، این کار، افزون بر آن که خود، رذیلتی اخلاقی و نشانه رشد نایافتگی شخصیت آدمی، و گاه، احساس حقارت درونی(1) و به هدف سرپوش نهادن بر آن است، پی­آمدهای ناگوار اجتماعی و اقتصادی نیز بر جای می نهد؛ فخر فروشی و خودنمایی در خرید و مصرف، از یکسو موجب بروز و تشدید مسابقة دنیا طلبی، خرید و بکارگیری کالاهای غیر لازم و در نتیجه هدر دادن ثروت ها و امکانات فرد و جامعه، و اسراف و تبذیر می­گردد. از این روی، قرآن کریم در اشارتی معنادار، اسراف کاری فرعون را در کنار روحیه برتری جویی وی نهاده و ارتباط آن دو را یادآور شده است:

{وإنّ فرعونَ لعالِ فی الارض وانّه لمن المسرفین:(2) بی تردید فرعون در زمین برتری جوست و هم او از اسراف کاران است. }

از دیگر سوی، خودنمایی توانگران و ثروتمندان با کالاها و امکانات خود، اقشار کم درآمد و فاقد توانایی اقتصادی را بر آن می­دارد تا یا با شیوه­های گوناگونی همچون وام گرفتن و سختی دادن به خود و حتّی گاه روی آوردن به راه­هایی خلاف شرع و خلاف قانون، همچون سرقت، اختلاس و قاچاق، تلاش نمایند با خرید کالاهای مورد نظر، خود را هم سطح ثروتمندان و فخر فروشان نشان دهند و از قافله آنان عقب نمانند و یا در بیشتر موارد، دچار سرخوردگی، احساس حقارت، و حسرت و اندوه شوند که این

ص: 145


1- . «امام صادق علیه السلام: ما من رجل تکبر او تجبّر الاّ لذلّة وجدها فی نفسه: هیچ کس نیست که خود برتر بینی یا تکبر نماید، جز به سبب ذلتی که در درون خویش احساس می­کند.» (شیخ کلینی، الکافی، ج2، ص312)
2- . یونس(10)، آیة83؛ نیز نک: دخان(44)، آیة31. روشن است که «اسراف» در این جا، به مفهوم گسترده خود در معنای هرگونه تجاوز از حدّ و زیاده روی، به کار رفته است که فرعون، مصداق بارز آن در ابعاد گوناگون می باشد. نک: دمشقی، عمر بن علی، اللباب فی علوم الکتاب، ج10، ص392.

خود، به فضای کینه، دشمنی، بدبینی و حسادت دامن می­زند و بهداشت روانی فرد و جامعه را به مخاطره می­افکند. این احساس، به ویژه در بارة کودکان یا افرادی که از ظرفیت روحی و قدرت عقلانی پایین­تری برخوردارند، نمودی بیشتر می­یابد، به گونه­ای که حتّی ممکن است به بیماری­های روحی همچون افسردگی و بروز اختلالات رفتاری نیز منجر گردد. به سبب پی­آمدهای مصرف به هدف فخر فروشی و خودنمایی، که به پاره­ای از آن­ها اشاره شد، آموزه­های دینی به طور کلی این کار را ممنوع ساخته­اند و گاه به برخی از آثار منفی آن نیز، اشاره کرده­اند. نمونه آنها را بنگرید:

{إِنَّ قارُونَ کانَ مِنْ قَوْمِ مُوسی فَبَغی عَلَیْهِمْ وَآتَیْناهُ مِنَ الْکُنُوزِ ما إِنَّ مَفاتِحَهُ لَتَنُوأُ بِالْعُصْبَةِ أُولِی الْقُوَّة... فَخَرَجَ عَلی قَوْمِهِ فی زینَتِهِ قالَ الَّذینَ یُریدُونَ الْحَیاةَ الدُّنْیا یا لَیْتَ لَنا مِثْلَ ما أُوتِیَ قارُونُ إِنَّهُ لَذُو حَظٍّ عَظیمٍ. وَقالَ الَّذینَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَیْلَکُمْ ثَوابُ اللَّهِ خَیْرٌ لِمَنْ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً وَ لا یُلَقَّاها إِلاَّ الصَّابِرُونَ. فَخَسَفْنا بِهِ وَ بِدارِهِ الْأَرْضَ فَما کانَ لَهُ مِنْ فِئَةٍ یَنْصُرُونَهُ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ ما کانَ مِنَ المُنْتَصِرینَ. وَ أَصْبَحَ الَّذینَ تَمَنَّوْا مَکانَهُ بِالْأَمْسِ یَقُولُونَ وَیْکَأَنَّ اللَّهَ یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَ یَقْدِرُ لَوْ لا أَنْ مَنَّ اللَّهُ عَلَیْنا لَخَسَفَ بِنا وَیْکَأَنَّهُ لا یُفْلِحُ الْکافِرُون:(1) قارون از قوم موسی بود و بر آنان ستم کرد، و از گنجینه ها آن قدر به او داده بودیم که صندوقهای آنها بر گروه نیرومندی سنگین می آمد... پس [قارون] با کوکبه خود بر قومش نمایان شد کسانی که خواستار زندگی دنیا بودند گفتند: ای کاش مثل آنچه به قارون داده شده به ما [هم] داده می شد واقعاً او بهره بزرگی [از ثروت] دارد. کسانی که دانش [واقعی] یافته بودند، گفتند: وای بر شما! برای کسی که گرویده و کار شایسته کرده پاداش خدا بهتر است، و جز شکیبایان آن را نیابند. آن گاه [قارون] را با خانه اش در زمین فرو بردیم، و گروهی نداشت که در برابر [عذابِ] خدا او را یاری کنند و [خود نیز] نتوانست از خود دفاع کند. و همان کسانی که دیروز آرزو داشتند به جای او باشند، صبح می گفتند: «وای، مثل اینکه خدا روزی را

ص: 146


1- . قصص(28)، آیات76 و 79- 82.

برای هر که از بندگانش که بخواهد گشاده یا تنگ می گرداند، و اگر خدا بر ما منّت ننهاده بود، ما را [هم] به زمین فرو برده بود. وای، گویی که کافران رستگار نمی گردند.}

نمونة بارز و نماد ثروتمند مغرور در قرآن کریم، قارون است. از آیه نخست برمی آید که وی، از ثروت و امکانات فراوانی برخوردار بود. واژة «مفاتیح» در آن آیه، جمع مفتح، به معنی محلی است که چیزی را درآن ذخیره می­کنند. (همچون گاو صندوق­هایی که اموال را درآن نگهداری می­نمایند.) و یا کلیدهای آنها.(1)

بنابراین، قارون آن قدر اموال گرانبها و قیمتی داشت که صندوق­های آن­ها را، گروهی از مردان نیرومند، به زحمت جابجا می­کردند. لیک وی ثروتمندی مغرور و فخر فروش بود که در مصرف و عرضة ثروت خود بر مردم، به خودستایی و خودنمایی می­پرداخت، آن هم فخر فروشی در میان مستضعفان و پابرهنگان!

تعبیر «فی زینته» نشان می­دهد که او، تمام توان و قدرت خویش را به کار گرفت تا وسایل لوکس و تشریفاتی خود را به نمایش گذارد، مرکب­هایی گران قیمت، پوشش های سرخ رنگ و...(2) در این حال مردم و بینندگان دو گروه شدند: گروهی دنیا پرست که فاقد شخصیتی رشد یافته و ایمانی نیرومند بودند. آنان با مشاهده این صحنه خیره کننده، آهی از سر سوز و حسرت می­کشیدند و آرزو می­کردند که حتّی برای یک روز یا یک ساعت، به جای قارون می­بودند. چه، او زندگی شیرین و لذّت بخشی دارد. وگروه دوم، اندیشمندانی با ایمان و عالمانی پرهیزگار که افق فکری بالاتر و والاتری داشتند و حقیقت زندگی دنیا را درک می­کردند. آنآن که ارزش­ها و شخصیت آدمی را با معیار زر و ثروت نمی­سنجیدند به گروه نخست هشدار می­دادند تا در برابر محرومیت خود و موج تحقیر واحساسات ناخوشایندی که از ناحیه رفتار قارون دریافت می­کردند، شکیبایی نمایند و دل و جان به پاداش الهی داشته باشند.

ص: 147


1- - نک: راغب اصفهانی، مفردات، ص622.
2- . در این باره نک: طبری، محمّد بن جریر، جامع البیان، ج20، صص139- 140.

تا این که سرانجام، قارون به سبب طغیان و سرکشی و تحقیر مؤمنان تهیدست، به سرنوشت شومی گرفتار گردید و عذاب الهی، او و ثروت خیر کننده­اش را به کام نابودی فرستاد، این جابود که ضعف اندیشان و حسرت پیشه­گانِ دیروز، از اندیشه و عملکرد خود پشیمان گشتند.

روشن است که قارون صفتان، همیشه و در زمان ما نیز، وجود دارند. آنان تلاش می کنند ثروت خود را به رخ دیگران بکشند و از این کار، لذت می­برند. دوست دارند با خودرو گران قیمت خود، از میان پابرهنگان و محرومان بگذرند، گرد و غبار و آب های سطح خیابان را برچهره و لباس آنان بیفشانند و تحقیرشان نمایند. با پوشیدن لباس های فاخر و زیور آلات فراوان خود، در میهمانی­ها وجشن­ها حاضر شوند و انگشت شگفتی و حسرت آنان را بردهانشان ببینند! سقف­ اتاق­ها و نمای ساختمان خود را به گونه­ای غیر متعارف زیبا سازی نمایند تا نظر رهگذران و ناظران را به خود خیره سازند، به روزترین و گران قیمت­ترین وسایل خانه و آشپزخانه­ را خریده در معرض دید دیگران قرار دهند و از ابراز تعجب و حتّی حسرت آنان، لذت ببرند. بدین سان، مصرف نمادین و به هدف فخر فروشی، در زندگی آنان، نمودی بارز دارد.

گاه همین نمایش ثروت نیز، ممکن است بلای جانشان گردد و کینه­های در سینه انباشته دیگران، طومار زندگی آنان را در هم پیچد یا ثروتشان را بر باد دهد.

{وَنادی فِرْعَوْنُ فی قَوْمِهِ قالَ یا قَوْمِ أَ لَیْسَ لی مُلْکُ مِصْرَ وَهذِهِ الْأَنْهارُ تَجْری مِنْ تَحْتی أَفَلا تُبْصِرُونَ أَمْ أَنَا خَیْرٌ مِنْ هذَا الَّذی هُوَ مَهینٌ وَلا یَکادُ یُبینُ فَلَوْلا أُلْقِیَ عَلَیْهِ أَسْوِرَةٌ مِنْ ذَهَبٍ أَوْ جاءَ مَعَهُ الْمَلائِکَةُ مُقْتَرِنینَ فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ فَأَطاعُوه:(1) و فرعون در [میان] قوم خود ندا درداد [و] گفت: ای مردم من، آیا پادشاهی مصر و این نهرها که از زیر [کاخهای] من روان است از آنِ من نیست؟ پس مگر نمی بینید؟ آیا [نه] من از این کس که خود بی مقدار است و نمی تواند درست بیان کند بهترم؟ پس چرا بر او دستبندهایی زرّین

ص: 148


1- . زخرف(43)، آیات51- 54.

آویخته نشده؟ یا با او فرشتگانی همراه نیامده اند؟ پس قوم خود را سبک مغز یافت [و آنان را فریفت] و اطاعتش کردند. }

فرعون نیز، به عنوان نماد حاکم سیاسی دنیای سرمایه­داری و ثروت محور، امکانات مادّی تحت اختیار خود را به رخ زیردستان و موسی علیه السلام می کشد و فخر می­فروشد.

{اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَیاةُ الدُّنْیا لَعِبٌ وَلَهْوٌ وَزینَةٌ وَتَفاخُرٌ بَیْنَکُمْ:(1) بدانید که زندگی دنیا، در حقیقت، بازی و سرگرمی و آرایش و فخرفروشی شما به یکدیگر است.}

این آیه، که در مقام نکوهش دنیای دنیا پرستان است، با عبارت «وتفاخر بینکم» از فخر فروشی آدمیان، انتقاد نموده است.

نمونه روایات این بحث را نیز بنگرید:

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرمایند:

«من لبس ثوباً فاختال فیه خسف الله به من شفیر جهنّم:(2) هرکس جامه ای بپوشد و با آن، فخرفروشی کند، خداوند او را از لبه دوزخ [به قعر آن] فرو خواهد برد.»

نیز می فرماید:

«من بنی بنیاناً ریاءاً و سمعه حمله یوم القیامه... وهو نار تشتعل ثمّ تطوّق فی عنقه ویلقی فی النار... قیل: یا رسول الله کیف یبنی ریاءاً وسمعه؟ قال: یبنی فضلاً علی ما یکفیه، استطاله منه علی جیرانه ومباهاة لإخوانه:(3) هرکس، برای خودنمایی و ستایش دیگران ساختمانی بسازد، روز قیامت، در حالی آن را حمل خواهد کرد که چون آتشی شعله ور، بر گردنش آویخته است، و به آتش افکنده خواهد شد... گفته شد: ای رسول خدا! چگونه آن را برای خودنمایی و ستایش جویی می سازد؟ فرمود: «فراتر از حدّ نیاز می سازد تا بر همسایگانش، برتری جوید و به برادرانش، فخر فروشد.»

ص: 149


1- . حدید(57)، آیة20: بدانید که زندگی دنیا، در حقیقت، بازی و سرگرمی و آرایش و فخرفروشی شما به یکدیگر است.
2- . شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج4، ص13.
3- . همان، صص11- 12.

رسول خدا صلی الله علیه و آله در وصایای خود به ابوذر فرمود:

«یا اباذر، من ترک لبس الجمال و هو یقدر علیه تواضعاً لله، کساه الله حلّة الکرامة... یا اباذر، البس الخشن من اللباس والصفیق من الثیاب لئلاّ یجد الفخر فیک مسلکه:(1) ای ابوذر هر که پوششی زیبا را که توان فراهم آوردن آن را دارد، از سر فروتنی در برابر خدا ترک نماید، خداوند زیور کرامت را بروی بپوشاند... ای ابوذر، لباس زبر و جامه درشت بپوش تا فخر فروشی در تو راهی پیدا نکند.»

در جمله نخست، ترک زیور و زیبایی از سرفروتنی برای خدا یاد شده است. با توجه به این که در روایاتی دیگر، مطلوبیت این کار نشان داده شده،(2) طبعاً بایستی این سفارش، ویژه مواردی باشد که این کار، خلاف تواضع بوده و نوعی خودبرتربینی و خودستایی را به همراه داشته باشد. چنان که در فراز دوم روایت نیز، پوشیدن لباس های ساده به هدف پیشگیری از فخر فروشی، سفارش شده است. بنابراین، این توصیه ها ویژه مواردی است که زمینه تفاخر فراهم آمده باشد.

نیز از حضرت نقل شده که فرمود:

«من أطعم طعاماً ریاءً وسمعةً أطعمَه الله مثله من صدید جهنّم وجعل ذلک الطعام نارا فی بطنه حتّی یقضی بین الناس:(3) هر که از سر ریا و خودنمایی اطعام نماید، خداوند مانند همان را از غذای چرکین جهنم به او بخوراند و آن طعام را به صورت آتشی در درون وی قرار دهد تا این که میان مردم داوری نماید.»

فخرفروشی در برپایی مجالس، پی آمدهایی دارد که عمده ترین آن صرف هزینه های سرسام آور و احیای فرهنگ غلط مصرفگرایی است که عمده ترین آن در مجالس عروسی به مدد دریافت وام­های سنگین وکمرشکن و صرفاً به انگیزه هم چشمی و خودنمای، دیده می شود. هزینه­های بالای مراسم سفرهای معنوی همچون بازگشت

ص: 150


1- . شیخ طوسی، امالی، ص538؛ شیخ حرّ عاملی، وسائل الشیعه، ج3، ص376.
2- . نک: شیخ کلینی، الکافی، ج6، ص438.
3- . نک: شیخ صدوق، ثواب الاعمال، ص286.

حاجی، خرج­های هنگفت محافل عزا به ویژه هزینه­های بی مصرفی همچون خرید تاج گل­های گران قیمت و بزرگ و مانند آن از این دسته است.

امام صادق علیه السلام از رسول خدا صلی الله علیه و آله روایت کرده که فرمود:

«الولیمةُ أوّل یوم حقٌ والثانی معروفٌ ومازاد ریاءٌ وسمعة:(1) ولیمه، روز نخست حق، روز دوم کاری شایسته، و اضافه برآن، ریا و آوازه خواهی است.»

شاید بر پایه همین گونه آموزه­ها بوده است که برخی از فقیهان، حرمت ساختن و مصرف کالاهای گران قیمت را که موجب فخر فروشی و خود برتر بینی می­گردد، بسان قاعده­ای کلّی و تعلیل گونه، بیان نموده­اند. برای نمونه علاّمه حلّی، مزین نمودن شمشیر و لگام را با طلا، حرام دانسته بدین علت که نوعی عجب و خودپسندی و اسراف است.(2)

نیک روشن است که پیش­گیری از این گونه مصرف، در گرو ترویج فرهنگ اصیل اسلامی، و نهادینه ساختن اخلاق و فضایل انسانی در جامعه است. چه، مصرف نمودن به انگیزه فخر فروشی، ریشه در خوی خودبرتربینی و حسّ خودستایی دارد و تا این سرچشمه خشکانده نشود، رفتارهای ناشی از آن پیوسته بروز خواهد نمود.

این نکته نیز یاد کردنی است که فخرفروشی نکردن و مصرف نکردن به هدف خود نمایی، بدین معنا نیست که آدمی، خود را در برابر دیگران نیاراید و با سر و وضع ژولیده و لباسی ژنده و کثیف، در جمع حاضر گردد. چه، آراستگی و زیبایی، به ویژه در برابر دیگران، مطلوب و شایسته است. و در این باره، روایاتی فراوان وجود دارد. از جمله، در سیرة امام رضا علیه السلام آمده است:

«اذا بَرَزَ للناس، تزّین لهم:(3) هنگامی که بین مردم حاضر می گردید، برای آنان خود را آراسته می­کرد.»

ص: 151


1- . شیخ کلینی، الکافی، ج5، ص368.
2- . همان.
3- . شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا علیه السلام، ج1، ص192.

مرز فخر فروشی و آراستگی، با توجه به چند نکته روشن تر می گردد:

نخست آن که آراستگی و زینت، باید درحدّ متعارف باشد و نه افراط آمیز؛

دوم آن که بسته به افرادی که آدمی بین آنان حاضر می­گردد، چند و چون زینت و آرایش متفاوت می شود؛ بین محرومان درحدّی پایین­تر و بین توانگران در حدّی متعارف.

سوم آن که فخر فروشی، گستره فراوانی دارد و هرگونه کالای مصرفی را شامل می گردد. افزون بر همه، انگیزه فخر فروشی و خودنمایی با انگیزه آراستگی و پاکیزگی، متفاوت بوده، و این تفاوت، در چند و چون خرید و مصرف نیز، تأثیر گذار است. بدین جهت، اوّلی، موجب رنجش، اندوه و حسرت دیگران می­گردد و دوّمی، لزوماً خرید و مصرف کالاها را درپی ندارد و بیشتر، موجب تشویق به پاکی و نظم فردی می­باشد.

4. حفظ صلابت و عزّت در برابر دشمنان

از دیگر عواملی که بایسته است در چند و چون مصرف مدّ نظر قرار گیرد، حفظ عزّت و اقتدار در برابر بیگانگان و دشمنان است. اگر مقدار یا کیفیت پایین مصرف کالایی که در معرض دید بیگانگان می­باشد، موجب تحقیر و مخدوش شدن عزّت مؤمن گردد، بایستی به شکل مطلوب، تغییر یابد. این نکته، در روایات مورد تأکید قرار گرفته است. برای نمونه، پیشتر این سخن امام کاظم علیه السلام را بازگو نمودیم که فرمود:

«شما گروهی هستید که دشمنانی فراوان دارید. ای گروه شیعیان! مردم با شما دشمنی نمودند. بنابراین، تا آن جا که در توان دارید، در برابر آنان خود را بیارایید.»(1)

ز) اصل ساده زیستی

اشاره

از اصول و ارزش­های حاکم بر مصرف، اصل ساده زیستی است. آموزه­های دینی که بر این اصل دلالت دارند، چند دسته اند، که نیازمند تحلیل و بررسی است. افزون بر

ص: 152


1- . همان، ج6، ص480.

آن، پرسش­هایی در این باره مطرح است که به اختصار مورد بررسی قرار می­گیرد.

یک. مطلوبیت زهد، تحلیل مفهوم و بیان کارآیی آن

در آموزه های دینی، بر مسالة زهد، تاکید شده است. برای نمونه امام علی علیه السلام فرمود:

«الزهدُ أقّل ما یوجد وأجّل ما یعهد، یمدحه الکل ویترکه الجلّ:(1) زهد، کمترین چیزی است که یافت می­شود و با ارزش­ترین چیزی است که به وصف درمی­آید، همه آن را می ستایند و[لی] بیشتر [مردم] آن را رها می­سازند.»

«زهد» در اصل به معنای «قلّت» در هر چیز است و از آنجا که به چیزهای کم و ناچیز، رغبتی نمی شود، به معنای «بی رغبتی» نیز آمده است.(2)

در علم اخلاق، تعریفهای گوناگونی برای «زهد»، شده است(3) که دقیقترین آنها که نگاهی واژه شناختی نیز دارد، عبارت است از ناچیز دانستن و تمایل نداشتن به چیزهایی است که مانع تکامل آدمی است.(4) این خود، مراتبی دارد که در کتابهای اخلاقی، به تفصیل بیان شده است.(5)

به طور کلی، از آموزه های دینی چنین برمی آید که زهد دارای دو بُعد است.

نخست: بُعد روحی که به معنای دل نبستن و شیفته نبودن به مظاهر مادّی است. امام علی علیه السلام با اشاره به این نکته، می فرمایند:

«تمام زهد در دو جمله از قرآن است: {لِکَیْلا تَأْسَوْا عَلَی مَا فَاتَکُمْ وَلا تَفْرَحُوا بِمَا آتَاکُمْ:(6) تا برای آنچه از دست شما رفته، تأسف نخورید و به آنچه به شما داده شده،

ص: 153


1- . تمیمی آمدی، عبد الواحد، غرر الحکم، ص275، ح 6054.
2- . نک: ابن فارس، معجم مقاییس اللغه، ج3، ص30؛ فراهیدی، خلیل بن احمد، العین، ج4، ص12؛ ابن منظور، لسان العرب، ج3، ص196؛ راغب اصفهانی، مفردات، ص384.
3- . برای تعاریف نک: گروهی از پژوهشگران، موسوعة نضرة النعیم، ج6، ص2218.
4- . نک: شبّر، عبدالله، الاخلاق، ص258.
5- . نک: کاشانی، محسن فیض، المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء، تصحیح علی اکبر غفاری، ج7، صص357- 364؛ شبّر، عبدالله، الاخلاق، صص258- 260.
6- . حدید(57)، آیة23.

شادمان نباشید.}(1)

زهد در این مرحله، به معنای برخوردار نشدن از امکانات مادّی نیست، بلکه به معنای اسیر زیبایی های دنیایی نشدن است.

دوّم: بُعد عملی زهد، که برداشت کم و بازدهی زیاد می باشد،(2) مربوط به صرفه جویی در مصرف است و عرصة تولید را شامل نمی شود.(3)

بنابراین، زاهد حقیقی کسی است که از یک سو تمام توان خویش را در کار و تولید به کار بندد، و از دیگر سو، با دل نبستن به امور مادّی، به راحتی از آنچه به دست آورده است به سود نیازمندان و مصالح جامعه، صرف نظر کند.(4) نمونه روشن این سخن را می توان در سیرة عملی پیشوای زاهدان، حضرت علی علیه السلام دید.(5)

زهد دارای ثمراتی است که از آن بین می توان به سخاوت،(6) ایثار، همدردی با محرومان و نیز آزادگی و آزادی از قید و بندهای مادّی اشاره نمود.(7)

دو. مطلوبیت قناعت، تحلیل مفهوم و بیان کارآیی آن

قناعت در لغت به معنای «روی آوردن به چیزی» است که از آن مفهوم رضایت و خشنودی نیز برداشت می شود.(8) و در اصطلاح گاه صفت فعل و به معنای «بسنده کردن به اندک در کالاهای مورد نیاز»(9) است و گاه صفت نفس و به مفهوم «صفت پایدار

ص: 154


1- . نهج البلاغه، حکمت 431.
2- . نک: مطهری، مرتضی، سیری در نهج البلاغه، ص247.
3- . برای اطلاع بیشتر در این باره نک: خلیلیان اشکذری، محمّد جمال، فرهنگ اسلامی و توسعه اقتصادی، صص193- 195.
4- . نک: محمّدی ری شهری، محمّد، التنمیة الاقتصادیة فی الکتاب و السنه، ص312.
5- . نک: همو، موسوعة الامام علی بن ابی طالب علیه السلام فی الکتاب و السنة...، ج9، صص343 و 376.
6- . نک: شبّر، عبدالله، الاخلاق، ص258.
7- . نک: مطهری، مرتضی، سیری در نهج البلاغه، صص223و 238.
8- . ابن فارس، معجم مقاییس اللغه، ج5، ص33؛ ابن منظور، لسان العرب، ج8، ص297.
9- . راغب اصفهانی، مفردات، ص685.

نفسانی که موجب اکتفا کردن به اندازة نیاز و ضرورت از مال می شود»(1) بیان شده است.

از مجموع سخنان واژه شناسان، دانشمندان اخلاق و آموزه های دینی چنین برمی آید که قناعت و عناصر مرتبط با آن همچون رضایت، ویژگی مثبتی در شخصیت انسان است که موجب خشنودی و لذّت انسان از حداقل های زندگی می شود و به صورت ترک آزمندی و فزون خواهی، نمود می یابد. از این رو، نقطه مقابل قناعت طمع(2) و حرص(3) است. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:

«خیارُ المؤمنین القانع و شرارُهم الطامع:(4) بهترین مؤمنان، [افراد] قناعت پیشه و بدترین آنان، طمع ورز[ان] می­باشند.»

امام علی علیه السلام فرمود:

«انتقم من حرصک بالقنوع کما تنتقم من عدوّک بالقصاص:(5) از آزمندی خود با قناعت انتقام­گیر، آن سآن که از دشمن خود با قصاص انتقام می­ستانی.»

در آموزه های دینی، سفارش به قناعت دو هدف را دنبال می کند:

نخست ایجاد اعتدال و توازن در آدمی نسبت به زندگی دنیا است، چه، سرشت آدمی به دنیا آزمند و حریص است،(6) در مقابل، دینْ او را به قناعت و پرهیز از حرص فرامی خواند. برآیند این دو نیرو، اعتدال و توازن در آدمی نسبت به زندگی دنیاست.(7)

دوّم حفظِ آرامش روان آدمی است. بر اساس نظام حکیمانة آفرینش، افراد از نظر استعدادها، توانمندی های فکری و جسمی و ویژگی های بسیار دیگر، متفاوت از هم

ص: 155


1- . نراقی، محمّد مهدی، جامع السعادات، ج2، ص101. امام علی علیه السلام فرمود: «مِن عِزّ النفس لزوم القناعة» تمیمی آمدی، عبد الواحد، غرر الحکم، ص392.
2- . برای روایت نک: مصباح الشریعه، منسوب به امام صادق علیه السلام، ص202.
3- . نک: نراقی، محمّد مهدی، جامع السعادات، ج2، ص101.
4- . سیوطی، جلال الدین، الجامع الصغیر، ج1، ص614.
5- . لیثی واسطی، علی بن محمّد، عیون الحکم و المواعظ، ص75.
6- . نک: معارج(70)، آیة19؛ عادیات(100)، آیة8.
7- . از این امر در عرصة کار و تولید، با عنوان «اجمال در طلب» یاد می شود. نک: حرّانی، حسن بن علی بن شعبه، تحف العقول، ص233.

آفریده شده اند و در نتیجه از نظر ثروت و قدرت اقتصادی نیز، برابر نیستند.(1) این نکته می تواند خود عامل شعله ور شدن آتش حسد، کینه توزی، حسرت و افسوس در جان آدمی و بر هم زدن آرامش روحی او گردد. از این رو عناصری مانند قناعت و خشنودی از خواست الهی، نقش مؤثری در حفظ آرامش روان آدمی خواهد داشت.(2)

با این همه، قناعت هرگز به معنای رها کردن کار و تولید و راضی شدن به مشکلات و عامل عقب ماندگی اقتصادی نیست، بلکه خود، زمینه ساز رشد اقتصادی است، زیرا جامعه ای که مصارف اضافی خود را حذف کند و از تجمّلاتی که بر اساس نیازهای کاذب و روحیه اشرافی گری به وجود می آید دوری کند، می تواند پس انداز بیشتری برای سرمایه گذاری های لازم در توسعه داشته باشد.(3)

از دیگر سو، تأمین بهداشت روانی جامعه، زمینه بروز مفاسد اقتصادی ناشی از حسد، آزمندی و هم چشمی را کاهش می دهد و موجب سالم سازی فعالیت ها و افزایش امنیت اقتصادی می گردد.

آموزه های دینی، با اشاره به این مطلب، دو گونه تأثیر برای قناعت در زمینة رشد اقتصادی، بیان نموده است:

نخست: تأثیر روانی یعنی احساس بی نیازی، رضایت از زندگی و آرامش روحی در عین فقر مادّی، چنان که امیر مؤمنان علیه السلام می فرمایند:

«لا کنز أغنی من القناعة...، ومن اقتصر علی بلغة الکفاف فقد انتظم الراحة...:(4) هیچ گنجی بی نیازکننده تر از قناعت نیست...، آن که به مقدار کفافْ بسنده کند، آسایش

ص: 156


1- . نک: انعام(6)، آیة165؛ نحل(16)، آیة71؛ اسراء(17)، آیة30.
2- . نک: قرضاوی، یوسف، مشکلة الفقر و کیف عالجها الاسلام، صص20- 23.
3- . نکته ای که "ماکس وبر" بر آن تأکید داشت و در واقع، پیدایش سرمایه داری و توسعه در غرب، معلول زهد پروتستانیسم بود. نک: ماکس وبر، اخلاق پروتستان و روح سرمایه داری، ترجمة عبدالمعبود انصاری، صص147- 150.
4- . نهج البلاغه، حکمت 363. نیز نک: شیخ کلینی، الکافی، ج8، ص19.

خود را فراهم ساخته است».(1)

دوّم: تأثیر مادّی، به گونه ای که قناعت، عاملی برای فقرزدایی به شمار رفته است.(2) امام علی علیه السلام می فرمایند:

«من لزم القناعة زال فقرُه:(3) هرکه با قناعت همراه شد، تهیدستی اش از میان برود.»

سه. کم خرج بودن و سبکباری

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: «خیارکم أحسنکم أخلاقاً وأخفّکم مؤونةً واخفضکم لأهله:(4) بهترین شما کسانی­اند که اخلاقشان بهتر، هزینه زندگی شان سبک­تر و نسبت به خانواده خود، آسان گیرتر باشند.» نیز فرمود:

«المؤمن یسیر المؤونة:(5) مؤمن کم هزینه است.»

در سخنی دیگر فرمود:

«من صفات المؤمن...قلیل المؤونة، کثیر المعونة:(6) از صفات مؤمن آن است که... کم هزینه و بسیار یاری رسان است.»

امام باقر علیه السلام فرمود:

«إنّ اهل التقوی أیسر اهل الدنیا مؤونة واکثرهم لک معونة:(7) به راستی که تقوا پیشگان، کم خرج­ترین مردم دنیا و بیشترین یاری کننده تو هستند.»

امام صادق علیه السلام فرمود:

«المؤمن حسن المعونة، خفیف المؤونة، جیّد التدبیر لمعیشته، لایُلسع من جُحر مرّتین:(8)

ص: 157


1- . آن حضرت، «حیاة طیبه» در آیة97 از سورة نحل را، به «قناعت» تفسیر فرموده است. نک: نهج البلاغه، حکمت 221.
2- . نک: گروهی از پژوهشگران، موسوعة نضرة النعیم، ج8، ص3175.
3- . تمیمی آمدی، عبد الواحد، غرر الحکم، ص393.
4- . محدث نوری، مستدرک الوسائل، ج8، ص448.
5- . سیوطی، جلال الدین، الجامع الصغیر، ج2، ص661.
6- . إسکافی، محمّد بن همام، التمحیص، ص74؛ علاّمه مجلسی، بحار لانوار، ج64، ص311.
7- . شیخ کلینی، الکافی، ج2، ص133.
8- . همان، ص241.

مؤمن، نیک یاور و کم هزینه است. امور زندگی اش را به نیکی تدبیر می کند و از یک سوراخ، دوبار گزیده نمی­شود.»

روایت شده، امام صادق علیه السلام به گرمابه وارد شدند. عرض شد: گرمابه را برایتان اختصاصی کنیم؟ فرمود:

«لا، إنّ المؤمن خفیف المؤونة:(1) نه! مؤمن، کم هزینه است.»

چهار. سیره عملی اولیای خدا

آموزه های فراوانی وجود دارد که نشان می­دهد اولیای الهی، در نهایت ساده زیستی، روزگار می­گذراندند. برای نمونه:

{یا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُلْ لِأَزْواجِکَ إِنْ کُنْتُنَّ تُرِدْنَ الْحَیاةَ الدُّنْیا وَزینَتَها فَتَعالَیْنَ أُمَتِّعْکُنَّ وَأُسَرِّحْکُنَّ سَراحاً جَمیلاً:(2) ای پیامبر، به همسرانت بگو: «اگر خواهان زندگی دنیا و زینت آن هستید، بیایید تا مَهرتان را بدهم و [خوش و] خُرّم شما را رها کنم. }

در شأن نزول این آیه و آیات پس از آن آمده است: همسران پیامبر صلی الله علیه و آله پس از برخی غزوه­ها که غنایم سرشاری در اختیار مسلمانان قرا گرفت، تقاضاهای مختلفی از پیامبر صلی الله علیه و آله در مورد افزایش نفقه یا لوازم گوناگون زندگی نمودند. پیامبر صلی الله علیه و آله که می دانست این گونه درخواست­ها پایانی ندارد و عواقبی نیز برای «بیت نبوت» دربرخواهد داشت، از انجام این خواسته­ها سرباز زد و یک ماه از آن­ها کناره گیری نمود، تا این آیات بالا نازل شد و با لحنی قاطع و در عین حال توأم با رأفت و رحمت به آنها هشدار داد که اگر زندگی پرزرق و برق دنیا را می­خواهید، می­توانید از پیامبر صلی الله علیه و آله جدا شوید و به هرکجا می­خواهید بروید و اگر به خدا و رسول خدا و روز جزا دل بسته اید و به زندگی ساده و افتخار آمیز خانه پیامبر صلی الله علیه و آله قانع هستید، بمانید و از

ص: 158


1- . شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج1، ص117.
2- . احزاب(33)، آیة28.

پاداش­های بزرگ پروردگار برخوردار شوید.(1)

همچنین، در مورد سیرة عملی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و برخی پیامبران دیگر، امیر مؤمنان علیه السلام سخنی دارند و در پایان، به سیره خود نیز اشاره می کنند. بنگرید:

«...دنیا از هر سو بر پیامبر صلی الله علیه و آله بازداشته و برای غیر او گسترانده شد... و او از زیورهای آن فاصله گرفت. اگر می خواهی دومی را، موسی علیه السلام و زندگی او را تعریف کنم، آنجا که می گوید: «پروردگارا، هر چه به من از نیکی عطا کنی نیازمندم» به خدا سوگند! موسی علیه السلام جز قرص نانی که گرسنگی را برطرف سازد چیز دیگری نخواست، زیرا موسی علیه السلام از سبزیجات زمین می خورد... و اگر می خواهی سومی را، حضرت داوود علیه السلام ... را الگوی خویش سازی که... به خوردن نانِ جُو قناعت می کرد و اگر خواهی از عیسی بن مریم علیه السلام بگویم، که سنگ را بالش خود قرار می داد، لباس پشمی خشن به تن می کرد، و نان خشک می خورد، نان خورش او گرسنگی، و چراغش در شب ماه بود... پس به پیامبر پاکیزه و پاکت اقتدا کن که... از دنیا چندان نخورْد که دهان را پُر کند و به دنیا با گوشه چشم نگریست... با دل از دنیا روی گرداند و یادش را از جان خود ریشه کن نمود و همواره دوست می داشت تا جاذبه های دنیا از دیدگانش پنهان ماند... بخدا سوگند! آنقدر این پیراهن پشمین را وصله زدم که از پینه کننده آن شرمسارم، یکی به من گفت: آیا آن را دور نمی افکنی؟ گفتم: از من دور شو، صبحگاهان رهروان شب ستایش می شوند.»(2)

برای رسول خدا صلی الله علیه و آله نوشیدنی بسیار گوارایی آوردند. حضرت فرمود:

«اخّروه عنّی، هذا شراب المترفین:(3) آن را از من دور سازید که این، نوشیدنیِ مترفان است.»

از مجموع آن چه به عنوان نمونه یاد شد، برمی­آید که ساده زیستی، جزء ارزش های

ص: 159


1- . نک: طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج8، ص554.
2- . نهج البلاغه، خطبه 159.
3- . محمّد بن سعد، الطبقات الکبری، ج1، ص395، نیز نک: شیخ حرّ عاملی، وسائل الشیعه، ج17، ص10.

اخلاق اقتصادی در اسلام است و بایستی در تبیین الگوی مصرف، مدّ نظر قرار گیرد.

با این حال، در مورد این اصل، پرسش هایی مطرح است؛ از جمله این که:

حدّ و مرز ساده زیستی چیست؟

آیا مطلوبیت این کار، به نوعی تفریط در مصرف نیست که آن را مردود دانستیم؟

با چه معیاری این اصل بایستی سنجیده شود تا به رهبانیت و ترک دنیا منتهی نگردد؟

از سوی دیگر، مگر نه آن است که گشاده دستی در مصرف و تأمین رفاه نسبی از دیدگاه اقتصاد اسلامی، مطلوب و مورد تأکید است؟

آیا ساده زیستی، با این گونه مفاهیم و حتّی اصل اعتدال و میانه روی، سازگار است؟

اصولاً فلسفه و هدف این آموزه­ ها چیست؟

برای رسیدن به پاسخ این پرسش­ها، چند نکته را بررسی می­کنیم.

پنج. مرز ساده زیستی

ساده زیستی، حدّ و مرز دارد و فراتر از آن، ضد ارزش تلقی می­گردد. حدّ ساده زیستی زهد است. به این معنا که با قناعت و ساده زیستی نباید حلالی را حرام نمود و یا خلاف سنّتی مرتکب گردید. قرآن کریم، با نکوهش کسانی که نعمت های الهی را بر خود حرام می­کنند، می­فرماید:

{قُلْ مَنْ حَرَّمَ زینَةَ اللَّهِ الَّتی أَخْرَجَ لِعِبادِهِ وَ الطَّیِّباتِ مِنَ الرِّزْق:(1) [ای پیامبر] بگو: «زیورهایی را که خدا برای بندگانش پدید آورده، و [نیز] روزیهای پاکیزه را چه کسی حرام گردانیده؟}

از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل شده که فرمود:

«طوبی لمن تواضع لله عزّ ذکره وزهد فیما احل الله له من غیر رغبة عن سیرتی ورفض زهرة الدنیا من غیر تحّول عن سنتیّ:(2) خوشا به حال کسی که برای خدای

ص: 160


1- . اعراف(7)، آیة32.
2- . شیخ کلینی، الکافی، ج8، ص169.

فروتنی کرد و در آنچه خداوند برای او حلال کرده زهد ورزد، بی آنکه سیرة من روی گرداند، و شکوفه دنیا را رها سازد بی آن که از سنت من اعراض کند.»

همچنین، از امام صادق علیه السلام روایت شده که فرمود:

«لیس الزهد فی الدنیا باضاعة المال ولا تحریم الحلال، بل الزهد فی الدنیا ان لا تکون بما فی یدک اوثق منک بما عند الله عزّوجل:(1) زهد در دنیا به هدر دادن مال و حرام ساختن حلال نیست، بلکه زهد در دنیا آن است که اطمینان تو به آن چه در دست داری، بیش از اطمینان تو به آن چه نزد خدای عزّوجل است نباشد.»

افراط در ساده زیستی ممنوع است، چه از یکسو بر اساس آموزه­های اسلامی، رهبانیت و ترک دنیا وامکانات مادّی به طور کلّی ممنوعیت دارد. قرآن کریم در این باره فرموده است:

{...وَرَهْبانِیَّةً ابْتَدَعُوها ما کَتَبْناها عَلَیْهِمْ إِلاَّ ابْتِغاءَ رِضْوانِ اللَّهِ فَما رَعَوْها حَقَّ رِعایَتِها:(2) و [امّا] ترک دنیایی که از پیش خود درآوردند ما آن را بر ایشان مقرّر نکردیم مگر برای آنکه کسب خشنودی خدا کنند، با این حال آن را چنآن که حقّ رعایت آن بود منظور نداشتند.}

نیز از امام صادق علیه السلام روایت شده که در توصیف دین اسلام فرمود:

«لارهبانیة... أحل فیها الطیبات...:(3) [در اسلام] رهبانیتی نیست...[بلکه] روزی های پاک حلال شده است.»

و از سوی دیگر، مصرف و تأمین نیازهای گوناگون مادّی مورد تأکید بوده و تفریط در مصرف، نکوهش گردیده است. ما پیشتر به تفصیل در بارة میانه روی و نیز نفی تفریط در مصرف، سخن گفته و آموزه­های دینی را در این دو مورد، بیان کردیم. این

ص: 161


1- . همان، ج5، ص70.
2- . حدید(57)، آیة27: و [امّا] ترک دنیایی که از پیش خود درآوردند ما آن را بر ایشان مقرّر نکردیم مگر برای آنکه کسب خشنودی خدا کنند، با این حال آن را چنان که حقِّ رعایت آن بود منظور نداشتند.
3- . همان، ج2، ص17.

نکته را نیز در این جا می افزاییم که برخی از امامان معصوم علیه السلام همچون امام صادق(1) و امام رضا علیهما السلام(2) با بعضی از صوفیه و زاهد مسلکان زمان خود، مناظراتی داشته و ضمن نفی هر گونه افراط در ساده زیستی و تحریم عملی نعمت های الهی به ویژه به قصد خودنمایی، مبانی قرآنی و حدیثی را در این زمینه بازگو فرموده و به سیرة برخی از پیامبران الهی و نیز صحابة بزرگوار پیامبر صلی الله علیه و آله نیز استشهاد نموده­اند.

ساده زیستی نباید عزّت و آبروی فرد در اجتماع را خدشه­دار سازد. بنابراین آدمی به ویژه در برابر دیگران، بایستی به گونه­ای از امکانات مادّی مصرف کند که خوار و انگشت نما نگردد. آن چه پیشتر در بارة حفظ آبرو و نیز شأن به معنای صحیح خود یادکردیم، دلیل بر این مدعا است.

ساده زیستی، در حدودی که پس از این گفته خواهد شد، برای خود فرد مطلوبیت دارد، نه برای میهمانان او. بنابراین، در پذیرایی از میهمان، بایستی در حدّ متعارف، هزینه نمود و به طور نسبی، از بهترین امکانات، استفاده کرد. قرآن کریم، ماجرای پذیرایی ابراهیم علیه السلام از میهمان را، چنین ترسیم می­کند:

{وَلَقَدْ جاءَتْ رُسُلُنا إِبْراهیمَ بِالْبُشْری قالُوا سَلاماً قالَ سَلامٌ فَما لَبِثَ أَنْ جاءَ بِعِجْلٍ حَنیذ:(3) و به راستی، فرستادگان ما برای ابراهیم مژده آوردند، سلام گفتند، پاسخ داد: «سلام». و دیری نپایید که گوساله ای بریان آورد.}

از برخی روایات نیز برمی­آید اولیای الهی، که خود از غذایی ساده استفاده می کردند، برای میهمان، غذاهایی لذیذ و مرغوب تهیه می­نمودند.(4)

بر این اساس، خشک دستی در پذیرایی از میهمان، نه زهد و ساده زیستی، که بخل و تنگ نظری است.

ص: 162


1- . نک: شیخ کلینی، الکافی، ج5، صص65- 70.
2- . نک: علاّمه مجلسی، بحار الأنوار، ج67، ص120.
3- . هود(11)، آیة69:
4- . برای نمونه نک: شیخ کلینی، الکافی، ج6، ص328.

در پاره­ای از مراتب ساده زیستی، ظرفیت روحی و ایمانی افراد نیز، تعیین کننده است. بدین معنا که مصرف کالاها و امکانات کمتر از حدّ متعارف- که به حدّ تفریط و رهبانیت منتهی نگردد- ممکن است برای فردی که از ظرفیت بالای جسمی و روحی و نیز قدرت ایمان و معرفت برخوردار است، پلّه ترقّی و کمال باشد، لیک برای فردی که از این ویژگی­ها برخوردار نمی­باشد، نتیجه­ای جز سرخوردگی و ضعف بیشتر ایمان، به همراه نداشته باشد. بنابراین، فردی که از تمّکن مالی برخوردار است، نمی­تواند خانوادة خود را بر ساده زیستی و زندگی پایین­تر از حدّ متعارف مردم، مجبور سازد.

شاید به همین جهت بوده است که بر اساس برخی روایات، اتاق امام علیه السلام با اتاق همسر حضرت و وسایل و امکاناتش متفاوت بود. یکی از یاران امام باقر علیه السلام گوید:

«نزد امام علیه السلام رفتم در حالی که در خانة­ آراسته ای بود. روز بعد که خدمت حضرت رسیدم، او را در اتاقی یافتم که جز حصیری در آن نبود و پیراهن ضخیمی بر تن داشت. پس فرمود: آن چه را [دیروز] دیدی، نه خانة من، که اتاق خانم بود و دیروز، روز او بود.»(1)

با توجه به حدود یاد شده، می­توان مفهوم صحیح ساده زیستی را در دو بُعد روانی و رفتاری این گونه بیان نمود.

شش. مفهوم صحیح ساده زیستی

الف) از نگاه روان شناختی، خشنودی و رضایتمندی ارمغانِ قناعت است. به گونه ای که فرد با وجود مصرف اندک و گاه نداشتن ثروت از زندگی خویش لذت می برد.

قناعت در کنار غنا و ثروت نیز زندگی را گوارا می سازد.(2) ثروتِ بدون قناعت گوارایی زندگی را نخواهد چشاند؛ جامعة مصرف گرایی که قناعت پیشه نیست، رضایت خاطر شهروندان خود را برآورده نمی سازد.(3) از همین روست که از منظر آموزه های

ص: 163


1- . شیخ کلینی، الکافی، ج6، ص448.
2- . برای روایت نک: علاّمه مجلسی، بحار الأنوار، ج1، ص83.
3- . در این باره نک: آلن درنینگ، چقدر کافیست؟، ترجمة عبدالحسین وهاب زاده، صص23- 31.

روایی، زندگی پاک و حیات طیّبة بشری، حیاتی است که روح قناعت در آن دمیده شده باشد.(1)

از سوی دیگر، خوی ساده زیستی، موجب می­گردد شخص به مظاهر دنیوی دل نبندد و اسیر زخارف دنیوی نگردد. در نتیجه، راحت زندگی می­کند و آزاد و آزاده، خواهد بود.

وارستگی حاصل از این روحیه آثار ذیل را به دنبال دارد: رشد یافتگی شخصیت، اعتماد و عزّت به نفس و عدم وابستگی. به دیگر سخن، شخص تلاش کرده است خود را از قید و بند عادت­های متفاوت با مصرف کالاهایی خاص، برهاند و اسیر آنها نباشد. چه بسیارند افرادی که به مصارفی همچون سیگار و قلیان، چای و قهوه یا تماشای تلویزیون و... وابسته شده­اند و جدایی از آنها حتّی برای کوتاه مدت، برایشان سخت و دشوار است. این وابستگی، در مواردی حتّی عزّت و جایگاه اجتماعی و شخصیتی آنان را نیز به مخاطره می­افکند. و این گونه است که در روایات مربوط به زهد، قناعت و ساده زیستی، بر بُعد روانی آن، یعنی وارستگی وآزادگی و ثمره این رویکرد، همچون عزّت و شرافت فرد، تأکید شده است:

امام صادق علیه السلام می­فرمایند:

«ما أقبح بالمؤمن أن تکون له رغبة تذله:(2) چقدر زشت است که مومن، دلبستگی ای داشته باشد که او را خوار سازد.»

امیر مومنان علیه السلام درتوصیف پیامبران علیه السلام، آنان را برخوردار از «قناعتی» می­داند که دل­ها و چشمان آنان را سرشار ساخته است:

«مع قناعة تملأ القلوب والعیون غنی:(3) با قناعت، دل و چشم از بی نیازی پُر می شود»

نیز آن حضرت ثمرة قناعت را، عزّت برمی­شمرند:

ص: 164


1- . نک: نهج البلاغه، حکمت 221.
2- . شیخ کلینی، الکافی، ج2، ص320.
3- . نهج البلاغه، خطبه 137(قاصعه).

«ثمرة القناعة العزّ:(1) ثمره قناعت عزّت است.»

همچنین، حضرت رضا علیه السلام، کسی را در مسیر قناعت می­دانند که خود را از مردم لئیم و پست، به دور می­دارد:

«ولایسلک طریق القناعة إلاّ رجلان: امّا متعبّد یرید اجر الآخرة، او کریم متنزّه عن لئام الناس:(2) مسیر قناعت را جز دو نفر نپیمایند: اهل تعّبدی که پاداش آخرت را می­جوید، و یا بزرگواری که از مردم پست، خود را به دور دارد.»

ب) در بُعد رفتاری، ساده زیستی در موارد ذیل مصداق می­یابد.

ساده زیستی مطلوب برای عموم مردم آن است که در محدودة اعتدال، به مصرفِ کمتر، بسنده شود و در عین حال، افراط و تفریطی رخ ندهد. این مطلب، از جمع میان ادلة اعتدال و ادلة قناعت، دریافت می شود.

به دیگر سخن، فرد ساده زیست، ضمن آن که نیازهای مادّی خود را تأمین می کند و از کالاها و امکانات گوناگون بهره می­برد، در مقدار و نوع آنها، به حدّی پایین­تر بسنده می­کند و این خود، به دلیل اهداف و نیز آثار مثبت این کار است که فرد، به دنبال آن هاست و در بخش­های بعدی خواهد آمد. تعبیر «خفیف المؤنه» در روایات پیش گفته، اشارتی بدین معنا دارد.

پرهیز از مصارف زائد، تشریفاتی و تجمّلاتی، از دیگر نمودهای ساده زیستی است که به نظر می­رسد بارزترین آن­ها نیز می­باشد. افراد ثروتمند و توانگر، بخش قابل توجهّی از درآمد خود را، صرف خرید کالاهای لوکس و تمجلاّتی می­کنند و دیگر اقشار جامعه را نیز، به گونه­های مختلف، متأثّر از رفتار خود می­سازند. نیک روشن است که این گونه مصارف هم موجب هدر رفتن سرمایه­ها و زیان اقتصادی برای جامعه مصرف­گرا است و هم به دلیل تحریک دیگران موجب سلب بهداشت روانی افراد کم

ص: 165


1- . لیثی واسطی، علی بن محمّد، عیون الحکم و المواعظ، ص208.
2- . حلوانی، حسین بن محمّد حسن، نزهة الناظر و تنبیه الخاطر، ص128(با لفظ: متعلل بجای متعبد)؛ علاّمه مجلسی، بحار الأنوار، ج75، ص357.

درآمد، احساس خواری و حقارت، و گاه زمینة بروز مفاسد اجتماعی و اخلاقی در جامعه می­گردد.

بدین سان، نهادینه شدن اصل ساده زیستی به معنای یادشده در الگوی مصرف افراد جامعه، ثمرات و برکات مادّی و معنوی فراوانی به همراه خواهد داشت.

امام رضا علیه السلام در تبیین قناعت، به این نکته اشاره فرموده­اند:

«القناعة تجتمع الی صیانة النفس وعزّ القدر وطرح مؤن [مؤنة] الاستکثار...:(1) قناعت با حفظ شخصیت و ارزشمندی جایگاه و رها کردن هزینه­های فزون طلبی همراه است.»

نمود دیگر ساده زیستی، نفی خرید و مصرف کالاهایی با زیر بار ذلتّ رفتن و خوار شدن است. پیشتر گفته­ایم که روحیة ساده زیستی، روح عزّت و غنای نفس را در آدمی می­دمد، و در مقابل، هرگونه رفتار اقتصادی که موجب ذلت آدمی می گردد، در برابر ساده زیستی قرار می­گیرد.

به امیرمؤمنان علیه السلام خبر رسید که شرُیح، در روزگار خلافت آن حضرت، خانه­ای خریده است. امام علیه السلام چنین نوشت:

«اشتری هذا المغترّ بالامل، من هذا المزعَج بالاجل، هذه الدار بالخروج من عزّ القناعة والدخول فی ذلّ الطلب والضراعّة:(2) این فریفته آرزومند -این خانه را- از کسی که خود به زودی از جهان رخت برمی بندد، به مبلغی که او را از عزت و قناعت خارج و به خواری و دنیاپرستی کشانده، خریداری کرده است.»

نمود دیگر ساده زیستی فرد، که در شرایط خاصّی روی می دهد، همدردی عملی با محرومان است. از دیدگاه آموزه­های دینی، الگوی مصرف در جمع محرومان و در زمان­های محرومیت و فشار اقتصادی، تفاوت می­یابد و حتّی فرد توانگر و ثروتمند نیز، بایسته یا شایسته است که در چند و چون مصرف خود، حتّی به صورت موقتی و گاه در

ص: 166


1- . علاّمه مجلسی، بحار الأنوار، ج75، ص349.
2- . نهج البلاغه، نامه 3.

ظاهر، تغییراتی دهد. موارد این تغییر بر اساس آموزه­های دینی عبارتند از:

نخست، در شرایط نامناسب اقتصادی؛ زمانی که جامعه دوران بحرانی یا فشار اقتصادی را سپری می­کند و بسیاری از افراد، در تأمین نیازهای متعارف خود، ناتوان بوده یا دچار مشکل هستند، حتّی فردی که از وضعیت مطلوبی برخوردار است نیز، شایسته است در چند وچون مصرف خود تغییراتی ایجاد نماید و سطح آن را پایین آورد. نمونة این مطلب، رفتار امام صادق علیه السلام است که در زمان کمبود مواد غذایی و گرانی قیمت­ها در مدینه، مواد غذایی ذخیره شده برای مصرف خانواده خود را فروختند و پس از آن به همراه مردم، روزانه خرید می­کردند و برای خانواده خویش، نیمی جو و نیمی گندم فراهم می­آوردند. با این که توانایی تهیه گندم را به تمامی داشتند.(1) روشن است که این گونه مصرف، نوعی ساده زیستی است و متناسب با شرایط زمان و وجود محرومان، مطلوبیت می­یابد.

دوم، در جمع محرومان؛ هنگامی که فردی ثروتمند و برخوردار، بخواهد در جمعی حاضر شود که محرومان و افراد کم درآمد درآن جا حضور می­یابند، شایسته است تا حدّ امکان، از به همراه داشتن و بکار گرفتن کالاهای گران قیمت، همچون زیور آلات فراوان، لباس­های گران قیمت و مانند آن، پرهیز نماید. حتّی گاه لازم است در میهمانی هایی که خود ترتیب می­دهد، از تهیه غذاهای متنوع و نامتعارف برای افراد حاضر و نیز در معرض دید نهادن پاره­ای از وسایل لوکس و تجمّلاتی منزل، اجتناب ورزد. چه، این کار موجب تحقیر آنان، یا تحریک آنها به خرید و مصرف کالاهایی می گردد که نیاز چندانی بدان نداشته و از حدّ توان­شان خارج است. نیک روشن است که این گونه ساده زیستی، نقش مؤثری در فرهنگ­سازی الگوی مصرف مورد نظر اسلام دارد. پیشتر به روایاتی اشاره نمودیم که بر این مطلب دلالت داشت. برای نمونه، امام باقر علیه السلام در بارة فرد توانگری که با افرادی کم درآمد، همراه شده و آنان خوش

ص: 167


1- . شیخ کلینی، الکافی، ج5، ص166.

نداشتند وی هزینه­هایشان را تأمین نماید، فرمود:

«با آنان همراهی (شکیبایی) نماید و نان میل کند و به تنهایی گوشت پخته نخورد.»(1)

هفت. رابطه ساده زیستی با گشاده دستی و رفاه اقتصادی

پرسش دیگر در بارة اصل ساده زیستی، رابطة تعارض نمای روایات ساده زیستی با آموزه­هایی است که رفاه اقتصادی و گشایش در زندگی را مطلوب می­شمرند.(2) آیا این گونه آموزه­ها، با اصل ساده زیستی سازگارند؟

در پاسخ این پرسش، چند نکته یادکردنی است.

1. ساده زیستی، زهد و قناعت، در بُعد روانی خود، هیچ گونه منافاتی با آموزه های یادشده ندارد. چه، آدمی می­تواند و شایسته است در عین برخورداری از امکانات مناسب و رفاه مادّی، به آن­ها دل نبندد، وارستگی و آزادگی خود را پاس دارد و برای رسیدن به پاره­ای هوس­ها، عزّت و شخصیت اجتماعی خود را خدشه­دار نسازد.

2. در بُعد رفتاری نیز، چنان که پیشتر اشارت رفت، نمود بارز ساده زیستی و هدف اصلی آن، نفی مصارف زائد و تشریفاتی و مقابله با تجمّل­گرایی، مصرف زدگی و قید و بندهای دست و پاگیر در رفتارهای اقتصادی است. چنان که نمود دیگر آن، پرهیز از مصارف توأم با ذلت پذیری و نیز پایین آوردن سطوح مصرفی در شرایط خاصّ بحران اقتصادی و در جمع محرومان به طور موقت است. تردیدی نیست که این گونه عملکرد نیز، با بهره­مندی از امکانات رفاهی در حدّ متعارف ناسازگار نیست.

تنها نکتة سؤال برانگیز، بسنده نمودن به حدّ پایین­تر مصرف، به عنوان یکی از ابعاد رفتاریِ اصل ساده زیستی است. لیک نکته مهم آن است که پایین­تر آوردن سطح مصرف برای تحقق اصل ساده زیستی، به معنای خروج از حدّ اعتدال و تأمین نکردن

ص: 168


1- . نک: برقی، احمد بن محمّد بن خالد، محاسن، ج2، ص357؛ شیخ حرّ عاملی، وسائل الشیعه، ج8، ص303.
2- . برای نمونه نک: شیخ کلینی، الکافی، ج4، ص12و11؛ ج 6، ص526؛ ص 440؛ شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج3، صص408 و 556؛ شیخ حرّ عاملی، وسائل الشیعه، ج16، ص445.

نیازها و سقوط به ورطه رهبانیت نیست. بلکه بر اساس روایات، ساده زیستی با «حدّ کفاف» یعنی برآوردن نیازها به حدّ کافی، همسانی دارد. بنگرید:

امام صادق علیه السلام به نقل از پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود:

«طوبی لمن أسلم وکان عیشه کفافاً:(1)خوشا به حال آن کس که اسلام آورده است و [هزینه های] زندگی اش، به مقدار کفاف باشد.»

نیز پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله فرمود:

«اللّهمّ ارزق محمّداً وآل محمّد ومن أحبّ محمّداً وآل محمّد العفافَ والکفافَ، وارزق من أبغض محمّداً وآل محمّد المالَ والولدَ:(2) بارخدایا! محمّد و خاندان او و دوستداران آنها را عفّت نفس و روزی کافی ارزانی کن و به دشمنان محمّد و خاندانش، ثروت و فرزند [فراوان] روزی نما.»

نیز حضرت علی علیه السلام در بارة خباب بن اَرَت فرمود:

«یرحم الله خباب بن الاَرَت، فلقد اسلم راغباً، وهاجر طائعاً وقنع بالکفاف، ورضی عن الله وعاش مجاهداً:(3) خدا بیامرزد خبّاب پسر اَرَت را. به رغبت اسلام آورد و از روی فرمانبرداری هجرت کرد و به اندازه کفاف قناعت نمود و از خدا راضی بود و مجاهد زندگی نمود.»

نیز فرمود:

«لامال اذهب بالفاقة من الرضا بالقوت، ومن اقتصر علی بلغة الکفاف، تعجّل الراحة وتبْوأ خفض الدّعة:(4) هیچ ثروتی، به اندازه رضایت از روزی روزانه، فقر را نزداید، و هر که به اندازه کفاف، اکتفا کرد، در راحت و تن آسایی جای یافت.»

از این روست که در بسیاری از دعاها، غنا و وسعت روزی، درخواست می گردد،(5) و

ص: 169


1- . شیخ کلینی، الکافی، ج2، ص140.
2- . همان.
3- . نهج البلاغه، حکمت 41.
4- . همان، حکمت 363.
5- . برای نمونه نک: شیخ کلینی، الکافی، ج2، صص550- 554؛ علاّمه مجلسی، بحار الأنوار، ج92، ص293؛ شیخ طوسی، مصباح المتهجّد، صص40، 95، 105، 198 و 208.

یاور تقوا دانسته می شود.(1)

باری، صرفاً در مواردی خاص، ساده زیستی به سطح پایین­تر از حدّ متعارف مصرف، تنزّل می­یابد و مصداق پیدا می­کند، مواردی همچون: شرایط بحران اقتصادی جامعه، که پیشتر اشارت رفت(2) و یا «فقر اختیاری» یعنی آن که آدمی، برای رسیدن به آرمانی مقدس و هدفی بزرگ، به اختیار خود از مصارف رفاهی و متعارف چشم پوشی نماید و به حدّاقل بسنده کند،(3) همچون فردی که در راه تحصیل علم و دانش، و با وجود فرصت­های شغلی مناسب، به نیازهای ضروری اکتفا می­کند تا به مراحل بالایی از علم صعود کند و نیازهای فکری و فرهنگی یا صنعت و فن آوری جامعه و بشریت را در حدّ خویش، پاسخگو باشد.(4) چنین است سطح مصرف «حاکم» درجامعه اسلامی که تحلیل آن پس از این خواهدآمد.

3. ساده زیستی با پایین­تر بودن چند و چون مصرف، برای خود فرد توصیه شده است، نه آن که خانواده­ خویش را وادار سازد به کمتر از حدّ متعارف قناعت کنند با آن که تمکنّ مالی و در آمد کافی برای تأمین رفاه آنان را دار می­باشد. یا آن که از آراستن خود برای آنان دریغ نماید. بنابراین، اصل ساده زیستی، با آموزه­هایی که گشایش در زندگی برای خانواده را مورد تأکید قرار داده و یا حدّ متعارف را ملاک قرار داده­اند، منافاتی پیدا نمی­کند.

ص: 170


1- . نک: شیخ کلینی، الکافی، ج5، ص71.
2- . هر چند در این مورد نیز، به واقع حدّ متعارف موجود، مدّ نظر قرا می­گیرد.
3- . نک: ایروانی، جواد، اخلاق اقتصادی، ص157.
4- . تاریخ، نمونه­های فراوانی از دانشمندان را به خود دیده است که سالیانی دراز و گاه تا پایان عمر، در سخت­ترین شرایط معیشتی زندگی نمودند و مشکلات را به جان خریدند تا کاروان دانش را، گامی به پیش برند. یا مجاهدانی که در راه اعتلای دین و آئین الهی، از فرصت­های اقتصادی و اجتماعی خود چشم پوشیدند و یا ایثارگرانی که در اوج نیازمندی، حتی ضروری­ترین کالای مصرفی خود را به دیگری بخشیدند وخود به کمترین، بسنده کردند. قرآن، آنان را ستوده است. (برای نمونه نک: حشر/9، انسان/5، بلد 14- 18) روشن است که این وضعیت، عمومیت ندارد و عموم افراد و زمان­ها را در بر نمی گیرد، ضمن آن که در بیشتر موارد، فضیلتی آرمانی است نه تکلیفی الزامی. (نک: نهج البلاغه، حکمت 437)

دلیل این مدعا، روایاتی است که پیشتر به برخی ازآن­ها اشارت رفت. اکنون شماری دیگر از آن را بنگرید:

حَکَم بن عُتَیبه گوید:

«بر امام باقر علیه السلام وارد شدم و ایشان در خانه­ای آراسته بود و لباسی لطیفْ برتن داشت و عبایی رنگی بردوش داشت که اثر آن رنگ، بر دوشش مانده بود. من به خانه و شمایل ایشان نگریستم.

فرمود: ای حکم در این باره چه می گویی؟ گفتم: چه می­توانم بگویم، چون شما را به این وضع می­بینم؛ ولی از نگاه ما، این، رفتار جوانان تازه بالغ است. سپس به من فرمود: ای حَکَم! چه کسی زینتی را که خداوند برای بندگانش منظور کرده و یا روزی های حلال را حرام کرده است؟ این، از آن چیزهایی است که خداوند برای بندگانش قرار داده ا ست. امّا این خانه­ای که می بینی، خانة همسر من است و تازه ازدواج کرده­ام. خانة من، همان است که می شناسی.»(1)

حسن زَیّات بصری گوید:

«با دوستم، نزد امام صادق علیه السلام رسیدم. ایشان در خانه ای آراسته نشسته بود و شالی رنگی، بر خود داشت. محاسنش را [نیز] مرتب کرده و [به چشمانش] سُرمه کشیده بود... وقتی برخاستیم به من فرمود: حسن! گفتم: بله. فرمود: صبح که شد، با دوستت پیش من بیا. گفتم: فدایت گردم! چشم. صبح که شد، خدمت ایشان رسیدم. دیدم ایشان در خانه­ای است که جز حصیر، چیزی درآن نیست، و پیراهنی خشن برتن دارد. آن­گاه رو به دوستم کرد و فرمود: برادر بصری! دیروز که به این جا آمدی، من درخانه همسرم بودم و دیروز، روز او بود و خانه و اثاث، متعلّق به او بود. او خود را برایم آراسته بود. من هم لازم بود که خود را همانند او برایش بیارایم. چیز ناروایی به دلت راه پیدا نکند.»(2)

آراستگی ظاهر که در روایات بدان تأکید شده، اصولاً منافاتی با ساده زیستی حتّی

ص: 171


1- . نک: شیخ کلینی، الکافی، ج6، ص446.
2- . نک: همان، ص448.

به معنای پایین بودن چند وچون مصرف ندارد. چه، شخص می­تواند در عین حال که در مصارف شخصی و حتّی آراستگی و آرایش خود، اصل ساده زیستی را رعایت می­کند، در انظار عمومی، به شکل مطلوب و مناسب (با لباس­هایی تمیز، معطرّ و...) حضور یابد.

در سیرة امام رضا علیه السلام آمده است:

«کان جلوس الرضا علیه السلام فی الصیف علی حصیرٍ وفی الشتاء علی مسح، ولبسه الغلیظ من الثیاب حتّی إذا برز للناس تزّین لهم:(1) امام رضا علیه السلام در تابستان روی حصیری و در زمستان، روی گلیمی مویین می­نشست، و جامة ایشان خشن بود. امّا وقتی میان مردم حضور پیدا می­کرد، خود را برای آنان می آراست.»

و در سیره رسول خدا صلی الله علیه و آله آمده است:

«ولقد کان یتجمّل لاصحابه فضلاً علی تجمّله لأهله:(2) آن حضرت، افزون بر آراستگی برای خانواده خود، برای اصحابش نیز خود را می آراست.»

نقش زمان و شرایط اقتصادی در جامعه نیز، در سطح ساده زیستی مؤثر است. در یک جامعة مرفّه که امکانات فراوانی در اختیار افراد قرار دارد، سطح ساده زیستی بی تردید بالاتر از جامعه­ای فقیر و محروم است. بنابراین، نوع کالاهای مصرفی اولیای الهی (همچون نانِ جو، لباس خشن و مرکبی چون قاطر، یا وسایلی چون کوزه) نبایستی به عنوان معیار قرار گیرد. چنان که به طور کلی در دیگر مباحث اقتصادی نیز، مصداق، معیار نیست. چه، پیوسته در حال تغییر و تحوّل­اند. آن چه معیار قرار می گیرد، اصل ساده زیستی با توجه به نکاتی است که در بحث مرزها و چیستی آن، یاد کردیم.

هشت. آثار مثبت ساده زیستی

ساده زیستی، با تحلیلی که ارائه گردید، آثار مثبت فراوانی در عرصه­های گوناگون فردی و اجتماعی دارد که فلسفه تأکید بر این اصل در آموزه­های دینی را نشان می­دهد.

ص: 172


1- . شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا علیه السلام، ج1، ص192.
2- . شیخ حرّ عاملی، وسائل الشیعه، ج3، ص344.

در عرصة اقتصادی، نفی مصارف زائد و تجمّلاتی و کاستن از هزینه­های خانواده و جامعه، از هدر رفتن امکانات و سرمایه­ها پیش گیری می­کند و رشد و پیشرفت اقتصادی را نوید می­دهد.

مُدگرایی افراطی، تنوع طلبی بیش از حدّ متعارف، زیاده روی در خرید و مصرف لوازم آرایشی، محیط آرایی جدید و هرساله منزل، عوض کردن مکررّ وسایل شخصی و لوازم و مبلمان منزل، همه و همه، گوشه­هایی از نابسامانی­های اقتصادی یک جامعه است که راه حل اساسی آن، نهادینه شدن فرهنگ ساده زیستی به مفهوم صحیح خود است. نیک روشن است که در ترویج و تبلیغ این فرهنگ، بایستی از هرگونه افراط و مبالغه نگری و دعوت به زهد افراطی و رهبانیت پرهیز نمود. چه، در این صورت، زمینة پذیرش اندکی در جامعه خواهد داشت.

در عرصة اجتماعی، زمینة مفاسد ناشی از تجمّل­گرایی و مُدپرستی را محدود می سازد. اموری چون تحریک افراد به دست یافتن به فعالیت های ناسالم اقتصادی، اختلاس و سرقت برای کسب در آمد بیشتر.

کاستن از فضای توهین و تحقیر محرومان و حسرت اقشار کم درآمد، به بهداشت روانی جامعه و آرامش روحی افراد کمک می­کند و سطح رضایتمندی از زندگی را برای عموم مردم، افزایش می دهد. این به نوبه خود، شور و نشاط افراد را فزونی می بخشد. امام علی علیه السلام در حدیث پیش گفته فرمود:

«آن که به مقدار کفافْ بسنده کند، آسایش خود را فراهم ساخته است.»(1)

روشن است سخن امام علیه السلام در سطح ملّی نیز نمود می­یابد.

ساده زیستی در بُعد اخلاقی، زمینة رذیلت­هایی همچون فخر فروشی، چشم و هم چشمی و تکّبر را ناهموار می­سازد و به معیار قرار گرفتن ارزش­های اصیل انسانی و اخلاقی و رشد شخصیت افراد، کمک می­کند.

ص: 173


1- . نهج البلاغه، حکمت 371.

ساده زیستی در عرصة سیاسی، از وابستگی­های ناشی از مصرف بی­رویه و وارد کردن کالاهای لوکس و تجمّلاتی تا حدّ زیادی جلوگیری می­کند و به سبب آثار مثبت اقتصادی و علمی آن، اقتدار حکومت و جامعة اسلامی را نزد جهانیان فزونی می­بخشد.

در بُعد تربیتی، نفی مصارف ناشی از هوای نفس و پاره­ای سختی­های نسبی برخاسته از اصل ساده زیستی، به طور طبیعی فرد را مقاوم ساخته و زمینة رشد و پیشرفت او را فراهم می­آورد. اظهار نظرهای علمی در این باره نشان می­دهد افرادی که از هر جهت در رفاه کامل قرار دارند و هیچ­گونه دشواری را تجربه نمی­کنند، ضعیف و آسیب پذیر می­گردند، کودکانی که تمامی امکانات و وسایل رفاهی برایشان فراهم آمده است، افرادی بی عرضه و سست خواهند شد که در برابر سختی­ها، شکننده و در برابر خوشی ها، بی تفاوت خواهند بود. این بدان روست که آدمی، با دشواری­ها به رشد می رسد و کمال و سعادت او، از دلِ سختی­ها برون می آید.(1)

نه. راهکارهای ایجاد روحیة قناعت

در آموزه های دینی، برای به دست آوردن روحیة قناعت و ساده زیستی، به راهکارهایی اشاره شده که در این مجال صرفاً به دو روایت در این باره، بسنده می کنیم:

امام صادق علیه السلام فرمود:

«أنظر الی من هو دونک ولاتنظر الی من هو فوقک فی المقدرة، فإنّ ذلک اقنع لک بما قسّم لک:(2) به کسی نگاه کن که پایین­تر از توست و به آن که در توان [اقتصادی] بالاتر از تو می­باشد، چشم مدوز، چه، این کار، تو را به آن چه برایت قسمت شده، قانع­تر می­سازد.»

نیز فرمود:

«اقنع بما قسّم الله لک ولاتنظر الی ما عند غیرک ولاتتمن ما لست نائله فإنّه من قنع

ص: 174


1- . نک: مطهری، مرتضی، عدل الهی، صص149- 154.
2- . شیخ صدوق، علل الشرایع، ج2، ص559؛ حرّانی، حسن بن علی بن شعبه، تحف العقول، ص360.

شبع...:(1) به آن چه خداوند برایت قسمت نموده قانع باش و به آن چه نزد غیر توست چشم مدوز و چیزی را که بدان نمی­رسی آرزو مکن، چرا که هرکس قناعت ورزید، سیر گشت...»

ح) همدردی در تنگناهای اقتصادی

اشاره

از دیگر اصول و شاخصه­های مصرف آن است که آدمی، وضعیت عمومی اطرافیان و مردم جامعه را در نظر گیرد و در تنگناهای اقتصادی و شرایط دشوار، الگوی مصرفی خویش را تغییر دهد.

از دیدگاه قرآن کریم، بین افراد جامعه اسلامی، پیوند اخوّت برقرار است.(2) وآنان، بسان اعضای یک خانواده­اند. در سخن فرازمند امام صادق علیه السلام نیز چنین آمده که مؤمنان، چونان اعضای یک پیکرند و در آسایش و دردمندی و اندوه و شادی، با یکدیگر شریکند.

«المؤمن أخو المؤمن کالجسد الواحد، إن اشتکی شیئاً منه وجد ألم ذلک فی سائر جسده:(3) مؤمن برادر مؤمن است، به سان پیکری واحد که چون عضوی از آن، به درد و شکوه درآید، دردِ آن را در دیگر [اعضای] پیکرش می یابد.»

بر این اساس، فرد با ایمان به خود اجازه نمی­دهد درد و رنج اطرافیان را ببیند، و آن گاه بی هیچ واکنشی به زندگی رفاه آمیز خود ادامه دهد.

نیک روشن است که همدردی با محرومان، گاه در قالب هم سطحی با آنان در مقدار و نوع مصرف نمود می­یابد، آن سآن که در حدیث پیش گفته از امام صادق علیه السلام بدان اشارت رفت؛ امام علیه السلام در سالی که شرایط اقتصادی بر مردم مدینه دشوار گردید، الگوی مصرف خانواده خود را از گندم، به نیمی گندم و نیمی جو تغییر داد.(4)

ص: 175


1- . شیخ کلینی، الکافی، ج8، ص234.
2- . نک: حجرات(49)، آیة10؛ بقره(2)، آیة178؛ آل عمران(3)، آیة103.
3- . شیخ کلینی، الکافی، ج2، ص166.
4- . نک: همان، ج5، ص166. گفتنی است که هم سطحی با محرومان، در صورت فراگیر شدن محرومیت و فشار اقتصادی بر توده­های مردم، مطلوبیت فراوان می­یابد و نه صرف وجود تعداد اندکی محروم. چه، به طور معمول، همیشه اندک محرومانی در سطح جامعه وجود دارند. لیک ناگفته پیداست که در چنین صورتی نیز، کمک مالی و عاطفی به همان تعداد اندک نیازمند نیز، یک اصل است، که پس از این خواهد آمد.

همچنین همدری با محرومان گاه در قالب کمک مالی به آنان(1) و دیگر بار به شکل بروز ندادن داشته­ها و امکانات مالی در جمع آنان ظهور می یابد. تا از نظر روانی، آنان تحت فشار قرار نگیرند.(2)

یک. ایثار مطلوب و رعایت بیشترین بازدهی

ایثار و ترجیح دادن دیگران بر خود در امور مالی، از زیباترین جلوه های انسانیت و ایمان است که قرآن آن را ستوده است.

{وَیُؤْثِرُونَ عَلی أَنْفُسِهِمْ وَلَوْ کانَ بِهِمْ خَصاصَةٌ:(3) و هر چند در خودشان احتیاجی [مبرم] باشد، آنها [مهاجران] را بر خودشان مقدّم می دارند.}

{وَیُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلی حُبِّهِ مِسْکیناً وَیَتیماً وَأَسیراً:(4) غذای (خود) را با این که به آن علاقه (و نیاز) دارند، به «مسکین» و «یتیم» و «اسیر» می دهند.}

روایات نیز، بر این نکته تأکید کرده اند. برای نمونه بنگرید:

«أیّ الصدقة أفضل؟ قال: جهد المقل:(5) از امام سؤال شد: کدام صدقه بهتر است؟ فرمود: تلاش نادار.»

دو. تعارض ایثار با میانه روی

آن چه در این جا نیازمند تأمل می باشد آن است که مرز ایثار چیست و آیا اصل میانه روی، با بحث «ایثار» و ارزش بودن آن تعارضی ندارد؟ چه، آموزه های دینی، از

ص: 176


1- . برای نمونه نک: همان، ج2، ص201.
2- . نک: شیخ حرّ عاملی، وسائل الشیعه، ج8، ص303.
3- . حشر(59)، آیة9.
4- . دهر(76)، آیة8.
5- . شیخ کلینی، الکافی، ج4، ص18؛ شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج2، ص70؛ سجستانی، سلیمان بن اشعث، سنن ابی داود، ج1ص326.

یکسو به رعایت میانه روی و پرهیز از افراط در کمک های مالی به محرومان فرمان داده اند و رعایت میانه روی، در گرو اولویت دادن به نیاز های فرد می باشد. از سوی دیگر، ایثار مالی را در سخت ترین شرایط، ستایش کرده اند.(1)

در پاسخ این پرسش، وجوهی یاد شدنی است.

برخی گفته­اند: این مسأله بستگی به اشخاص و حالات آنان دارد؛ برای افرادی که درجة بالایی از ایمان و توکّل و صبر را دارند ایثار بهتر است ولی برای عموم مردم که در چنین سطحی نیستند، میانه روی فضیلت دارد.(2)

این پاسخ، ناتمام است، چرا که مخاطب آیه شریفه {وَلا تَجعَل یدک مَغلُولةً اِلی عُنُقِکَ...}(3) که به لزوم میانه روی در انفاق فرمان می دهد، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله است؛ معصومی که در اوج ایمان، توکّل و استقامت است. شأن نزول هایی که در منابع تفسیری نقل شده نیز، مؤید این مطلب است.(4)

وجه دیگر این است که از پاره­ای روایات استفاده می­شود ایثار، در صدر اسلام که مسلمانان در فقر و دشواری به سر می بردند، فضیلت داشت، ولی سپس این حکم، به وسیله آیات دلالت کننده بر رعایت اعتدال، نسخ گردید.(5)

این پاسخ نیز از چند جهت قابل خدشه است: نخست، علاوه بر این که نسخ نیازمند به دلیل قطعی است،(6) آیات فرمان دهنده به اعتدال، در سوره­هایی واقع­اند که در سال های

ص: 177


1- . نک: شهید اوّل، الدروس، ج1، ص255؛ محقّق اردبیلی، مجمع الفائدة، ج4، ص287 و زبدة البیان، ص199؛ نووی، محیی الدین، المجموع، ج6، ص234؛ ابن عابدین، محمّد امین بن عمر، حاشیه ردّ المختار، ج2، ص391؛ عبد الله بن قدامه، المغنی، ج2، ص706؛ ابن قدامه، عبدالرحمن، الشرح الکبیر، ج2، ص716.
2- . نک: محقّق اردبیلی، زبدة البیان، ص199؛ ابن قدامه، عبدالله، المغنی، ج2، ص607؛ علاّمه مجلسی، بحار الأنوار، ج74، ص250.
3- . اسراء(17)، آیة29: «و دستت را برگردنت زنجیر مکن [و ترک انفاق منما]...»
4- . نک: طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج5- 6، ص635.
5- - نک: علاّمه مجلسی، بحار الأنوار، ج74، ص250.
6- . نک: خویی، سید ابوالقاسم، البیان، ص285.

آغازین بعثت نازل شده اند.(1) یعنی زمانی که مسلمانان در سختی و فقر بودند.

نکته دیگر روایات فراوانی است که از ایثار پیامبر صلی الله علیه و آله تا پایان عمر شریفشان و اهل بیت ایشان خبر می دهد. عایشه، می­گوید:

«پیامبر صلی الله علیه و آله تا آخر عمر، سه روز پی در پی از غذا سیر نشد؛ اگر می­خواستیم می توانستیم سیر شویم ولی ایثار می نمودیم».(2)

همچنین، امام باقر علیه السلام می­فرمایند:

«نه! به خدا قسم، هرگز پیامبر صلی الله علیه و آله از آغاز بعثت تا پایان عمر، سه روز متوالی از نان گندم سیر نشد؛ نمی­گویم چیزی نداشت که خود را سیر نماید، بلکه گاه به یک نفر، صد شتر می­بخشید...»(3)

بنابراین، چطور ممکن است بپذیریم که فضیلت والای ایثار، به طور موقت تشریع شد و سپس به کلی از نظام ارزشگزاری اسلام، حذف گردید!

پاسخ دیگری که بیان شده این که «ایثار» نسبت به خود فرد، افضل است ولی شخص نسبت به خانواده­اش، حق چنین کاری را ندارد.(4) به نظر می­رسد روایاتی که بر تأمین نیازهای خانواده مقدم بر دیگران تأکید دارند، دلیل این وجه باشد، همچون:

«کفی بالمرء اثماً أن یضیع من یقوت:(5) در گناه شخص، همین بس که افراد تحت تکفل خود را [رها کند و] تباه سازد.»

این پاسخ، گر چه قابل توجه است، لیک از جامعیت برخوردار نیست.

دستور به اعتدال در جایی است که بخشش فراوان، سبب نابسامانی های فوق العاده­

ص: 178


1- . سورة إسراء از سُور عتاق می باشد؛ یعنی آنچه در ابتدای بعثت نازل شده است. نک: رامیار، محمود، تاریخ قرآن، ص597.
2- - نک: فیض کاشانی، محسن، المحجة البیضاء فی شرح الاحیاء، ج6، ص79.
3- . نک: شیخ کلینی، الکافی، ج8، ص130.
4- . نک: شهید اوّل، الدروس، ج1، ص255؛ محقّق اردبیلی، زبدة البیان، ص199؛ ابن قدامه، عبدالرحمن، الشرح الکبیر، ج2، ص716؛ بهوتی، منصور بن یونس، کشف القناع، ج2، ص341.
5- . محدث نوری، مستدرک الوسائل، ج13ص58؛ احمد بن حنبل، المسند، ج2، ص160؛ نیز نک: شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج6، ص171.

ای در زندگی خود انسان گردد و به تعبیر قرآن، آدمی، بدین سان «ملوم و محسور»(1) شود، یا این که ایثار، سبب ناراحتی و فشار بر فرزندان آدمی گردد و نظام خانوادگی­اش را به خطر افکند، (2) به ویژه در جایی که در خواست کننده­، نیاز کمتری داشته باشد، و در صورتی که هیچ یک از این ها تحقق نیابد، به طور مسلّم ایثار بهترین راه است.

پاسخ مناسب دیگر این است که رعایت اعتدال، حکمی عام، و ایثار، حکمی خاص می باشد که مربوط به موارد معینی است. چرا که عدالت، با همه قدرت و شکوه و تأثیر عمیقش، در مواقع بحرانی و استثنایی به تنهایی کارساز نیست، بلکه ایثار و گذشت و فداکاری نیز لازم است؛(3) بدین جهت خداوند، هم به «عدل» فرمان داد و هم «احسان»: {اِنَّ اللهَ یأمُرُ بِالعَدل وَالإِحسانِ}(4) بدین ترتیب، عدل و اعتدال مبنای زندگی عمومی قرار می­گیرد و احوال مردم بدان انتظام می­یابد، و ایثار و احسان، حالتی استثنایی است که در مواقع خاص انجام می­گیرد. امیر مؤمنان علیه السلام در پاسخ به این پرسش که: «عدل بهتر است یا جود؟»، فرمود:

«عدل، هر چیزی را در جای خود قرار می­دهد، امّا جود، امور را از جریان و مدار اصلی خود خارج می­کند. عدالت، اساس و اداره کنندة همگانی است و جُود، امری عارضی است که در مواقع خاص انجام می­پذیرد، پس عدل [در نظام اجتماعی بشر] شریف تر و بهتر است».(5)

استاد مطهری می­گوید:

«جُود و ایثار را نمی­توان مبنای اصلی زندگی عمومی قرار داد و بر اساس آنها مقرارت و قانون، وضع و اجرا نمود. اگر جُود و احسان و ایثار، تحت قانون و مقرارت لازم الإجراء در آید دیگر جُود و احسان و ایثار نام ندارد. جُود و ایثار،

ص: 179


1- . نک: اسراء(17)، آیة29.
2- - نک: مکارم شیرازی، ناصر و دیگران، تفسیر نمونه، ج12، ص98.
3- . نک: همان، ج11، صص367- 368، و ج12، ص98.
4- . نحل(16)، آیة90.
5- . نهج البلاغه، ترجمه و شرح فیض الاسلام، حکمت429.

وقتی جُود و ایثار است که هیچ قانون و مقرارتی حتمی و لازم الإجراء نداشته باشد و آدمی صرفاً به خاطر کرم و بزرگواری و گذشت و نوعدوستی و بلکه حیات دوستی، جود کند. بنابراین، عدل از جود افضل است»(1)

توجه به سطح نیازها نیز کارگشا است: هرگاه نیاز شخص، بیش از دیگران و درآمد محدود وی تنها پاسخگوی نیازهای اساسی خودش باشد، مصارف شخصی بر هزینه کردن برای دیگران اولویت دارد. در چنین شرایطی، در واقع انجام یک واجب (تأمین نیازهای فرد و خانواده­اش) با یک فضلیت اخلاقی (ایثار) تزاحم می­یابند. نیک روشن است که انجام واجب مقدم می­باشد. لیک از آن جا که بهره­مندی از امکانات، یک «حق» است، هر فردی می­تواند از حق خویش به سود دیگران بگذرد.

پیشتر این روایت را بازگو نمودیم که امام صادق علیه السلام می فرمایند:

«در کاری که زیانش بر تو، بیشتر از سود آن برای برادرت است، وارد نشو.»(2)

همچنین، قرآن کریم، در پاسخ به این پرسش که از چه اموالی انفاق کنند، مازاد بر درآمد را بیان فرموده است:

{وَیَسْئَلُونَکَ ما ذا یُنْفِقُونَ قُلِ الْعَفْوَ:(3) و از تو می پرسند: چه چیزی انفاق کنند» بگو: ما زاد [بر نیازمندی خود] را.}

امام باقر علیه السلام فرمود:

«العفو ما فضّل عن قوت السنة:(4) عفو چیزی است که از هزینه سال، اضافه آید.»

از امام صادق علیه السلام منقول است:

«الوسط من غیر اسراف ولا إقتار:(5) حدّ وسط بدون زیاده روی و سخت گیری.»

ص: 180


1- . مطهری، مرتضی، بیست گفتار، ص13.
2- . شیخ کلینی، الکافی، ج4، ص32.
3- . بقره(2)، آیة219.
4- . طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج2، ص558. گفتنی است تحدید به «سال» برای محاسبة هزینه های زندگی، ممکن است ناظر به شرایط زمان امام علیه السلام باشد که به طور معمول، هزینه زندگی یکساله خود را، از بیت المال یا سایر موارد، ذخیره می­کردند.
5- . همان.

نیک روشن است که این دو معنا با یکدیگر ارتباط دارند، یعنی آدمی موظف است آن بخش از اموال را انفاق کند که زائد بر نیازمندی­های خود وخانواده­اش باشد واین همان «حد وسط» است. روایاتی همچون «ابدأ بمن تعول»(1) و نیز روایت ذیل، مؤید این مدعا است:

«سماعه گوید: از امام صادق علیه السلام در بارة مردی پرسیدم که تنها غذای همان روز خود را دارد، آیا آن را به کسی که هیچ ندارد ببخشد؟ و [نیز، ] کسی که غذای یک ماه را دارد [آیا می­تواند] به پایین­تر از خود ببخشد؟ [کسی نیز که] غذای یک سال را دارد همین گونه؟ [آیا به پایین­تر از خود کمک کند؟] یا آن که تمام این موارد، همان حدّ کفایتی است که برآن ملامتی نیست؟ فرمود: این جا دو مساله است: [نخست آن که شخص از سهم خود ایثار کند] که با فضیلت ترین شما، [چنین] کسی است که بر ایثار و ترجیح دیگران بر خود، رغبت فزون تری داشته باشد، چرا که خداوند عزّوجل می فرماید: «و هر چند در خودشان احتیاجی [مبرم] باشد، آنها [مهاجران نیازمند] را بر خودشان مقدّم می دارند.» و امر دوم، [ایثار نکردن از سهم خانواده و مقدم داشتن آنان است که در این صورت] بر حدّ کفاف، ملامتی نیست و دست فراتر بهتر از دست فروتر است و از خانواده خود آغاز کن.»(2)

در شرایط دشوار و اضطراری که هم شخص به پول یا کالایی نیازمند است و هم دیگران و نیاز هر دو، در یک سطح باشد نیز، همان حکم جاری است. لیک ایثار و ترجیح دیگران بر خود، اهمیت فزون تری می­یابد.

سه. انفاق از مازاد درآمد

انفاق بخشی از مازاد درآمد در راه خدا، یکی از اصول و ارزش های اسلامی حاکم بر مصرف است. در قرآن کریم، بیش از 190 آیه (حدود 3% کل آیات) به این موضوع

ص: 181


1- . شیخ کلینی، الکافی، ج4، صص26 و 46.
2- . همان، ج4، ص18.

اختصاص یافته است که در فصل بعدی به برخی از آنها و نیز روایات مربوطه، اشاره خواهد شد.

یادکردنی است نتیجه بسیاری از اصول یادشده، زمینه را برای انفاق، فراهم می سازد. برای نمونه، رعایت حدّ میانه و پرهیز از زیاده روی در مصرف، در کنار روحیة قناعت و ساده زیستی، صرفه جویی در مصرف کالاها و امکانات را موجب می گردد و زمینه مشارکت بیشتر در انفاق مالی را مهیّا می کند.

نکتة دیگر آن که در بینش اسلامی، هزینه کردن مازاد درآمد در کارهای خیر و کمک به محرومان، در قالب اصل «نیاز» قرار می گیرد. چه، نیازهای انسان، گاه دنیوی است و گاه در آینده و اخروی. پاداش انفاق در راه خدا، از نیازهای اخروی به شمار می رود. ضمن آن که انفاق، در عین حال که گونه ای از مصرف است، توزیع مجدّد امکانات به نفع محرومان نیز می باشد.

نیک روشن است در مورد کمک مالی به محرومان، اولویت ها بایستی رعایت گردد. چنان که پیشتر گذشت.

ط) توجه به متغیّرها (سنّ، جسم، جغرافیا و...)

اشاره

در کنار اصول فراگیر پیش گفته، متغیّرهایی نیز وجود دارد که در تعیین مقدار و نوع مصرف تأثیر دارد و در آموزه­های دینی مورد توجه قرار گرفته است.

یک. سنّ و سال

نیک روشن است که نیازهای آدمی، به تناسب سنّ و سال او دستخوش دگرگونی می­شود و از این روی، الگوی مصرف نیز در سنین مختلف، تفاوت­هایی پیدا خواهد کرد. در روایات، به این نکته توجه شده است. برای نمونه:

امام رضا علیه السلام فرمود:

ص: 182

«اذا اکتهل الرجل فلا یدع ان یأکل باللیل شیئاً فإنّه أهدی للنوم وأطیب للنکهة:(1) هرگاه کسی پا به سنّ گذاشت، خوردن چیزی در شب را ترک نکند، چرا که این کار، خواب را آرام­تر و بوی دهان را خوش­تر می­سازد.»

امام صادق علیه السلام به مفضّل فرمود:

«...یستحب للرجل إذا اکتهل أن لایبیت إلاّ وفی جوفه طعام:(2) شایسته است شخصی که به سنّ بالا رسیده، شب را به صبح نرساند جز آن که در شکمش غذایی باشد.»

با توجه به روایات دیگر که برخوردن شام -هرچند کم - برای همه تأکید کرده­اند،(3) روایات یادشده، اهمیت فزون­تر این کار را برای افراد مسنّ خاطرنشان کرده­اند.

در روایتی دیگر از امام صادق علیه السلام، در بارة مصرف روغن برای افراد مسنّ، آمده:

«إنّنی لأکرهه للشیخ:(4) من آن را برای فرد پیر، نامطلوب می­دانم.»

این بدان روست که عوارض ناشی از مصرف زیاد روغن برای افراد پیر، بسی بیشتر است.

دو. فصول مختلف، مناطق جغرافیایی، آب و هوا

عامل متغیّر دیگر در تعیین الگوی مصرف، فصل­های مختلف سال وآب و هوای مناطق مختلف جغرافیایی است. در روایات، بدین نکته نیز اشاره شده و برای نمونه در سیره معصومان علیه السلام، در فصول مختلف، نوع پوشاک متفاوتی گزارش شده است.(5)

فقیهان نیز، تصریح کرده­اند که مرد بایستی در تأمین نیازهای خانواده خود، فصول سال، سردی و گرمی هوا، و مناطق جغرافیایی و شرایط آنها را در نظر گیرد و لباس و دیگر وسایل مورد نیاز هر کدام را، در حدّ متعارف فراهم آورد.(6)

ص: 183


1- . شیخ کلینی، الکافی، ج6، ص288.
2- . برقی، احمد بن محمّد بن خالد، محاسن، ج2، ص422.
3- . نک: شیخ کلینی، الکافی، ج6، صص288- 289.
4- . همان، ص335.
5- . نک: همان، ص451.
6- . نک: شهید ثانی، مسالک الأفهام، ج8، ص461؛ بحرانی، یوسف، الحدائق الناضره، ج25، ص123؛ نجفی، محمّد حسن، جواهر الکلام، ج31، صص334 و 340.

بنابراین، جمود بر نوع و مقدار خاصی از مصرف، که در زمان معصومان رایج بوده و ناشی از نیازهای برخاسته از آب و هوا و مناطق جغرافیایی ویژه بوده است، روا نیست.

سه. داخل و بیرون خانه (حریم خصوصی و عمومی)

نوع پوشش، زینت و آرایش، از دیدگاه آموزه­های دینی، در داخل خانه و حریم خصوصی افراد، با بیرون از خانه و حریم عمومی، تفاوت می­یابد. این تفاوت از آن روست که از یکسوی، آبرو و شخصیت اجتماعی آدمی باید حفظ شود و ظاهر ناآراسته و پوشش نامناسب، آن را مخدوش می­سازد. بدین جهت در سیره امام رضا علیه السلام -که پیشتر یاد کردیم- آمده است: «آن حضرت...روی حصیر... و گلیم می نشست... امّا وقتی میان مردم حضور می یافت، خود را برای آنان می آراست.»(1) و از دیگر سوی، نوع آرایش نباید در حدّی افراطی و زننده باشد که فرهنگ مُدپرستی را ترویج نموده یا تحریک کننده باشد. و این گونه است که -برای نمونه- برآرایش و آراستگی زن و شوهر برای یکدیگر در داخل خانه و حریم خصوصی تأکید می شود.(2) و در مقابل از آرایش­ها و پوشش­های تحریک کننده در سطح جامعه، نهی می­گردد.(3) چنان که در فصل بعدی به تفصیل خواهد آمد.

چهار. زمان های ویژه

در زمان­های ویژه، همچون اعیاد و جشن­های مذهبی یا ملّی، شایسته است تنوع و گشایشی در مصرف ایجاد گردد و از نظر چند و چون خوراک، پوشاک و احیاناً خرید شیرینی و مانند آن با زمان­های دیگر تفاوت وجود داشته باشد. امام صادق علیه السلام درباره وظایف شوهر در تأمین نیازمندی­های خانواده فرموده­اند:

ص: 184


1- . نک: شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا علیه السلام، ج2، ص178.
2- . نک: شیخ حرّ عاملی، وسائل الشیعه، ج14، صص118و 183.
3- . نک: نور(24)، آیة31

«ولایدع أن یکون للعید عندهم فضل فی الطعام أن یسنی من ذلک شیئاً لایسنی لهم فی سائر الایام:(1) از این کار، فروگذار نکند که برای عید، افزایشی در خوراکی قرار دهد و برای آنان در این روز چیزی فراهم آرد که در دیگر روزها فراهم نمی آورد.»

ی) پرهیز از مصارف ممنوع

بر اساس آموزه های دینی، مصارف ممنوعی وجود دارد که مایة فساد و تباهی و به زیان فرد و جامعه است که در فصل بعدی به آن خواهیم پرداخت.

افزون برآن، مصارفی که اسراف، تبذیر و اتلاف مال و امکانات باشد نیز، ممنوع است که در مجالی دیگر به تفصیل بحث می­شود.

روایات، هرگونه هزینه نمودن در راه حرام را ممنوع دانسته اند. برای نمونه:

امام علی علیه السلام فرمود:

«بخشیدن این مال برای بندگی خدا، بزرگ­ترین نعمت، و دادن آن در راه نافرمانی خداوند، از هر چیز، محنت­بارتر است.»(2)

نیز فرمود:

«دارایی خویش را در راه گناهان صرف مکن؛ زیرا آن­گاه، بدون عمل [صالح]، نزد خدا خواهی رفت.»(3)

2. الگوهای مصرفی ویژه و اصول حاکم بر آنها

اشاره

آن چه تاکنون یادشد، اصول و شاخصه­هایی بود که عموم مردم در مصارف خویش در نظر می­گیرند و بر اساس آنها، نوع، مقدار و به طور کلی الگوی مصرف خود را تنظیم می­نمایند.

لیک در مواردی خاص، اصول دیگری وجود دارد که به آنها می پردازیم:

ص: 185


1- شیخ کلینی، الکافی، ج5، ص512.
2- نک: لیثی واسطی، علی بن محمّد، عیون الحکم و المواعظ، ص143.
3- . نک: همان، ص525.

الف) الگوی مصرف ویژه حاکمان

بر خلاف نظام اقتصادی سرمایة­داری و نظام­های مبتنی بر زور، ثروت و قدرت در طول تاریخ، که پیوسته حاکمان و زمامداران از برخوردارترین و مرّفه­ترین اقشار در جامعه بوده و هستند، در نظام اقتصادی اسلام، حاکمان و کسانی که در رأس امور قرار دارند، بایستی الگوی مصرفی مشابه کم درآمدترین اقشار جامعه داشته باشند، تا از یکسوی درد محرومان را لمس نمایند و از دیگر سوی، آرامش روانی برای آنان ایجاد نمایند.

امیر مؤمنان علیه السلام در چند مورد، بدین نکته تصریح کرده­اند، از جمله: امام علیه السلام در پاسخ یکی از اصحاب خود که از سادگی لباس و غذای حضرت الگو گرفته بود، فرمود:

«ویحک، إنّی لستُ کأَنْت، إن الله فرض علی أئمّة العدل أن یُقدّروا أنفسهم بضعفة الناس کیلا یتبیَّغ بالفقیر فقْره:(1) وای بر تو، من همانند تو نیستم، خداوند بر پیشوایان حق واجب کرده که خود را با مردم ناتوان همسو کنند، تا فقر و نداری، تنگدست را به هیجان نیاورد، و به طغیان نکشاند.»

و در نامه معروف خود به عثمان بن حنیف چنین نوشت:

«ألا وإنّ إمامکم قد اکتفی من دنیاه بطِمْرَیْه، ومن طُعمه بقُرصیه. ألا وإنّکم لا تقدرون علی ذلک ولکن أعینونی بورع واجتهاد، وعقة وسداد. فوالله ما کنزتُ من دنیاکم تبرا، ولا ادخرت من غنائمها وفراً... أأقنع من نفسی بأن یقال أمیر المؤمنین ولا أشارکهم فی مکاره الدهر، أو أکونَ أسوة لهم فی جُشُوبَة العیش. فما خُلقت لیشغلنی أکل الطیبات کالبهیمة المربوطة همها علفها، أو المرسلة شغلها تقمُّمُها، تکترشُ من أعلافها وتلهو عمّا یراد بها:(2) آگاه باش! امام شما از دنیای خود به دو جامه فرسوده، و دو قرص نان رضایت داده است، بدانید که شما توانایی چنین کاری را

ص: 186


1- . نهج البلاغه، خطبه209؛ نیز نک: شیخ کلینی، الکافی، ج1، ص410.
2- . نهج البلاغه، نامه 45.

ندارید امّا با پرهیزکاری و تلاش فراوان و پاکدامنی و راستی، مرا یاری دهید. پس سوگند به خدا! من از دنیای شما طلا و نقره ای نیندوخته و از غنیمت های آن چیزی ذخیره نکرده ام... آیا به همین رضایت دهم که مرا امیرالمؤمنین خوانند؟ و در تلخی های روزگار با مردم شریک نباشم؟ و در سختی های زندگی الگوی آنان نگردم؟ آفریده نشده ام که غذاهای لذیذ و پاکیزه مرا سرگرم سازد، چونان حیوان پرواری که تمام همت او علف، و یا چون حیوان رهاشده که شغلش چریدن و پر کردن شکم بوده، و از آینده خود بی خبر است.»

این نکته نیز یادکردنی است که آن چه در مورد حاکم تأکید می­شود، ساده زیستی فراوان در مصارف شخصی خود اوست. بنابراین، امکاناتی که او برای انجام بهتر وظیفه خود در قبال مسئولیتی که بر عهده دارد، به کار می بندد، مسأله­ای جدا به شمار می آید. چه، او بر اساس نوع مسئولیت خود، بایستی از امکاناتی برخوردار باشد تا وظایف خویش را به بهترین شکل انجام دهد و گره از مشکلات مردم بگشاید. این، در واقع مصرف شخص وی تلقی نمی­گردد. برای مثال، اگر او جهت انجام وظایف خود، نیازمند مسافرت با هواپیما، یا نیازمند وسایل مُدرن است، باید در اختیار او قرار گیرد.

همچنین اگر نوع و مقدار مصرف کالایی خاص، به ویژه در مورد آراستگی ظاهر، موجب تحقیر او نزد مردم گردد، بایستی آن را به شکلی مطلوب و متعارف تغییر دهد. چه، خوار شدن او به عنوان حاکم اسلامی نزد افکار عمومی، مخدوش شدن عزّت کل جامعه و حکومت اسلامی است. ما این دو نکته را پیشتر در بحث تحلیل شأن به معنای صحیح آن، توضیح داده­ایم.

ضمن آن که امکانات مورد نیاز برای حفظ جان وی نیز، از محل بحث خارج بوده و مشول اصل ساده زیستی و اکتفا به حداقل، نمی­گردد.

با این حال، روایتی در کافی شریف نقل شده که به نظر می­رسد با روایات یاد شده، ناسازگار است. بنگرید:

«عباس بن هلال گوید: به امام کاظم علیه السلام عرض کردم: فدایت شوم، چقدر مردم

ص: 187

خوششان می­آید از کسی که غذای ساده بخورد و لباس خشن بپوشد و از خود فروتنی نشان دهد. امام علیه السلام فرمود: آیا نمی­دانی که یوسف علیه السلام، پیامبری پسر پیامبری بود، [با این حال] لباس­های ابریشم طلا بافت می­پوشید، و در مجالس آل فرعون می­نشست و حکم می­راند. پس مردم، به لباس او نیازی نداشتند، بلکه نیازمند عدالت او بودند. آن چه از امام مورد نیاز است، صرفاً آن است که هرگاه سخن می­گوید، راست باشد، و هنگامی که وعده می­دهد، عمل نماید و زمانی که حکم می­راند، عدالت کند. چرا که خداوند، هیچ غذا و نوشیدنی حلالی را حرام نکرده است، خواه کم باشد یا زیاد. زیرا، خداوند فرموده است: بگو چه کسی زینت خدا را که برای بندگانش خارج ساخته و روزی­های پاک را، حرام نمود؟»(1)

بر اساس این روایت، نوع مصرف شخصی حاکم، اهمیتی ندارد. آن چه مهم است این که عدالت را بر پا سازد و وظایف خویش را به درستی انجام دهد.

در مورد این حدیث و رفع تعارض ظاهری آن با روایات پیش گفته، چند نکته یادکردنی است:

نخست آن که سند روایت، به سبب وجود عباس بن هلال شامی که توثیق نشده(2) ضعیف است و از این روی، از نظر فقهی، قابل استناد نیست.

دوم آن که به فرض صحت، نکته­ای را بازگو می­کند که با روایات پیشین، ناسازگار نیست. پیشتر گفته­ایم که زمان و شرایط اقتصادی جامعه، در چند و چون مصرف تأثیر گذار است و بدین جهت، سیره عملی پیامبر صلی الله علیه و آله و علی علیه السلام، با امام صادق و ائمة متأخّر، تفاوت داشت و این، در سخن امام صادق علیه السلام به صراحت آمده است.(3) در زمان امیر مؤمنان علیه السلام، که شرایط اقتصادی برای عموم مردم چندان مناسب نبود و شرایط فرهنگی نیز اجازه می­داد، امام به مانند اقشار کم درآمد می­زیست که سطح بسیار پایینی بود و به

ص: 188


1- . نک: شیخ کلینی، الکافی ج6، صص453- 454.
2- . نک: خوئی، سید ابوالقاسم، معجم رجال الحدیث، ج10، ص272- 273.
3- . نک: شیخ کلینی، الکافی، ج6، ص442.

غذایی ساده و جامه­ای خشن، اکتفا می­فرمود. لیک در زمان امام کاظم علیه السلام، سطح زندگی عمومی بالا رفته بود. با این حال، شماری از مردم و به ویژه کسانی که گرایش های صوفیانه­ای داشتند، همچنان انتظار داشتند امام علیه السلام بسان علی علیه السلام، از غذای ساده و لباس خشن استفاده کند.(1) در حالی که نه زمان تحمّل چنین سطح مصرفی را داشت(2) و نه شرایط اقتصادی عموم مردم و حتّی اقشار کم درآمد تا این حدّ پایین بود. بدین جهت، امام علیه السلام شرایط را با شرایط زمان یوسف علیه السلام مقایسه فرمود. طبیعی است ساده زیستی حاکم در همه زمان ها به معنی ژنده پوشی و اکتفا به ضرورت­ها نیست. بنابراین روایت یاد شده، در راستای مقابله با جریانات صوفی­گری و رهبانیت طلبی آن زمان، ارزیابی می­شود.(3)

سوم: آن که امام علیه السلام خواسته­اند ضمن بیان نکته پیشین، این مطلب را نیز به مخاطب بفهمانند که وظیفه اصلی حاکمان، اجرای عدالت، صداقت در گفتار و عمل به وعده­ها است، که اگر این­ها به مرحله اجرا در نیاید، صرف ساده زیستی حاکم، کافی نیست.

این نکته نیز یادکردنی است که به فرض صحت حدیث، پوشیدن جامه­های طلا بافت و ابریشمی (به فرض که ابریشم خالص بوده) طبعاً مربوط به شریعت یوسف علیه السلام یا شریعتی که یوسف علیه السلام آن را تبلیغ می­کرد بوده است. چه، در شریعت اسلام، پوشش ابریشم خالص و طلا بافت، بر مردان ممنوع می­باشد.(4)

ب) الگوی مصرف از اموال عمومی و بیت المال

اشاره

استفاده از بیت المال، خواه برای مسؤلان و کارمندان و خواه برای عموم، شرایط

ص: 189


1- . مناظرات امام صادق علیه السلام با صوفیان آن زمان، تأییدی بر این سخن است.
2- . امام رضا علیه السلام فرمود: دوست داران بی بضاعت من، دوست دارند من روی نمد بنشینم و لباس خشن بپوشم ولی زمانه ما، آن را برنمی­تابد. نک: علاّمه مجلسی، بحار الأنوار، ج76، ص309.
3- . شاهد این سخن آن است که شبیه روایت یاد شده، از امام رضا علیه السلام نیز نقل شده است، زمانی که با جمعی از صوفیه مناظره می­فرمود. نک: همان، ج67، ص120.
4- . نک: طباطبایی یزدی، سید محمّد کاظم، العروة الوثقی، ج1، صص425- 426.

ویژه­ای دارد که شیوة مصرف آنها را از مصرف اموال شخصی، متمایز می­سازد. بنگرید:

یک. نهایت صرفه جویی و سخت گیری

یکی از مهم ترین اصول در بهره گیری از اموال عمومی، اعمال نهایت صرفه جویی و سخت­گیری است، به گونه­ای که به هیچ روی، حتّی بخش اندک و ناچیزی از آنها هدر نرود یا در غیر مسیر اصلی خود، هزینه و مصرف نگردد.

امیرمؤمنان علیه السلام در سخنی خطاب به کارگزاران خویش چنین فرمود:

«نوک قلم­هایتان را ریز کنید، سطرها را به هم نزدیک سازید، کلمات زائد را [در نوشتن گزارش] برای من حذف کنید و مفهوم اصلی را بیان نمایید، از زیاد نوشتن بپرهیزید، چرا که اموال مسلمانان، یارای ضرر ندارد.»(1)

اگر به فرمودة امام علیه السلام بیت المال، یارای تحمل زیانی در حدّ درشت نویسی و زیاد نویسی گزارشات و محاسبات را ندارد، در موارد مشابه و اموال و سرمایه­های فزون­تر، دقت و سخت­گیری فراوانی بایستی صورت گیرد. چاپ نشریاتی با تیراژ بالا و گاه با ورق­های گران قیمت که بیشتر جنبه تبلیغی دارد، سهل انگاری در بکارگیری تجهیزات اداری و آسیب رساندن به آنها و استفاده نادرست از اموال عمومی از مصادیق بی توجهی به این اصل است.

دو. ممنوعیت استفاده شخصی

آن بخش از اموال عمومی و دولتی، که ویژه بهره­برداری از آن­ها در محل کار و برای انجام مأموریت­های محّوله است، به هیچ وجه استفاده شخصی را برنمی­تابد و این کار، به واقع نوعی خیانت به شمار می­رود. در سیرة امیرمؤمنان علیه السلام آمده است:

«شبی امام علیه السلام، سراغ بیت المال رفت تا تقسیم نامة اموال را بنویسید. در این هنگام، طلحه و زبیر، نزد حضرت رفتند. حضرت بی­درنگ چراغ پیش رویش را خاموش کرد و دستور داد چراغی دیگر از خانه­اش بیاورند. آن دو در بارة این کار از

ص: 190


1- . شیخ صدوق، خصال، ص31.

حضرت پرسیدند. فرمود: روغن آن چراغ از بیت المال بود و سزاوار نبود که در نور آن، با شما به صحبت نشینم.»(1)

سه. جلوگیری از سوء استفاده فرزندان و نزدیکان

همان گونه که فرد، خود نباید از اموال دولتی به نفع شخصی خود استفاده نماید، زمینة سوء استفاده نزدیکان و بستگان و دوستان خود را نیز نباید فراهم آورد و آنان نیز نباید توقع چنین کاری را داشته و وی را زیر فشار قرار دهند.

در سیرة حکومتی امیرمؤمنان علیه السلام مطالبی بازگو شده که اوج رعایت و سخت گیری در این باره را می­رساند. برای نمونه: حضرت علی علیه السلام هیچ بخشی از بیت المال را باقی نمی­نهاد، مگر این که در آن روز برای تقسیم آن بخش، جایگاهی نیافته باشد؛ و می فرمود: «ای دنیا! غیر از مرا بفریب». در هیچ چیز از اموال عمومی، امتیازخواهی نمی کرد و دوست و خویشاوندی را برتری نمی­داد.(2)

نیز در بیان ویژگی­های امام امیرمؤمنان علیه السلام آمده است: یک روز پیش از شهادت حضرت، مردم نزد ایشان آمدند و همگی شهادت دادند که وی، اموال عمومی را سریع، میانشان تقسیم کرده، با دنیای ایشان خویشتن دارانه برخورد نموده، در اجرای احکام آنان به رشوه تن نداده. حتّی به اندازه رشته­ای پشمین، به بیت المال مسلمانان چنگ نینداخته و جز به قدر نیاز، از مال خود نخورده است. و[نیز] همه گواهی دادند که دورترین و نزدیک­ترین کسان به وی، در یک منزلت قرار داشته اند.(3)

داستان برخورد حضرت علی علیه السلام با برادرشان عقیل، که سهم بیشتری از بیت المال را از حضرت مطالبه نموده بود، و نزدیک ساختن آهنی تفتیده به دست وی جهت

ص: 191


1- . نک: شوشتری، نورالله، احقاق الحق، ج8، ص539؛ رحمانی همدانی، احمد، الامام علی علیه السلام، ص669.
2- . نک: ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج3، ص210؛ انصاری، محمّد بن ابی بکر، الجوهره، فی نسب الامام علی و آله، ص89.
3- . نک: شیخ مفید، الاختصاص، ص160؛ علاّمه مجلسی، بحار الأنوار، ج40، ص116.

یادآوری آتش دوزخ نیز، معروف است.(1)

چهار. پرهیز از بخشش بی حساب بیت المال

نکته دیگر آن است که مدیران و مسئولان حکومتی، به هیچ روی حق ندارند خارج از ضوابط و مقررات، بخشی از بیت المال را به کسی ببخشند و از اموال عمومی به این و آن بدهند.

این گونه بذل و بخشش­ها، در روایات، نوعی خیانت به شمار رفته و ممنوع دانسته شده است. امام علی علیه السلام فرمود:

«بخششِ حکمرانان از اموال مسلمانان، بیدادگری و خیانت است.»

ایشان، خطاب به عبدالله بن زَمعه، یکی از شیعیان خود، به مناسبت آن که در دوران خلافتش، از او مالی طلب کرده بود، فرمود:

«این مال، نه از آنِ من است و نه تو؛ بلکه دارایی مسلمانان است که به نیروی شمشیرهایشان به دست آمده است. پس اگر تو در نبردشان با آنان همراه بوده­ای، همانند ایشان بهره می­بَری و گرنه دستاورد ایشان جز برای خود آنان نیست.»(2)

همچنین، روایت شده که حضرت علی علیه السلام به تقسیم مال میان مسلمانان نشست. مردی بس سالخورده، نزد او ایستاد و گفت:

«ای امیرمؤمنان علیه السلام ! همان گونه که می­بینی، من پیری سالخورده­ام و بنده­ای هستم که به تقسیط آزاد شده؛ پس، از این مال، مرا یاری ده.

حضرت فرمود: به خدا سوگند! این، نه دست رنج من است و نه میراثم از پدر؛ بلکه امانتی است که به من سپرده شده و آن را به اهلش می­رسانم. با این حال، بنشین! پس وی نشست. مردم گرداگرد امیرمؤمنان علیه السلام بودند. پیرمرد به ایشان نگریست و گفت: خدای رحمت کند کسی را که به پیری سال خورده و گران­بار کمک کند!

ص: 192


1- . نک: نهج البلاغه، خطبه 224.
2- . نک: همان، خطبه 232.

آن گاه، مردم به وی بخشش کردند.»(1)

ص: 193


1- . نک: قاضی نعمان تمیمی، نعمان بن محمّد، دعائم الاسلام، ج2، ص310؛ علاّمه مجلسی، بحار الأنوار، ج41، ص115.

ص: 194

بخش چهارم: تعیین الگوی مصرف صحیح

اشاره

ابعاد مادّی و معنوی انسان، هر یک منشأ پیدایش نیازهایی است که در آموزه­های واقع گرایانه و فطْرت مدار اسلام، به آنها توجه شده است. این نیازها، در ابعاد گونا گونی جای می­گیرند که محدوده و چند و چون آنها در آیات و روایات، بیان گردیده است.

تحلیل آموزه­های دینی در این باره، می­تواند الگوی مصرف مورد نظر اسلام را درعرصه­های مختلف نیاز آدمی، نمایان سازد. الگویی که رعایت نکردن آن، نکوهیده و ناشایست است.

آن چه در پی می­آید، تلاشی برای تعیین الگوی مصرف در عرصه­های گوناگون، بر پایة اصول و شاخصه های ارائه شده است.

1. تغذیه

اشاره

بی تردید در هرم نیازهای آدمی، نیاز به خوراک و تغذیه از اهمیتی فراوان و حیاتی برخوردار است. چه، بدون تأمین مناسب آن، امکان ادامة حیات یا سلامتی و کارآمدی وجود ندارد، چنان که انجام عبادات و وظایف فردی و اجتماعی و در واقع نیل به هدف نهایی خلقت نیز، متوقف بر آن است. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود:

«اللهم بارک لنا فی الخبز، ولاتفرق بیننا وبینه فلولا الخبز ما صُمنا ولا صلّینا ولا ادیّنا

ص: 195

فرائض ربنّا عزّوجل:(1) پروردگارا، برای ما در نان برکت ده، و میان ما و آن جدایی میفکن، چرا که بی نان، توان روزه گرفتن، نماز خواندن و انجام فرایض پروردگار متعال خود را نداریم.»

از سوی دیگر، نوع و مقدار غذاها، الگوهای متنوع و متفاوتی را شکل می­دهد. آن چه در پی می­آید، ارائه الگوی مناسب تغذیه بر اساس آموزه­های دینی است که ضمن چند نکته بیان می­گردد.

الف. پرهیز از خوراکی های ممنوع

اشاره

از دیدگاه آموزه­های دینی، مصرف خوردنی­ها و آشامیدنی­های زیان بار و فساد انگیز، ممنوع می­باشد. لیک شریعت اسلام، فساد و زیان را، به ضرر جسمانی محدود نمی­سازد. بلکه مصرف محصولاتی را که برای روح و روان انسان ها زیانبار بوده و تباهی معنوی یا فساد اجتماعی را در پی داشته باشد نیز، تحریم نموده است.

قرآن کریم، در بیان رسالت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، موارد تحریم شده توسط حضرت را، پلیدی­ها و آلودگی­ها عنوان فرموده است.

{وَیُحِلُّ لَهُمُ الطَّیِّباتِ وَیُحَرِّمُ عَلَیْهِمُ الْخَبائِث:(2) و برای آنان چیزهای پاکیزه را حلال و چیزهای ناپاک را بر ایشان حرام می گرداند.}

امام صادق علیه السلام در بیان قاعده­ای کلّی پیرامون خرید و فروش حلال و حرام فرموده اند:

«کلّ امر یکون فیه الفساد ممّا هو منهیّ من جهة اکله وشربه... فهذا کلّه حرام ومحّرم...:(3) هر چیزی که در آن فساد بوده و از جهت خوردن و آشامیدن، مورد نهی باشد... به طور کلی حرام است.»

نیز مفضّل بن عمر از امام صادق علیه السلام در بارة علّت تحریم شراب، مردار، خون و

ص: 196


1- . نک: شیخ کلینی، الکافی، ج2، ص307.
2- . اعراف(7)، آیة157.
3- . حرّانی، حسن بن علی بن شعبه، تحف العقول، ص348.

گوشت خوک پرسید. حضرت فرمودند:

«علم عزّوجل ما تقدم به أبدانهم وما یصلحهم فأحلّه لهم... وعلم ما یضرّ(هم) فنهاهم عنه وحرّمه علیهم...:(1) به راستی خداوند سبحان... نسبت به آن چه بدن هایشان بدان استوار است و به سود آنان می باشد، آگاهی یافت، پس آن را برایشان حلال فرمود... وآن چه به زیان (آنان) است را نیز دانست، بدین جهت آنان را از آن نهی کرد و آن را برایشان حرام نمود... سپس امام علیه السلام به تفصیل، دلایل تحریم موارد یاد شده را یاد فرمودند.

همچنین از امام رضا علیه السلام روایت شده که فرمود:

«کلّ امر یکون فیه الفساد ممّا قد نهی عنه من جهة أکله وشربه... مثل المیتة والدّم ولحم الخنزیر... فحرام ضارّ للجسم وفساد للنفس:(2) هر آن چه در آن فساد وجود دارد، به گونه­ای که از خوردن و آشامیدن آن نهی شده است... مانند مردار، خون و گوشت خوک... حرام می­باشد، [چه،] برای جسم زیان بار است و برای جان، فساد انگیز.»

بر این اساس هرآن چه در شرع، خوردن و آشامیدن آن ممنوع شمرده شده، به سبب زیان بار و فساد انگیز بودن آن می باشد. اکنون مصادیقی از آن را که در آیات و روایات آمده، بنگرید:

یک. مشروبات الکلی و شراب

قرآن کریم، به صراحت، مصرف نوشیدنی­های مست کننده را تحریم فرموده است:

{ یَسْئَلُونَکَ عَنِ الْخَمْرِ وَالْمَیْسِرِ قُلْ فیهِما إِثْمٌ کَبیرٌ وَمَنافِعُ لِلنَّاسِ وَإِثْمُهُما أَکْبَرُ مِنْ نَفْعِهِما:(3) در بارة شراب و قمار، از تو می پرسند، بگو: در آن دو، گناهی بزرک، و سودهایی برای مردم است، و[لی] گناهشان از سودشان بزرگتر است.}

ص: 197


1- . شیخ کلینی، الکافی، ج6، ص242.
2- . علاّمه مجلسی، بحار الأنوار، ج100، ص51.
3- . بقره(2)، آیة219.

{یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إِنَّمَا الْخَمْرُ وَالْمَیْسِرُ وَالْأَنْصابُ وَالْأَزْلامُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّیْطانِ فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ إِنَّما یُریدُ الشَّیْطانُ أَنْ یُوقِعَ بَیْنَکُمُ الْعَداوَةَ وَالْبَغْضاءَ فِی الْخَمْرِ وَالْمَیْسِرِ وَیَصُدَّکُمْ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ وَعَنِ الصَّلاةِ فَهَلْ أَنْتُمْ مُنْتَهُونَ:(1) ای کسانی که ایمان آورده اید، شراب و قمار و بتها و تیرهای قرعه پلیدند [و] از عمل شیطانند. پس، از آنها دوری گزینید، باشد که رستگار شوید. همانا شیطان می خواهد با شراب و قمار، میانِ شما دشمنی و کینه ایجاد کند و شما را از یاد خدا و از نماز باز دارد. پس آیا شما دست برمی دارید؟}

این آیات به روشنی نشان می­دهند که تحریم شراب، به سبب زیان­ها و مفاسدی است که نوشیدن آن، در پی دارد. در آیة نخست، می­گساری را دارای «اِثم» بزرگ معرفی فرمود. واژة «اثم» به کاری گفته می­شود که آدمی را در انجام کارهای خیر کُند نماید.(2) تحقیقاتی علمی، در عصر حاضر، این سخن قرآن را بیش از پیش به اثبات رسانیده است. مشروبات الکلی، گرچه در عرصة تجارت، منافعی مادّی برای برخی شرکت­ها و افراد به دنبال دارد و برای مصرف کننده نیز، همچون مواد مخدّر، لحظه­ای بی خبری و فراموشی از غم­ها ایجاد می نماید، لیک در برابر زیان­های فراوان فردی و اجتماعی آن، بسیار ناچیز است: مصرف مشروبات الکلی، سالیانه جان هزاران نفر را می گیرد و در شمار عوامل اصلی سکته­ها ومرگ­های نابهنگام قرار دارد. تأثیرات نامطلوب آن بر جسم و بیماری­های روحی، تصادفات رانندگی در اثر مستی، فساد نسل، هزینه­های سنگین الکلی­ها برای پلیس، پرورشگاه­ها، بیمارستان­ها، دادگستری­ها و سایر نهادهای مسئول، اتلاف وقت­های گران­بها، تنبلی و بی قیدی و عقب ماندن فرهنگی، افزایش جرایم و مفاسد اجتماعی ناشی از مصرف الکل، و نیز طلاق­ها و فروپاشی خانواده ها، همه و همه، بخش­هایی از پی آمدهای ناگوار می­گساری است.

ص: 198


1- . مائده(5)، آیة90- 91
2- . نک: راغب اصفهانی، مفردات، ص63.
دو-پنج. مردار، خون، گوشت خوک و ذبحی که نام خدا برآن برده نشده
اشاره

{إِنَّما حَرَّمَ عَلَیْکُمُ الْمَیْتَةَ وَالدَّمَ وَلَحْمَ الْخِنْزیرِ وَما أُهِلَّ بِهِ لِغَیْرِ اللَّهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَیْرَ باغٍ وَلا عادٍ فَلا إِثْمَ عَلَیْهِ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحیمٌ:(1) [خداوند،] تنها مردار و خون و گوشت خوک و آنچه را که [هنگام سر بریدن] نام غیر خدا بر آن برده شده، بر شما حرام گردانیده است. [ولی] کسی که [برای حفظ جان خود به خوردن آنها] ناچار شود، در صورتی که ستمگر و متجاوز نباشد بر او گناهی نیست، زیرا خدا آمرزنده و مهربان است. }

در بین مواد چهارگانه یادشده، مُردار و خون و گوشت خوک، پلیدی ظاهری و معنوی دارند و برای جسم و جان، زیانبار می­باشند، ولی ذبحی که نام خدا برآن برده نشود، پلیدی معنوی دارد و از بُعد تربیتی و معنوی، تحریم شده است. چه، فلسفه تحریم خوراکی­ها در اسلام، منحصر به بُعد مادّی و ظاهری نیست.

تأثیرات منفی سه مورد نخست بر جسم آدمی و بیماری­های ناشی از آن، در روایات و نیز تحقیقات علمی، به تفصیل بیان شده است. برای نمونه:

1. زیان های خوردن مُردار

امام صادق علیه السلام فرمود:

«امّا المیتة فانّه لم ینل منها أحد إلاّ ضعف بدنه وقوته وانقطع نسله ولا یموت آکل المیته إلاّ فُجأة:(2) امّا مردار، هیچ کس از آن نمی­خورد مگر این که بدنش ضعیف و رنجور می­شود، نیروی او را می­کاهد و نسل او را قطع می کند، هر که به این کار ادامه دهد با مرگ ناگهانی از دنیا می­رود.»

خون، با توجه به ترکیبات آن، پس از مرگ جانور به محل مناسبی برای رشد میکروب ها تبدیل خواهد شد. عضلات بدن مردار پس از 3 تا 4 ساعت، منقبض شده و به دلیل وجود اسیدها (فسفریک- فورمیک- لاکتیک) بدن خشک می­شود و سپس

ص: 199


1- . بقره(2)، آیة173؛ نیز نک: مائده(5)، آیة3؛ انعام(16)، آیة121 و 145؛ نحل(15)، آیة115.
2- . شیخ حرّ عاملی، وسائل الشیعه، ج16، ص310.

حالت قلیائی به بدن بازگشته خشک شدن جسد برطرف می گردد و جسم به تصرف میکروب ها در می­آید. ابتدا میکروب های موجود در هوا و سپس میکروب های موجود در خون بدن شروع به تکثیر نموده و در نتیجه بدن متعفن و متلاشی می شود. محبوس بودن خون نیز تعفن را تسریع و به تولید مثل میکروب­ها کمک می کند. امّا ذبح شرعی، به سبب بریده شدن وریدها و شریان های بزرگ گردن، باعث خروج تمام خون بدن حیوان خواهد شد و دست و پا زدن حیوان ذبح شده نیز به این امر کمک خواهد کرد.(1)

2. زیان های خوردن خون

مردی از امام صادق علیه السلام پرسید: چرا خداوند خوردن خون را حرام کرده است؟ امام علیه السلام فرمودند:

«لانّه یورث القساوةَ ویسلب الفوادَ رحمتَه ویعفن البدن ویغیر اللون...:(2) زیرا خوردن خون، موجب قساوت قلب، رفتن مهر و عاطفه، تعفن بدن و تغییر رنگ چهره می­شود.»

در روایتی دیگر چنین آمده:

«آنها که خون می­خورند، آن­چنان سنگ دل می شوند که حتّی ممکن است دست به قتل پدر و مادر و فرزند خود بزنند.»(3)

از آن جا که یکی از وظایف خون، حمل کردن سموم و مواد زائد بدن، مانند اوره (Urea)، اسید اوریک (Uric Acid)، کریاتینین و گاز دی اکسید کربن (Co2) است، در صورتی که کسی خون را از طریق دهان بخورد، میزان زیادی از این مواد و سموم را وارد بدن خود کرده است. همچنین، خون محیط مناسبی برای رشد انواع

ص: 200


1- . نک: دیاب، عبد الحمید و احمد قرقوز، طب در قرآن، صص142- 143؛ نیز نک: افتخاریان، سید جواد، قرآن و علوم روز، صص76- 78؛ عدنان شریف، من علم الطب القرآنی، ص211؛ حسین یاسین عبدالقادر، الاعجاز الطبی فی الکتاب والسنة، ص64.
2- . علاّمه مجلسی، بحار الأنوار، ج65، ص162.
3- . شیخ حرّ عاملی، وسائل الشیعه، ج16، ص310.

میکروب هاست. هنگام خوردن خون از طریق دهان، میزان اوره خون به دلیل شکسته شدن پروتئین­ها بالا می­رود و گاهی منجر به کُما نیز می شود.(1)

3. زیان های گوشت خوک
اشاره

در مورد فلسفه حرمت گوشت خوک از دوجهت می­توان سخن گفت:

زیان های بهداشتی و بیماری ها

بیماری هایی که توسط خوک به انسان منتقل می­شود به دو دسته تقسیم می­شوند:

الف: بیماری هایی که از جمله عوامل ابتلای به آن ها گوشت خوک است، مانند اسهال خونی.(2) خوک از خورن پلیدها و کثافات حتّی مدفوع خود، باکی ندارد. بدین جهت معدة خود لانة انواع میکروب­ها است که از آنجا به گوشت، خون و شیرش سرایت می­کند.(3)

ب: بیماری هایی که سرمنشأ آن تنها خوردن گوشت خوک است. از آن میان بیماری های ناشی از کرم کدوی خوک (Taena Solium) می باشد.(4)

هضم گوشت خوک سنگین است و معده را سخت به زحمت می­اندازد. در اثر خوردن گوشت خوک، اغلب مسمومیّتی به وجود می­آید که در اصطلاح علمی آن را «بوتولیسم» می­گویند.(5)

این بیماری در تمام دنیا به ویژه آمریکا، کانادا و اروپا شیوع دارد، ولی در

ص: 201


1- . نک: دیاب، عبد الحمید و احمد قرقوز، طب در قرآن، صص144- 145.
2- . نک: همان، صص146- 147؛ عدنان شریف، من علم الطب القرآنی، صص213- 214.
3- . نک: اهتمام، احمد، فلسفه احکام، صص161- 162.
4- . نک: دیاب، عبد الحمید و احمد قرقوز، طب در قرآن، صص146- 147؛ اهتمام، احمد، فلسفه احکام، صص162- 163؛ امین شیرازی، احمد، اسلام پزشک بی دارو، صص52- 55.
5- . در این باره نک: سید جمیلی، الاعجاز الطبیّ الحدیث، ص115؛ صادق عبد الرضا علی، القرآن و الطب الحدیث، صص119- 121؛ نجدی، حمید، الاعجاز العلمی فی القرآن الکریم، صص32- 44؛ محمّد کامل عبدالصمد، الاعجازالعلمی فی الاسلام(القرآن الکریم)، صص231- 235؛ عمر محمود عبدالله، الطب الوقائی فی الاسلام، ص166؛ افتخاریان، سید جواد، قرآن و علوم روز، صص80- 86؛ رضایی اصفهانی، محمّد علی، پژوهشی در اعجاز علمی قرآن، ج2، صص320- 323.

کشورهای اسلامی به دلیل حرام بودن مصرف گوشت خوک، بسیار نادر است.(1)

آثار سوء روانی، معنوی و اخلاقی

غذاها از طریق تأثیر در غده­ها و ایجاد هورمون­ها، در روحیات و اخلاق انسان اثر می گذارند. مصرف گوشت خوک، موجب بی بند و باری جنسی و بی اعتنایی به مسائل ناموسی می­گردد.(2) بدین جهت، ممکن است به فرض با وسائل امروز، بتوان تمام انگل­ها و کرم­های موجود در گوشت خوک را نابود کرد، ولی نمی­توان جلو تأثیرات سوء اخلاقی ناشی از خوردن آن را گرفت.

شش. حیوانات حرام گوشت

بر اساس روایات فراوان،(3) مصرف گوشت برخی از حیوانات و پرندگان در اسلام حرام شمرده شده است و فقیهان، احکام هر یک را به تفصیل بیان داشته­اند. یادکردنی است مصرف موارد حرام یادشده، به تصریح قرآن،(4) در موارد اضطرار و به حدّ رفع ضرورت، مجاز می­باشد.

هفت. مال غصبی

مصرف اموال و کالاهای دیگران، بدون رضایت آنان، گونه دیگری از ممنوعیت مصرف در اسلام است. قرآن کریم، با طرح عنوان کلّی «اکل مال به باطل»(5) و نهی از آن، هرگونه مصرف و تصرّفی را که از راههای غیر مشروع همچون تقلب، اختلاس، ربا، قمار، غصب، استثمار و مانند آن باشد، ممنوع ساخته است. ناگفته پیداست که مراد از «اکل» در این جا، مطلق تصرّف است، خواه به صورت خوردن باشد یا پوشیدن و سکونت و جز آن.

ص: 202


1- . امین شیرازی، احمد، اسلام پزشک بی دارو، صص53- 54.
2- . نک: مکارم شیرازی، ناصر و دیگران، تفسیر نمونه، ج1، صص586- 587.
3- . نک شیخ حرّ عاملی، وسائل الشیعه، ج16، صص379- 390 و 396- 425 و 458- 461.
4- . نک: بقره(2)، آیة173؛ مائده(5)، آیة3؛ انعام(6)، آیة145؛ نحل(15)، آیة115.
5- . نک: بقره(2)، آیة188؛ نساء(4)، آیة29.

از دیدگاه اسلام، تصرف غاصبانه در اموال مردم، گناهی بسیار بزرگ است. قرآن کریم، تصرّف ناحق در اموال یتیم را چون خوردن آتش می داند که تجسّم عینی آن، آتش دوزخ خواهد بود.(1) روایات نیز، غصب حقوق مردم را «گناهی نابخشودنی»(2) دانسته است که حتّی شهادت در راه خدا نیز کفّارة آن نمی باشد.(3)

از سوی دیگر، بر اساس آموزه های دینی، حرام خواری بر روح و روان آدمی تأثیری منفی می نهد و موجب دلمردگی و سنگدلی می گردد و صفای باطن را می زداید، چنان که مصرف مال حلال، زمینه روحی مناسبی برای انجام کارهای نیک فراهم می سازد. قرآن کریم با اشاره ای نغز به این نکته، می فرماید:

{ یَا أَیُّهَا الرُّسُلُ کُلُوا مِنَ الطَّیِّبَاتِ وَاعْمَلُوا صَالِحاً: ای پیامبران! از چیزهای پاکیزه بخورید و کارشایسته کنید.}(4)

دستور به انجام «عمل صالح» در کنار «اکل طیبات» خود اشاره ای به ارتباط میان آن دو است.

در پاره ای روایات نیز چنین مفهومی بازتابیده است، چنان که امام حسین علیه السلام خطاب به لشکریان عمر سعد، هنگامی که آنان، حاضر به شنیدن سخنان ایشان نشدند، فرمود:

«وَیْلکم ما علیکم أن تنصتوا إلیّ... فقد ملئت بطونکم من الحرام وطبع علی قلوبکم...(5) وای بر شما! چه چیزی شنیدنِ سخن مرا بر شما گران نموده است؟...قطعاً شکمهای شما از حرام پر شده است و بر دلهایتان مهر زده شده... »(6)

ص: 203


1- . نک: نساء(4)، آیة10.
2- . نک: شیخ کلینی، الکافی، ج2، ص443.
3- . نک: همان، ج5، ص94.
4- . مؤمنون(23)، بخشی از آیة51.
5- . علاّمه مجلسی، بحار الأنوار، ج45، ص8.
6- . بر اساس آیة 61 سورة نور، خوردن غذا و مانندآن از خانة یازده گروه، که شامل خویشان درجه یک و دوستان صمیمی می­شوند، بدون اذن صریح آنان، مجاز می­باشد. چه، در این گونه موارد، به طور معمول رضایت آنان وجود دارد. تفصیل پاره­ای از مباحث فقهی و تفسیری آن را بنگرید در: محقّق حلّی، شرایع الاسلام، ج4، ص756؛ شهید ثانی، مکارم شیرازی، ناصر و دیگران، تفسیر نمونه، ج14، ص554.
هشت. مصرف مواد زیانبار

افزون بر موارد زیانباری که به طور خاص ممنوع شمرده شده و پیشتر بیان گردید، مصرف هرگونه خوراکی و آشامیدنی که برای بدن زیان کلّی داشته باشد، به گونه­ای که منجر به مرگ یا از کار افتادن برخی قوا و اعضا، یا بیماری گردد، حرام می­باشد.

قرآن کریم، به صورت کلی، از افکندن خود به هلاکت(1) و خودکشی،(2) نهی فرموده است. امام صادق علیه السلام نیز، به گونة قاعده­ای کلّی می­فرمایند:

«کل شیئ یکون فیه المضرة علی الإنسان فی بدنه فحرام أکله إلاّ فی حال الضرورة...»(3) هر آن چه برای جسم آدمی زیانبار است، خوردنش حرام می­باشد، جز در حال ضرورت...»

بر این اساس فقیهان، مصارف زیانبار را با قیود یادشده، حرام دانسته­اند.(4) نیز به همین جهت، مصرف مواد مخدّر و قرص­های روان گردان و مانند آن، حرام می باشد.(5)

نُه. محدودیت های زمانی و مکانی

مصرف پاره ای کالاها، در شرایط زمانی و مکانی خاصّی ممنوع است. برای نمونه، خوردن و آشامیدن در حال روزه،(6) صید برخی حیوانات صحرایی(7) و پوشیدن برخی لباسها در حال احرام(8) از آن جمله است.

ص: 204


1- . نک: بقره(2)، آیة195.
2- . نک: نساء(4)، آیة29.
3- . حرّانی، حسن بن علی بن شعبه، تحف العقول، ص337.
4- . نک: علاّمه حلّی، قواعد الأحکام، ج3، ص329؛ فخر المحققین، ایضاح الفوائد، ج4، ص154؛ فاضل هندی، کشف اللثام، ج2، ص268؛ امام خمینی، تحریر الوسیله، ج2، ص163؛ سیستانی، سید علی، منهاج الصالحین، ج3، ص300؛ گلپایگانی، سید محمّد رضا، هدایة العباد، ج2، ص231؛ دمیاطی، بکری، اعانة الطالبین، ج2، ص404،
5- . نک: گلپایگانی، سید محمّد رضا، مجمع المسائل، ج3، ص65.
6- . نک: بقره(2)، آیة187.
7- . نک: مائده(5)، آیة96.
8- . نک: شیخ کلینی، الکافی، ج4، صص344- 346؛ شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج5، صص69- 70.

ب) تنوع در تغذیه

بدن انسان برای تأمین ویتامین­ها، پروتیئن­ها و نیز مقدار کالری مورد نیاز خود، به انواع مختلف غذاها، میوه­جات و سبزی­ها به اندازه لازم، نیازمند است. از این روی، آیات و روایات فراوانی، بر استفاده از انواع خوراکی­ها و تنوع در تغذیه، تأکید کرده اند؛ خواه به صورت مستقیم، و خواه به گونه غیر مستقیم و از طریق برشمردن انواع خوراکی­ها و بیان خواصّ آن­ها. برای نمونه بنگرید: قرآن کریم، از یکسو آفرینش تمام نعمت های زمین را برای انسان ها می داند.

{هُوَ الَّذی خَلَقَ لَکُمْ ما فِی الْأَرْضِ جَمیعاً: اوست آن کسی که آنچه در زمین است، همه را برای شما آفرید.}(1)

و از سوی دیگر، به بیان انواعی از خوراکی­های طبیعی پرداخته است.

{وَهُوَ الَّذی أَنْشَأَ جَنَّاتٍ مَعْرُوشاتٍ وَغَیْرَ مَعْرُوشاتٍ وَالنَّخْلَ وَالزَّرْعَ مُخْتَلِفاً أُکُلُهُ وَالزَّیْتُونَ وَالرُّمَّانَ مُتَشابِهاً وَغَیْرَ مُتَشابِهٍ کُلُوا مِنْ ثَمَرِهِ إِذا أَثْمَر... وَمِنَ الْأَنْعامِ حَمُولَةً وَفَرْشاً کُلُوا مِمَّا رَزَقَکُمُ اللَّهُ:(2) و اوست کسی که باغهایی با داربست و بدون داربست، و خرمابن، و کشتزار با میوه های گوناگون آن و زیتون و انار، شبیه به یکدیگر و غیر شبیه پدید آورد. از میوه آن- چون ثمر داد- بخورید و حق [بینوایان از] آن را روز بهره برداری از آن بدهید... و [نیز] از دامها، حیوانات بارکش و حیوانات کرک و پشم دهنده را [پدید آورد]. از آنچه خدا روزیتان کرده است بخورید.}

{یُنْبِتُ لَکُمْ بِهِ الزَّرْعَ وَالزَّیْتُونَ وَالنَّخیلَ وَالْأَعْنابَ وَمِنْ کُلِّ الثَّمَراتِ:(3) به وسیله آن، کشت و زیتون و درختان خرما و انگور و از هر گونه محصولات [دیگر] برای شما می رویاند.}

ص: 205


1- . بقره(2)، آیة29.
2- . انعام(6)، آیات141- 142.
3- . نحل(15)، آیة11.

{فَأَنْبَتْنا فیها حَبًّا وَعِنَباً وَقَضْباً وَزَیْتُوناً وَنَخْلاً وَحَدائِقَ غُلْباً وَفاکِهَةً وَأَبًّا مَتاعاً لَکُمْ وَلِأَنْعامِکُمْ:(1) پس در آن، دانه رویانیدیم و انگور و سبزی و زیتون و درخت خرما و باغهای انبوه و میوه و چراگاه، [تا وسیله] استفاده شما و دامهایتان باشد.}

چنان که مشاهده می­شود، تأکید بیشتر، روی میوه­ها و خوراکی­های گیاهی است. قرآن همچنین بر مصرف برخی از خوردنی­ها به صورت مصداقی تأکید کرده است. مانندِ مصرف ماهی، زیتون و روغن آن، و عسل.

{وَما یَسْتَوِی الْبَحْرانِ هذا عَذْبٌ فُراتٌ سائِغٌ شَرابُهُ وَهذا مِلْحٌ أُجاجٌ وَمِنْ کُلٍّ تَأْکُلُونَ لَحْماً طَرِیًّا وَتَسْتَخْرِجُونَ حِلْیَةً تَلْبَسُونَها:(2) و دو دریا یکسان نیستند. این یک، شیرینِ تشنگی زدا [و] نوشیدنش گواراست و آن یک، شورِ تلخ مزه است و از هر یک گوشتی تازه می خورید و زیوری که آن را بر خود می پوشید بیرون می آورید.}

{وَشَجَرَةً تَخْرُجُ مِنْ طُورِ سَیْناءَ تَنْبُتُ بِالدُّهْنِ وَصِبْغٍ لِلْآکِلین: و از طور سینا درختی برمی آید که روغن و نان خورشی برای خورندگان است.}(3)

{وَأَوْحی رَبُّکَ إِلَی النَّحْل... یَخْرُجُ مِنْ بُطُونِها شَرابٌ مُخْتَلِفٌ أَلْوانُهُ فیهِ شِفاءٌ لِلنَّاسِ: و پروردگار تو به زنبور عسل وحی [الهام غریزی] کرد... [آن گاه] از درون [شکم] آن، شهدی که به رنگهای گوناگون است بیرون می آید. در آن، برای مردم شفا است.}(4)

روایات نیز، برگونا­گونی غذاها و خوراکی­ها، تاکید کرده و به بیان خواصّ پاره ای ازآن­ها پرداخته­اند. به مثل روایات فراوانی خواصّ عدس، گوشت، شیر، حبوبات، ماهی، زیتون و روغن زیتون، عسل، برنج، خرما، انگور، انار، سیب، انجیر و سبزیجات را بیان نموده اند.(5)

ص: 206


1- . عبس(80)، آیات27- 32.
2- . فاطر(35)، آیة12.
3- . مومنون(23)، آیة20.
4- . نحل(15)، آیة68- 69.
5- . نک: شیخ کلینی، الکافی، ج6، به ترتیب صص 307، 343، 308، 311،320، 333، 331، 332، 342، 345،350، 352، 355، 358 و 362.

در این بین، بر مصرف برخی از آنها، تأکیدی ویژه شده است. از جمله:

شیر: شیر غذایی کامل و سرشار از مواد غذایی مورد نیاز بدن، همچون قند، روغن، پروتئین ها، ویتامین­ها و املاح معدنی است.(1)

امام باقر علیه السلام فرمود:

«هرگاه رسول خدا صلی الله علیه و آله غذایی میل می فرمود یا نوشیدنی می آشامید، چنین می­گفت: اللّهم بارک لنا فیه وأبدلنا به خیراً منه: پروردگارا، برای ما در آن برکت ده و بهتر از آن را برایمان جایگزین کن. جز درمورد شیر، که چنین می گفت: اللّهم بارک لنا فیه وزدنا فیه: پروردگارا، برای ما درآن برکت ده و از آن بر ما بیفزای.»(2)

عسل: امام صادق علیه السلام فرمود:

«کان رسول الله صلی الله علیه و آله یعجبه العسل:(3) رسول خدا صلی الله علیه و آله از عسل خوششان می­آمد.

نیز فرمود:

«ما استشفی الناس بمثل العسل:(4) مردم به هیچ چیزی مانند عسل، طلب شفا نکردند.»

تحقیقات علمی، فواید زیادی از عسل را به دست آورده است. در ترکیب عسل، فراتر از هفتاد مادة غذایی مفید وجود دارد، از جمله، پانزده نوع قند مفید، بیش از نه نوع آنزیم (Enzyme)، اسیدهای آمینه و آلی، بیست نوع از املاح معدنی، دست کم شش نوع ویتامین، در کنار نیروی انرژی زای قوی، که در هر کیلوگرم، معادل 3500 کالری است.(5)

از سوی دیگر، گذشت زمانْ عسل را فاسد نمی­کند (به شرط این که دور از رطوبت باشد.) عسل خود خاصیت ضد میکروبی و ضد عفونی دارد و میکروب­هایی که عامل

ص: 207


1- . نک: عدنان شریف، من علم الطب القرآنی، ص223.
2- . نک: همان، ص336.
3- . نک: شیخ کلینی، الکافی، ج6، ص332.
4- . نک: همان.
5- . نک: عدنان شریف، من علم الطب القرآن، صص219- 221.

بیماری انسان هستند، قادر به ادامه حیات در عسل نمی­باشند و این به سبب وجود اسید فورمیک (Formic)، بالا بودن میزان مواد قندی موجود و نیز وجود موادی که مانع از رشد میکروب (Antibacteril Inhibitore) و وجود آب اکسیژنه در عسل است.

علاوه بر این خاصیت عسل در پیشگیری از پوسیدگی دندان، سرطان، بیمارهای پوستی، گوارشی، تنفسی، چشم، زنان و زایمان، قلبی و عصبی به اثبات رسیده است.(1)

خرما: امام صادق علیه السلام فرمود: «هیچ­گاه نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله غذایی که در آن خرما باشد نیاوردند جز آن که با خرما شروع فرمود.»(2) نیز آن حضرت از پدر بزرگوارش نقل کرده که: «علی بن حسین علیه السلام دوست می داشت که شخص را اهل خرما ببیند، چرا که رسول خدا صلی الله علیه و آله خرما را دوست می­داشت.»(3)

خرما خود غذایی کامل و دربردارنده ویتامین­ها و املاح معدنی، از جمله کلیسم، فسفر، آهن و منیزیم است که بویژه برای آرامش اعصاب، مفید می­باشند. همچنین، 70% خرما را مواد قندی زود جذب (Glucose-Levulose) تشکیل می­دهد که پس از خوردن، بلافاصله جذب خون می­شود. به همین جهت، سنت پیامبر صلی الله علیه و آله آن بود که هنگام افطار با خرما آغاز می­نمود. چه، قند خون در بدن روزه­دار، در آخر روز پایین می­آید و خوردن خرما موجب بالا رفتن آن می­گردد. در نتیجه، اشتهای فراوان روزه دار کم می­شود و به گونه­ای آسان­تر می­تواند از خوردن غذای زیاد و سنگین در وعدة افطار، که برای معده زیان بار است، پرهیز نماید.(4)

روغن زیتون: رسول­خدا صلی الله علیه و آله فرمود:

«کلوا الزیت وادهنوا به فإنّه من شجرة مبارکة:(5) روغن زیتون بخورید و از آن به

ص: 208


1- . نک: دیاب، عبد الحمید و احمد قرقوز، طب در قرآن، صص195- 210.
2- . نک: شیخ کلینی، الکافی، ج6، ص345.
3- . نک: همان.
4- . نک: عدنان شریف، من علم الطب القرآن، صص218- 219.
5- . شیخ کلینی، الکافی، ج6، ص331.

عنوان روغن [نرم کننده پوست] استفاده نمایید، چرا که از درختی مبارک است.»

این روغن، سرشار از اسیدهای چرب اشباع نشده (Acides gras insatures) و مفید برای بدن است و بر خلاف بیشتر روغن­های حیوانی، که دارای اسیدهای چرب اشباع شده هستند، روغن زیتون، خود از رسوبات چرب دیواره رگ­ها جلوگیری نموده و بدین­سان مانع از تصلّب شرایین می­شود. بر اساس پژوهش­های انجام شده در فرانسه و اسپانیا، روغن زیتون حتّی برای کاهش کلسترول مضرّ خون در مورد بیماران مبتلا به تصلّب شرایین نیز، مفید است. همچنین، این روغن، تقویت کنندة لثه­ها و دندان­ها، نرم کننده پوست و سازگار با معده است.(1)

میوه ها: امام صادق علیه السلام در بارة مصرف میوه­های معمول در هر فصل، خطاب به سرپرست خانواده فرمود:

«ولاتکون فاکهة عامة إلاّ أطعم عیاله منها:(2) و از میوه­های معمول [در هر فصل] خانواده­اش را بهره­مند سازد.»

و در خصوص انار، از امام باقر علیه السلام و امام صادق علیه السلام روایت شده که فرمودند:

«برروی زمین، هیچ میوه­ای نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله، دوست داشتنی­تر از انار نبود...»(3)

سبزی­ها: یکی از یاران امام هادی علیه السلام می­گوید:

«روزی امام علیه السلام به دنبال من فرستاد و مرا به ناهار دعوت کرد، پس چون سفره را آوردند، سبزیجاتی در آن نبود. بدین جهت امام علیه السلام دست نگهداشت و به خدمتکار فرمود: آیا نمی­دانی که من، از سفره­ای که در آن سبزی نباشد غذا نمی­ خورم؟ پس برو سبزی بیاور...»(4)

علم تغذیه بر مصرف زیاد میوه و سبزی تازه تاکید دارد و خواص فراوانی را برای آنها برشمرده که بی نیاز از شرح و تبیین است.

ص: 209


1- . نک: عدنان شریف، من علم الطب القرآنی، صص217- 218.
2- . شیخ کلینی، الکافی، ج5، ص512.
3- . نک: همان، ج6، ص352.
4- . نک: همان، ص362.

در مقابل، مصرف برخی خوراکی­ها که -به ویژه زیاده­روی در آن و یا برای سنین خاصّی- مشکل­زا است، محدود گردیده و بر کم مصرف کردن آن تأکید شده است. به مثل در مورد گوشت، به ویژه گوشت قرمز که مصرف زیاد آن، عوارض فراوانی دارد، امام صادق علیه السلام فرمود:

«فی کل ثلاثة، فیکون فی الشهر عشر مرات لاأکثر من ذلک:(1) [گوشت]، در هر سه روز، [یک وعده] تا در ماه، ده بار شود نه بیشتر»(2)

در عین حال، به سبب نیاز بدن به گوشت، در روایاتی دیگر تأکید شده که هر فرد، دست کم هر چهل روز یک بار از آن استفاده کند و حتّی اگر این مدت سپری شد و توان خرید آن را نداشت قرض نماید و گوشت بخرد.(3)

همچنین، خوردن کباب، هنگامی که ضعف ناشی از کم غذایی یا سوء تغذیه بر فرد چیره گشته، تأکید شده است.(4)

در مورد روغن نیز، مصرف آن برای افرادی در سنین بالا و به هنگام پیری، نامطلوب دانسته شده است؛ امام صادق علیه السلام فرمود:

«السمن...انّنی لاکرهه للشیخ:(5) روغن را... برای فرد پیر، نامطلوب می­دانم.»

این بدان روست که مصرف روغن به مقدار زیاد یا به میزانی که عموم افراد استفاده می­کنند، عوارضی همچون بالا رفتن کلسترول خون و مانند آن دارد که برای افراد مسنّ، مشکل­زا است، به ویژه روغن حیوانی که بیشتر مدّ نظر این گونه روایات می­باشد.

به هر حال در روایاتی دیگر نیز، بر تنوعّ وعده­های غذایی، تأکید شده است، امام

ص: 210


1- . نک: همان، ج5، ص512.
2- . به نظر می­رسد مقصود از یک وعده گوشت در این گونه روایات، غذایی باشد که همه یا بیشتر آن را، گوشت تشکیل دهد، نه غذایی غیر گوشتی همچون برنج و خورش که تنها سهم ناچیزی ازآن، گوشت می­باشد.
3- . نک: همان، ج6، ص309.
4- . نک: همان، ص319.
5- . نک: همان، ص335.

صادق علیه السلام فرمود:

«کُلْ یوماً بلحم ویوماً بلبن ویوماً بشیئ آخر:(1) یک روز گوشت، روز دیگر شیر، و روز دیگر چیزی دیگر بخور.»

همچنین فرمود:

«لیس فیما أصلح البدن إسرافٌ... قلت: فما الإقتار؟ قال: أکل الخبز والملح وأنت تقدر علی غیره. قلت: فما القصد؟ قال: الخبز واللحم واللبن والخلّ والسمن، مرّه هذا ومرّه هذا:(2) در [مصرفِ] آنچه برای بدن مفید است، اسرافی نیست... [راوی گوید:] گفتم: سختگیری چیست؟ فرمود: خوردن نان و نمک، در حالی که توان مصرف غیر آن را داری. گفتم: میانه روی چیست؟ فرمود: [خوردن گه گاهی] نان و گوشت و شیر و سرکه و روغن.»

ج) نقش زمان و شرایط محیطی در نوع تغذیه

نیک روشن است که نوع تغذیه در زمان­ها، مکان­ها و شرایط مختلف، تفاوت دارد و به طور طبیعی، ممکن است یک نوع غذا و خوراکی که برای اهل یک منطقه مفید و مناسب باشد، برای مردم منطقه­ای دیگر لزوماً چنین نباشد. این تفاوت، همچنین به مزاج افراد و نیز، تأثیر و تأثر مواد غذایی بر یکدیگر نیز، بستگی دارد. بدین جهت، برخی از روایاتی که در مورد مفید بودن غذا یا میوه­ای خاص وارد شده، ممکن است ناظر به نوع تغذیه، آب و هوا و شرایط فردی و محیطی آن روزگار باشد.

برای نمونه، در مورد شکر، از امام صادق علیه السلام چنین نقل شده:

«لئن کان الجبن یضّر من کلّ شیئ و لاینفع، فان السکر ینفع من کل شیئ و لایضرّ من شیئ:(3) اگر پنیر، به طور کامل زیانبار است و سودی ندارد، در مقابل شکر، کاملا سودمند بوده ضرری ندارد.»

ص: 211


1- . برقی، احمد بن محمّد بن خالد، محاسن، ج2، ص470.
2- . شیخ کلینی، الکافی، ج4، ص53.
3- . همان، ج6، ص333.

این در حالی است که امروزه، نسبت به مصرف بی­رویه شکر و زیان­های آن، مرتب هشدار می­دهند. تحلیل این مطلب آن است که از یکسوی، آن چه امروزه به عنوان شکر متداول است، شکر مصنوعی تصفیه شده (ساکارز) می باشد که به طور عمده از چغندر قند و در فرایندی شیمیایی به دست می­آید و با شکر طبیعی در زمان امام علیه السلام که از نیشکر به دست می­آمده، تفاوت دارد. از سوی دیگر، نوع تغذیه و الگوی مصرف نیز در آن زمان تفاوت داشته است. چه، امروزه از شکر مصنوعی، به طور گسترده در شیرینی­ها و شربت­ها و برخی مواد غذایی و نیز همراه چای و قهوه، استفاده می­شود و این مصرف بی­رویه در کنار کم تحرّکی ناشی از دنیای صنعتی و شهر نشینی، پیامدهای گوناگونی مانند دیابت و مرض قند و بیمارهای قلبی و کبدی را، به دنبال دارد. در حالی که در گذشته، مصرف شکر بسیار کمتر از این مقدار بوده و فعالیت های بدنی نیز، بسیار بیشتر بوده است. از این روی، در روایات بدان ترغیب شده تا کالری و قند مورد نیاز بدن را تأمین نماید.(1)

بنابراین، نوع تبلیغات و فرهنگ سازی در هر زمانی، بایستی متناسب با نیازهای همان عصر باشد و روایات مربوطه نیز، بویژه از سوی متخصصّان علم تغذیه، مورد تحلیل قرار گیرد و با شرایط امروز، تطبیق شود.

با این حال، مصرف به اندازه هرچیزی، برای افراد سالم و در شرایط طبیعی، مفید می باشد، ضمن آن که مصرف برخی خوراکی­ها همچون میوه­ها و سبزی­ها، برای عموم افراد، مطلوبیتی فزون­تر از برخی مواد دیگر همچون گوشت قرمز و روغن دارد که این مهم، از روایات نیز بر می­آید.

شیخ صدوق در تحلیل روایات مربوط به طب، می­گوید:

«بخشی از آنها، در مورد آب و هوای مکه و مدینه گفته شده و بکارگیری آنها در

ص: 212


1- . در این باره نک: رفاعی، عبدالسلام، موسوعة اهل البیت، ج10، ص371؛ شجاعی شکوری، محمّد جواد، پژوهشی در احادیث و روایات طبی، (پایان نامة کارشناسی ارشد علوم قرآنی و حدیث)، صص32- 33.

دیگر آب و هواها، مجاز نیست، بخشی دیگر را امام علیه السلام با توجه به طبع پرسش کننده فرموده است و ازآن، تجاوز نمی­کند. بخشی نیز، ساخته دست مخالفان یا از سر خطای راوی و یا گزارش بخشی ناقص از سخن امام علیه السلام می­باشد.»(1)

این سخن، در مورد پاره­ای از غذاها نیز، صادق است.

د) مقدار تغذیه

اشاره

بر اساس آموزه­های دینی، مقدار تغذیه بر اساس معیار «نیاز» تعیین می­گردد: هر فرد برای آن که زنده، سالم و کارآمد باشد، نیازمند مقدار مناسبی غذا، میوه، سبزی و نوشیدنی هاست. روشن است نیاز افراد در سنین مختلف و شرایط جسمی وکاری گوناگون، تفاوت می­یابد و هیچ کس نباید خود را با دیگران بسنجد. ما در فصل پیشین، به تفصیل در بارة «نیاز» سخن گفته­ایم. از سوی دیگر، در تأمین نیاز، بایستی میانه­روی رعایت گردد. چه، تمامی خوراکی­ها، حتّی آنها که خواص و فوائد فراوانی دارند، زمانی که بیش از حدّ مصرف شوند، برای بدن زیان بار خواهند بود. بدین جهت، روایات فراوانی، از پرخوری و خوردن در حال سیری و بی نیازی، منع کرده­اند. «وَکُلُوا وَاشْرَبُوا وَلاتُسْرِفُوا: »(2) نهی از اسراف در این آیه -به مفهوم گسترده اش- شامل هرگونه زیاده روی در مصرف و پرخوری، و هدر دادن مواد غذایی می شود(3). در روایات نیز پرخوری و اسراف در خوردن، نکوهش شده است: امام صادق علیه السلام فرمود:

«إنّ الله عزّوجل یبغض کثرة الأکل:(4) خداوند پرخوری را ناخوش می­دارد.»

نیز امام امیرمؤمنان علیه السلام فرمود:

«لاتجلس علی الطعام إلاّ وانت جائع، ولاتقم عن الطعام إلاّ وانت تشتهیه:(5) بر

ص: 213


1- . نک: شیخ صدوق، اعتقادات، ص115.
2- . اعراف(7)، آیة31: «بخورید و بیاشامید [ولی] زیاده روی مکنید».
3- . نک: شیخ طوسی، التبیان، ج4، ص386؛ محمّد رشید رضا، تفسیر المنار، ج8، صص384- 385.
4- . شیخ کلینی، الکافی، ج6، ص269.
5- . شیخ صدوق، خصال، ص229.

[سفره] غذا منشین، مگر زمانی که گرسنه هستی، و از خوردن غذا دست مکش، مگر هنگامی که هنوز به آن میل داری».

این روایت، معیار میانه روی در خوراک را نیز، بیان فرموده است.

امام صادق علیه السلام فرمود:

«ان البطن لیطغی من اکله واقرب مایکون العبد من الله إذا خفّ بطنه وابغض ما یکون العبد من الله إذا امتلأ بطنه:(1) به راستی که شکم، از خوردن [زیاد]، سر به طغیان می نهد و زمانی بنده به خدا نزدیک تر است که شکمش سبک باشد، و هنگامی که شکمش پر می گردد، بیش از همیشه از خدا دور می گردد.»

امام کاظم علیه السلام فرمود:

«لو أنّ الناس قصدوا فی الطعام لاستقامت أبدانهم:(2) اگر مردم در خوردن میانه روی می کردند، بدن هایشان استوار می گشت.»

نیک روشن است که مقصود از این روایات، گرسنگی کشیدن مداوم و تأمین نکردن نیازهای بدن نیست. چه، در روایات یاد شده از «امتلاء بطن» و «کثرت اکل» نهی شده و با عبارات «خفّ بطنه» و «قصدوا فی الطعم» بر میانه روی تأکید شده است. چنان که امام رضا علیه السلام نیز فرمود است:

«...هر کس به گونه ای غذا بخورد که نه کم باشد و نه زیاد، او را نفع بخشد.»(3)

این دستور، بدان روست که پرخوری، افزون بر زیان رساندن به جسم و پی­آمدهایی همچون افزایش وزن، افزایش چربی و قند خون و مانند آن در افراد مستعد، موجب سلب نشاط و چالاکی فرد، احساس تنبلی و خمودگی، سلب نشاط عبادت(4) و در نتیجه دوری از خدا(5) می­گردد و موجب اسراف و هدر دادن مواد غذایی نیز می­شود.(6)

ص: 214


1- . شیخ کلینی، الکافی، ج6، ص269.
2- . برقی، احمد بن محمّد بن خالد، محاسن، ج2، ص439.
3- . نک: علاّمه مجلسی، بحار الأنوار، ج62، ص311.
4- . نک: شیخ حرّ عاملی، وسائل الشیعه، ج16، ص407.
5- . نک: همان، ص408.
6- . نک: همان.
اهمیت صبحانه و شام

نتیجه نکات یاد شده آن است که خوردن غذا، بایستی صرفاً بر اساس نیازها صورت گیرد و نه طبق عادت و تقیّد به وعده­های غذایی غیر لازم. با این حال، در روایات، بر دو وعدة غذایی صبحانه و شام، تأکید شده است. صبحانه کامل و مقّوی برای آغاز فعالیت های بدنی و فکری در طول روز، و شامی هر چند سبک برای تأمین نیازهای بدن به هنگام خواب.

یکی از یاران امام صادق علیه السلام می­گوید:

«از دلْ درد حاصل از پرخوری و ثقل معده به امام علیه السلام شکایت بردم. حضرت فرمود: تغد وتعش ولا تأکل بینهما شیئاً، فانّ فیه فساد البدن. امّا سمعت الله تبارک وتعالی یقول: ولهم رزقهم فیها بکرةً وعشیاً:(1) صبحانه و شام بخور و میان آن دو، چیزی نخور، چه، در این کار تباهی بدن است. آیا نشنیدی که خداوند تبارک و تعالی می­فرماید: و روزی شان صبح و شام در آنجا [آماده] است.»

روشن است که با توجه به سؤال راوی، اکتفا نمودن به دو وعدة غذایی، برای فردی تجویز شده است که از ثقل معده و درد پرخوری، اذیت می­شده است و در غیر این صورت و نیاز فرد، طبیعی است که الگوی مصرف تغییر خواهد نمود. با این حال، اهمیت دو وعدة صبحانه و شام از این روایت به روشنی برمی­آید. ضمن آن که ممکن است از این روایت، مطلوبیت پرهیز از ریزه خواری بین وعده­های غذایی، به ویژه برای افرادی که معدة آنان، توانایی هضم آن را ندارد نیز، استفاده شود.

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:

«من أراد البقاء ولا بقاء فلیباکر الغداء ولیجودّ الحذاء ولیخفف الرداء ویقل مجامعه النساء. قیل یا رسول الله وما خفّه الرداء؟ قال قلة الدین:(2) هر کس می خواهد بماند،

ص: 215


1- . شیخ کلینی، الکافی، ج6، ص288.
2- . شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج3، ص555.

هر چند [دنیا] جای ماندن نیست، پس بامدادان صبحانه بخورد و کفش مرغوب و مناسب بپوشد و ردای خویش را کوتاه کند و نزدیکی با زن را کاهش دهد. سؤال شد: ای رسول خدا، کوتاه کردن ردا چیست؟ فرمود: کاستن از بدهی.»

امام صادق علیه السلام فرمود:

«اصل خرابِ البدن ترک العشاء:(1) اساس فرسوده شدن جسم، ترک وعدة شبانگاهی است.»

نیز از امام رضا علیه السلام نقل شده که فرمود:

«...فلا یدعن احدکم العشاء ولو لقمة من خبز او شربة من ماء:(2)...هرگز نباید هر یک از شما، شام خوردن را رها سازد، هرچند به لقمه ای نان و شربتی از آب باشد.»(3)

این موضوع، برای افراد مسنّ و پیر، مهم تر دانسته شده است: امام رضا علیه السلام فرمود:

«إذا اکتهل الرجل فلا یدع أن یأکل باللیل شیئاً فإنّه اهدی للنوم واطیب للنکهة:(4) هرگاه کسی پا به سِن نهاد، خوردن چیزی در شب را ترک نکند، چرا که این کار، خواب را آرام­تر و بوی دهان را خوش­تر می­سازد.

یادکردنی است روایات، برخوردن غذا پیش از خروج از منزل نیز، تأکید کرده اند.(5)

ه) کیفیت تغذیه

اشاره

در مورد نوع و کیفیت تغذیه، الگوی مصرف قابل استفاده از آموزه­های دینی، مبتنی بر نکات ذیل است.

ص: 216


1- . شیخ کلینی، الکافی، ج6، ص288.
2- . همان.
3- . در مورد اهمیت شام خوردن نک: وسائل الشیعه، ج16، صص466- 470؛ از برخی روایات برمی­آید که پزشکان درآن روزگار، از خوردن شام منع می کردند. نک: همان، ص468؛ بنابراین ممکن است تأکید فراوان روایات، به سبب توهمّ منع بوده باشد.
4- . شیخ کلینی، الکافی، ج6، ص288.
5- . نک: برقی، احمد بن محمّد بن خالد، محاسن، ج2، ص398.
یک) مرغوبیت مواد مصرفی

تأکید آموزه­های دینی بر آن است که در صورت امکان و تمّکن مالی، از غذاها و خوراکی­های مرغوب استفاده شود و لذّت بردن از آن­ها نیز، مطلوب دانسته شده است. شیخ حرّ عاملی در این بارة بابی را با این عنوان گشوده است:

«استحباب تقدیر الطعام بقدر سعه المال وقِلته واجادة الطعام واکثاره مع الامکان:(1) استحباب اندازه گیری مقدار غذا بر اساس میزان فراوانی و کمی مال، مرغوب ساختن و فراوان نمودن غذا در صورت امکان.»

روایاتی را برای نمونه بنگرید:

امیر مؤمنان علیه السلام در توصیف پرهیزکاران فرمود:

«إنّ المتقین ذهبوا بعاجل الدنیا وآجل الاخرة... سکنوا الدنیا بافضل ما سکنت وأکلوها بافضل ما اکلت...:(2) به راستی پرهیزکاران، نقد دنیا و سرای نیک آخرت را به دست آوردند... در بهترین خانه های دنیا سکونت کردند و بهترین خوراک های دنیا را خوردند...»

«عن ابی حمزه قال: کنّا عند أبی عبدالله علیه السلام جماعة فدعا بطعام ما لنا عهد بمثله لذاذةً وطیباً واوتینا بتمر ننظر فیه الی وجوهنا من صفائه وحسنه...:(3) ابو حمزه گوید: گروهی نزد امام صادق علیه السلام بودیم. پس ما را به غذایی فراخواند که هرگز به لذیذ بودن و پاکی آن ندیده بودیم و خرمایی برایمان آوردند که از صفا و مرغوبیتش، می­توانستیم صورت خود را در آن نظاره کنیم...»

ابو خالد کابلی گوید:

«نزد امام باقر علیه السلام رفتم. حضرت مرا به غذا فرا خواند. پس من، غذایی خوردم که هرگز به خوبی و پاکی آن نخورده بودم...»(4)

ص: 217


1- . نک: شیخ حرّ عاملی، وسائل الشیعه، ج16، ص444.
2- . نهج البلاغه، نامه 27.
3- . نک: همان، ج6، ص280.
4- . شیخ کلینی، الکافی، ج6، ص280.

در روایتی دیگر از امام صادق علیه السلام آمده است:

«ثلاثة لایحاسب علیهن المؤمن: طعام یأکله وثوب یلبسه وزوجة صالحة تعاونه...:(1) مؤمن از سه چیز محاسبه نشود: غذایی که می خورد و لباسی که می­پوشد و همسر شایسته­ای که او را یاری می­دهد...»

و از همان حضرت روایت شده:

«من تلذذ بالماء فی الدنیا لذذه الله عزّوجل من اشربة الجنة:(2) هر که در دنیا از [آشامیدن] آب لذتّ جویی نماید، خدای عزّوجل او را از لذت نوشیدنی­های بهشت بهره­مند سازد.»

و امام کاظم علیه السلام فرمود:

«إنّ شرب الماء البارد اکثر تلذذاً:(3) به راستی نوشیدن آب خنک، لذت بیشتری دارد.»

از این روایات برمی­آید که لذت بردن از نوشیدنی و خوراکی حلال نیز، مطلوب بوده و پاداش دارد.

دو) پرهیز از افراط، اتراف و اسراف

تردیدی نیست که مرغوبیت غذا و خوراکی­ها، به معنی تجویز زیاده روی در مصرف، هدر دادن مواد غذایی و افراط در لذّت جویی نیست، چه، مصرف در تمامی عرصه­ها، محدود به نفی موارد یاد شده است. ما در مجالی دیگر به تفصیل ادله و معیارهای اسراف و اتراف و زیاده روی را بازگو نموده­ایم.(4)

سه) اکتفا به حداقل­ها در شرایط خاص

از دیگر تأکیدات آموزه­های دینی، اکتفا به حداقل­ها و اوج ساده زیستی در شرایط خاص است؛ مانند زمانی که فشار اقتصادی و فقر، عموم مردم یا اطرافیان فرد را در

ص: 218


1- . همان.
2- . همان، ج6، ص381.
3- . همان، ص382.
4- . نک: ایروانی، جواد، اخلاق اقتصادی، صص240- 268.

برگرفته است که در این حالت، ایثار برای نیازمندان و نیز همدردی با آنان و اکتفا به غذایی ساده فضیلتی انسانی- اخلاقی و مورد تأکید می­باشد.

قرآن کریم از ایثارگران در شرایط بحران اقتصادی تمجید می­فرماید:

{أَوْ إِطْعامٌ فی یَوْمٍ ذی مَسْغَبَةٍ یَتیماً ذا مَقْرَبَةٍ أَوْ مِسْکیناً ذا مَتْرَبَة:(1) یا در روز گرسنگی، طعام دادن: به یتیمی خویشاوند، یا بینوایی خاک نشین. }

نیز امام صادق علیه السلام در شرایط دشوار اقتصادی، الگوی مصرف خانواده خود را از گندم، به نیمی گندم و نیمی جو تغییر دادند.(2) ساده بودن زندگی پیامبر صلی الله علیه و آله و علی علیه السلام نیز، بر اساس روایات،(3) به سبب همین شرایط خاص بوده است. ضمن آن که الگوی مصرف حاکمان نیز با عموم مردم متفاوت می­باشد.(4)

چنین است زمانی که فردی ثروتمند، با گروهی محروم کم درآمد همسفر گردد یا برای مدتی محدود، با آنان همراه شود.(5)

از دیگر شرایط خاص، می­توان به حالت فقر و ناداری اشاره کرد، خواه فقر اختیاری که فرد، برای رسیدن به هدفی مقدّس و والا، سختی­ها را به جان می­خرد و به حداقل­ها اکتفا می­کند،(6) یا فقر غیر اختیاری و در آمد محدود فرد.

{لِیُنْفِقْ ذُو سَعَةٍ مِنْ سَعَتِهِ وَمَنْ قُدِرَ عَلَیْهِ رِزْقُهُ فَلْیُنْفِقْ مِمَّا آتاهُ اللَّهُ:(7) بر توانگر است که از دارایی خود هزینه کند و هر که روزی او تنگ باشد باید از آنچه خدا به او داده خرج کند.}

ص: 219


1- . بلد(90)، آیة14- 16.
2- . نک: شیخ کلینی، الکافی، ج5، ص166.
3- . نک: همان، ج6، ص442 و ج1، ص441.
4- . نک: همان، ج1، ص401؛ نهج البلاغه، خطبه 200.
5- . نک: شیخ کلینی، الکافی، ج4، ص287؛ برقی، احمد بن محمّد بن خالد، محاسن، ج2، ص357؛ شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج2، ص279. بخشی از آموزه های این بحث را در فصل نخست آورده ایم.
6- . نک: ایروانی، جواد، اخلاق اقتصادی، ص157.
7- . طلاق(65)، آیة7.
چهار) پذیرایی آبرومندانه و بدور از تکلّف از میهمان

از آموزه­های دینی برمی­آید که آدمی هر چند برای خود به غذای ساده اکتفا می کند، ولی برای میهمان بایستی غذایی مرغوب تدارک نماید.

{وَلَقَدْ جاءَتْ رُسُلُنا إِبْراهیمَ بِالْبُشْری قالُوا سَلاماً قالَ سَلامٌ فَما لَبِثَ أَنْ جاءَ بِعِجْلٍ حَنیذ:(1) و به راستی، فرستادگان ما برای ابراهیم مژده آوردند، سلام گفتند، پاسخ داد: سلام. و دیری نپایید که گوساله ای بریان آورد. }

یکی از یاران امام سجاد علیه السلام گوید:

«نزد امام علیه السلام رفتم. پس به دستور حضرت، برای من سفره­ای پهن کردند با غذایی که تا آن لحظه مانند آن را ندیده بودم. آن­گاه مرا به غذا دعوت نمود. من گفتم: چرا شما خود میل نمی فرمایید؟ فرمود: من روزه هستم. پس چون شب فرا رسید، سرکه و روغنی نزد حضرت آوردند و او با همین غذای ساده افطار نمود و از غذایی که نزد من آورده بودند، برای حضرت نیاوردند.»(2)

همچنین امام صادق علیه السلام به یکی از یارانش فرمود:

«اعمل طعاماً وتنوق فیه وادع علیه اصحابک:(3) غذایی فراهم کن و آن را مرغوب نما و یارانت را برای آن دعوت کن.»

روایات پیش گفته در مورد مرغوبیت غذا نیز، غالباً مربوط به میهمانی و پذیرایی از میهمان بود. بنابراین، می­توان گفت که مطلوبیت این کار، بیش از همه برای میهمان می باشد.

با این حال، در روایات از هرگونه تکلّف، خواه از ناحیه میهمان و خواه از میزبان، نهی شده است. مفهوم تکلّف آن است که آدمی، بیش از حدّ متعارف و آن چه در توان

ص: 220


1- . هود(11)، آیة69.
2- . نک: برقی، احمد بن محمّد بن خالد، محاسن، ج2، ص441؛ شیخ حرّ عاملی، وسائل الشیعه، ج16، ص509.
3- . برقی، احمد بن محمّد بن خالد، محاسن، ج2، ص410، شیخ کلینی، کافی، ج6، ص281.

او است، خود را به رنج و زحمت افکند. به دیگر سخن، آن چه برای پذیرایی از میهمان مطلوب است، تهیه بهترین غذایی است که خود در خانه مصرف می­کنند یا عموم مردم برای پذیرایی از میهمان، تهیه می­نمایند. حال اگر از سر فخرفروشی و هم چشمی یا به بهانه حفظ آبرو و مانندآن، کسی بخواهد بیش از این مقدار تهیه کند، -مانند آن که با قرض کردن یا فشار آوردن بر خود و خانواده، به تهیه چند نوع غذا و سفره­های رنگین... اقدام نماید- نوعی تکلّف و نامطلوب است.

سلمان فارسی گوید:

«امر رسول الله صلی الله علیه و آله أن لا نتکلف للضیف ما لیس عندنا، وأن نقدم الیه ما حضرنا:(1) رسول خدا صلی الله علیه و آله به ما فرمان داد نسبت به آن چه نداریم، برای میهمان تکلّف نکنیم و از آن چه موجود است دریغ ننماییم.»

امام صادق علیه السلام فرمود:

«المؤمن لایحتشم من أخیه، وما ادری أیهما أعجب؟ الذی یکلّف أخاه إذا دخل علیه أن یتکلّف له؟ او المتکلّف لأخیه:(2) فرد با ایمان از برادر دینی خود رو درواسی ندارد. من نمی­دانم کدام یک از این دو عجیب­تر است: کسی که به هنگام آمدن نزد برادر خود، او را به تکلّف می­افکند؟ یا کسی که خود برای برادرش تکلّف می کند؟»

امام رضا علیه السلام فرمود:

«مردی امیر مؤمنان علیه السلام را [به صرف غذا] دعوت کرد. حضرت فرمود: اجابت می نمایم به شرط آن که سه کار را برایم تضمین نمایی... از بیرون برای من چیزی نیاوردی، و [از پیش نیز] در خانه چیز برای من ذخیره نکنی و به خانواده نیز اجحاف و ستم ننمایی. وی پذیرفت و امیر مؤمنان دعوتش را اجابت فرمود.»(3)

در عصر حاضر، بسیاری از اسراف­ها، زیاده روی­ها و فشارهای مالی در برپایی

ص: 221


1- . عجلونی، اسماعیل بن محمّد، کشف الخفاء، ج1، ص206؛ نیز نک: حاکم نیشابوری، المستدرک، ج4، ص123؛ هیثمی، نورالدین، مجمع الزوائد، ج8، ص179.
2- . برقی، احمد بن محمّد بن خالد، محاسن، ج2، ص414؛ شیخ کلینی، الکافی، ج6، ص276.
3- . شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا علیه السلام، ج1، ص45.

مجالس و میهمانی­ها، ناشی از تکلّفی است که یا میهمان با نوع حرکات، نگاه و سخن خود بر میزبان تحمیل می­کند و میزبان را وادار می­کند برای حفظ آبروی خویش! به تکلّف هزینه های سنگین افتد و یا میزبان خود به سراغ این نوع رفتار می رود و با برخوردی دوگانه و منافقانه، خود را به گونه­ای دیگر، معرفی می­کند! و در مقابل، افرادی نیز از روی بخل و خسّت یا برداشت انحرافی از زهد و ساده زیستی، از آن چه در توان دارند و متعارف است دریغ می ورزند و ساده زیستی را صرفاً در پذیرایی از میهمان نمایان می­سازند!

در پایان این مبحث یادکردنی است افزون بر نکات یادشده در مورد کیفیت تغذیه، نکات دیگری نیز وجود دارد که با توجه به موضوع بحث، مجال تفصیل آن ها نیست. از جمله آداب غذا خوردن(: آرامش، یاد خدا و شکر او، و...)، توجه به ابعاد روانی خوردن غذا در کنار خانواده و مواردی دیگر.

2. پوشاک

اشاره

از دیگر نیازهای آدمی، نیاز به لباس و کفش برای محافظت از سرما و گرما و پوشیدن بدن است که قرآن کریم آن را از نعمت های الهی برای انسان برشمرده است:

{یا بَنی آدَمَ قَدْ أَنْزَلْنا عَلَیْکُمْ لِباساً یُواری سَوْآتِکُمْ وَریشاً وَلِباسُ التَّقْوی ذلِکَ خَیْر:(1) ای فرزندان آدم، در حقیقت، ما برای شما لباسی فرو فرستادیم که عورتهای شما را پوشیده می دارد و [برای شما] زینتی است، و [لی] بهترین جامه، [لباس] تقوا است.}

{وَجَعَلَ لَکُمْ سَرابیلَ تَقیکُمُ الْحَرَّ وَسَرابیلَ تَقیکُمْ بَأسَکُمْ کَذلِکَ یُتِمُّ نِعْمَتَهُ عَلَیْکُمْ لَعَلَّکُمْ تُسْلِمُونَ:(2) و برای شما تن پوشهایی مقرر کرده که شما را از گرما [و سرما] حفظ می کند، و تن پوشها [زره ها] یی که شما را در جنگتان حمایت می نماید. این گونه وی نعمتش را

ص: 222


1- . اعراف(7)، آیة26.
2- . نحل(15)، آیة81.

بر شما تمام می گرداند، امید که شما [به فرمانش] گردن نهید.}

الگوی مصرف در این زمینه، با توجه به نکات ذیل، روشن می­گردد.

الف) تعداد لباس

در روایات بر این نکته تصریح شده که در اختیار داشتن لباس­های متعددْ مجاز است و اسراف به شمار نمی­رود.(1)

شخصی گوید: به امام صادق علیه السلام گفتم:

«آیا مؤمن می تواند ده پیراهن داشته باشد؟ فرمود: بله. گفتم: بیست عدد چطور؟ فرمود: بله. گفتم: سی تا؟ فرمود: بله، این، اسراف نیست. اسراف آن است که لباس بیرونت را لباس خانه قرار دهی.»(2)

این بدان روست که از یکسو آدمی در شرایط گوناگون، به لباس­ها و پوشش­های متفاوتی نیازمند است. در فصل تابستان به پوششی سبک و مناسب گرما و در زمستان پوششی گرم، در داخل خانه و حریم خصوصی یک نوع و در میان عموم، نوعی دیگر، در محل کار، میهمانی­، جشن، اعیاد و به هنگام ورزش و مواردی دیگر، هرکدام پوشش مناسب خود، که درآموزه­های دینی، به بسیاری از این موارد، اشاره شده است. به مَثَل پوشش بدن: {لباساً یواری سوءاتکم}(3) در برابر گرما: {سرابیل تقیکم الحرّ}(4) در میدان جنگ: {سرابیل تقیکم بأسکم}(5) و لباس زینت و میهمانی که در مباحث بعدی خواهد آمد.

این گوناگونی به طور طبیعی، لباس­های متعددّ را می­طلبد که خود، مایة دوام بیشتر

ص: 223


1- . مرحوم شیخ حرّ عاملی، در کتاب وسائل الشیعه، ج3، ص351، بابی را با این عنوان گشوده است: «باب جواز اتخاذ الثیاب الکثیرة و عدم کونه اسرافاً».
2- . نک: شیخ کلینی، الکافی، ج6، ص441.
3- . اعراف(7)، آیة26.
4- . نحل( 15)، آیة81.
5- . همان.

لباس می­گردد: «یصون بعضها بعضاً»(1) با این حال، در اختیار داشتن تعداد زیاد لباس، مشرط به چند امر است.

نخست آن که با سطح درآمد فردسازگار باشد، بدین معنا که با رعایت اصل «تناسب هزینه­ها با درآمد» اقدام به خرید لباس­های متعدد نماید. بنابراین، برای کسی که درآمدی محدود و نیازهایی ضروری­تر دارد، خرید لباس­های متعدد مطلوبیتی ندارد. بدین جهت، امام صادق علیه السلام در پاسخ این سؤال که مردی توانگر، لباس­هایی فراوان در اختیار می­گیرد... و به عنوان زینت استفاده می­کند، آیا اسرافکار است؟ فرمود: خیر، زیرا خداوند می­فرماید: {لینفق...:(2) بر توانگر است که از دارایی خود هزینه کند. }یعنی این کار برای کسی که تمکن مالی اسراف به شمار نمی­رود.

دوم آن که این لباس، مورد نیاز شخص باشد و نه صرفاً خرید لباس های بی شمار و انبار نمودن آنها، به گونه­ای که به گذشت زمان، غیر قابل استفاده شوند.

به این نکته در روایات با عباراتی چند اشاره شده است. همچون: «اقمصة یراوح بینها»(3) و سؤال امام علیه السلام از راوی که «ألیس یودع بعضها بعضاً»(4) نیز سخن راوی که: «ولو کنت إنّما البس واحداً لکان أقلّ بقاء»(5) بر این اساس، تعدد لباس و پوشاک نیز، بی­حد و مرز نیست و این روایات، به هیچ روی مجوزّی برای خرید لباس­هایی فراوآن که نیازی به آنها نیست و صرفاً از سر مدپرستی و یا هم چشمی صورت می گیرد، نمی­باشد.

یاد کردنی است در خصوص هزینه­های همسر که بر عهدة شوهر است، امام صادق علیه السلام فرمود:

«ویکسوها فی کل سنة اربعة اثواب: ثوبین للشتاء و ثوبین للصیف:(6) و در هر سال،

ص: 224


1- . شیخ کلینی، الکافی، ج6، ص443.
2- . نک: همان.
3- . نک: همان.
4- . نک: همان.
5- . نک: همان.
6- . نک: همان، ج5، ص512.

چهار لباس به او بپوشاند، دو لباس برای زمستان و دو لباس برای تابستان.»

لیک این روایت نه به مفهوم حصر در عدد دو است و نه به معنای لزوم خرید چهار لباس برای هر سال. بلکه نظر به نیاز عرفی و معمول دارد که از یکسو لباس تابستانی و زمستانی با هم متفاوت است و از دیگر سو، آدمی دست کم باید در هر فصل، دو لباس مناسب آن فصل را در اختیار داشته باشد تا یکی را بپوشد و دیگری را بشوید. ضمن آن که در روایت، پوشاندن این لباس­ها بر عهدة شوهر نهاده شده و نه خرید آنها، چه، بسیاری از لباس­ها، بیش از یکسال دوام دارند. به هرروی، فقیهان تصریح کرده­اند که در تعداد و لباس­هایی که شوهر بایستی برای همسرش خریداری کند، عرف معمول معیار قرار می­گیرد.(1)

ب) کیفیت پوشاک

در مورد مرغوبیت پوشاک و زیبایی آن نیز، بسان تعداد آن، روایاتی وجود دارد که مطلوبیت آن را در شرایط معمولی و در صورت تمکّن مالی، نشان می­دهد. پیشتر در فصل اوّل، روایتی را بازگو نمودیم که شخصی از امام صادق علیه السلام پرسید:

«هر گاه مردی ثروتمند، جامه­هایی فراوان و مرغوب، و طیلسان(رداهایی سبز و زیبا) و پیراهن های زیادی داشته باشد تا به وسیله برخی از آنها، برخی دیگر را حفظ نماید، و بدان ها خود را بیاراید، اسراف­کار به شمار می­آید؟ حضرت فرمودند: خیر، زیرا خداوند می­فرماید: بر توانگر است که از دارایی خود هزینه کند.»(2)

سُفیان ثوری به لباس های زیبا و کم و بیش گران قیمتی که امام صادق علیه السلام بر تن داشت، اعتراض نمود. امام علیه السلام در پاسخ فرمود:

«رسول خدا صلی الله علیه و آله در زمانی می زیست که وضع زندگی مردم، بسیار سخت و دشوار بود و ایشان نیز طبق همان شرایط، رفتار می نمود، ولی پس از او، دنیا بر مردم

ص: 225


1- . نک: نجفی، محمّد حسن، جواهر الکلام، ج31، ص334.
2- . نک: همان، ج6، ص443.

گشایش یافت، پس سزاوارترین افراد به [استفاده از] آن، نیکان می باشند.(1)

روایات دیگری نیز، در بارة پوشیدن لباس­هایی با قیمت نسبتاً گران توسط برخی از امامان علیه السلام، گزارش شده است.(2)

بر اساس این روایات، تفاوت سیرة امیرمؤمنان علیه السلام با امام صادق علیه السلام به سبب تفاوت شرایط اقتصادی دو زمان بوده است. بنابراین، هرگاه شرایط مشابه زمان امام علی علیه السلام باشد، ساده بودن لباس و ارزان بودن آن و هرگاه مشابه اوضاع عصر امام صادق علیه السلام باشد، مرغوبیت آن مطلوب می­باشد. چنان که برخی از فقیهان نیز بر این نکته تصریح کرده­اند.(3)

از سوی دیگر، در روایات، بر آراستگی و زیبایی لباس نیز تأکید شده است. از جمله در روایتی از امام صادق علیه السلام چنین آمده:

«...فالبس وتجمّل فانّ الله جمیل یحبّ الجمال ولیکن من حلال:(4) پس بپوش و خود را زیبا نما که خداوند، زیباست و زیبایی را دوست دارد و باید از حلال باشد.»

نیز فرمود:

«اظهار النعمة أحب الی الله من صیانتها، فإیاک أنْ تتزّین إلاّ فی احسن زیّ قومک:(5) نمایان ساختن نعمت، نزد خدای تعالی، محبوب­تر از نگهداشتن آن است. پس باید که در بهترین شکلی که اطرافیان تو خود را می­آرایند، خود را بیارایی.»

در مورد کفش نیز روایاتی وجود دارد. از جمله رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:

«من اتخذ نعلاً فلیستجدها:(6) هرکس کفشی برمی­گیرد، باید کفشی نو فراهم آورد.»

نیز فرمود:

ص: 226


1- . شیخ کلینی، الکافی، ج6، ص442.
2- . نک: همان و ص 451.
3- . نک: شهید اوّل، الذکری، ص149.
4- . شیخ کلینی، الکافی، ج6، ص442.
5- . همان، ص440.
6- . نک: همان، ص462.

«من اراد البقاء،...لیجود الحذاء...:(1) هر کس می خواهد [بیشتر در دنیا] بماند، کفش مرغوب بپوشد.»

نیک روشن است که در صورت محدود بودن درآمد یا شرایط دشوار اقتصادی، اکتفا به لباس و پوشاکی ساده، مطلوبیت می­یابد.

ج) مُد لباس

اکنون این مطلب سزامند بحث است که آیا در اسلام، مُد و نوع ویژه­ای برای لباس های عموم مردم، سفارش شده است یا خیر؟

بررسی آموزه­های دینی نشان می­دهد نوع و مُد خاصی برای لباس عموم، مورد تأکید نیست. بلکه فرد مسلمان، با توجه به فرهنگ وآداب و رسوم جامعه، موقعیت جغرافیایی، آب و هوا و سلیقه خود، می­تواند پوشاک مناسبی را به ویژه در جمع، برای خود فراهم آورد و از بین انواع گوناگون، بهترین را برگزیند. این مطلب را می­توان از روایت ذیل برداشت نمود:

امام صادق علیه السلام فرمود:

«فخیر لباس کلّ زمان لباس اهله:(2) پس بهترین لباس هر زمانی لباس اهل همان زمان است.»

نیز فرمود:

«...فإیاک أنْ تتزینّ إلاّ فی احسن زیّ قومک:(3) پس باید که در بهترین شکلی که اطرافیان تو خود را می­آرایند، خود را بیارایی.»

با این حال، بایسته است چند نکته در انتخاب نوع لباس و مُد مورد نظر باشد.

نخست آن که در انتخاب مُد، نوع دوخت یا رنگ لباس از فرهنگ­های بیگانه الگو نگیرد. به ویژه نوع و مدُ رایج بین دشمنان جامعة اسلامی را برنگزیند. امام باقر علیه السلام

ص: 227


1- . شیخ حرّ عاملی، وسائل الشیعه، ج3، ص382.
2- . شیخ کلینی، الکافی، ج1، ص411.
3- . همان، ج6، ص440.

می فرمایند:

«...أوحی الله إلی نبیّ من الأنبیاء أن قُل لقومک: لا یلبسوا لباس أعدائی ولا یطعموا طعام أعدائی ولا یشاکلوا بمشاکل أعدائی، فیکونوا أعدائی کما هم أعدائی:(1) خداوند به پیامبری از پیامبرانش وحی فرمود که به قومت بگو: لباس دشمنان مرا نپوشند و غذای آنان را نخورند و به شکل آنان، ظاهر نشوند، که در این صورت، بسان آنان، دشمن من خواهند بود.»

این کار از یکسو موجب ترویج مصرف کالاهای خارجی و بی­توجهی به تولیدات داخلی می­گردد و از سوی دیگر نوعی تبلیغ عملی و ترویج فرهنگ بیگانه و تهدیدی برای اصالت­های فرهنگی و حتّی دینی در جامعه به شمار می­رود، به ویژه آن که الگوپذیری در نوع لباس و مصرف، ناخواسته الگوپذیری در اخلاق و رفتار را نیز در پی خواهد داشت.

رسول خدا صلی الله علیه و آله با اشاره به این نکته، می فرمایند:

«لا یشبه الزّیّ بالزّیّ حتّی یشبه الخلق بالخلق، و من شبّه بقوم فهو منهم:(2) شکلها [و مُدهای مصرفی] به یکدیگر همانند نمی گردد، جز آن که خُلق و خوها به هم نزدیک شود. هرکس خود را شبیه گروهی سازد، از آنان به شمار می رود.»

بر این اساس، کارخانجات و کارگاه­های تولیدی و ارائه دهندگان لباس­های جدید، بایستی تلاش نمایند منطبق با چارچوب هویت دینی و ملّی جامعه، الگوهایی جدید ارائه دهند و از الگوهای بیگانه تقلید نکنند.

دوم آن که حدود شرعی و الزامات عقلی نیز مورد توجه قرار گیرد، به ویژه در جمع و هنگام حضور زن و مرد نامحرم، که طبعاً اقتضای خاص خود را می­طلبد.

بدین جهت، دوخت و ارائه برخی از لباس­های خاص به مَثَل تنگ و کوتاه که

ص: 228


1- . شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج6، ص172.
2- . دیلمی همدانی، ابوشجاع شیرویه بن شهردار، الفردوس بمأثور الخطاب، تحقیق سعید بن بسیونی زغلول، ج5، صص162 و 168؛ نیز نک: متقی هندی، کنز العمال، ج4، ص287.

حالت زَننده و غیر اخلاقی برای فرد به نمایش می­گذارد، از دیدگاه اسلامی ممنوعیت می­یابد.

د) رنگ پوشش

اشاره

در مورد رنگ لباس و کفش، روایات چندی وجود دارد که در حال عادی و حالات خاص، رنگ مطلوب تر را بیان کرده­اند.

یک. در حال عادی

در شرایط عادی، بر استفاده از رنگ­های روشن و به ویژه سفید در پوشش، تأکید شده است. برای نمونه:

امام صادق علیه السلام از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل کرده­اند که فرمود:

«ألبسوا البیاض فإنّه أطیب وأطهر...:(1) سفید بپوشید که پاک ­تر و پاکیزه­تر است...»

نیز امام باقر علیه السلام از پیامبراکرم صلی الله علیه و آله روایت نموده­اند که فرمود:

«لیس من لباسکم شئ احسن من البیاض...:(2) در بین پوشش­های شما، چیزی بهتر از سفید نیست...»

نیز آن حضرت از پدر بزگوار خود نقل نموده که فرمود:

«إنّ علیاً علیه السلام کان لایلبس إلاّ البیاض أکثر ما یلبس:(3) علی علیه السلام بیشترین چیزی که می پوشید، جز سفید نبود.»

روایاتی که به پوشیدن لباس پنبه­ای تأکید کرده­اند نیز، به نوعی تشویق به پوشیدن لباس با رنگ سفید به شمار می­روند. برای نمونه: امیرمؤمنان علیه السلام فرمود:

«ألبسوا ثیاب القطن فإنّها لباس رسول الله صلی الله علیه و آله وهو لباسنا:(4) لباس پنبه ای بپوشید، که لباس رسول خدا و لباس ما می باشد.

ص: 229


1- . شیخ کلینی، الکافی، ج6، ص445.
2- . همان.
3- . حمیری، عبدالله، قرب الإسناد، ص152.
4- . شیخ کلینی، الکافی، ج6، ص445.

این بدان روست که از یکسوی، از نگاه روان شناختی، پوشیدن لباس­های سفید و روشن موجب انبساط و نشاط بیننده می­گردد و زمینه ایجاد محیطی شاد را فراهم می آورد. قرآن کریم در بیان این بُعد رنگ­های روشن، می­فرماید:

{قالَ إِنَّهُ یَقُولُ إِنَّها بَقَرَةٌ صَفْراءُ فاقِعٌ لَوْنُها تَسُرُّ النَّاظِرین: گفت: او می فرماید: آن ماده گاوی است زرد یک دست و خالص، که رنگش بینندگان را شاد می کند.}(1)

از دیگر سو لباس­های سفید و روشن، آلودگی و کثیفی را نشان می­دهد و موجب می­گردد شخص در تمیز نگاهداشتن و نظیف پوشیدن، بکوشد. در روایت پیش گفته از رسول خدا صلی الله علیه و آله چنین آمد: «سفید پاک ­تر و پاکیزه­تر است».

در مقابل، پوشیدن لباس سیاه، مکروه و نامطلوب می­باشد و در روایات، مورد نهی قرار گرفته است. امام صادق علیه السلام از امیر مؤمنان علیه السلام نقل کرده­ که فرمود:

«لاتلبسوا السواد فإنّه لباس فرعون:(2) سیاه نپوشید که لباس فرعون است.»

نیز امام صادق علیه السلام فرمود:

«کان رسول الله صلی الله علیه و آله یکره السواد إلاّ فی ثلاثه: الخفّ والعمامه والکساء:(3) رسول خدا صلی الله علیه و آله سیاه را ناپسند می­دانست جز در سه چیز: کفش و عمامه و ردا.»(4)

برخی از فقیهان بر این نکته تصریح نموده­اند که اطلاق این روایت، شامل غیر حالت نماز نیز می­شود. بنابراین، کراهت پوشیدن لباس سیاه، اختصاص به نماز گزار ندارد.(5) چنان که فقیهانی دیگر نیز، بر مکروه بودن لباس سیاه به صورت مطلق، تصریح

ص: 230


1- . بقره(2)، آیة69.
2- . شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج1، ص251.
3- . شیخ کلینی، الکافی، ج6، ص449؛ شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج1، ص251؛ شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج2، ص213.
4- . با این حال، از برخی روایات، مکروه بودن کفش سیاه نیز استفاده می­شود. (نک: شیخ حرّ عاملی، وسائل الشیعه، ج5، ص67. ) جمع بین این روایات ممکن بدین گونه باشد که پوشیدن لباس سیاه، کراهتی فزون­تر دارد و پوشیدن کفش سیاه، کراهتی کمتر.
5- . نک: نجفی، محمّد حسن، جواهر الکلام، ج8، ص230؛ محقّق اردبیلی، مجمع الفائدة، ج2، ص87.

کرده اند.(1)

با این حال، روایاتی نیز وجود دارد که به گونه­ای بر پوشیدن سیاه ترغیب نموده اند. برای نمونه، از امام باقر علیه السلام روایت شده که فرمود:

«أما علمت أنّ البیض من الخفاف...من لباس الجبابرة وهم اوّل من اتخذها...والسود من لباس بنی هاشم وسنة:(2) آیا ندانستی که کفش سفید... لباس گردن کشان است و اینان بودند که نخستین بار آن را به کار گرفتند؟!... و سیاه، لباس بنی هاشم و [پوشیدن آن] سنتّ می باشد؟!»

همچنین، در سیره برخی معصومان نیز، پوشیدن لباس و کفش سیاه، گزارش شده است. از جمله، در روایتی آمده است: امام صادق علیه السلام را با ردا و کلاه و کفش مشکی یافتیم... پس فرمود:

«بیضّ قلبک والْبَسَنْ ما شئت:(3) دلت را سفید کن، و هرچه می خواهی بپوش».

چنان که روایت شده پیامبر صلی الله علیه و آله (4) و امام سجاد علیه السلام (5) عمامة سیاه پوشیده بودند و امیرمؤمنان علیه السلام لباس سیاه بر تن داشت.(6)

در تحلیل این روایات، که به ظاهر با روایات پیش گفته در تعارض­اند، چند نکته یادکردنی است.

نخست آن که این روایات از نظر سندی به طور عموم ضعیف و غیر قابل استناد بوده و بیشتر در کتاب­هایی غیر از جوامع معتبر حدیثی و به صورت مُرسل نقل شده اند. برای نمونة روایت نخست یادشده دست کم به سبب وجود زیاد بن منذر در سند آن(7) و

ص: 231


1- . نک: جزائری، سید عبدالله، التحفة السنیه، ص351.
2- . شیخ کلینی، الکافی، ج6، ص467.
3- . شیخ صدوق، علل الشرایع، ج2، ص347.
4- . نک: احسائی، ابن ابی جمهور، عوالی اللئالی، ج2، ص214.
5- . نک: طبرسی، حسن بن فضل، مکارم الاخلاق، ص119.
6- . نک: همان، ص104.
7- . وی زیدی مذهب و رئیس فرقه جارودیه بوده و از سوی رجالیان بزرگ، توثیق نشده است. (نک: نجاشی، احمد بن علی، رجال النجاشی، ص170) علاّمه حلّی گوید: «مذموم لاشبهة فی ذمّه». نک: خلاصة الأقوال، ص348.

روایت دوم به سبب داود بن کثیر رقی،(1) ضعیف می­باشند و دیگر روایات نیز به گونه مرسل نقل شده­اند، ضمن آن که بر خلاف روایات دستة نخست که مورد عمل فقیهان بود، این دسته مورد اعراض آنان می­باشد.

دوم آن که پوشیدن کلاه یا عمامه سیاه که در برخی از این روایات آمده، استثنا می باشد و کراهتی ندارد، آن سآن که در روایات پیش گفته نیز گذشت.

سوم آن که برخی از این روایات، که نشانگر پوشیدن لباس سیاه در سیرة معصومان علیه السلام است از روی تقیه بوده است. شیخ صدوق، ذیل روایت دوم پیش گفته می­گوید:

«این کار را حضرت از روی تقیه انجام داده است، زیرا در روایت دیگر فرمود: من آن را می­پوشم با این که می­دانم لباس دوزخیان است.»(2)

این سخن شیخ صدوق، استوار می­نماید، چرا که پوشیدن لباس سیاه بین خلفای عباسی و عباسیان مشهور بوده است.(3)

چهارم این که به فرض صحت پاره­ای از این روایات و تقیه نبودن آنها، جز روایت اوّل، سایر روایات صرفاً جواز این امر را می­فهماند، بدین معنا که امام خواسته­اند به افراد ظاهربین و مقدّسی که اولویت ها را رها کرده تنها به ظاهر خود می­پرداختند بفهماند رنگ لباس، تا این حدّ اهمیت ندارد و پاک نمودن دل و درون از آلودگی­ها، بسی مهم تر است.

آری، صرفاً روایت نخست، به صراحت سنت بودن سیاه پوشی را یادآور شده است. لیک از یکسو به قرینه صدر روایت، ممکن است مراد، خصوص کفش باشد نه لباس، و

ص: 232


1- . نجاشی دربارة وی می گوید: «ضعیف جدّاً». نک: نجاشی، احمد بن علی، رجال النجاشی، ص156.
2- . نک: شیخ صدوق، علل الشرایع، ج2، ص347.
3- . در این باره نک: ابن شهر آشوب، محمّد بن علی، مناقب آل ابی طالب، ج3، ص86؛ بحرانی، یوسف، الحدائق الناضره، ج7، ص116؛ نراقی، احمد، مستند الشیعه، ج4، ص374؛ امینی، عبد الحسین، الغدیر، ج4، ص119؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج3، ص280.

از دیگر سوی، افزون بر ضعف سند که اشارت رفت، در تعارض با روایات فراوان و معتبری است که سفید پوشی را سنتّ اسلامی معرفی نموده اند و طبعاً، ترجیح با همین دسته روایات است.

در خصوص کفش نیز، هر چند روایت پیش گفته آن را استثنا نمود، لیک روایاتی دیگر، نعل سیاه را مکروه می­دانند.(1) لذا برخی فقها، استثنای اوّل را حمل بر کراهت کمتر نموده اند.(2) لیک با توجه به این که در این روایات، «نعلین» سیاه ناپسند دانسته شده و «خفّ: کفش سیاه» استثنا گردیده اند. است، ممکن است کراهت، ویژة مورد نخست باشد.

در پایانْ این نکته یادکردنی است که پوشیدن لباس سفید به هنگام نماز، بی هیچ اختلافی بین فقیهان، مطلوب و راجح است(3) و نماز با لباس سیاه (جز عمّامه و عبا) مکروه می­باشد. چنانکه احرام بستن با پارچه سیاه نیز از دیدگاه برخی ممنوع(4) و از نظر مشهور مکروه است.(5) این حکم، به دلیل روایاتی است که در این زمینه رسیده است.(6)

دو. در شرایط خاص
اشاره

با این که در حالت عادی و به طور معمول، پوشیدن لباس­هایی با رنگ روشن و سفید مطلوب است، در شرایطی ویژه، سیاه پوشی مطلوبیت می­یابد. برخی از این موارد عبارتند از:

ص: 233


1- . نک: شیخ کلینی، الکافی، ج6، ص467.
2- . نک: محقّق اردبیلی، مجمع الفائده، ج2، ص87.
3- . نک: شیخ طوسی، الخلاف، ج1، ص506؛ محقّق حلّی، المعتبر، ج2، ص94؛ علاّمه حلّی، منتهی المطلب، ج4، ص244؛ نجفی، محمّد حسن، جواهر الکلام، ج8، ص230.
4- . نک: شیخ طوسی، الخلاف، ج1، ص435.
5- . نک: حلّی، ابن ادریس، السرائر، ج1، ص542؛ بحرانی، یوسف، الحدائق الناضره، ج15، ص554؛ نجفی، محمّد حسن، جواهر الکلام، ج18، ص423.
6- . نک: شیخ کلینی، الکافی، ج1، ص431.
1. در عزاداری­ها

از خواص و آثار رنگ سیاه، آن است که به صورت طبیعی، رنگی حزن آور و دلگیر و مناسب عزا و ماتم است. از همین روی، بسیاری از مردم جهان از این رنگ برای اظهار اندوه در مرگ دوستان و عزیزان خود سود می جویند. البته انتخاب رنگ سیاه در ایام سوگواری، علاوه بر نکته یاد شده، علت منطقی- عاطفی نیز دارد.(1)

از روایات به روشنی بر می آید که سیاه پوشی در عزاداری اهل بیت علیه السلام مطلوبیت دارد. به روایت ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه، امام حسن«ع» در سوگ امیرمؤمنان علی«ع» جامة سیاه پوشید و با همین جامه برای مردم خطبه خواند.(2)

در روایتی دیگر آمده است:

«لمّا قُتل الحسین بن علی علیه السلام، لبسن نساءُ بنی هاشم السواد:(3) چون حسین بن علی علیه السلام به شهادت رسید، زنان بنی هاشم سیاه پوشیدند.»

بر همین اساس، برخی از فقیهان تصریح کرده اند که در ایام سوگواری امام حسین علیه السلام، سیاه پوشیدن کراهت نداشته بلکه استحباب دارد.(4)

هر چند این روایات، سیاه پوشیدن در زمان شهادت را می­رساند و به صراحت، بر سیاه پوشی در سالگرد آن در زمان­های بعد دلالتی ندارد، لیک دست کم اصل سیاه پوشی در عزاداری ائمه علیه السلام را می­رساند و از آن جا که در سال­های بعدی نیز، اصل عزاداری مطلوبیت دارد، می­توان مطلوبیت سیاه پوشی را نیز استفاده کرد. با این حال، در این کار نباید افراط کرد و هفته ها و گاه ماه ها بدین جهت سیاه پوشید. چه، این کار نه دلیلی دارد و نه عزادار بودن را از غیر آن متمایز می­سازد.

با این حال، روایات یاد شده، در خصوص سوگواری برای اهل بیت علیه السلام وارد

ص: 234


1- . نک: ابن هشام، السیرة النبویة، تحقیق مصطفی سقا، ج3، صص10- 11.
2- . نک: ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج16، ص22.
3- . برقی، احمد بن محمّد بن خالد، محاسن، ج2، ص420.
4- . نک: بحرانی، یوسف، الحدائق الناضره، ج7، ص116.

شده اند. لیک آیا در عزای نزدیکان و خویشان خود فرد نیز، سیاه پوشیدن از دیدگاه آموزه های دینی، مطلوبیت دارد؟

در پاسخ گفتنی است که هیچ نص خاصِّی در این باره به چشم نمی­خورد و حتّی از روایتی، ممکن است استفاده شود که چنین کاری مطلوبیت ندارد. بنگرید: امام صادق علیه السلام فرمود:

«هنگام فتح مکه رسول خدا صلی الله علیه و آله خطاب به زنان مؤمن فرمود: لا تلطمنّ خدّاً ولا تخشمنّ وجهاً ولاتنتفنّ شعراً ولا تشققن جیباً ولاتسودّن ثوباً:(1) به صورت خود نزنید، چهره نخراشید، موی [خود را] نکَنید، گریبان ندرید و لباس سیاهی نپوشید.»

از جمله­های نخست برمی­آید که مراد از این احکام از جمله سیاه نپوشیدن، زمان مصیبت و عزاداری است.(2) بر همین اساس، یکی از فقیهان گوید:

«سزاوار است سیاه نپوشیدن نیز از آداب عزاداری به شمار آید.»(3)

در مقابل، از برخی آموزه­ها می­توان مطلوبیت یا دست کم جواز سیاه پوشی در مصیبت را برداشت نمود. از جمله پیشتر روایتی را آوردیم که امام صادق علیه السلام فرمود:

«...فخیر لباس کل زمان لباس اهله:(4) پس بهترین لباس هر زمانی، لباس اهل همان زمان است.»

نیک روشن است که مردم زمان ما به هنگام مصیبت، سیاه می پوشند و رعایت نکردن این سنتّ اجتماعی را، کاری ناشایست و به دور از ادب می­شمردند، به ویژه در مرگ نزدیکانی همچون پدر و مادر. بنابراین، این نیز گونه­ای از «خیر لباس کل زمان» است. چنان که در برخی روایات، پوشیدن لباسی که «زمان تحمّل آن را ندارد.»(5) نیز

ص: 235


1- . شیخ کلینی، الکافی، ج5، ص527.
2- . شیخ حرّ عاملی، روایت مشابهی را نقل کرده که جملة «لباس سیاه نپوشید» را ندارد، ولی تصریح شده که مختص زمان عزا و مصیبت است. نک: وسائل الشیعه، ج2، صص915- 916.
3- . نک: سبزواری، سید عبد الأعلی، مهذب الأحکام، ج4، ص245.
4- . نک: شیخ کلینی، الکافی، ج1، ص411.
5- . نک: علاّمه مجلسی، بحار الأنوار، ج76، ص309.

نکوهش و مردود دانسته شده است.

در نهج البلاغه تصریح شده که به هنگام مصیبت، زینت نمودن ناپسند است.(1) هر چند پوشیدن لباس­های رنگ روشن، لزوماً زینت به شمار نمی­رود، لیک از دید عرف و هنگام مصیبت گاه نوعی زینت و آرایش نامطلوب تلقی می­گردد.

بر این اساس هر چند خصوص جملة مورد سخن در روایت پیش گفته که از پوشیدن سیاه نهی کرده بود، مورد اعراض فقیهان قرار گرفته(2) و این خود، موجب وهن آن می گردد، لیک استحباب و مطلوبیت سیاه پوشی در عزاداری ها -به جز عزاداری برای معصومان- قابل اثبات نیست، مگر آن که ترک این کار، نوعی مخالفت با آداب و رسوم بوده و هنجار شکنی اجتماعی و موجب وهن و بی مبالاتی فرد گردد.

به هر روی، در روایات تصریح شده که مدّت سوگواری برای میتّ، نباید از سه روز فراتر رود و اگر ترک زینت یا سیاه پوشیدن نیز مطلوبیت داشته باشد، حداکثر برای سه روز است. امام صادق علیه السلام فرمود:

«لیس لأحد أن یحّد اکثر من ثلاثه ایّام إلاّ المرأة علی زوجها حتّی تقضی عدتّها:(3) هیچ کس حق ندارد بیش از سه روز [برای مرده] سوگواری [و ترک زینت] کند، جز زن در مرگ شوهرش تا پایان عدّه.»(4)

2. پوشش بانوان در مقابل نامحروم

هرگاه پوشش­های روشن و سفید خانمی در برابر نامحرم، نوعی زینت یا عاملی تحریک کننده باشد، مطلوبیت نداشته بلکه با پوشش اسلامی منافات می­یابد. تفصیل

ص: 236


1- . نک: نهج البلاغه، حکمت 473.
2- . بیشتر فقیهان، که از فرازهای دیگر روایت و روایات مشابه، احکامی را استنباط نموده اند، نسبت به فراز مورد بحث، سخنی نگفته اند. نک: طباطبایی یزدی، سید محمّد کاظم، العروة الوثقی، ج2، ص131، خویی، سید ابوالقاسم، کتاب الطهاره، ج9، ص228؛ امام خمینی، تحریرالوسیله، ج1، ص93.
3- . شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج1، ص183؛ شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج8، ص160.
4- . یاد کردنی است زن پس از مرگ شوهرش، باید چهار ماه و ده روز عدّه نگه دارد و در این مدت نباید خود را آرایش کند. نک: شیخ حرّ عاملی، وسائل الشیعه، ج15، صص449- 451.

این بحث را در قسمت بعدی بنگرید.

ه) پوشش بانوان

اشاره

تردیدی نیست که از دیدگاه آموزه­های دینی، نوع پوشش در حریم خصوصی و در برابر افراد محرم با جمع و نامحرمان، تفاوت می­یابد. در این بین، آن چه پیوسته بحث برانگیز و مورد سؤال است، اندازه و نوع پوشش خانم­ها در برابر نامحرم است. چه، فرهنگ­ها، آداب و رسوم و نیز نوع پوشش، در جوامع گوناگون، متفاوت و پیوسته در حال تغییر است.

پیشتر این نکته یاد کردنی است که فلسفه اصلی لزوم پوشش برای زن و مرد در سطح جامعه، حفظ عفّت عمومی و صیانت از فضای معنوی جامعه و تحریک نشدن افراد به سوی شهوت­ و هوس­ها است. در فضایی که خانم­ها با حجابی ناقص یا بدون حجاب در منظر افراد نامحرم حاضر گردند و افزون بر زیبایی طبیعی خود با آرایش های مصنوعی نیز بر زیبایی و جاذبه خود بیفزایند و پیوسته به نمایش آن بپردازند، زمینة مساعدی برای فساد اخلاقی و جنسی فراهم می­گردد و آرامش روحی بینندگان و به ویژه جوانان مجردّ را سلب می­نماید. روشن است که به دلیل وجود میل طبیعی به جنس مخالف در درون افراد، این موضوع، هیچ گاه حالت طبیعی و بی اثر به خود نمی­گیرد و برداشتن مرزهای حجاب، به کاستن اثرات نامطلوب آن نمی­انجامد.

قرآن کریم، ذیل برخی از آیات حجاب و عفاف، به زیبایی و ایجاز، بدین نکته اشاره فرموده است.

{ذلِکَ أَزْکی لَهُم:(1) این برای آنان پاکیزه تر است.}

{ذلِکُمْ أَطْهَرُ لِقُلُوبِکُمْ وَ قُلُوبِهِنَّ:(2) این برای دلهای شما و دلهای آنان پاکیزه تر است.}

{ذلِکَ أَدْنی أنْ یُعْرَفْنَ فَلایُؤذَیْن:(3) این کار[: حجاب کامل] برای این که شناخته شوند

ص: 237


1- . نور(24)، آیة30.
2- . احزاب(33)، آیة53.
3- . همان، آیة59.

و مورد آزار قرار نگیرند بهتر است.}

همچنین امام رضا علیه السلام می­فرمایند:

«حرّم النَظر إلی شُعور النساءِ المحجوبات بالأزواج وإلی غیرهنّ من النساءِ لما فیه من تَهییج الرجال وما یدعوا التهییج إلیه من الفساد:(1) نگاه کردن به موهای خانم­های شوهردار و دیگر خانم­ها حرام شد، به دلیل آن که مردان را [به سمت شهوت­ها و هوس­ها] تهییج می­کند و تهییج نیز [فرد را] به فساد سوق می­دهد.»

آمار بسیار بالای مفاسد اخلاقی و جنسی در کشورهایی که حجاب بانوان، قانونی نیست، تأییدی بر این مطلب است.

بر این اساس، حکم حجاب، حکمی تعبّدی نیست و به همین جهت، قرآن کریم به صراحت، حجاب را برای پیر زنانی که جاذبه­های جنسی و تحریک کنندگی ندارند، الزامی ندانسته است.

{وَالْقَواعِدُ مِنَ النِّساءِ اللاَّتی لا یَرْجُونَ نِکاحاً فَلَیْسَ عَلَیْهِنَّ جُناحٌ أَنْ یَضَعْنَ ثِیابَهُنَّ غَیْرَ مُتَبَرِّجاتٍ بِزینَةٍ وَأَنْ یَسْتَعْفِفْنَ خَیْرٌ لَهُنَّ: و بر زنان از کار افتاده ای که [دیگر] امید زناشویی ندارند گناهی نیست که پوشش خود را کنار نهند [به شرطی که] زینتی را آشکار نکنند و عفت ورزیدن برای آنها بهتر است.}(2)

و از سوی دیگر، ضمن تأکید بر پوشیده ماندن «زینت»(3) از نمایش دادن زیبایی­ها منع فرموده است: {وَلا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجاهِلِیَّةِ الْأُولی:(4) و مانند روزگار جاهلیّتِ قدیم زینتهای خود را آشکار مکنید.}

ص: 238


1- . شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا علیه السلام، ج1، ص104؛ همو، علل الشرایع، ج2، ص565.
2- . نور(24)، آیة60؛ گفتنی است صاحب جواهر تصریح می­کند که مرادف آشکار بودن صورت، مقداری از موها و مچ دست است آن سان که معمولی پیرزن­ها است نه برهنه شدن آنان... (جواهر، ج29، صص85- 86).
3- . نک: نور(24)، آیة31.
4- . احزاب(33)، آیة33.

با توجه به این مطلب، به نظر ما، از آموزه­های دینی برمی­آید که حجاب مطلوب زن در هر زمانی، بر اساس فرمول ذیل مشخص می­گردد:

حجاب مطلوب مساوی است با رعایت موازین ثابت شرعی به اضافة عرف رایج.

اکنون تفصیل بحث را بنگرید: برای آن که پوشش مطلوب زن در برابر نامحرم تحقق یابد، بایستی دو عامل یادشده با هم در نظر گرفته شود.

عامل نخست آن است که موازین شرعیِ ثابت و تغییر ناپذیر در این باره، رعایت گردد. این موازین عبارتند از:

1. پنهان داشتن زینت و زیبایی. قرآن در آیه 31 سورة نور، که مهم ترین آیه در بارة پوشش زن است، سه بار بر پنهان داشتن زینت زن تأکید فرموده است. مانند «وَلا یُبْدینَ زینَتَهُن». این بدان روست که عامل تحریک کنندگی-که فلسفه تشریع حکم حجاب است و پیشتر گذشت- بیش از همه در زینت و زیبایی زن نمود می یابد. گسترة این واژه، هر گونه زیبایی و جاذبة جنسی زن را شامل می­شود، به ویژه آرایش­های غلیظ و خیره کننده و حتّی لباس­های زیبا و جذابّ. بنابراین، صِرف پوشیده بودن بدن، کافی نیست و آشکار کردن لباس­های زینتی مخصوص، که به طور معمول زیر لباس عادی یا چادر می­پوشند نیز، جایز نیست.(1)

با این حال، آیة یادشده به صراحت، «زینت های آشکار» را استثنا نموده است: «الاّ ما ظهر منها» در این که مقصود از زینت ظاهری چیست، نظراتی بین مفسران و فقیهان مطرح شده است، از جمله: سرمه و انگشتر،(2) لباس، النگو، رنگ دست و گونه ها،(3) چهره و دو دست.(4)

ص: 239


1- . نک: مکارم شیرازی، ناصر و دیگران، تفسیر نمونه، ج14، ص439.
2- . نک: سرخسی، شمس الدین، المبسوط، ج10، ص152؛ کاشانی، ابوبکر، بدائع الصنائع، ج5، ص121.
3- . آراء متفاوت تابعان را در این باره بنگرید: شیخ طوسی، التبیان، ج7، ص429 طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج7، ص241؛ قطب راوندی، فقه القرآن، ج2، ص128؛ طبری، محمّد بن جریر، جامع البیان، ج18، ص156- 159.
4- . مشهور، چهره و دو دست را استثنا کرده­اند. نک: شیخ طوسی، الخلاف، ج4، ص248؛ محقّق حلّی، المعتبر، ج2، ص101؛ (او، استثنای صورت را بین مسلمانان و استثنای دو کف دو دست را بین شیعه اجماعی می­داند و به همین آیه استناد می­کند.) حلّی،یحیی بن سعید، الجامع للشرایع، ص396؛ علاّمه حلّی، منتهی المطلب، ج4، ص272؛ عاملی، سید محمّد، نهایة المرام، ج1، ص55؛ خوئی، سید ابوالقاسم، کتاب النکاح، ج1، ص54؛ محی الدین نووی، المجموع، ج3، ص167؛ عبدالله بن قدامه، المغنی، ج1، ص637.

نمونة روایات را نیز بنگرید: در صحیحة مسعده آمده است: شنیدم از امام صادق علیه السلام در بارة زینتی که زن می­تواند آشکار نماید؛ سؤال شد. فرمود:

«الوجه والکفین:(1) چهره و دو دست.»

در روایتی دیگر از همان حضرت آمده است:

«الزینة الظاهرة الکحل والخاتم:(2) زینت ظاهری، سرمه و انگشتر است.»

و در جای دیگر

«الخاتم والمسکة وهی القلب:(3) مقصود از آیه، انگشتر و النگو است.»

علی بن جعفر گوید:

«از امام کاظم علیه السلام پرسیدم:مرد می­تواند به کدام قسمت از زنان نامحرم نگاه کند؟ فرمود: الوجه والکفّ وموضع السوار:(4) چهره، دست و جای دستبند.»

از مجموع این روایات برمی­آید که زینت ظاهری، همان گردی صورت و دو دست تا مچ است که ممکن است همراه با انگشتر یا سرمه کشیده نیز باشد.

2. دومین موردی که از موازین ثابت شرعی به شمار می­رود، تمام بدن زن در برابر نامحرم -جز صورت و دو کف دست- است، هرچند در مواردی، زینت نیز به شمار نیاید. قرآن کریم، پوشیدن سر، گریبان، زیر گلو و سینه را با این جمله، الزامی فرموده:

{وَلْیَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلی جُیُوبِهِنّ:(5) و باید روسری خود را بر گردنِ خویش [فرو]

ص: 240


1- . شیخ حرّ عاملی، وسائل الشیعه، ج14، ص146؛ بیهقی، احمد بن حسین، السنن الکبری، ج2، ص225.
2- . شیخ کلینی، الکافی، ج5، ص521.
3- . همان.
4- . علی بن جعفر الصادق علیه السلام، مسائل علی بن جعفر، ص219؛ حمیری، عبدالله، قرب الإسناد، 227.
5- . نور(24)، آیة31:.

اندازند.}

خُمُر جمع خمار، به معنی چیزی است که زن با آن، سر خود را می­پوشاند.(1) از شأن نزول آیه برمی­آید که زنان، پیش از نزول آیات حجاب، روسری خود را از پشت گوش­ها رد کرده و اطراف آن را به پشت سر خود می­انداختند و در نتیجه، گوش­ها، گوشواره­ها، گردن و گریبان آن­ها، نمایان بوده است. تا این که آیه یاد شده نازل گردید و دستور داد روسری خود را بر گریبان اندازند.(2) روشن است که این دستور به معنای لزوم پوشیدن چهره نیست، چه، از یکسو «خمار» روسری یا مقنعه­ای کوچک است که نمی توان همزمان، چهره، دورگردن و پشت آن را پوشاند، از سوی دیگر، در صورت افکندن آن بر چهره، راه رفتن و انجام کارها برای آنان غیر ممکن می­شد.(3) از سوی سوم، با این که آیه در مقام بیان است، سخنی از پوشیدن چهره به میان نیاورده و صرفاً به بیان افکندن روسری به گریبان، اکتفا نموده است.

در روایات نیز، بر لزوم پوشیده بودن موی زن در برابر نامحرم، تصریح شده است:

ابونصر بزنطی گوید:

«از امام رضا علیه السلام پرسیدم: آیا برای مرد جایز است که به موی خواهر زن خود نگاه کند؟ فرمود: نه...»(4)

از سوی دیگر، موی و بدن زن، در بسیاری از موارد، زینت و زیبایی اوست و جاذبه دارد. بنابراین، مشمول مورد اوّل پیش گفته یعنی لزوم پوشیده بودن زینت نیز می­باشد. بدین جهت در روایتی از امام صادق علیه السلام آمده است:

«اذا أراد أحدکم أن یتزوج فلیسأل عن شعرها کما یسأل عن وجهها، فإنّ الشعر أحد الجمالین:(5) هرگاه یکی از شما تصمیم به ازدواج گرفت، از موی دختر مورد نظر،

ص: 241


1- . نک: ابن منظور، لسان العرب، ج4، ص257؛ طریحی، فخر الدین، مجمع البحرین، ج1، ص701.
2- . نک: شیخ کلینی، الکافی، ج5، صص521- 522.
3- . نک: مطهری، مرتضی، مسأله حجاب، صص189- 191.
4- . نک: حمیری، عبدالله، قرب الإسناد، ص363.
5- . شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج3، ص388.

پرس و جو کند، چنان که از چهره­اش پرس و جو می­کند، زیرا مو، یکی از دو زیبایی است.»

فضیل بن سیار گوید:

«از امام صادق علیه السلام در بارة دو ساق دست زن پرسیدم که آیا جزء زینت­هایی است که خداوند فرمود: جز برای شوهرانشان...آشکار نسازند؟ فرمود: آری و پایین­تر از روسری و دو دستنبد نیز، از زینت به شمار می رود.»(1)

عامل دوم: دیگر عامل مؤثر در تعیین پوشش مطلوب زن در برابر نامحرم در نظر گرفتن عرف است. مقصود از عرف در این جا، عرف رایج زنان در نوع پوشش در سطح یک جامعه است. بدین معنا که پوشش رایج، می­تواند در تعیین حجاب مطلوب یا برتر، تأثیر گذار باشد.

برای مثال، در یک کشور اروپایی که غالب مردم مسلمان نیستند و زنان مسلمان به صورت اقلیتی دینی در آن جا زندگی می­کنند و به طور غالب، از مانتو و شلوار -و نه چادر-برای پوشش خود بهره می­برند، الگوی پوششی متفاوتی نسبت به کشور و شهری دارند که عموم خانم­ها، از چادر مشکلی و حتّی پوشیه استفاده می­کنند. چه، عنصر تحریک کنندگی و مهیجّ بودن که فلسفه اصلی حجاب است، با پوشیدن مانتو و شلوار معمولی و حفظ موازین ثابت پیش گفته، در مورد نخست منتفی می گردد، ولی در مورد دومّ لزوماً چنین نیست. به دیگر سخن، خانمی با مانتو روشن و بدون چادر، در منطقه­ای که غالب خانم­ها با چادر مشکی در جمع حاضر می شوند، زمینة تحریک کنندگی را دارا است، در حالی که در منطقه­ای که غالب خانم­ها با همین پوشش ظاهر می­شوند، چنین زمینه­ای فراهم نمی­گردد.

بنابراین، دلیل تأثیرگذاری عرف، توجه به فلسفة تشریع حجاب می­باشد. افزون بر آن، مؤیداتی نیز وجود دارد. از جمله: سخن امام صادق علیه السلام که فرمود:

ص: 242


1- . شیخ کلینی، الکافی، ج5، صص520- 521.

«...فخیر لباس کل زمان لباس اهله:(1) بهترین لباس هر زمانی لباس اهل همان زمان است.»

معیّن نشدن پوششی خاص در آیات و روایات(2) دلیلی دیگر بر تأثیرگذاری عرف در خصوصیات پوشش است. دستور قرآن مبنی بر این که صدای زیور آلات زن، به گوش نرسد.

{وَلا یَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِیُعْلَمَ ما یُخْفینَ مِنْ زینَتِهِنَّ:(3) و پاهای خود را [به گونه ای به زمین] نکوبند تا آنچه از زینتشان نهفته می دارند معلوم گردد.}

در همین راستا قابل ارزیابی است. نیک روشن است که این دستور، به منظور تحریک نکردن افراد است.

نیز به همین جهت، رنگ لباس مورد تأیید برای خانم­ها، تابعی از همین مسأله بوده و بسته به شرایط محیطی و میزان تحریک کنندگی آن، احکامی متغیّر خواهد داشت.

یک. موضوع چادر

این پرسش فراوان مطرح می­شود که آیا پوشیدن چادر به ویژه چادر سیاه، مبنایی شرعی دارد یا سنتیّ ایرانی داشته و فاقد اصالتی اسلامی است.

به این پرسش دو گونه می­توان پاسخ داد: نخست آن که با توجه به مطالب پیش گفته، نوع خاصیّ از پوشش مانند چادر، موضوعیتی ندارد، بلکه آن چه مهم و معیار است، تأمین شدن فلسفه حجاب، یعنی پوشیدگی زیبایی­ها و جاذبه­های جنسی زن و تحریک­کننده نبودن حضور او در اجتماع از جهت نوع پوشش او است و این مهم، به تناسب شرایط محیطی و فرهنگ­ها، گاه با پوشیدن لباسی مناسب تحقق می­یابد و گاه نیازمند پوشیدن چادر است. بنابراین، تأکید بر پوشیدن چادر، در محیط­ها و فرهنگ­

ص: 243


1- . شیخ کلینی، الکافی، ج1، ص411.
2- . در آیات مربوطه، «چگونگی» پوشیدن خمار: روسری (نور/31) وجلباب: چادر یا پوششی بزرگتر از روسری (احزاب/59) مطرح شده است نه نوع خاصی از پوشش.
3- . نور(24)، آیة31.

هایی است که تحقق هدف یادشده، در گرو آن می­باشد. - همچون بسیاری از مناطق ایران- از این رو، نیازی نیست که در آموزه­های دینی، بر خصوص چادر، تأکید شده باشد.

دوم: آن که با قطع نظر از این مطلب و دست کم با توجه به شرایط حاکم در زمان نزول قرآن، آیا چادر در آیه یا روایتی یاد شده است یا خیر؟ در قرآن کریم، دو نوع پوشش درآیات حجاب، ذکر شده است: یکی «خمار» یعنی روسری که پیشتر گذشت و قرآن نوع پوشیدن آن را بیان فرمود.(1)

از آن آیه می­توان استنباط نمود که دست کم برخی از زنان در آن عصر، چادر نمی پوشیدند و با روسری در جمع حضور می­یافتند، چه، با وجود چادر، نوع پوشیدن روسری اهمیتی نمی­داشت.

نوع دیگر پوشش که در آیات ذکر شده واژة «جلبات» است.

{یا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُلْ لِأَزْواجِکَ وَبَناتِکَ وَنِساءِ الْمُؤْمِنینَ یُدْنینَ عَلَیْهِنَّ مِنْ جَلاَبِیبِهِن:(2) ای پیامبر، به زنان و دخترانت و به زنان مؤمنان بگو: پوششهای خود را بر خود فروتر گیرند}.

در مورد معنای این واژه، بین واژه شناسان و مفسّران، اختلاف نظر وجود دارد. برخی آن را به معنای پوششی سراسری و چادر دانسته­اند.(3) برخی نیز آن را به روسری(4) یا پیراهن(5) معنا نموده یا چنین احتمالی را در کنار معنای نخست مطرح کرده­اند(6) و عده­

ص: 244


1- . نک: نور(24)، آیة31.
2- . احزاب(33)، آیة59.
3- . نک: جوهری، اسماعیل، الصحاح، ج1، ص101؛ قرطبی، محمّد بن احمد، الجامع لاحکام القرآن، ج14، ص244؛ ابن کثیر، تفسیر القرآن العظیم، ج3، ص 526 (وی این دیدگاه را از شماری از صحابه و تابعان نقل کرده است.)؛ ابن اثیر، النهایه، ج1، ص273 (وی همچنین قولی را نقل کرده که جلبات یعنی مقعنه)؛ فیض کاشانی، الصافی، ج4، ص203؛ طبری، محمّد بن جریر، جامع البیان، ج18، ص219؛ جصاص، احمد بن علی، احکام القرآن، ج3، ص486.
4- . نک: شیخ طوسی، التبیان، ج8، ص361؛ طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج8، ص179.
5- . راغب اصفهانی گوید: «الجلابیب: القُمُص والخمر: جلباب­ها، همان پیراهن­ها و روسری­ها هستند. نک: مفردات، ص199.
6- . نک: فیروزآبادی، القاموس المحیط، ج1، ص173؛ طباطبایی، سید محمّد حسین، المیزان، 16، ص239.

ای نیز آن را پوششی بزرگتر از روسری دانسته­اند.(1)

توجه به محتوای آیه یاد شده، نشان می­دهد مفهوم چادر، مناسب­تر است، چه، «جمع و جور گرفتن» با چادر بیشتر تناسب دارد تا با لباس و حتّی روسری، چنان که مشهور نیز همین معنا را برگزیده­اند. در برخی روایات نیز، تأییدی برای این معنا دیده می­شود. از جمله: فردی از امام صادق علیه السلام پرسید:

«زنان سالخورده، کدام بخش از لباس خود را می توانند بردارند؟ فرمود: الجباب إلاّ أن تکون أمة فلیس علیها جناح أن تضعَ خمارها:(2) جلباب، مگر این که کنیز باشد که در این صورت، می­تواند روسری خود را بردارد.»

روشن است که اگر جلباب به معنی روسری می بود، این استثنا معنا نداشت.

از سوی دیگر، از روایتی دیگر برمی­آید که حضرت زهرا علیها السلام، هنگام حضور در جمع، افزون بر «خمار: روسری»، جلبات نیز می­پوشید و جلباب نیز، چیزی شبیه چادر بوده است. در روایت یاد شده آمده است:

«...لاثت خمارها علی رأسها واشتملت بجلبابها...:(3) روسری به سرکشید و چادر برخود پیچید.»

به هرحال، تردیدی نیست که امروزه در جامعه ما، چادر، بهتر می­تواند بدن زن و زیبایی­های او را از چشم نامحرمان بپوشاند.

ص: 245


1- . نک: فراهیدی، خلیل بن احمد، العین، ج6، ص132؛ طریحی، فخر الدین، مجمع البحرین، ج1، ص384؛ شوکانی، فتح القدیر، ج4، ص304؛ ابن منظور در لسان العرب، تمامی معانی یادشده را بازگو کرده است، ج1، ص273، نیز زبیدی، محمّد بن محمّد، تاج العروس، ج1، ص186.
2- . شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج7، ص480.
3- . طبرسی، احمد بن علی، الاحتجاج، ج1، ص123؛ سید بن طاووس، الطرائف، ص264؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج16، ص249.
دو. رنگ پوشش بانوان

در بارة رنگ پوشش بانوان در شرایط عادی، نصّ خاصّ و معتبری مشاهده نشده است. دلیل معین نشدن رنگی خاص نیز، از مطالب پیش گفته فهمیدنی است، چه، بسته به نوع فرهنگ و شرایط محیطی و میزان تأمین شدن فلسفه حجاب، یعنی تحریک کننده نبودن لباس زن، ممکن است رنگ­های متفاوتی مطلوبیت یا جواز پیدا نماید. برای مثال، امروزه در برخی کشورهای اسلامی همچون مالزی، عموم بانوان از پوشش­هایی روشن استفاده می­کنند و در عین حال، از جهت رنگ آن، جلوه­گری و تحریک­کنندگی ندارد، لیک ممکن است در کشوری مانند کشور ما، که پوشیدن چادر سیاه مرسوم شده، رنگ روشن در جمع، نوعی جلوه­گری و تحریک کنندگی به همراه داشته باشد. روشن است که برخی رنگ­های زننده و خیره کننده، در همة فرهنگها و مناطق، نوعی زینت و جاذبه به شمار می­رود که به تصریح قرآن، باید پوشیده ماند.

درمورد رنگ پوشش بانوان، سه دسته روایات قابل طرح است که به نظر ما، هیچ کدام، در مقام بیان رنگی خاص برای لباس خانم­ها در شرایط عادی نیست.

نخست: روایاتی که بر مطلق سفید پوشیدن تأکید کرده­اند. نیک روشن است که این حکم، برای خانم­ها نیز مصداق می­یابد، لیک اگر موجب تحریک و تهییج باشد، حکم دیگری پیدا خواهد نمود، بدین سبب نمی­توان به اطلاق آنها تمسک نمود.

دوم: روایت پیش گفته مبنی بر نهی از پوشیدن سیاه توسط خانم­ها، که البته مخصوص زمان مصیبت و عزاداری بوده و پیشتر تحلیل گردید.

سوم: روایاتی از اهل سنت که مفاد آن چنین است: هنگامی که آیة حجاب نازل شد، زنان انصار در حالی بیرون آمدند که... پوشش­های سیاهی بر آنان بود.(1) با این حال، این روایات نیز نمی­تواند مطلوبیت سیاه پوشی را به طور مطلق ثابت نماید، چه، از یکسو

ص: 246


1- . نک: ابن کثیر، تفسیر القرآن العظیم، ج3، ص526؛ جصاص، احمد بن علی، احکام القرآن، ج3، ص486؛ صنعانی، عبد الرزاق بن همام، تفسیر القرآن؛ ج3، ص123.

مستند به سخن و سیرة معصوم نیست، از دیگر سو فاقد اسنادی معتبرند و از سوی سوم، ممکن است متناسب با فرهنگ و شرایط آن زمان بوده به طور مطلق قابل تسری نباشند.

و) لباس­های ممنوع

اشاره

در الگوی اسلامی پوشاک، پوشیدن برخی لباس­ها ممنوعیت دارد که اکنون به اختصار بیان می­داریم.

یک. لباس شهرت

بر اساس روایات، پوشیدن هرگونه لباسی که از نظر جنس، نوع دوخت و مدل، موجب انگشت نمایی و شهرت آدمی گردد، کاری ناپسند است و برخی فقیهان، به حرمت آن باور دارند.(1) امام صادق علیه السلام فرمود:

«إنّ الله تبارک و تعالی یبغض شهرة اللباس:(2) به راستی خداوند، شهرت در لباس را مبغوض می­دارد.»

نیز فرمود:

«کفی بالمرء خزیاً أن یلبس ثوباً یشهره او یرکب دابة تشهره:(3) برای خوار شدن آدمی همین بس که لباسی بپوشید که او را مشهور کند، یا مرکبی سوار شود که او را مشهور نماید.»

همچنین، در بیان تفاوت سیرة خود با سیرة علی علیه السلام در پوشیدن لباس، می فرماید:

«إنّ علیّ بن أبی طالب علیه السلام کان یلبس ذلک فی زمان لا ینکر علیه، ولو لبس مثل ذلک الیوم، شهر به، فخیر لباس کلّ زمان لباس أهله:(4) همانا علی بن ابی طالب علیه السلام آن گونه لباس [خشن] را در زمانی می پوشید که بر او، خرده نمی گرفتند، ولی

ص: 247


1- . نک: طباطبایی، سید علی، ریاض المسائل، ج8، ص78؛ نجفی، محمّد حسن، جواهر الکلام، ج8، ص253؛ حکیم، سید محسن، مستمسک العروه، ج5، ص293.
2- . شیخ کلینی، الکافی، ج6، ص445.
3- . همان.
4- . همان، ج1، ص411.

پوشیدن آن در زمان ما موجب شهرت خواهد بود، پس بهترین لباس هر زمانی، لباس مردم همان زمان است.»

از این روایت برمی­آید که حتّی اگر ساده بودن بیش از حدّ لباس نیز موجب شهرت گردد، نامطلوب است.

دو. لباس ویژه مردان برای زنان و برعکس

بر اساس دیدگاه فقیهانی چند(1) پوشیدن لباس و نیز زینت­های مخصوص زنان، برای مردان ممنوع است، چنان که عکس قضیه نیز صادق می باشد. اختصاصی بودن لباس نیز، بسته به زمان­ها و مکان­ها و فرهنگ­ها، متغیّر می­باشد.(2) دلیل این حکم، از یکسو آن است که لباس شهرت بر آن صدق کند(3) و از دیگر سوی، روایاتی که از تشبه مردان به زنان و بر عکس، نکوهش کرده­اند. از جمله: امام صادق علیه السلام فرمود:

«لعن رسول الله صلی الله علیه و آله المتشبهین من الرجال بالنساء والمتشبهات من النساء بالرجال:(4) رسول خدا، مردانی را که خود را شبیه زنان می­سازند و زنانی را که خود را شبیه مردان می­نمایند، لعنت نمود.»

سه. لباس طلابافت و ابریشم خالص برای مردان

دلیل این حکم فقهی، (5) روایات(6) است.

ص: 248


1- . نک: طباطبایی، سید علی، ریاض المسائل، ج8، صص77- 78؛ حکیم، سید محمّد سعید، منهاج الصالحین، ج2، ص19؛ احمد مرتضی، شرح الازهار، ج4، ص117؛ نووی، محیی الدین، المجموع، ج4، صص444- 445؛ بحرانی، یوسف، الحدائق الناضره، ج18، ص198؛ نجفی، محمّد حسن، جواهر الکلام، ج22، ص115.
2- . نک: نجفی، محمّد حسن، جواهر الکلام، ج22، ص116.
3- . نک: طباطبایی، سید علی، ریاض المسائل، ج8، ص550.
4- . شیخ کلینی، الکافی، ج5، ص550.
5- . نک: طباطبایی، سید علی، ریاض المسائل، ج8، ص77؛ سید مرتضی، الانتصار، ص430، شیخ طوسی، الخلاف، ج1، ص648؛ نجفی، محمّد حسن، جواهر الکلام، ج8، صص109- 114.
6- . نک: شیخ کلینی، الکافی، ج6، ص453، شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج2، ص372.
چهار. پوشیدن لباس برای فخر فروشی

فخر فروشی و خودنمایی همراه با تحقیر دیگران، در هرگونه مصرفی از جمله لباس، ممنوع می­باشد.

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرمایند:

«...ومن لبس ثوباً فاختال فیه خسف الله به من شفیر جهنّم...:(1) هرکس جامه ای بپوشد و با آن، فخرفروشی کند، خداوند او را از لبه دوزخ [به قعر آن] فرو خواهد برد.»

3. هزینه­های ازدواج و خانواده

اشاره

از جمله مصارف آدمی، هزینه­های مربوط به ازدواج، شامل مراسم و جشن، مهر، کالاهای مورد نیاز و تأمین هزینه­های زندگی همسر و فرزندان است.

تعیین الگوی مصرف مورد تأیید آموزه­های دینی، در موارد یادشده با رعایت اصول و شاخصه­های مصرف، چنان است که می­آید.

الف) هزینه­های زندگی همسر و فرزندان

آن سان که به تفصیل آوردیم، قرآن کریم تعیین هزینه­های زندگی را با واژة «معروف» بیان کرده و سطح متعارف را، معیاری مؤثر برای مصرف صحیح قرار داده است.(2) فقیهان، در مبحث نفقة همسر، تصریح کرده­اند که عامل اصلی تعیین کننده مقدار و کیفیت کالاها و امکانات مورد نیاز همسر، عرف و عادت موجود در هر زمان و مکان است.(3) لیک در این که معیار در مقدار نفقه، وضعیت اقتصادی مرد یا زن یا هر دو

ص: 249


1- . شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج4، ص13.
2- . نک: بقره(2)، آیة233؛ نساء(4)، آیة19.
3- . نک: محقّق حلّی، شرایع الاسلام، ج2، ص570؛ نجفی، محمّد حسن، جواهر الکلام، ج31، ص330. شهید ثانی، مسالک الأفهام، ج8، ص455.

است، میان فقیهان گفتگو است،(1) گرچه تأمل در آیة {لینفق ذو سعه من سعته ومن قدر علیه رزقه فلینفق ممّا اتاه الله}(2) و {من وجدکم}(3) در نظر داشتن توانایی مالی شوهر، و آیة {عاشروهّن بالمعروف}(4) و نیز {رزقهن و کسوتهن بالمعروف}(5) توجه به نیازها و شأن عرفی همسر را می رساند، با این حال، فقیهان شیعه غالباً توجه به حال زوجه را ملاک قرار داده و به گونه ای، آیة نخست را توجیه نموده­اند.(6)

در تعیین نوع و مقدار کالاهای مصرفی، افزون بر نیاز جسمی، بایستی عزّت و شرافت فرد نیز، مورد توّجه قرار گیرد و این همان است که فقیهان، گاه از آن به «شأن» تعبیر می کنند که سخن از آن را پیشتر به تفصیل آوردیم.

بر این اساس، وسایل زندگی که تأمین کننده نیاز و رفاه اعضای خانواده باشد، در حدّ متعارف و با توجه به سطح در آمد و اولویت بندی نیازها، از دیگر موارد مصرفی است. نیک روشن است که مقدار، نوع و کیفیت این وسایل، در گذر زمان و دگرگونی فرهنگ ها، متغیر خواهد بود.

از جمله جامع ترین روایات در این باره، حدیث ذیل است که هر چند برخی از مصادیق یاد شده در آن، متناسب با عصر صدور روایت است، لیک پیام های آن پیوسته جاری و ساری است.

امام صادق علیه السلام ؛ در بارة حق مالی زن و فرزند بر شوهر فرمود:

«...یسدّ جوعتها ویستر عورتها... قلت: فالدهن؟ قال: غبا یوم ویوم لا، قلت:

ص: 250


1- . نک: شیخ طوسی، التبیان، ج10، ص37، محمّد ابوزهره، محاضرات فی عقد الزواج و آثاره، ص304- 305؛ نجفی، محمّد حسن، جواهرالکلام، ج31، ص330- 333؛ شهید ثانی، الروضة البهیه، ج5، ص469.
2- . طلاق(65)، آیة7.
3- . همان، آیة6.
4- . نساء(4)، آیة19.
5- . بقره(2)، آیة233.
6- . نک: نجفی، محمّد حسن، جواهرالکلام، ج31، صص330- 335.

فاللحم، قال: فی کل ثلاثة فیکون فی الشهر عشر مرات لا اکثر من ذلک، قلت: فالصبغ؟ قال: والصبغ فی کل سته اشهر ویکسوها فی کل سنة اربعة اثواب: ثوبین للشتاء و ثوبین للصیف، ولاینبغی أن یفقر بیته من ثلاثة أشیاء: دهن الرأس والخل والزیت... ولیقدر لکل انسان منهم قوته فإن شاء أکله وإن شاء وهبه وإن شاء تصدق به، ولاتکون فاکهة عامة إلاّ أطعم عیاله منها ولایدع أن یکون للعید عندهم فضل فی الطعام أن یسنی من ذلک شیئاً لایسنی لهم فی سائر الأیام:(1) گرسنگی­اش را برطرف نماید و اندامش را بپوشاند... پرسیدم: روغن [برای نرم نگه داشتن پوست و مو] چطور؟ فرمود: روز در میان [تهیه کند]. گفتم: گوشت چطور؟ فرمود: در هر سه روز یک مرتبه، تا در یک ماه ده مرتبه شود نه بیشتر. گفتم: و رنگ [جهت خضاب کردن]؟ فرمود: برای او در هر شش ماه، رنگ تهیه کند و او را در هر سال چهار دست لباس بپوشاند، دو دست برای زمستان و دو دست برای تابستان و شایسته نیست خانه­اش را از سه چیز خالی گذارد: روغن سر، سرکه و روغن [خوراکی]... و برای هر یک از آنان [:اعضای خانواده] سهمش را مشخص نماید تا اگر خواست آن را بخورد و اگر خواست آن را هدیه نماید و اگر خواست آن را صدقه دهد و میوه­ای عمومی [و رایج در هر فصل] نباشد، جز آن که خانواده­اش را از آن بهره­مند سازد، و از غذایی اضافه در اعیاد برای آنان فرو گذار نکند و چیزی اضافه بر دیگر روزها، در هر عید برای آنان فراهم آرد.»

نیک روشن است که هزینه های همسر و فرزندان، منحصر به خوراک و پوشاک نیست و سایر نیازمندی ها همچون مصارف بهداشتی، تحصیل و تربیت و... را نیز در بر می گیرد.

ب) مهر

اشاره

در بارة مقدار مهریه طبقِ ظاهر برخی آیات محدودیتی وجود ندارد. قرآن در دو مورد به مناسبت، مهریه های نسبتاً زیاد را، یاد کرده است:

ص: 251


1- . شیخ کلینی، الکافی، ج5، صص511- 512؛ شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج7، ص457.

{وَإِنْ أَرَدْتُمُ اسْتِبْدالَ زَوْجٍ مَکانَ زَوْجٍ وَآتَیْتُمْ إِحْداهُنَّ قِنْطاراً فَلا تَأْخُذُوا مِنْهُ شَیْئًا:(1) و اگر خواستید همسری [دیگر] به جای همسرِ [پیشین خود] ستانید و به یکی از آنان مال فراوانی داده باشید، چیزی از آن را پس مگیرید.}

{قالَ إِنِّی أُریدُ أَنْ أُنْکِحَکَ إِحْدَی ابْنَتَیَّ هاتَیْنِ عَلی أَنْ تَأْجُرَنی ثَمانِیَ حِجَجٍ فَإِنْ أَتْمَمْتَ عَشْراً فَمِنْ عِنْدِکَ وَما أُریدُ أَنْ أَشُقَّ عَلَیْکَ سَتَجِدُنی إِنْ شاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّالِحینَ، قالَ ذلِکَ بَیْنی وَبَیْنَکَ أَیَّمَا الْأَجَلَیْنِ قَضَیْتُ فَلا عُدْوانَ عَلَیَّ وَاللَّهُ عَلی ما نَقُولُ وَکیلٌ:(2) [شعیب] گفت: من می خواهم یکی از این دو دختر خود را [که مشاهده می کنی] به نکاح تو در آورم، به این [شرط] که هشت سال برای من کار کنی و اگر ده سال را تمام گردانی اختیار با تو است و نمی خواهم بر تو سخت گیرم و مرا إن شاء اللَّه از درستکاران خواهی یافت. [موسی] گفت: این [قرار داد] میان من و تو باشد که هر یک از دو مدّت را به انجام رسانیدم، بر من تعدّی [روا] نباشد و خدا بر آنچه می گوییم وکیل است.}

مشهور فقیهان نیز بر این باورند که در مقدار مهر، محدودیتی وجود ندارد.(3) لیک کم بودن مقدار آن، سفارش بسیار شده است و رسول خدا صلی الله علیه و آله کم بودن مقدار مهر را از ویژگی های بهترین زنان امّت می دانند.(4) به ویژه تأکید می شود که از مهر السنّة پیامبر اکرم (یعنی مقدار پانصد درهم یا پنجاه دینار که پس از این خواهد آمد) فراتر نرود.(5)

مهریه­های سنگین، با توجه به این که تعهدی بر دوش مرد و دَینی بر ذمة اوست، می تواند موجب بی رغبتی جوانان به امر ازدواج و در نتیجه بروز مشکلات متعدد فردی

ص: 252


1- . نساء(4)، آیة20؛ واژة «قنطار» در آیه، به معنای مالی فراوان است که بر حسب افراد، متفاوت می باشد. نک: راغب اصفهانی، مفردات، ص677.
2- . قصص(28)، آیات 27- 28؛ با این حال، با توجه به این که موسی علیه السلام و خانواده اش در این مدت در خانه شعیب به سر می بردند، مقدار مهر یادشده، چندان هم زیاد نبوده است.
3- . نک: علاّمه حلّی، مختلف الشیعه، ص129؛ نجفی، محمّد حسن، جواهر الکلام، ج31، ص47.
4- .. نک: شیخ کلینی، الکافی، ج5، ص324.
5- . نک: شیخ حرّ عاملی، وسائل الشیعه، ج15، صص5- 12 و 19- 20. نیز نک: شیخ کلینی، الکافی، ج5، صص377- 378.

و اجتماعی و یا تن دادن به آن و قبول عواقب آن گردد و نفرت و دشمنی را در جامعه موجب شود، چنان که امیرمؤمنان علیه السلام می­فرمایند:

«لاتغالوا بمهور النساء فتکون عداوه:(1) مهریه ها را بالا نگیرید که موجب دشمنی می گردد.»

یک. محاسبة قدرت خرید مهرالسنه در عصر حاضر

گفته شد که مهر السنة پیامبر صلی الله علیه و آله، پنجاه دینار معادل پانصد درهم بود. پنجاه دینار، همان پنجاه مثقال شرعی طلاست و از آنجا که هر مثقال شرعی معادل 6/3 گرم است، بنابراین، 50 دینار در حدود 180 گرم طلا می باشد.(2)

در عصر حاضر پژوهش هایی سامان یافته تا معادل ریالی مهرالسنه را مشخص نماید.(3) با این همه، به نظر می­رسد تعیین دقیق­تر مقدار مطلوب مهر در هر زمان، مبتنی بر محاسبة قیمت اجناس در زمان پیامبر صلی الله علیه و آله و معصومان علیه السلام، و تعیین قدرت خرید مهر السنه در آن زمان و سپس تطبیق آن بر شرایط کنونی و هر زمانی دیگر است مانند فرایندی که هم اکنون بانک مرکزی، در تعیین نرخ مهریه­های نقدی گذشته به قیمت روز، در پیش می گیرد.

نیک روشن است که این محاسبه، نیازمند تحقیقی گسترده در مورد قیمت اجناس زمان شارع و سپس محاسبه ای دقیق از سوی متخصصّان و کارشناسان اقتصادی است، لذا شاید نتوان بدون تحقیق گسترده در این مورد ملاکی مشخص برای این روزگار ارائه نمود.

به هر حال، مقدار مطلوب مهریه، نباید به اندازه ای باشد که مرد، توانایی پرداخت آن را نداشته باشد.

ص: 253


1- . نک. شیخ حرّ عاملی، وسائل الشیعه، ج15، ص11.
2- . نک: احمد فتح الله، معجم الفاظ الفقه الجعفری، صص194 و 368.
3- . برای نمونه بنگرید: محمّدی ری شهری، محمّد، تحکیم خانواده از نگاه قرآن و حدیث، صص112- 117، پژوهشی به قلم عبدالهادی مسعودی.
دو. هدیة ازدواج

اندک بودن مَهرُ السُّنه و تأکید پیشوایان دین بر آسان­گیری در تعیین مَهریّه، عمدتاً به جهت رفع موانع ازدواج و ترغیب به ایجاد رابطة زناشویی است؛ امّا این به هیچ روی، به معنای ناپسند بودن تبادل هدیه میان دو همسر یا خانواده­های آنها نیست.

پیشوایان دینی ما، در کنار عمل به سنّت نبوی در مَهر و تأکید بر فراتر نرفتن از آن، گاه هدیه­های پر ارزشی را به همسران خود بخشیده­اند و نام آن را نه مهر که «نِحله(هدیه)» نهاده­اند.(1) جالب توجه، آن که در هیچ یک از گزارش­ها، سخنی از درخواست قبلی دختر یا خانوادة او به میان نیامده است.

ج) مراسم و جشن ازدواج

از بُعد اقتصادی، بحث مراسم ازدواج، بر اساس روایات در مبحث «ولیمه» دادن، متمرکز شده است. در روایات مربوطه، تصریح شده که دعوت مردم به غذا، در پنج مورد استحباب دارد: ازدواج، بازگشت از حج، ولادت فرزند، خرید منزل و ختنه کردن فرزند.(2) برخی از فقیهان تصریح کرده­اند که دعوت از مؤمنان و نیز دعوت از فقیران در کنار توانگران و به ویژه خویشان، همسایگان و همکاران شغلی، استحباب و فضلیتی فزون­تر دارد و اجابت دعوت به عروسی نیز مستحب است. مگر آن که در مجلسی صرفاً ثروتمندان دعوت شده باشند که در این صورت، اجابت دعوت، استحبابی ندارد.(3) این نکته اخیر، از روایاتی بر می آید که در مبحث پذیرایی از میهمان خواهد آمد.

ص: 254


1- . درگزارش ازدواج امام جواد علیه السلام با دختر مأمون آمده است که ایشان مهر را همان مهر السنه قرار داد و صد هزار درهم نیز به عنوان نحله به همسرش بخشید. نک: شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج3، ص398.
2- . نک. شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج3، ص402.
3- . نک: بحرانی، یوسف، الحدائق الناضره، ج23، ص32. (برخی از فقیهان اهل سنت، اجابت دعوت عروسی را، واجب دانسته­اند، مشروط برآن که لهوی درآن نباشد. نک: ابن قدامه، عبدالله، المغنی، ج8، ص106)

4. مسکن

اشاره

مسکن مناسب از مهم ترین نیازهای آدمی است که خداوند، در شماره نمودن نعمت ها، به طور ویژه، آن را بیان داشته است.(1) حقِّ دارا بودن مسکن تا بدان جا است که حتّی اگر کسی ورشکست شده باشد، برای پرداخت بدهی­هایش، نباید خانه­اش به فروش رسد: «لاتباع الدار... فی الدین...»(2) «لایخرج الرجل عن مسقط رأسه بالدَّین»(3)

همچنین، مستأجر بودن و انتقال پیوسته از خانه­ای به خانه­ای دیگر، از سختی­های زندگی به شمار رفته است: امام صادق علیه السلام فرمود:

«من مُرّ العیش النقله من دار الی دار...:(4) از تلخی زندگی، منتقل شدن از خانه­ای، به خانه­ای دیگر است.»

از نظر چند و چون، در نگاه قرآنی، احداث بناهایی که ثمره ای ندارد، کاری عبث و نکوهیده است.(5) همچنین، امام صادق علیه السلام می فرمایند:

«کلّ بناء لیس بکفاف فهو وبال علی صاحبه یوم القیامة:(6) هر ساختمانی که بیشتر از حدّ کفایت [و نیاز] باشد، روز قیامت وبال صاحبش خواهد بود.»

بر این اساس، ساختن بناهایی که از نظر کمّی و کیفی، به آن نیازی نیست و به تعبیر قرآن، «عبث» است و هدف صحیحی ندارد، مصداق اسراف خواهد بود، ولی در صورتی که به مساحت وسیع ساختمان و منزل، نیاز باشد و از آن استفاده گردد، نه تنها نکوهیده نیست که مطلوب نیز می باشد، از این رو امیر مؤمنان علیه السلام با دیدن منزل وسیع یکی از اصحابش فرمود:

ص: 255


1- . نک: نحل(16)، آیة80.
2- . شیخ صدوق، علل الشرایع، ج2، ص529.
3- . شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج3، ص190؛ شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج6، ص189؛ نیز نک: نجفی، محمّد حسن، جواهر الکلام، ج25، ص334.
4- . شیخ کلینی، الکافی، ج6، ص531.
5- . نک: شعراء(26)، آیات128- 129.
6- . شیخ کلینی، الکافی، ج6، ص531.

«این خانه بزرگ در دنیا به چه کارت می آید که در آخرت، نیازت به آن بیشتر باشد! آری، اگر می خواهی که با آن به آخرت رسی، باید که در آن، میهمان را پذیرایی کنی و با خویشاوندانت بپیوندی و حقوقی را که از آن خانه بر گردن داری، به مستحقّانش برسانی.»(1)

بدین جهت و از سوی مقابل، روایاتی وجود دارد که داشتن مسکن وسیع را نشانة خوشبختی آدمی بیان کرده­اند. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:

«من سعادة المرء المسلم المسکن الواسع:(2) از خوشبختی فرد مسلمان، [در اختیار داشتن] مسکن وسیع است.»

روشن است که وسعت مسکن بایستی در حدی باشد که نیازهای فرد را به طور شایسته تأمین نماید، برای استراحت یا مطالعه افراد خانواده، به مقدار لازم اتاق وجود داشته باشد، و برای پذیرایی از میهمان و برگزاری جلسات متعارف خانوادگی، فشاری متوجه اعضای خانواده نگردد. ولی در اختیار گرفتن فراتر از این مقدار، که نیازی بدان نیست، گونه­ای اسراف و تجمّل­گرایی به شمار می­رود و به تعبیر روایات یادشده، فراتر از حدّ کفاف است.

الف) کیفیت ساختمان

در مورد کیفیّت ساختمان سازی نیز، استحکام و زیباسازی آن در کنار رعایت حدّ اعتدال با معیار قرار دادن نیاز، بایسته می­نماید. ساختمان از یکسو بایستی با مصالح ساختمانی مرغوب ساخته شود، در برابر زلزله، مقاوم سازی گردد(3) و امکانات رفاهی و ایمنی در حدّ متعارف، در آن تعبیه شود. همچنین، زیبا سازی ساختمان در حدّ متعارف نیز، در واقع تأمین یکی از نیازهای آدمی یعنی نیاز به زیبایی است. بدین جهت، در

ص: 256


1- . نهج البلاغه، خطبة 200.
2- . شیخ کلینی، الکافی، ج6، ص526.
3- . رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «اذا عمل احدکم عملاً فلیتقن: هرگاه یکی از شما کاری انجام می­دهد، محکم کاری نماید.» (شیخ کلینی، الکافی، ج3، ص263)

روایات، زیبا سازی ساختمان نیز مطلوب شمرده شده است: امام هادی علیه السلام از پدران خود از امام صادق علیه السلام نقل نمود که حضرت فرمود:

«إنّ الله یحبّ الجمال والتجمّل ویبغض البؤس والتباؤس، فإنّ اللهَ إذا أنعم علی عبدِه بنعمةٍ، أحبّ أن یری علیه أثرَها. قیل: کیف ذلک؟ قال: ینظف ثوبَه ویطیب ریحَه ویجصص دارَه...:(1) به راستی خداوند زیبایی و آراستگی را دوست دارد و بینوایی و تظاهر به آن را ناخوش می دارد. بدین روی، خداوند هرگاه نعمتی به بنده اش ارزانی کند، دوست دارد اثر آن را بر وی ببیند. گفته شد چگونه؟ فرمود: لباسش را تمیز کند و خود را خوشبو نماید و خانه­اش را گچ کاری کند...»

و از سوی دیگر، افراط در زیباسازی ساختمان، صرف هزینه­های هنگفت در نمای منزل، سقف اتاق­ها، لوسترها و قراردادن تجهیزات فراوان و غیر لازم و حتّی شکل ساختمان، همگی از مصادیق اسراف و خروج از حدّ اعتدال به شمار می­رود.

در تشخیص این امر که چه حدّی از زیبا سازی و شکل و کیفیت ساختمان، خروج از حدّ میانه روی است، عرف رایج، یعنی ساختمان­های اطراف، در کنار پرهیز از هزینه­های غیر لازم و فراتر از حدّ نیاز، می­تواند معیار قرار گیرد. معیار بودن سطح متعارف، از حدیث ذیل قابل استفاده است.

روزی رسول خدا صلی الله علیه و آله از گذرگاهی می گذشتند، چشمشان به بنایی افتاد که یکی از انصار ساخته بود. هنگامی که صاحب آن بنا نزد حضرت آمد و سلام کرد، ایشان صورت از او برگرداند... در پی این جریان، رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:

«إنّ لکلّ بناء یبنی وبال علی صاحبه یوم القیامة إلاّ ما لابدّ منه:(2) بی تردید هر بنایی که ساخته شود، روز قیامت، باری بر دوش صاحبش خواهد بود، مگر آنچه که گریزی از آن نیست [و نیاز وی می باشد].»

به نظر می رسد شکل ظاهری منزل مرد انصاری، بی هیچ گونه نیازی، متمایز از

ص: 257


1- . شیخ حرّ عاملی، وسائل الشیعه، ج3، ص341؛ شیخ طوسی، امالی، ص275.
2- . نک: طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج7 و 8، ص310.

ساختمان­های اطراف بوده و رسول خدا صلی الله علیه و آله اجازه ندادند الگوی ساختمان سازی اسلامی که مبتنی بر نفی اسراف و افراط است، رایج گردد. در عین حال صرف معیار قرار دادن ساختمان­های اطراف کافی نیست، چه، ممکن است در منطقه یا محلّه­ای همه ساختمان­ها به گونه­ای اشرافی و اسراف کارانه ساخته شده باشند. بنابراین، در کنار معیار عرف و سطح متعارف، بایستی سطح نیاز فرد و پرهیز از هزینه­های زاید نیز، مدّ نظر قرار گیرد.

همچنین، ساخت و ساز به هدف خودنمایی و تحقیر دیگران ممنوع است. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرماید:

«من بنی بنیاناً ریاء وسمعة حمله یوم القیامة... وهو نار تشتعل ثمّ تطوّق فی عنقه ویلقی فی النار... قیل: یا رسول الله کیف یبنی ریاءاً وسمعة؟ قال: یبنی فضلاً علی ما یکفیه، استطالة منه علی جیرانه ومباهاة لإخوانه:(1) هرکس، برای خودنمایی و ستایش دیگران ساختمانی بسازد، روز قیامت در حالی آن را حمل خواهد کرد که چون آتشی شعله ور، بر گردنش آویخته است و به آتش افکنده خواهد شد... گفته شد: ای رسول خدا! چگونه آن را برای خودنمایی و ستایش جویی می سازد؟ فرمود: فراتر از حدّ نیاز می سازد تا بر همسایگانش، برتری جوید و به برادرانش فخر فروشد.»

ب) بلندی ساختمان

روایاتی وجود دارد که از ساختمان سازی مرتفع و بلند، نهی کرده­اند. امام صادق علیه السلام فرمود:

«إنّ الله وکلّ ملکا بالبناء یقول لمن رفع سقفاً فوق ثمانیة اذرع: این ترید یا فاسق:(2) به راستی خداوند، فرشته­ای را بر ساختمان موکلّ نموده و او به کسی که سقفی را بیش از هشت ذراع (چهار متر) بالا ببرد، می­گوید: کجا را می­خواهی ای فاسق؟»

ص: 258


1- . همان، صص11- 12.
2- . برقی، احمد بن محمّد بن خالد، محاسن، ج2، ص608؛ شیخ کلینی، الکافی، ج6، صص528- 529.

لیک این روایات، ارتباطی به مسأله آپارتمان سازی و خانه­های چند طبقه ندارد، بلکه در مورد بلند ساختن یک طبقه ساختمان می­باشد. این روایات، در واقع همان مطلبی را بازگو می­کنند که در روایات پیش گفته آمد و در آنها، هر گونه ساخت و سازی را که فراتر از حدّ نیاز و بویژه از سر فخر فروشی و خودنمایی بوده و تحقیر همسایگان را در پی داشته باشد، منع نمودند. شاهد این سخن آن است که از یکسو، واژة «سقف» در روایت آمده که ظهور در سقف خانة یک طبقه دارد، بویژه که در آن زمان، ساختن خانه­های دو یا چند طبقه، مرسوم نبوده است، از سوی دیگر، سازندة چنین خانه­ای، «فاسق» خطاب شده است که نشان از خروج وی از طاعت الهی با انجام چنین کاری است و فسق، در اسراف و زیاده روی یا فخر فروشی و مباهات وی، نمود می­یابد و نه ساختن خانه­ای چند طبقه که مورد نیاز مردم باشد. بنابراین، ممنوعیت بلند سازی و مرتفع نمودن ساختمان، ویژة جایی است که ساختمان­های اطراف، به طور معمولی و کوتاه ساخته شده باشند و فرد بخواهد با بلند نمودن ارتفاع خانه خود، به نوعی فخر بفروشد.

بدین جهت، در روایتی دیگر از امام صادق علیه السلام آمده است:

«إنّ رجلاً من الانصار سأل النبی صلی الله علیه و آله أنّ الدور قد اکتنفه. فقال له النبی صلی الله علیه و آله إرفعْ ما استطعت واسال الله أن یوسّعَ علیک:(1) مردی از انصار، به پیامبر صلی الله علیه و آله [شکایت برد و] عرض کرد: خانه­ها[ی اطراف]، او را در میان گرفته­اند. حضرت فرمود: تو [نیز] هرچه می­توانی خانه­ات را بالا ببر و از خدا بخواه در کارت گشایش دهد.»

ج) ولیمه مسکن

پیشتر روایتی را بازگو کردیم که بر اساس آن، ولیمه دادن در پنج مورد مستحب شمرده شده که یکی از آن­ها، خرید مسکن بود. اکنون روایت دیگری را نیز در این باره بنگرید: امام صادق علیه السلام از پدران بزرگوار خود از پیامبر صلی الله علیه و آله نقل کرده که فرمود:

ص: 259


1- . برقی، احمد بن محمّد بن خالد، محاسن، ج2، ص610.

«من بنی مسکناً فلیذبح کبشاً سمیناً ولیطعم لحمه المساکین. ثم یقول: اللّهم أدحر عنّی مردة الجن والإنس والشیاطین وبارک لنا فی بیوتنا إلاّ أعطی ما سأل:(1) هرکس خانه ای بسازد، گوسفند فربه­ای را ذبح نماید و گوشت آن را به مستمندان بخوراند، سپس بگوید: پروردگارا، جنّ و انس و شیاطین سرکش را از من دور گردان و در ساختمان من، به من برکت ده. آنچه را خواسته است، به او داده شود.»

بر این اساس، دعوت از فقیران در مجلس ولیمه و بر پا نمودن مجلسی آبرومند در این باره، مطلوبیتی ویژه دارد.

د) ویژگی های مسکن مطلوب

بر اساس نکات پیش گفته و دیگر آموزه­های دینی مرتبط، می­توان ویژگی­های مسکن مطلوب مورد نظر اسلام را در نکات ذیل خلاصه نمود:

منزل مسکونی در صورت امکان، بایستی بزرگ و جادار باشد و بخش­های مختلف مورد نیاز آدمی را دارا باشد. چنانکه در روایات پیش گفته آمد، منزل وسیع موجب خوشبختی و آسایش آدمی است. همچنین مناسب است منزل دارای صحن حیاطی باشد که کودکان بتوانند بازی کنند و دیگر اعضا خانواده نیز از آن بهره برند. امام علی علیه السلام فرمود:

«إنّ للدار شرفاً وشرفها الساحة الواسعة:(2) به راستی خانه­ را، شرفی است و شرافت آن، حیاط گسترده آن است.»

لیک وسعت منزل، بایستی در حدّی متعارف و مورد نیاز باشد و این به تناسب افراد، متفاوت می­گردد: فردی که جلساتی متعدد در خانه تشکیل می­دهد، میهمانانی زیاد دارد یا افراد متعددی در خانة او سکونت دارند، نیازمند خانه­ای بزرگتر نسبت به کسی است که چنان شرایطی را ندارد.

ص: 260


1- . شیخ کلینی، الکافی، ج6، ص299.
2- . طبرسی، حسن بن فضل، مکارم الاخلاق، صص125- 126؛ علاّمه مجلسی، بحار الأنوار، ج73، ص154.

نیک روشن است که اندازه و نوع مسکن، افزون بر تأمین نیاز و رفاه خانواده، به میزان تمکن مالی فرد نیز بستگی دارد. فرد کم درآمد، بایستی ضمن تلاش و کار برای بهتر نمودن وضعیت موجود، به تدبیر زندگی بپردازد و خانواده او نیز، به مسکن موجود، قناعت نمایند.

{أَسْکِنُوهُنَّ مِنْ حَیْثُ سَکَنْتُمْ منْ وُجْدِکُمْ:(1) همانجا که [خود] سکونت دارید، به قدر استطاعت خویش آنان را جای دهید.}

{لِیُنْفِقْ ذُو سَعَةٍ مِنْ سَعَتِهِ وَ مَنْ قُدِرَ عَلَیْهِ رِزْقُهُ فَلْیُنْفِقْ مِمَّا آتاهُ اللَّهُ لا یُکَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إلاّ ما آتاها:(2) بر توانگر است که از دارایی خود هزینه کند و هر که روزی او تنگ باشد باید از آنچه خدا به او داده خرج کند. خدا هیچ کس را جز [به قدر] آنچه به او داده است تکلیف نمی کند.}

در مورد اندازه و نقشه ساخت و ساز، اندازة سردرها، ورودی­ها و پنجره­ها و مانند آن بایستی رفاه ساکنان و حفظ حقوق همسایگان مدّ نظر باشد و نه آداب و رسوم غلط اجتماعی یا سنتّ­های بر جای مانده از نیاکان.

بنابراین، اگر در گذشته از روی ضرورت یا سنتّ­های رایج، اتاق­هایی کوچک با سردرهای کوتاه و پنجره­های کوچک ساخته می­شده است، نباید به عنوان معماری اسلامی به شمار رود و مورد تقلید و تحفظّ قرار گیرد. امام کاظم علیه السلام خانه­ای خرید و به یکی از یارانش فرمان داد به آن جا نقل مکان کند و فرمود:

«منزل تو، تنگ است. وی گفت: این خانه را پدرم ساخته است. امام علیه السلام فرمود: اگر پدر تو نادان بوده آیا تو نیز باید مانند او باشی؟!»(3)

چنان که از نام مسکن: [محل آرامش] نیز پیداست، مسکن مطلوب آن است که محل آرامش و راحتی افراد خانواده باشد. از این روی، هرگونه اقدامی در نوع ساخت و ساز،

ص: 261


1- . طلاق(65)، آیة6.
2- . همان، آیة7.
3- . نک: شیخ کلینی، الکافی، ج6، ص525.

طرّاحی، چشم انداز، محیط پیرامون، ساختمان­های اطراف و نیز فقدان امکاناتی همچون عایق­های صوتی دیوارهای آپارتمان­ها و مانند آن، که آسایش ساکنان را به مخاطره می افکند، با معماری اسلامی منافات خواهد داشت. بدین جهت در روایات، حتّی بر مناسب بودن موقعیت ساخت خانه و نیز توجه به همسایگان، پیش از خرید خانه هم، تأکید شده است. علی علیه السلام فرمود:

«إنّ للدرا شرفاً وشرفها... الخُلطاء الصالحون وإنّ لها برکة وبرکتها جودة موضعها:(1) به راستی که خانه را، شرافتی است و شرافت آن... همنشینان شایسته است، و به راستی که آن را برکتی است و برکت آن موقعیت خوب آن است.»

به نظر می­رسد یکی از دلایل نهی از ساختن خانه برروی قبرها نیز، آن بوده است که قبرستان، از نظر روحی- روانی، مکان مناسبی برای زندگی نیست و گاه موجب ترس یا افسردگی ساکنان منزل می­شود. امام صادق علیه السلام فرمود:

«لاتبنوا علی القبور:(2) برروی قبرها، [خانه] نسازید.

در همین راستا، صحن و حیاط منزل باید به گونه­ای حفاظ داشته باشد که افراد خانواده و به ویژه بانوان، بتوانند با لباس راحتی، در آن آمد و شد و توقف نمایند و آن را حریم خصوصی خود قرار دهند. امام صادق علیه السلام فرمود:

«ثلاثة للمؤمن فیه راحة، دار واسعة تواری عورته و سوء حاله من الناس...:(3) سه چیز برای مومن موجب راحتی است: خانه­ای وسیع که نادیدنی­ها و بدحالی­هایش را از دید مردم بپوشاند...»

سرویس بهداشتی و دستشویی خانه، نباید بسان بسیاری از آپارتمان­های امروزی، داخل مجموعه و در کنار یا به سمت اتاق­ها و آشپزخانه و به ویژه در محل دید افراد

ص: 262


1- . طبرسی، حسن بن فضل، مکارم الاخلاق، صص125- 126؛ علاّمه مجلسی، بحار الأنوار، ج73، ص154.
2- . برقی، احمد بن محمّد بن خالد، محاسن، ج2، ص612.
3- . شیخ کلینی، الکافی، ج5، ص328و ج6، ص525.

خانه باشد. امام صادق علیه السلام فرمود:

«ألیس من حسن تقدیر بناء الدار أن یکون الخلأ فی أستر موضع فیها...:(1) آیا تدبیر نیکی نیست که دستشویی، در پنهان­ترین جای ساختمان باشد؟»

ضمن آن که قراردادن آن در دورترین قسمت نسبت به محل سکونت نیز، آسایش ساکنان و به ویژه کودکان را در هوای سرد و یخبندان، سلب می­نماید. بدین جهت بایستی مهندسی دقیقی صورت گیرد تا ضمن قرار دادن آن بیرون از مجموعه، فاصله آن نیز بی جهت زیاد نباشد.

اختصاص دادن اتاقی در منزل برای عبادت نیز، توصیه شده است.

امام صادق علیه السلام می فرماید:

«کان علیّ قد جعل بیتاً فی داره لیس بالصغیر ولا بالکبیر لصلاته:(2) علی علیه السلام در خانه خود اتاقی را برای نماز خویش ویژه ساخته بود که نه کوچک بود و نه بزرگ.»

نیز به یکی از یاران خود نوشت: دوست دارم در یکی از اتاق­هایت مسجدی را در نظر گیری.»

این سفارش، اگر امروزه برای بسیاری از خانه­های کوچک، عملی نباشد، برای مراکز عمومی همچون مدارس و ادارات، سفارشی بس مفید است تا معضلاتی که اکنون گریبان گیر بسیاری از ساختمان­ها و مراکز عمومی است، درآینده به طور کلی مرتفع گردد.

در برخی روایات، از تصاویر تماثیل نیز نهی شده است(3) و فقیهان آن را حمل بر حرمت یا کراهت کرده­اند.(4)

ص: 263


1- . منسوب به امام صادق علیه السلام، توحید المفضل، ص31، علاّمه مجلسی، بحار الأنوار، ج3، ص76.
2- . برقی، احمد بن محمّد بن خالد، محاسن، ج2، ص612؛ حمیری، عبدالله، قرب الإسناد، ص161.
3- . نک: شیخ کلینی، الکافی، ج6، ص526.
4- . نک: طباطبایی، سید علی، ریاض المسائل، ج8، ص61؛ نراقی، احمد، مستند الشیعه، ج14، صص108- 109؛ نجفی، محمّد حسن، جواهر الکلام، ج22، ص43.

5. وسیله نقلیه

در مورد مرکب و وسیله نقلیه، از یکسو روایاتی وجود دارد که در اختیار داشتن مرکب راهوار را نشانه خوشبختی آدمی دانسته­اند، از جمله:

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:

«من سعادة المرء المسلم المرکب الهنئ:(1) از نیک بختی فرد مسلمان، [در اختیار داشتن] مرکب راهوار است.»

امام باقر علیه السلام فرمود:

«من شقاء العیش المرکب السوء:(2) از دشواری زندگی، [دار بودن] مرکب بد می باشد.»

نیک روشن است که منظور از سعادت در این گونه روایات، رفاه و آسایش است.

و از سوی دیگر، از خرید مرکب گران قیمت، در صورتی که مرکب ارزان­تر از آن، نیاز را برطرف و رفاه و آسایش آدمی را تأمین می­کند، نکوهش کرده آن را گونه ای از اسراف و زیاده روی دانسته­اند و بر میانه روی در این امر تاکید کرده اند.امام صادق علیه السلام می فرمایند:

«...ویرکبوا قصداً... أتری الله ائتمن رجلاً علی مالٍ خوّل له أن یشتری فرساً بعشرة آلاف درهم ویجزیه فرس بعشرین درهماً!... وقال: لا تُسْرِفُوا إِنَّهُ لایُحِبُّ الْمُسْرِفِینَ(3):(4) و [خداوند، تجویز نمود که مردم] در حدّ میانه، از مَرْکب استفاده کنند... آیا چنین می پنداری که خداوند، مالی را نزد مردی امانت می نهد و آن گاه به وی اجازه می دهد تا اسبی به ده هزار درهم بخرد، در حالی که اسبی به بیست درهم، او را کافی است... [مگر نه آن است که خود] فرمود: اسراف مکنید که او، اسرافکاران را

ص: 264


1- . شیخ کلینی، الکافی، ج6، ص536.
2- . همان، ص573.
3- . اعراف(7)، آیة31.
4- . عیاشی، محمّد بن مسعود، تفسیر العیاشی، ج2، ص13.

دوست ندارد.»(1)

آن­گاه که برخی مشاهده کردند امام کاظم علیه السلام بر قاطر سوار است، این عمل را خرده گرفتند. امام علیه السلام فرمود:

«این مرکب، نه بسان اسب، گردن فرازی دارد و نه چونان الاغ، ذلّت و خواری؛ فروتر از آن و فراتر از این و بهترین چیزها، حدّ وسط آن­ها است.»(2)

همچنین از خرید مرکبی که عمری کوتاه دارد نهی شده است.(3)

برآیند این نکات آن است که در الگوی خرید وسیله نقلیه، بر میانه روی در نوع و قیمت، در کنارِ کیفیت بالا و مرغوبیت آن، تأکید می­شود. روشن است که این معیار، در کنار سایر معیارها، از جمله میزان درآمد و تمکّن مالی، نوع و مقدار نیازمندی و رعایت اولویت ها در بین سایر نیازمندی­ها و نیز توجه به سطح اقتصاد و فرهنگ عمومی جامعه، بایستی در نظر گرفته شود و طبعاً، نوع مطلوب وسیله نقلیه برای افراد و اصناف گوناگون و زمان­ها، مکان ها و شرایط مختلف، متفاوت خواهد شد. برای مثال، کسی که ناچار است فاصلة بین منزل و محل کار خود را، که در دو شهر قرار دارند، هر روز بپیماید و از سطح در آمد بالاتری نیز برخوردار است، به اتومبیلی با مدلی بالاتر نیازمند است، نسبت به کسی که از چنین شرایطی برخوردار نیست.

ناگفته پیداست مصداق­هایی که در این گونه روایات برای مرکب ذکر شده، متناسب با عرف عصر صدور روایات است و در زمان­ها و مکان­های دیگر، پیوسته مصادیق در حال تغییر و تحول­­اند، لیک معیارها و پیام های پنهان و آشکار آنها، جهان شمول و همیشگی است.

ص: 265


1- . نیز نک: شیخ حرّ عاملی، وسائل الشیعه، ج8، ص346.
2- . نک: شیخ کلینی، الکافی، ج6، ص541.
3- . نک: شیخ حرّ عاملی، وسائل الشیعه، ج8، ص348.

6. آرایش و زیبایی

اشاره

آراستگی و زیبایی، از جمله نیازهای آدمی است که در الگوی مصرف اسلامی، بخشی از هزینه­های فرد مسلمان را به خود ویژه می­سازد. در قرآن کریم، چندین آیه، آفرینش زیبایی­ها و زیبا کننده­ها را به عنوان نعمت های الهی برشمرده و بر استفاده از زینت­ها، تأکید فرموده است.

{قُلْ مَنْ حَرَّمَ زینَةَ اللَّهِ الَّتی أَخْرَجَ لِعِبادِهِ وَالطَّیِّباتِ مِنَ الرِّزْقِ قُلْ هِیَ لِلَّذینَ آمَنُوا:(1) [ای پیامبر] بگو: زیورهایی را که خدا برای بندگانش پدید آورده، و [نیز] روزیهای پاکیزه را چه کسی حرام گردانیده؟ بگو: این [نعمت ها] برای کسانی است که ایمان آورده اند.}

{وَالْأَنْعامَ خَلَقَها لَکُمْ فیها دِفْ ءٌ وَمَنافِعُ وَمِنْها تَأْکُلُونَ، وَلَکُمْ فیها جَمالٌ حینَ تُریحُونَ وَحینَ تَسْرَحُون... وَالْخَیْلَ وَالْبِغالَ وَالْحَمیرَ لِتَرْکَبُوها وَزینَةً وَیَخْلُقُ ما لا تَعْلَمُون:(2) و چارپایان را برای شما آفرید: در آنها برای شما [وسیلة] گرمی و سودهایی است و از آنها می خورید. در آنها برای شما زیبایی است، آن گاه که [آنها را] از چراگاه برمی گردانید، و هنگامی که [آنها را] به چراگاه می برید... و اسبان و استران و خران را [آفرید] تا بر آنها سوار شوید و [برای شما] تجمّلی [باشد] و آنچه را نمی دانید می آفریند. }

{وَما یَسْتَوِی الْبَحْران... وَمِنْ کُلٍّ تَأْکُلُونَ لَحْماً طَرِیًّا وَتَسْتَخْرِجُونَ حِلْیَةً تَلْبَسُونَها:(3) و دو دریا یکسان نیستند... و از هر یک گوشتی تازه می خورید و زیوری که آن را بر خود می پوشید بیرون می آورید.}

{یَخْرُجُ مِنْهُمَا اللُّؤْلُؤُ وَالْمَرْجان:(4) از هر دو [دریا] مروارید و مرجان برآید. }

در روایات نیز، به طور گسترده، استفاده از لوازم آرایشی و زینتی، یادشده است، به

ص: 266


1- . اعراف(7)، آیة32.
2- . نحل(15)، آیة5- 6 و 8.
3- . فاطر(35)، آیة12.
4- . رحمان(55)، آیة22.

گونه ای که کلینی، بخشی را ویژه این مطلب با عنوان «کتاب الزی و التجمّل و المروة(1)» گشوده است.

در این روایات، بر مطلوبیت آراستگی و زیبایی، رنگ نمودن مو، استفاده از عطر، انگشتر و لباس زینتی و مانند آن، تأکید شده است. برای نمونه امام صادق علیه السلام از امیر مؤمنان علیه السلام روایت کرده که فرمود:

«إنّ الله جمیل یحب الجمال ویحب أن یری أثر النعمة علی عبده:(2) به راستی که خداوند، زیباست و زیبایی را دوست دارد و دوست دارد که اثر نعمت را بر بنده­اش ببیند.»

در روایتی دیگر، فرمود: رسول­ خدا صلی الله علیه و آله مردی ژولیده موی را با لباسی کثیف و بدحال مشاهده نمود. پس فرمود:

«من الدین المتعة وإظهار النعمة:(3) بهره­مندی [از نعمت ها] و آشکار ساختن نعمت، جزء دین است.»

نیز از امیرمؤمنان علیه السلام روایت کرده که فرمود:

«لیتزینّ أحدکم لأخیه المسلم کما تزینّ للغریب الذی یحب أن یراه فی أحسن الهیئة:(4) هر یک از شما باید خود را برای برادر مسلمان خود بیاراید، آن­سآن که برای فرد غریبی که دوست دارد او را در بهترین شکل ببیند می آراید.»

امام صادق علیه السلام به عبید بن زیاد فرمود:

«إظهار النعمة أحب الی الله من صیانتها، فإیاک أن تتزّین إلاّ فی احسن زیّ قومک:(5) آشکار نمودن نعمت، نزد خدا، محبوب­تر از حفظ نمودن [و نهان داشتن آن] است، پس بر تو باد که در بهترین شکل موجود در جامعه خود، خویشتن را بیارایی.»

ص: 267


1- . نک: شیخ کلینی، الکافی، ج6، ص438.
2- . همان.
3- . همان، 439.
4- . همان، ص439- 440.
5- . همان، ص440؛

همان حضرت فرمود:

«من السنة لبس الخاتم:(1) به دست نمودن انگشتر، سنتّ [:مستحب و جزءدین] است.»

امام صادق علیه السلام به نقل از پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود:

«تختموا بالعقیق فانّه مبارک، ومن تختم بالعقیق، یوشک ان یقضی له بالحسنی:(2) انگشتر عقیق به دست کنید که با برکت است، و هرکس انگشتر عقیق به دست نماید، امید می­رود که عاقبت به خیر گردد.»

ذیل روایت انگشتر: نیز روایاتی در مورد مطلوبیت انگشتری یاقوت، زمردّ، فیروزه، نقره(3) و بلور(4) رسیده است.

یکی از یاران امام صادق علیه السلام از حضرت پرسید:

«مردی توانگر، که لباس های فراوان و مرغوبی داشته... با آنها خود را بیاراید، اسراف کار است؟ فرمود: خیر...»(5)

علی علیه السلام فرمود:

«البسوا الثیاب من القطن فانّها لباس رسول الله صلی الله علیه و آله ولم یکن یلبس الشعر والصوف إلاّ من علة...(6) إنّ الله جمیل یحب الجمال و یحب أن یری أثر نعمته علی عبده:(7) لباس پنبه­ای بپوشید که لباس رسول خدا صلی الله علیه و آله است و او، جز از سر ناچاری، لباس مویین و پشمی نمی­پوشید... به راستی خدا زیباست و زیبایی را دوست دارد و دوست می دارد که اثر نعمتش را بر بنده­اش ببیند.»

امام صادق علیه السلام فرمود:

ص: 268


1- . همان، ص468.
2- . همان، ص470.
3- . نک: همان، ج6، صص471- 472 و 468.
4- . نک: شیخ حرّ عاملی، وسائل الشیعه، ج3، ص407.
5- . نک: همان، ج6، ص443.
6- . همان، ص450.
7- . شیخ صدوق، خصال، ص613.

«إنّ الله تعالی یحبّ الجمال والتجمّل... ینظف ثوبه ویطیب ریحه...:(1) به راستی خدای تعالی زیبایی و آرایش را دوست دارد...[بدین سآن که فرد، ] لباسش را تمیز نماید و خود را خوشبو سازد.»

نیز روایت شده که

«کان رسول الله صلی الله علیه و آله ینفق فی الطیب اکثر مما ینفق فی الطعام:(2) رسول خدا صلی الله علیه و آله بیش از آن مقداری که برای خرید غذا هزینه می نمود، برای خرید عطر و خوشبو کننده­ها هزینه می­فرمود.»

امام صادق علیه السلام فرمود:

«العطر من سنن المرسلین:(3) عطر، از سنت­های پیامبران است.»

امام رضا علیه السلام فرمود:

«لاینبغی للرجل ان یدع الطیب فی کل یوم، فان لم یقدر علیه فیوم ویوم لا، فان لم یقدر ففی کل جمعه ولایدع ذلک:(4) شایسته نیست مرد، بوی خوش را در هر روز ترک کند، پس اگر توان این کار را نداشت، روز در میان انجام دهد و اگر نتوانست در هر جمعه و آن را ترک نکند.»

امام صادق علیه السلام فرمود:

«صلاة متطیب افضل من سبعین صلاة بغیر طیب:(5) نماز فردی که خود را خوشبو کرده، از هفتاد نماز بدون بوی خوش، با فضلیت­تر است.

نیز فرمود:

«لاینبغی أن یفقر بیته من ثلاثه اشیاء: دهُن الرأس...:(6) سزاوار نیست [مرد] خانه­اش را از سه چیز خالی گذارد: روغن سر [برای آرایش موها و نرم نگه داشتن آن]...»

ص: 269


1- . شیخ حرّ عاملی، وسائل الشیعه، ج3، ص341.
2- . شیخ کلینی، الکافی، ج6، ص512.
3- . همان، ج6، ص510.
4- . همان.
5- . همان، ص511.
6- . همان، ج5، ص512.

امام صادق علیه السلام:

«...فالبس وتجمّل فإنّ الله جمیل یحب الجمال ولیکن من حلال:(1) پس بپوش و خود را بیارای، چرا که خداوند زیبا است [و] زیبایی را دوست دارد و باید که از حلال باشد.»

اکنون در بارة الگوی مصرف اسلامی پیرامون آرایش و زیبایی، نکاتی چند را یاد می کنیم.

آراستگی و آرایش، در چند مورد، تأکید ویژه شده است:

الف) برای خانم­ها

روایاتی وجود دارد که نشان می­دهد خانم­ها، به ویژه بانوان متأهل برای شوهرانشان-با رعایت موازین شرعی- شایسته است بیش از مردها به آراستگی و آرایش خود توجه نمایند. امام باقر علیه السلام فرمود:

«رخص رسول الله صلی الله علیه و آله للمرأة ان تخضب رأسها بالسواد. قال: واَمَر رسول الله صلی الله علیه و آله بالخضاب ذات البعل وغیر ذات البعل، امّا ذات البعل فتزینّ لزوجها، وامّا غیر ذات البعل، فلا تشبه یده ید الرجال:(2) رسول خدا صلی الله علیه و آله به [همة] زنان اجازه داد سر خود را با رنگ مشکی، خضاب ­نمایند.-سپس فرمود:- رسول خدا صلی الله علیه و آله به [همة] زنان، اعم از شوهردار و مجردّ فرمان داد خضاب نمایند. شوهردار خود را برای همسرش بیاراید و مجردّ [نیز، برای آن که] دستش، شبیه دست مردان نباشد.»

امام صادق علیه السلام فرمود:

«لاینبغی للمرأة أن تعطلّ نفسها ولو أن تعلّق فی عنقها قلادة ولاینبغی لها أن تدع یدها من الخضاب ولو إن تمسحها بالحناء مسحاً وإن کانت مسنة:(3) برای زن سزاوار نیست خود را [بی آرایش] رها سازد، اگر چه با آویختن گردن بندی در گردن خود

ص: 270


1- . همان، ج6، ص442.
2- . شیخ حرّ عاملی، وسائل الشیعه، ج1، ص401.
3- . شیخ کلینی، الکافی، ج5، ص509؛ شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج1، ص123.

باشد و شایسته نیست زن، هر چند سالخورده، دست خود را بدون خضاب گذارد، هرچند در حدّ لمس کردن حنا.»

نیز امام صادق علیه السلام فرمود:

«قال رسول الله صلی الله علیه و آله للرجال: قصّوا اظافیرکم و للنساء: اترکن فانّه أزین لکنّ:(1) پیامبر صلی الله علیه و آله به مردان فرمود: ناخن­هایتان را کوتاه کنید و به زنان فرمود:[مقداری از ناخن­هایتان] را رها کنید، زیرا این کار، به زینت شما می­افزاید.»

رسول خدا صلی الله علیه و آله، در خصوص آرایش زن برای شوهرش فرمود:

«علیها أن تتطیب بأطیب طیبها وتلبس أحسن ثیابها وتزّین بأحسن زینتها:(2) بر زن لازم است خود را به بهترین عطرها خوشبو سازد، بهترین لباس خود را بپوشد و خود را به بهترین شکل آرایش نماید.»

امام صادق علیه السلام فرمود:

«کان علی بن الحسین علیه السلام یحلی ولده ونساءه بالذهب والفضة:(3) علی بن حسین علیه السلام فرزندان و زنان خود را با طلا و نقره می­آراست.»

ب) افراد متأهل

برای مردان و زنان متأهل، به طور ویژه سفارش شده که خود را برای همسر خود بیارایند و این، از حقوق زن بر شوهر و بر عهده یکدیگر بیان گردیده است. در بحث پیشین، به روایاتی اشاره شد که بر آرایش نمودن زن برای شوهر خود، تأکید کرده بود. اکنون روایاتی دیگر را، به ویژه درمورد مرد، بنگرید:

حسن بن جهم گوید:

«امام کاظم علیه السلام را دیدم که خضاب فرموده بود. عرض کردم: فدایت شوم، خضاب نموده­اید؟ فرمود: نعم، إنّ التهیئة مما یزید فی عفة النساء ولقد ترک النساء العفة بترک

ص: 271


1- . همان، ج6، ص491؛ ج 1، ص128.(با اندکی تفاوت)
2- . شیخ کلینی، الکافی، ج5، ص508.
3- . همان، ج6، ص475.

ازواجهن التهیئة، ثم قال: أیسرک أن تراها علی ما تراک علیه إذا کنت علی غیر تهیئة؟...:(1) آری، به راستی که آماده کردن [وآراستن خود]، به عفت زنان می­افزاید، و زنان از آن روی عفت را ترک نمودند که همسرانشان، خودآرایی را رها ساخته بودند. سپس فرمود: آیا خوشت می­آید او را به همان حالی ببینی که او تو را می­بیند زمانی که خود را نیاراسته­ای؟!»

امام صادق علیه السلام فرمود:

«الخضاب بالسواد، مهابة للعدو وأنس للنساء:(2) رنگ نمودن[مو] با رنگ مشکی، هیبتی در برابر دشمن، و [مایه] انسی برای زنان است.»

امام باقر علیه السلام فرمود:

«النساء یحببن أن یرین الرجالَ فی مثل ما یحبّ الرجالُ ان یری فیه النساءَ من الزینة:(3) زنان دوست دارند مردان را به همان حالت آراسته­ای ببینند که مردان دوست دارند زنان را در آن حال مشاهده نمایند.»

یکی از یاران امام باقر علیه السلام گوید:

«نزد حضرت رفتیم در حالی که او در خانه­ آراسته ای بود... و خود، سرمه کشیده و محاسن خود را کوتاه نموده بود... روز بعد که نزد حضرت رفتیم فرمود... دخلت علی امس وانا فی بیت المرأة وکان امس یومها... فتزینت لی علی ان أتزین لها کما تزینت لی...:(4) دیروز نزد من آمدی در حالی که من، در خانة همسرم بودم و دیروز، روز او بود،... بدین جهت او خود را برای من آرایش کرده بود تا من نیز خود را برای او بیارایم.»

زراره گوید:

«امام باقر علیه السلام را دیدم که لباس زرد پوشیده بود. پس فرمود: إنّی تزوجت امرأة من

ص: 272


1- . همان، ج5، ص567.
2- . طبرسی، حسن بن فضل، مکارم الاخلاق، ص80؛ علاّمه مجلسی، بحار الأنوار، ج73، ص100.
3- . علاّمه مجلسی، بحار الأنوار، ج73، ص101.
4- . شیخ کلینی، الکافی، ج6، ص448.

قریش:(1) من با زنی از قریش ازدواج کرده­ام.»

باری، بخشی از مشکلات اخلاقی و اختلافات خانوادگی که گاه به طلاق نیز منتهی می­گردد، نتیجه عدم توجه به ظاهر و آراستگی آن است.

ج) در برابر جمع

در بین جمع، آدمی باید خود را بیاراید. در سیرة رسول خدا صلی الله علیه و آله آمده است:

«ولقد کان یتجمّل لأصحابه فضلاً علی تجمّله لأهله:(2) آن حضرت، افزون بر آراستگی برای خانوادة خود، برای اصحابش نیز خود را می آراست.»

نیز در سیره امام رضا علیه السلام چنین آمده:

«اذا برز للناس تزّین لهم:(3) هنگامی که بین مردم حاضر می­گردید، برای آنان خود را آراسته می­کرد.»

د) در برابر دشمن

چنان که در فصل پیش بیان گردید، در برابر دشمن، باید عزّت و اقتدار فرد و جامعه حفظ گردد. اگر مقدار یا کیفیت پایین مصرف کالایی که در معرض دید بیگانگان می باشد، موجب تحقیر و مخدوش شدن عزّت مؤمن گردد، بایستی به شکل مطلوب، تغییر یابد. امام کاظم علیه السلام فرمود:

«شما گروهی هستید که دشمنانی فراوان دارید. ای گروه شیعیان! مردم با شما دشمنی نمودند. بنابراین، تا آن جا که در توان دارید، در برابر آنان خود را بیارایید.»(4)

این عامل در مورد مسئولان و نیز سفرای کشور اسلامی در دیگر کشورها که پیوسته توسط رسانه های مختلف، در معرض دید جهانیان قرار می­گیرند، نمودی فزون­تر دارد و آنان بایستی در حدّ متعارف، ظواهر را حفظ نمایند و این، مشروط بر آن است که به حدّ

ص: 273


1- . همان، ج6، ص447.
2- . شیخ حرّ عاملی، وسائل الشیعه، ج3، ص344.
3- . شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا علیه السلام، ج1، ص192.
4- . شیخ کلینی، الکافی، ج6، ص480.

خود اکتفا شود و زمینة سوء استفاده را فراهم نیاورد.

ه ) در مناسبت­های ویژه

بر آراستگی و زینت نمودن در اعیاد و مناسبت­های ویژه تأکید بیشتری شده است. برای نمونه، درمورد عید غدیر در روایتی از امام رضا علیه السلام چنین آمده است:

«...وهو یوم الزینة فمن تزین لیوم الغدیر، غفر الله له...:(1) و آن، روزِ زینت است، پس هر کس خود را برای روز غدیر زینت نماید، خداوند او را ببخشاید.»

در بارة مطلوبیت خوشبو نمودن خود در روز جمعه، پیشتر روایتی یاد گردید. در حدیثی دیگر نیز آمده است که پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود:

«قال لی حبیبی جبرئیل علیه السلام: تطیبّ یوماً ویوماً لا، ویوم الجمعة لابدّ منه ولاتترک له:(2) حبیبم جبرئیل علیه السلام به من گفت: یک روز خود را خوشبو کن و روزی دیگر، خیر، و[لی] روز جمعه، چاره­ای از آن نیست وآن را ترک منما.»

نیز فرمود:

«یا علی علیک بالطیب فی کلّ جمعة، فإنّه من سنتی، وتکتب لک حسناته مادام یوجد منک رائحته:(3) ای علی، برتو باد به بوی خوش در هر جمعه، چرا که این کار، سنت من است و تا زمانی که بوی آن از تو به مشام می­رسد، برایت حسنات آن نوشته می­شود.»

و) در مسجد و هنگام عبادت

آراستن و خوشبو نمودن خود در مسجد و نیز هنگام عبادت نیز به طور ویژه تأکید شده است.

{یا بَنی آدَمَ خُذُوا زینَتَکُمْ عِنْدَ کُلِّ مَسْجِد:(4) ای فرزندان آدم، جامه خود را در هر

ص: 274


1- . سید بن طاووس، اقبال الاعمال، ج2، ص262.
2- . همان، ص510.
3- . طبرسی، حسن بن فضل، مکارم الاخلاق، ص43.
4- . اعراف(7)، آیة31.

نمازی برگیرید. }

پیشتر روایتی را در مورد فضلیت نماز خواندن با بوی خوش، یادکردیم. در روایتی دیگر آمده که امام حسن مجتبی علیه السلام هنگام نماز بهترین لباس خود را می­پوشید و می فرمود:

«إنّ الله جمیل یحب الجمال فأتجمّل لربی وهو یقول: خذوا زینتکم عند کل مسجد فأحب أن البس أجمل ثیابی:(1) به راستی خداوند زیبا است [و] زیبایی را دوست دارد، پس خود را برای پروردگارم می آرایم در حالی که او می فرماید: زینت خویش را نزد هر مسجدی برگیرید. پس دوست دارم زیباترین لباسم را بپوشم.»

امام کاظم علیه السلام فرمود:

«کان یعرف موضع سجود ابی عبد الله علیه السلام بطیب ریحه:(2) محل سجود امام صادق علیه السلام از خوشبویش شناخته می­شد.»

ز) حدود آرایش

اشاره

با تمام تأکیدهایی که بر آرایش و زینت رسیده، لیک این موضوع نیز، بسان موارد دیگر، حدّ و حدود و خط قرمزهایی دارد که بایستی رعایت گردد. محدودیت های آرایش، بر اساس آموزهای دینی، در موارد ذیل نمود می­یابد:

یک. آرایش خانم در برابر نامحرم

تردیدی نیست که حفظ عفّت عمومی و پرهیز از تحریک جنس مخالف، از احکام و موازین الزامی دین اسلام است. ما پیشتر در این باره و نیز فلسفة این حکم، مطالبی را بیان داشتیم. بر اساس این اصل، هر نوعی آرایشی که جاذبه­های جنسی فرد را نمایان ساخته و از لحاظ جنسی تحریک کننده باشد، ممنوع می باشد و پوشاندن آن لازم است. بدین جهت، قرآن کریم به صراحت از نمایاندن زینت زن جلو نامحرم و نمایش

ص: 275


1- . شیخ حرّ عاملی، وسائل الشیعه، ج3، ص331.
2- . شیخ کلینی، الکافی، ج6، ص511.

آرایش­ها در حریم عمومی، منع فرموده است.(1)

روایاتی نیز برای نکته تصریح نموده­اند. از جمله: امام صادق علیه السلام فرمود:

«أیمّا امرأة تطیبت لغیر زوجها، لم تقبل منها صلاة حتّی تغتسل من طیبها، کغسلها من جنابتها:(2) هر زنی که خود را برای غیر همسرش خوش­بو نماید، خداوند نماز او را نمی پذیرد تا وقتی که از این کارخود، غسل نماید، آن­سآن که از جنابت خود غسل می­کند.»

نیک روشن است که مقصود از «غیر همسر» در این گونه روایات، مردان نامحرم است و شامل محارم و زنان نمی­شود، چه، قرآن کریم به صراحت، تمام افراد محرم را، استثنا نموده است.(3)

نیز فرمود:

«قال رسول الله صلی الله علیه و آله ایّ امرأة تطیبت وخرجت من بیتها فهی تلعن حتّی ترجع الی بیتها متی ما رجعت:(4) پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: هر زنی که خود را خوش­بو کند و از خانه اش بیرون رود، مورد لعنت است تا زمانی که به خانه خود برگردد، هر زمآن که برگردد.»

در حدیث معروف مناهی نیز آمده است:

«نهی أن تتزیّن لغیر زوجها، فإن فعلت کان حقّاً علی الله عزّوجل أن یحرقها بالنّار:(5) [پیامبر صلی الله علیه و آله ] از این که زن، خود را برای غیر همسرش آرایش کند، نهی نمود، [و فرمود:] اگر چنین کند، بر خداوند حق است او را با آتش بسوزاند.»

ص: 276


1- . نک: نور(24)، آیة31؛ احزاب(33)، آیة33.
2- . شیخ کلینی، الکافی، ج5، ص507، شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج3، ص440.
3- . نک: نور(24)، آیة31. یاد کردنی است برخی از فقیهان، غسل یاد شده در روایت را یکی از غسل های مستحب دانسته اند.(نک: عاملی، سید محمّد جواد، مفتاح الکرامه، ج1، ص97) لیک بعید نیست که مراد، غسل توبه یا صرف شستشوی بدن باشد، به ویژه آن که با این کار، بوی خوش بدن او نیز از بین می رود. نک: بحرانی، یوسف، الحدائق الناظره، ج4، ص237.
4- . شیخ کلینی، الکافی، ج5، ص518.
5- . شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج4، ص6؛ همو، امالی، ص510.

بر این اساس، آرایش و زینت زن، که همواره در معرض آسیب­های اجتماعی و نگاه نامحرمان است، ویژه حریم خصوصی و نیز جمع­هایی است که صرفاً خانم­ها حضور دارند و در مورد شوهر، اهمیت فزون­تری می­یابد.

یاد کردنی است در روایتی که امام صادق علیه السلام از پیامبر صلی الله علیه و آله نقل نموده چنین آمده است:

«طیب النساء ما ظهر لونه وخفی ریحه وطیب الرجال ما ظهر ریحه وخفی لونه:(1) بوی خوش زنان، چیزی است که رنگ آن آشکار، و بوی آن پنهان باشد و بوی خوش مردان چیزی است بویش آشکار و رنگش پنهان باشد.»

گویا مقصود آن است که بوی خوش زن به گونه ای پنهان باشد که با حضور او در جمع؛ دیگران را متأثر نسازد ولی در عین حال، نوعی زینت به شمار رود تا پنهان نمودنش با چادر و مانند آن از چشم نامحرم به راحتی صورت پذیرد.

لیک در مورد مردان، آشکار بودن زینت مطلوبیت کمتری دارد. برخی نیز گفته اند: مراد این است که وسیله آرایش و خوشبو نمودن مردان، در صورت­شان قرار نگیرد تا همچون زنان، آرایش کرده جلوه­گر شوند، ولی زنان، صورت خود را با آن، زینت دهند و به گونة مختصر، خوشبو سازند.(2)

روشن است که این حکم درمورد زنان، هنگام خروج از منزل و شرکت در جمع است،(3) ولی نزد شوهرش، خود را کاملاً خوشبو سازد.(4)

ص: 277


1- . شیخ کلینی، الکافی، ج6، ص512؛ ترمذی، محمّد بن عیسی، سنن ترمذی، ج4، ص195. نسائی، احمد بن شعیث، سنن نسائی، ج8، ص151، (هردو به نقل از ابو هریره)
2- . نک: عسقلانی، ابن حجر، فتح الباری، ج10، ص309، به نظر می­رسد به ویژه درآن زمان، بخشی از مواد خوشبو کننده دارای رنگ و نمای زیبایی نیز بوده که موجب زینت فرد نیز می­شده است.
3- . نک: نسائی، احمد بن شعیث، سنن نسائی، ج8، ص151.
4- . نک: مبارکفوری، تحفة الاحوذی، ج8، ص59؛ مناوی، محمّد بن عبد الرؤوف، فیض القدیر، ج4، ص374.
دو. خرید و مصرف لوازم آرایشی

افراط و زیاده روی، درآرایش و زینت نیز، بسان هر کاری دیگر، ناپسند است. آن چه در روایات پیش گفته در مورد آرایش زنان-به طور مطلق- وجود داشت نیز، حدّی متعارف و حتّی گاه حداقل بود. ولی آن چه اکنون در بسیاری از جوامع و افراد مشاهده می­گردد، افراط در خرید لوازم آرایشی و زینتی و زیاده روی در پرداختن به خود است که گاه به حدّ خود پرستی و غفلت از امور مهم تر در زندگی و به ویژه بی توجهی به زیبایی­های معنوی و آراستگی روحی و اخلاقی نیز رسیده و خود به عاملی برای گسترش مفاسد اخلاقی و اجتماعی تبدیل شده است.(1)

قرآن، در اشارتی، از غوطه­ور بودن در زینت­ها و آرایش­ها، نکوهش فرموده است.

{أوَمَنْ یُنَشَّؤُا فِی الْحِلْیَةِ وَهُوَ فِی الْخِصامِ غَیْرُ مُبینٍ:(2) آیا کسی [را شریک خدا می کنند] که در زر و زیور پرورش یافته و در [هنگام] مجادله، بیانش غیر روشن است؟}

سه. زینت و فخر فروشی

زینت وآرایش، نباید وسیله­ای برای فخر فروشی و تحقیر دیگران قرار گیرد. ما در مجالی دیگر گفته­ایم که هرگونه مصرفی به این هدف، ممنوع است. قرآن کریم در خصوص بحث کنونی، از قارون، که غرق در زینت و زیور خود، به فخر فروشی و خود نمایی می­پرادخت، به بدی یاد فرموده است.

{إِنَّ قارُونَ کانَ مِنْ قَوْمِ مُوسی فَبَغی عَلَیْهِمْ... فَخَرَجَ عَلی قَوْمِهِ فی زینَتِهِ:(3) قارون از قوم موسی بود و بر آنان ستم کرد... پس [قارون] با کوکبه خود بر قومش نمایان شد. }

نیز پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرمایند:

«...ومن لبس ثوباً فاختال فیه خسف الله به من شفیر جهنّم...:(4) هرکه جامه ای

ص: 278


1- . برگرفته از سایت روزنامه سرمایه: www. sarmayeh. net و نیز سایت:. www. fararoo. ir
2- . زخرف(43)، آیة18.
3- . قصص(28)، آیة76 و 79.
4- . شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج4، ص13.

بپوشد و به آن، فخر بفروشد، خداوند او را از لبه دوزخ [به قعر آن] فرو خواهد برد.»

چهار. زینت ممنوع برای مردان

پیشتر گفته­ایم که زینت کردن به طلا، برای خصوص مردان، ممنوع می­باشد.

پنج. نامطلوب بودن آرایش در زمان مصیبت

به هنگام مصیبت و مجلس عزا نیز آرایش نمودن، نامطلوب دانسته شده است. روزی امیر مؤمنان علیه السلام در پاسخ کسی که پرسید:

«چرا خضاب نکرده­ای؟ فرمود: الخضاب زینه ونحن قوم فی مصیبة:(1) رنگ [کردن مو، نوعی] زینت است در حالی که ما، گروهی مصیبت زده هستیم.»

شش. هزینه نمودن برای لوازم آرایشی

از بُعد اقتصادی و هزینه نمودن برای لوازم آرایش و زینت، با آن که اصل چنین هزینه ای مطلوبیت دارد و حتّی بر مرد لازم است هزینه­های آرایش همسر خود را فراهم آورد، لیک در این باره نیز بایستی حدّ متعارف در نظر گرفته شود.(2) از مهم ترین معیارها در این باره، تناسب درآمد با هزینه­ها و اولویت بندی بین مصارف گوناگون است.(3) بنابراین خانواده­ای که از تأمین نیازهای ضروری خود، همچون تغذیه یا اجارة مسکن ناتوانند، نمی­توانند پول زیادی را برای خرید لوازم آرایشی و زینتی تخصیص دهند. به همین جهت، در روایتی که پیشتر به بخشی از آن اشاره کردیم، امام صادق علیه السلام دارا بودن لباس­های فراوان مرغوب و زینتی را، صرفاً برای فرد توانگر و پر درآمد تجویز فرمود و به آیه فوق، استناد نمود.(4)

ص: 279


1- . نهج البلاغه، حکمت 474.
2- . نک: نجفی، محمّد حسن، جواهر الکلام، ج31، صص330- 332.
3- . نک: طلاق(65)، آیة7.
4- . نک: شیخ حرّ عاملی، وسائل الشیعه، ج3، ص352.

7. حامل­های انرژی

اشاره

نیاز به حامل­های انرژی همچون بنزین، گاز، گازوئیل و برق از نیازهای اساسی آدمی به شمار می­رود و مصرف بهینه آن، تأثیرات شگرفی بر اقتصاد فرد و جامعه و نیز صیانت از محیط زیست دارد. برقی بودن بسیاری از وسائل خانه و نیز تجهیزات شهری و وسایل نقلیه امروزی و در مجموع گره خوردن بسیاری از مسائل با حامل های انرژی، به گونه­ای است که مصرف آن­ها را گریز ناپذیر ساخته و زندگی بدون آن­ها را بسیار دشوار و در شرایطی، ناممکن نموده است.

از سوی دیگر، غالب حامل­های انرژی، از منابع تجدید ناپذیر بوده و یا متکی به آن­ها هستند و با خالی شدن ذخایر، دست کم صدها سال امکان جایگزینی آنها وجود ندارد. بدین جهت، منابعی همچون نفت و گاز، جزء سرمایه­های ملّی به شمار می­روند و به همة نسل ها تعلقّ دارند.

از سوی سوم، مصرف بی­رویه سوخت­های فسیلی، صدمات جبران ناپذیری به محیط زیست وارد می سازد. آلوده ساختن هوا، و به ویژه افزایش گازهای گلخانه ای، ضمن صدمه زدن به جو زمین و دگرگون ساختن شرایط حیات در آن، خود موجب بروز انواع بیماری ها برای افراد، بویژه در شهرهای بزرگ و صنعتی می­شود.

و سرانجام از سوی چهارم، استخراج، فراوری و آماده سازی حامل­های انرژی و انتقال آن­ها به مصرف کننده، هزینه­های هنگفتی دارد که به ویژه در کشوری مانند کشور ما، بار اصلی آن بردوش دولت و بیت المال است، به گونه­ای که کمترین انحرافی در الگوی مصرف عمومی، در مجموع، ارقام بالایی از اسراف و هدر دادن این سرمایه­ها را، موجب می­گردد.

بدین جهت، ارائه الگوی مصرف صحیح توسط نهادهای مسئول در هر بخش و تبیین راهکارهای مؤثر برای جلوگیری از مصرف نادرست و هدر دادن انرژی، در کنار فرهنگ سازی برای رعایت این الگو از سوی همه مردم، یک ضرورت است.

ص: 280

از دیدگاه­ آموزه های دینی، توجه به نکات ذیل در مصرف انرژی، می­تواند الگوی مصرف فرد مسلمان را مشخص سازد.

الف) پرهیز از مصرف بی رویه

اشاره

بسان دیگر مواد مصرفی، هر گونه تبذیر و هدر دادن انرژی، ممنوع بوده و حرمت شرعی دارد.(1) برای مثال، هنگام شب که همة افراد خانواده در یک اتاق هستند، روشن بودن چراغ دیگر اتاق­ها، نوعی تبذیر است. نیز روشن بودن بخاری دیگر اتاق ها در زمستان و سایر وسایل نیازمند انرژی، که نیازی به آنها نباشد.

امام کاظم علیه السلام به نقل از حضرت علی علیه السلام می فرمایند:

«خَمس تذهب ضیاعاً: سراج تقده فی الشمس... والضوء لاینتفع به:(2) پنج چیز ضایع می گردد، چراغی که آن را در [نور] خورشید برافروزی... و نور که از آن استفاده نشود.»

روشن است که مصداق ها پیوسته در تغییرند و پیام ها، ثابت.

زیاده روی در مصرف نیز، اسراف به شمار می رود و ممنوعیت می­یابد.(3) برای مثال، اتاقی که با دو عدد چراغ برق به طور مطلوب و کافی روشن می­شود یا با درجة حرارت خاصی در زمستان گرم می­باشد، مصرف بیشتر از آن، اسراف بوده و نمی­توان آن را به بهانة «مصرف کردن» توجیه نمود.

تأمل در دو مورد استثنا

با این حال، در دو مورد روایاتی وجود دارد که برخی، جواز مصرف انرژی را در آن دو، بدون وجود نیاز ظاهری، استنباط کرده اند:

نخست: در خصوص روشن نگه داشتن روشنایی مساجد، از رسول خدا صلی الله علیه و آله روایت

ص: 281


1- . دربارة حرمت تبذیر و مفهوم آن نک: ایروانی، جواد، الگوی مصرف، صص49 و 54- 55.
2- . شیخ طوسی، امالی، ص285.
3- . نک: همان.

شده که فرمود:

«من اسرج فی مسجد من مساجد الله سراجاً لم تزل الملائکة وحملة العرش یستغفرون له مادام فی ذلک المسجد ضوء من السراج:(1) هر که در مسجدی از مساجد خداوند چراغی بیافروزد، فرشتگان و حاملان عرش پیوسته برایش طلب مغفرت کنند، تا هنگامی که پرتوی چراغ در آن مسجد باشد.»

یکی از فقیهان گوید:

«بر اساس ظاهر این روایت، در مشروعیت روشن کردن چراغ مسجد، رفت و آمد نمازگزاران به آن و حتّی امکان آن، شرط نیست.»(2)

او سپس می­گوید:

«نهی از اسراف با این حکم منافاتی ندارد، چرا که در مستحبات، تسامح صورت می گیرد.»

لیک به نظر می­رسد این روایت، نمی­تواند استثنایی از حکم نهی از اسراف تلقی گردد. چرا که از یکسو، ادلّه حرمت اسراف غیر قابل تخصیص بوده و با خبری واحد، استثنا نمی پذیرد. از سوی دیگر، نهی از اسراف، حکمی تحریمی است و هیچ گاه در مقام تعارض یا تزاحم حرمت و استحباب، جانب استحباب مقدم نمی شود. بنابراین، تسامح در ادلة مستحباب که در سخن فقیه پیش گفته مطرح گردید، نمی تواند کاری مورد نهی را تبدیل به مستحب نماید.

بر این اساس، روایت یاد شده، به قرینه نهی هم جانبه از اسراف، یا ویژة زمانی است که کسی از آن استفاده نماید. چه، در آن زمان مساجد به طور معمول در طول شب یا دست کم ساعات اوّلیه شب، باز بوده -و حتّی در دورة پیامبر صلی الله علیه و آله گاه فاقد درب و حفاظ بوده است- و چراغ، مورد استفاده نمازگزارن قرار می گرفته است و یا صرف روشن نگه داشتن چراغی در سمت بیرونی مسجد، تا زنده بودن مساجد را در چشم

ص: 282


1- شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج1، ص237.
2- . نک: نجفی، محمّد حسن، جواهر الکلام، ج14، ص88.

رهگذران تداعی نماید که خود، نوعی تعظیم شعائر است، و نه روشن نگه داشتن تمامی چراغ های مسجدی که درب آن بسته است، به ویژه آن که غالب مساجد، چراغ­های فراوان و گاه پر مصرفی دارند و ساعات اوّلیه شب نیز، ساعات اوج مصرف بوده و هرگونه استفاده نابجا، امکان محرومیت افرادی دیگر از این نعمت را قوّت می­دهد.

همچنین، می­توان چراغانی محدود بیرون مسجد را با چراغ هایی کم مصرف، در شب های ویژه و اعیاد، نوعی تعظیم شعایر تلقی نمود و آن را در ساعاتی از شب تجویز کرد.

دوم: هرگاه کسی شب هنگام از دنیا برود، شماری از فقیهان، روشن نمودن چراغی را تا صبح در آن مکان، مستحب دانسته­اند.(1) این حکم، برگرفته از روایتی است که می گوید: هنگام رحلت امام باقر علیه السلام، حضرت صادق علیه السلام فرمان داد در خانه­ای که پدرشان سکونت داشت؛ چراغی برافروزند و امام کاظم علیه السلام نیز در رحلت امام صادق علیه السلام چنین کاری را انجام داد.(2)

این روایت، در صورت صحت،(3) ممکن است ناظر به جنبه های روانی باشد تا با مرگ فرد، بلافاصله خانه او به تاریکی نگراید و از تاثیرات منفی آن بر بازماندگان نیز بکاهد. به هر حال، به معنای روشن نمودن چراغ های فراوان و تجویز اسراف نیست. چه، تامین بعد روانی یادشده -بدون زیاده روی- خود تأمین یک نیاز به شمار می رود.

بدین سان، به نظر می­رسد ممنوعیت اسراف در حامل­های انرژی، بسان دیگر موارد، فراگیر بوده، و هیچ گونه مورد استثنایی ندارد.

به هرحال، بستن حجله به یاد میتّ و روشن نگاه داشتن چراغ به این منظور، به طور قطع فاقد مبنای شرعی بوده و ضمن آن که نوعی اسراف است، سودی نیز به حال میت

ص: 283


1- . نک: شیخ مفید، المقنعه، ص74؛ حلبی، ابوالصلاح، الکافی، ص236؛ شیخ طوسی، النهایه، ص30؛ نجفی، محمّد حسن، جواهر الکلام، ج4، ص20.
2- . نک: شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج1، ص160.
3- . روایت یادشده، ضعف سندی دارد. نک: نجفی، محمّد حسن، جواهر الکلام، ج4، ص20.

ندارد.(1)

یاد کردنی است بخش فراوانی از اتلاف انرژی در کشورما، ناشی از ساخت غیر استاندارد منازل، خودروها و وسایل پر مصرف است که درجای خود بدان می پردازیم.

ب) مطلوبیت مصرف به مقدار نیاز و پرهیز از تفریط

همان گونه که هدر دادن و اسراف حامل­های انرژی، ممنوع است، مصرف کمتر از حدّ نیاز آن نیز، نکوهیده و نامطلوب می­باشد. برای نمونه، مطالعه در شب، نیازمند نور کافی است تا به چشم­ها زیانی نرسد. در چنین موقعیتی، استفاده از نور ضعیف، زیانبار بوده و خود، خروج از الگوی مصرف است.

روشن است که این مهم، با توجه به شرایط محیط و نوع نیاز فرد، متفاوت می گردد. روایات ذیل، بر همین اساس تحلیل می شود.

امام رضا علیه السلام فرمود:

«إسراجُ السراج قبل أن تغیب الشمسُ ینفی الفقر:(2) روشن نمودن چراغ پیش از غروب خورشید، فقر را از بین می­برد.»

نیز از امام صادق علیه السلام روایت شده که فرمود:

«...إنّ السراج قبل مغیب الشمس ینفی الفقر ویزید فی الرزق:(3) برافروختن چراغ پیش از غروب آفتاب، موجب از بین رفتن فقر و افزایش روزی است.»

بنابراین، روشن نکردن چراغ تا تاریکی مطلق، نوعی تفریط در مصرف و گاه ناشی از بخل و خستّ بود و نامطلوب است.

8. مصارف بهداشتی و درمانی

اشاره

از دیدگاه آموزه­های دینی، حفظ سلامتی فرد و مقابله با بیماری­ها، بر دو اصل مبتنی

ص: 284


1- . نک: گلپایگانی، سید محمّد رضا، مجمع المسائل، ج1، ص109.
2- . شیخ کلینی، الکافی، ج6، ص532.
3- . شیخ طوسی، امالی، ص275.

است:

نخست: آن که پیش­گیری مقدم بر درمان است و دوم این که هنگام نیاز به درمان نیز، مصرف حداقل دارو و استفاده از خوراکی­های مفید به جای دارو، مورد تأکید است.

الف) اصل اوّل

اشاره

در مورد اصل نخست: روایات فراوانی پیرامون حفظ نظافت و پاکی بدن و محیط وارد شده که به بخش­هایی از آن­ها، اشاره می­کنیم.

یک. تاکید بر تمیزی و نظافت

قرآن کریم به این مهم سفارش فرموده است:

{إِنَّ اللَّهَ... یُحِبُّ الْمُتَطَهِّرینَ:(1) خداوند... پاکیزگان را دوست می دارد.}

{وَثِیابَکَ فَطَهِّر:(2) و لباس خویشتن را پاک کن.}

{وَأَنْزَلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً طَهُوراً:(3) و از آسمان، آبی پاک و پاک کننده فرود آوردیم.}

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:

«النظافة من الإیمان والإیمان وصاحبه فی الجنة:(4) نظافت، از ایمان است و ایمان و صاحبش در بهشت اند.»

و فرمود:

«تنظفوا بکل ما استطعتم فإنّ الله تعالی بنی الإسلام علی النظافة ولن یدخل الجنة إلاّ کل نظیف:(5) به هر آن چه می­توانید، نظافت نمایید، چه، خدای تعالی اسلام را بر

ص: 285


1- . بقره(2)، آیة222.
2- . مدثر(74)، آیة4.
3- فرقان(25)، آیة48:
4- . محدث نوری، مستدرک الوسائل، ج16، ص319؛ علاّمه مجلسی، بحار الأنوار، ج59، ص291.
5- . سیوطی، جلال الدین، الجامع الصغیر، ج1، ص517.

نظافت بنا کرد و جز فرد پاکیزه، وارد بهشت نشود.»

نیز:

«بئس العبد القاذورة:(1) بد بنده­ای است شخص آلوده.»

همچنین، آن حضرت مردی ژولیده را با لباسی کثیف مشاهده نمود، پس فرمود:

«من الدین المتعة واظهار النعمة:(2) بهره­مندی [از نعمت ها] و نمایاندن نعمت، جزء دین است.»

و فرمود:

«من اتخذ ثوبا فلینظفه:(3) هر کس لباسی برمی­گیرد، باید آن را تمییز نماید.»

امیر مؤمنان علیه السلام فرمود:

«النظیف من الثیاب یذهب الهَمَّ والحزن:(4) لباس تمیز، دلگیری و اندوه را برطرف می سازد [و برای آدمی نشاط انگیز است].»

امام کاظم علیه السلام فرمود:

«من اخلاق الأنبیاء التنظف:(5) پاکیزگی از اخلاق پیامبران است.»

در روایات، بر پوشیدن لباس سفید نیز تأکید شده چرا که پاکتر و پاکیزه­­تر است: «فانّه اطیب واطهر»(6) و چرک و آلودگی اندک را نیز نشان می دهد. در برخی روایات همچنین، یکی از علت های واجب شدن غسل جنابت، نظافت و تطهیر بدن اعلام شده است.(7)

ص: 286


1- . شیخ کلینی، الکافی، ج6، ص439.
2- . همان.
3- . همان، ص441.
4- . همان، ص444.
5- . شیخ کلینی، الکافی، ج5، ص567.
6- . همان، ج6، ص445.
7- . نک: شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج1، ص76.
دو. استحمام

امیرمؤمنان علیه السلام فرمود:

«نعم البیت الحمام یذکرّ النار ویذهب بالدرن:(1) حمام خوب خانه­ای است، [چه،] آتش دوزخ را به یاد می­آورد و آلودگی را برطرف می سازد.

روایات متعددی نیز وجود دارد که بر استحمام به صورت روز در میان تاکید کرده و از استحمام روزانه، نهی نموده­اند.(2) لیک با توجه به تعبّدی نبودن این کار، می­توان گفت تعیین میزان یاد شده، بسته به شرایط محیطی و نوع کار در آن زمان بوده و در شرایط آب و هوایی متفاوت و شغل­های گوناگون و دیگر متغیرّها، میزان آن نیز تغییر می­یابد. بنابراین، هدف آن است که آدمی پیوسته تمیز باشد و خصوص روز در میان بودن آن، تعبّدی ندارد.

سه. زدودن موهای زائد بدن

در این باره، روایاتی فراوان(3) رسیده است که برای نمونه، حدیثی را یاد می­کنیم.

امام صادق علیه السلام فرمود:

«السنة فی النورة فی کل خمسة عشر یوماً فان اتت علیک عشرون یوماً ولیس عندک فاستقرض...:(4) در مورد پودر نظافت [و زدودن موهای زائد بدن ]، سنت [:مستحب] آن است که در هر پانزده روز، صورت پذیرد. پس اگر بیست روز برتو گذشت وآن را در اختیار نداشتی، قرض نما...»

بر این اساس، اصل این کار، مستحب مؤکّد است و میزان آن، هر پانزده تا بیست روز یکبار بوده و با گذشت چهل روز، تاکید بیشتری می یابد. هر چند بر اساس روایاتی متعدد، انجام این کار، حتّی در فاصله اندکی همچون سه روز نیز، مطلوب دانسته شده

ص: 287


1- . شیخ کلینی، الکافی، ج6، ص496.
2- . نک: شیخ حرّ عاملی، وسائل الشیعه، ج1، ص362.
3- . نک: همان، ج1، صص386- 399.
4- . همان.

چرا که موجب پاکی و تمیزی است.(1)

چهار. پاکیزه نگاهداشتن محیط

{وَعَهِدْنا إِلی إِبْراهیمَ وَإِسْماعیلَ أَنْ طَهِّرا بَیْتِیَ لِلطَّائِفینَ وَالْعاکِفینَ وَالرُّکَّعِ السُّجُود:(2) و به ابراهیم و اسماعیل فرمان دادیم که خانه مرا برای طواف کنندگان و معتکفان و رکوع و سجودکنندگان پاکیزه کنید.}

روایات متعددی، بر پاکیزه نگهداشتن محیط زندگی و خانه، تأکید کرده­اند.

برای نمونه، رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:

«لاتبیتوا القمامة فی بیوتکم وأخرجوها نهاراً فانّها مقعد الشیطان:(3) خاکروبه [و زباله] را شب­ها در خانه نگه ندارید وآن را روز از خانه بیرون ببرید، زیرا خاکروبه، جایگاه شیطان است.»

از آن جا که واژه شیطان، نامی عام برای هر موجود موذی می­باشد،(4) به نظر می­رسد مقصود از شیطان در این گونه روایات، میکروب باشد.

امام باقر علیه السلام فرمود:

«کَنس البیت ینفی الفقر:(5) جارو کردن خانه فقر را از بین می­برد.»

و امام صادق علیه السلام فرمود:

«غسل الاناء وکسح الفناء مجلبة للرزق:(6) شستن ظرف و جارو کردن جلو در، رزق و روزی را [به سمت آدمی] جلب می­کند.»

امیرمؤمنان علیه السلام فرمود:

ص: 288


1- . نک: شیخ حرّ عاملی، وسائل الشیعه، ج1، صص389- 391.
2- . بقره(2)، آیة125.
3- . شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج4، ص5.
4- . نک: راغب اصفهانی، مفردات، ص454.
5- . شیخ کلینی، الکافی، ج6، ص531.
6- . شیخ صدوق، خصال، ص54.

«لاتؤوا التراب خلف الباب فانه مأوی الشیاطین:(1) خاک روبه­ها را پشت در نریزید، چرا که جایگاه شیطان­ها می­شود.»

پنج. مسواک زدن

روایات متعددی در مورد مسواک زدن، خلال دندان­ و پاکیزه نگهداشتن آن، وجود دارد. از جمله: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:

«لولا أن اشق علی أمتی، لأمرتهم بالسواک مع کل صلاة:(2) اگر بر امتم دشواری ایجاد نمی کرد به آنان فرمان می دادم با هر نمازی، مسواک نمایند.»

امام صادق علیه السلام فرمود:

«إنّ رسول الله صلی الله علیه و آله کان یتخلل وهو یطیب الفم:(3) به راستی رسول خدا صلی الله علیه و آله خلال [دندان] می نمود و این کار، دهان را خوشبو می کند.»

«کان رسول الله صلی الله علیه و آله یستاک بالاراک:(4) رسول خدا صلی الله علیه و آله با چوب اراک مسواک می­زد.»

نیک روشن است که مطلوبیت مسواک نمودن، اختصاص به چوب اراک ندارد. بلکه هدف، تمیز نگهداشتن دهان و دندان است. از این روی، در روایتی دیگر، بجای چوب اراک، چوب زیتون آمده است.(5)

ب) اصل دوم

در مورد اصل دوم، یعنی درمان نیز، تأکید روایات از یک سو بر پرهیز از مصرف دارو تا حدّ ممکن است. امام صادق علیه السلام فرمود:

«اجتنب الدواء ما احتمل بدنک الداء:(6) تا جایی که بدنت درد را تحمل می کند، از مصرف دارو پرهیز کن.»

ص: 289


1- . شیخ کلینی، الکافی، ج6، ص531.
2- . همان، ج3، ص22.
3- . همان، ج6، ص376.
4- . طبرسی، حسن بن فضل، مکارم الاخلاق، ص39.
5- . نک: همان.
6- . شیخ کلینی، الکافی، ج6، ص382.

این بدان روست که داروها، به طور معمول عوارضی جانبی دارند و مصرف بی رویّه آنها، خود برای بدن زیانبار می­باشد. امیرمؤمنان علیه السلام فرمود:

«شرب الدواء للجسد کالصابون للثوب، ینقیه ولکن یخلقه:(1) نوشیدن دارو برای بدن، همچون صابون برای لباس است که آن تمیز می­کند، ولی سبب کهنگی و مندرس شدن آن [نیز] می­شود.»

در عین حال، مراجعه به پزشک و استفاده از دارو به هنگام نیاز و ضرورت، لازم دانسته شده و تأکید شده که فرد مؤمن، نباید به بهانة شفا دهنده بودن خدا یا تکیه بر دعا، از اسباب طبیعی همچون دارو و درمان، دوری کند. امام صادق علیه السلام فرمود:

«إنّ نبیاً من انبیاء الله مرض، فقال: لا اتداوی حتّی یکون الذی امرضنی هو الذی یشفینی، فأوحی الله الیه: لا اشفیک حتّی تتداوی فإنّ الشفاء منی:(2) پیامبری از پیامبران الهی بیمار شد، پس گفت: خود را مداوا نمی کنم تا همو که بیمارم کرده، شفایم دهد. در این هنگام خداوند به او وحی فرمود: تا خود را مداوا نکنی، شفایت ندهم، زیرا شفا [با دارو نیز] از من است.»

به دیگر سخن، شفای هردردی به دست خداست، لیک او در مواردی، به سببی معنوی همچون دعا و در مواردی با اسباب طبیعی همچون دارو، بیمار را شفا می دهد، و هیچ­گاه دعا و عناصر معنوی، جایگزین اسباب طبیعی نمی­گردد.(3)

و از سوی دیگر، بر استفاده از خوارکی­ها و میوه­های مفید بجای دارو، تأکید نموده­اند. برای نمونه، امام صادق علیه السلام فرمود:

«اطعموا محمومیکم التفاح، فما من شیئ انفع من التفاح:(4) به تب­داران خود سیب بخورانید، چه، هیچ چیز سودمندتر از سیب نیست.»

در روایتی دیگر، امام علیه السلام در بارة تب فرمود:

ص: 290


1- . ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج20، ص300.
2- . شیخ حرّ عاملی، وسائل الشیعه، ج2، ص630.
3- . نک: معرفت، محمّدهادی، التفسیر الاثری الجامع، ج1، صص157- 159.
4- . شیخ کلینی، الکافی، ج6، ص357.

«انّا اهل بیت لانتداوی إلاّ بافاضه الماء البارد یصبّ علینا و اکل التفاح:(1) ما اهل بیت، جز به آب سرد که بر ما ریخته می شود و خوردن سیب، درمان نمی­کنیم.»

نیز در روایاتی دیگر، خوردن کباب، دوای کم خونی و ضعف بدن بیان گردیده است.(2) نیک روشن است که در این گونه روایات، مقصود از دارو، مفید بودن می باشد. یعنی با مصرف این گونه مواد غذایی، بهبودی به صورت تدریجی حاصل می­شود تا فرد در حدّ امکان، به داروهای مصطلح مراجعه ننماید.(3) در روایات فراوان دیگری نیز، خواص میوه­ها و غذاها بیان شده که خود، جنبه پیشگیری دارد.(4)

از بعُد اقتصادی، تهیه لوازم بهداشتی و نیز مخارج دارو و درمان به هنگام نیاز، همچنین آب، در حدّ متعارف و نیاز و به دور از افراط و تفریط، بخشی از هزینه­های فرد را به خود ویژه می­سازد.

9. مصارف عبادی و اخلاقی

اشاره

در الگوی مصرف فرد مسلمان، هزینه­هایی نیز به مصارف عبادی ویژه می­گردد. چه، برخی از عبادات، به طور کامل، واجب مالی می­باشند، چونان زکات و خمس، و برخی دیگر، گرچه اصالتاً واجب بدنی اند، لیک نیازمند هزینه نمودن برای تهیه مقدمات یا پاره­ای از اجزاء آن است، مانند وضو و غسل که نیازمند تهیه آب و حج که نیازمند صرف هزینه­ای برای رساندن خود به مکه، مخارج سفر و قربانی است. بر این اساس، به طور طبیعی الگوی مصرف مسلمان، تفاوت­هایی با فرد غیر مسلمان دارد.

اکنون پاره­ای از این موارد را به اختصار برمی­رسیم:

ص: 291


1- . شیخ حرّ عاملی، الفصول المهمّه، ج3، ص107.
2- . نک: شیخ کلینی، الکافی، ج6، ص319.
3- . در این باره نک: محمّد جواد شجاعی شکوری، پژوهش در احادیث و روایات طبی، پایان نامة کارشناس ارشد، صص34- 36.
4- . نک: شیخ کلینی، الکافی، ج6، صص318- 375.

الف) وضو و غسل

نیک روشن است که انجام این دو عمل عبادی، نیازمند مصرف آب می­باشد. در روایات، به طور مشخص الگوی مصرف آب جهت انجام وضو و غسل بیان شده است.

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:

«الوضوء مدّ والغسل صاع، وسیأتی اقوام بعدی یستقلّون ذلک، فأولئک علی خلاف سنتی والثابت علی سنتی معی فی حظیرة القدس:(1) وضو [با] یک مدّ آب و غسل [با] یک صاع، [شدنی] است، و به زودی پس از من، گروهی خواهند آمد که این مقدار را اندک می­شمرند، اینان بر خلاف سنت من هستند، و کسانی که بر سنت من ثابت قدم باشند، همراه من در بهشت خواهند بود.»

بر این اساس، میزان آب مصرفی برای وضو گرفتن، یک مدّ معادل حدود 750 گرم و کمتر از یک لیتر، و برای غسل، یک صاع معادل حدود 3 کیلوگرم(2) می باشد.(3)

فقیهان نیز، بر پایه این گونه روایات، بر استحباب اکتفا به این مقدار آب برای وضو و غسل، تاکید کرده اند.(4)

از سویی دیگر، روایاتی بر وضوی شاداب تأکید کرده­­اند تا از کوتاهی و تفریط، و مصرف کمتر از میزان مطلوب در این عبادت، پرهیز دهند. رسول­ خدا صلی الله علیه و آله فرمود:

ص: 292


1- . شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج1، صص34- 35؛ نیز نک: قزوینی، محمّد بن یزید، سنن ابن ماجه، ج1، ص99؛ بیهقی، احمد بن حسین، السنن الکبری، ج1، ص195.
2- . نک: ابراهیم سلیمان، الاوزان و المقادیر، صص69، 79 و 123.
3- . بر این اساس، اگر هر فرد مسلمان برای انجام وضو در هر شبانه روز، به طور متوسط پنج لیتر آب مصرف کند، مصرف آب یک خانوار سه نفره (که هر سه بالغ باشند) در ماه 450 لیتر نسبت به خانوار غیر مسلمان افزایش می­یابد. اگر مقدار آب مصرفی برای انجام غسل­های واجب و مستحب را نیز بدان بیفزاییم، میزان آن بیشتر می­گردد. از این روی، مصارف عبادی نیز، بایستی به هنگام تعیین الگوی مصرف خانوار توسط شرکت آب و دیگران، لحاظ گردد.-هرچند چنین محاسباتی نیازمند تحقیقات میدانی ویژه ای است.- گو این که آن چه الگوی مصرف را به هم می­زند و مصرف بی­رویه را شکل می­دهد، اسراف­ها و زیاده روی­ها است و نه مصارفی این چنین. به خصوص این که در بسیار از موارد وضو و غسل جانشین دیگر شتشوها به قصد نظافت می گردند.
4- . نک: نجفی، محمّد حسن، جواهر الکلام، ج2، ص341 و ج3، ص119.

«من اسبغ وضوءه واحسن صلاته وادّی زکاة ماله وکفّ غضبه وسجن لسانه واستغفر لذنبه وادّی النصیحة لاهل بیت نبیه، فقد استکمل حقائق الإیمان وأبواب الجنّة مفتحة له:(1) هرکس وضوی خود را شاداب بگیرد، و نمازش را به نیکی بجای آورد و زکات مالش را بپردازد، خشم خویش را باز دارد و زبانش را کنترل نماید و برای گناهش استغفار کند و خیر خواه خاندان پیامبرش باشد، به طور قطع حقایق ایمان را به کمال رسانیده و درب های بهشت بر رویش باز خواهد بود.»

فقیهان تصریح کرده­اند که مقصود از «اسباغ وضو»، انجام مستحبات آن مانند شستن دست­ها پیش از وضو، مضمضه و استنشاق می باشد که با یک مدّ آب، شدنی است.(2) به دیگر سخن، فرد می تواند همین مقدار آب را به نیکی استفاده کند و تمام اعضای وضو را، شاداب شستشو دهد و مستحباب آن را نیز، بجای آورد.

بر این اساس، هم مصرف زیاد آب و اسراف در وضو و غسل، نامطلوب است، هم تفریط و کاستن از مقدار لازم. در روایتی چنین آمده است:

«إنّ لله ملکا یکتب سرف الوضوء کما یکتب عدوانه:(3) به راستی خدای را فرشته­ای است که اسراف در وضو را می نویسد، چنان که تجاوز از حدّ را می­نویسد.»(4)

باری، بیشترین اسرافی که در وضو و غسل صورت می­پذیرد، ناشی از هدر دادن آب است. نبستن شیر آب در بین وضو و هنگام مسح، مصرف زیاد آب هنگام غسل بر اثر وسواس یا ندانستن شیوة صحیح غسل و نیز سردوش­های نامناسب در حمّام، از جملة این موارد است.

از سوی دیگر، در شریعت اسلام، غسل­های مستحبی متعددی وجود دارد، از جمله

ص: 293


1- . برقی، احمد بن محمّد بن خالد، محاسن، ج1، ص11؛ شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج4، ص359.
2- . نک: نجفی، محمّد حسن، جواهر الکلام، ج2، ص342.
3- . شیخ کلینی، الکافی، ج3، ص22.
4- . ممکن است عبارت «عدوانه» اشاره به رعایت نکردن حدود وضو، همچون شستن پا بجای مسح آن باشد. نک: حاشیه الکافی، ج3، ص22.

غسل­ جمعه که از مستحبات مورد تأکید(1) می­باشد به گونه­ای که قضای آن در روز شنبه و نیز انجام آن در روز پنج­شنبه و پیش از موعد اصلی، برای کسی که امکان دسترسی به آب در روز جمعه را ندارد نیز، مستحب به شمار رفته است.(2)

حال اگر شخصی، مبتلا به وسواس باشد و در نتیجه، آب فراوانی به هنگام غسل کردن، مصرف نماید، یا این که در شرایط کمبود آب، مصرف زیاد توسط شخصی موجب قطع آب و محرومیت دیگران گردد و آنان را از نعمت آب، محروم سازد، آیا چنین استفاده ای فضلیت و مطلوبیت دارد؟ نیک روشن است هم اسراف آب حرمت شرعی دارد و هم محروم ساختن دیگران از مصارف ضروری، با مصرفی غیر ضرور. از سوی دیگر، در تزاحم مستحبات و محّرمات به طور قطع جانب حرمت مقدم است. باری، برنامه ریزی برای یکی ساختن استحمام برای نظافت با انجام غسل های مستحبی راهکاری مناسب به نظر می رسد.

ب) حج و زیارت

برهر فرد مسلمان در طول زندگی، انجام یکبار حج به اصل شریعت واجب می باشد، مشروط بر آن که مستطیع بوده و هزینه­های سفر حج و نیز هزینة خانواده­اش در هنگام مسافرت را دارا باشد.(3) این واجب، از چنان اهمیتی برخوردار است که به تصریح روایات، اگر مردم آن را ترک گفته و دور کعبه خالی شود، عذاب نازل گردد و مهلتی

ص: 294


1- . نک: شیخ کلینی، الکافی، ج3، صص41- 43. تأکید روایات، به گونه­ای است که برخی، آن را واجب دانسته اند، آن سان که از ظاهر عبارت صدوق بر می آید ( نک: شیخ صدوق، الهدایه، ص102) لیک غالب فقیهان آن را مستحب می­دانند. نک: شیخ طوسی، الخلاف، ج1ص219؛ محقّق حلّی، المعتبر، ج1ص353؛ نجفی، محمّد حسن، جواهر الکلام، ج5، صص2 و 3.
2- . نک: نجفی، محمّد حسن، جواهر الکلام، ج5، صص15 و 19؛ طباطبایی یزدی، سید محمّد کاظم، العروة الوثقی، ج2، صص143و 144.
3- . نک: شیخ حرّ عاملی، وسائل الشیعه، ج8، صص10- 13؛ نجفی، محمّد حسن، جواهر الکلام، ج17، ص220.

به آنان داده نشود.(1) حتّی بر حاکم لازم است در این صورت، افرادی را با هزینة بیت المال به مکه بفرستد.(2)

از سوی دیگر، روایات فراوانی بر مطلوبیت حجّ مستحبی تأکید نموده و پاداش های فراوانی را برای آن برشمرده­اند.(3)

چنان که در مورد زیارت پیامبر صلی الله علیه و آله و دیگر امامان علیهم السلام و اولیای الهی نیز، به ویژه زیارت امام حسین علیه السلام و امام رضا علیه السلام، روایات فراوانی وجود دارد.(4)

نیک روشن است که انجام حج و زیارتْ نیازمند صرف هزینه و تأمین مخارجی است که با رعایت اصل اولویت، در تخصیص درآمدِ فرد مسلمان، لحاظ می­گردد؛ به این معنا که بر فرد مستطیع، انجام حج، واجب فوری است و بدین جهت، تأمین هزینه های آن، بر دیگر مخارج، اولویت دارد، لیک حج مستحبی و زیارات، به دلیل استحبابی بودن، در اولویت نخست نبوده و پس از تأمین نیازهای اساسی وی و خانواده اش مورد توجه قرار می­گیرند.

ج) انفاق در راه خدا و وقف

اشاره

انفاق بخشی از مازاد درآمد در راه خدا، سهمی را در هزینه های فرد با ایمان به خود ویژه می سازد. قرآن کریم انفاق را از ارکان و نشانه های راستیِ ایمان،(5) هم ردیف نماز(6) و جهاد با جان(7) و تهجّد شبانه(8) و نشانة متقین(9) و گردنه ای در مسیر تکامل(10) دانسته و

ص: 295


1- . نک: شیخ حرّ عاملی، وسائل الشیعه، ج8، صص13- 15.
2- . نک: همان، صص15- 16؛ به حکم این روایات، زیارت پیامبر صلی الله علیه و آله نیز چنین است.
3- . نک: همان، صص64- 75.
4- . برای نمونه نک: شیخ کلینی، الکافی، ج4، صص548- 562 و 579- 587.
5- . نک: انفال(8)، آیات3- 4؛ حجرات(49)، آیة15.
6- . نک: بقره(2)، آیة3.
7- . نک: بقره(2)، آیات193 و 195؛ توبه(9)، آیة41.
8- . نک: سجده(32)، آیة16.
9- . نک: آل عمران(3)، آیات133- 134.
10- . نک: بلد(90)، آیات11- 14.

روایات نیز تأکیدی ویژه بر آن نموده اند.(1) برای نمونه، امام صادق علیه السلام فرمود:

«...ولکن الله عزّوجل فرض فی أموال الاغنیاء حقوقاً غیر الزکاة... علی قدر طاقته وسعة ماله فیؤدی... إن شاء فی کل یوم وإن شاء فی کل جمعة وإن شاء فی کل شهر:(2) لکن خداوند عزّوجل در دارایی­های توانگران به جز زکات، حقوقی دیگر واجب و مقرر کرده... به اندازه توان و وسعت مالی که دارد... بسته به میل خودش هر روز یا هر جمعه یا هر ماه بپردازد.» بر این اساس، انفاق مورد بحث، ویژه زکات نیست.

همچنین در روایاتی فراوان، بر استحباب وقف کردن در راه خدا و پاداش های پیوسته و جاری آن تاکید شده است.(3)

پاسخ به یک پرسش

با توجه به نکات پیش گفته مبنی بر مطلوبیت حج مستحبی و عمره و نیز انفاق و کمک به محرومان، اکنون این پرسش مطرح است که کدامیک از این دو، فضلیتی بیشتر و اولویت دارد. نیک روشن است که انجام حج واجب برای مستطیع، نه صرف اولویت و فضیلت، که حکمی الزامی است. چنان که در نقطة مقابل، ثبت نام حج واجب برای غیر مستطیع، لزومی نداشته بلکه در صورتی که هنگام اعزام، مستطیع نباشد، حج واجب خود را بجای نیاورده و در صورتی که در سال­های بعد مستطیع شود، باید دوباره حج گذارد.(4)

لیک در خصوص اولویت حج مستحبی و عمره بر صدقه یا برعکس، روایات مربوطه، در نگاه نخست گونا­گون و ناسازگار می­نماید. از یکسو، روایاتی چند، بر اولویت حج مستحبی برصدقه دادن، تصریح نموده­اند.

ص: 296


1- . برای نمونه نک: شیخ کلینی، الکافی، ج4، ص2.
2- . همان، ج3، ص498؛ شیخ حرّ عاملی، وسائل الشیعه، ج6، صص27- 28.
3- . نک: شیخ حرّ عاملی، وسائل الشیعه، ج13، صص292- 323.
4- . نک: نجفی، محمّد حسن، جواهر الکلام، ج17، ص271.

امام صادق علیه السلام از پدران بزرگوار خود روایت نموده که:

«عربی بیابان نشین نزد پیامبر صلی الله علیه و آله آمد و عرض کرد: ای رسول خدا، من به آهنگ حج، بیرون آمدم، ولی حج از من فوت شد، درحالی که من، مردی پولدار هستم. پس به من فرمان ده در اموال خود کاری انجام دهم که به سبب آن، پاداش حج گذار را دریابم. در این هنگام رسول خدا صلی الله علیه و آله به کوه ابوقبیس توجه نموده فرمود: لو أن اباقبیس لک زنته ذهبة حمراء انفقته فی سبیل الله ما بلغت ما بلغ الحاج:(1) اگر به مقدار کوه ابوقبیس طلای سرخ داشته باشی و آن را در راه خدا انفاق نمایی، به پاداش حاجی نخواهی رسید. آن­گاه پیامبر صلی الله علیه و آله به تفصیل پاداش هایی را برای اعمال حج، از جمله طواف، سعی، وقوف در عرفه و رمی جمرات، بیان فرمود.(2)

در روایت دیگری از امام صادق علیه السلام آمده است:

«صلاة فریضة خیر من عشرین حجة، وحجّة خیر من بیت مملوّ من ذهب یتصدقّ منه حتّی یفنی:(3) نمازی واجب، بهتر از بیست حج است و یک حج، بهتر از خانه­ای پر از طلا است که صدقه داده شود، به گونه­ای که چیزی از آن باقی نماند.»

از سوی دیگر، برخی روایات، به صراحت بر افضل بودن کمک مالی به محرومان، نسبت به حجّ مستحبی، تأکید نموده­اند:

امام باقر علیه السلام فرمود:

«والله لإنْ أحج حجة احبّ الیّ من أن أعتق رقبة ورقبة ومثلها ومثلها حتّی بلغ عشراً ومثلها ومثلها حتّی بلغ السبعین، ولإنْ أعول اهل بیت من المسلمین أسدّ جوعتهم واکسو عورتهم فأکف وجوههم عن الناس احبّ الیّ من أن احج حجة وحجة ومثلها ومثلها حتّی بلغ عشراً ومثلها ومثلها حتّی بلغ السبعین:(4) به خدا سوگند حجیّ بجای آورم نزد من محبوب­تر است از این که بنده­ای آزاد کنم و بنده­ای و

ص: 297


1- . شیخ کلینی، الکافی، ج4، ص258.
2- . ادامه حدیث را بنگرید در: شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج5، صص19- 20.
3- . شیخ کلینی، الکافی، ج3، صص265- 266؛ شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج2، ص237.
4- . شیخ کلینی، الکافی، ج2، ص195.

بنده­ای دیگر، تا به ده عدد رسد و شماری دیگر تا به هفتاد رسد. این که خانوار مسلمانی را تحت تکفّل درآورم، گرسنگی­شان را بر طرف سازم و بر آنان لباس بپوشانم به گونه­ای که آبرویشان را نزد مردم حفظ کنم، نزد من محبوب­تر است از این که حجیّ گذارم و حجی دیگر، تا به ده رسد و ده تای دیگر و شماری دیگر تا به هفتاد عدد رسد.»

در تحلیل این روایات و پاسخ به پرسش یاد شده، چند نکته یادکردنی است.

نخست آن که نیک روشن است جمع بین هر دو در صورت امکان، فضیلتی فزون­­تر دارد، چه، هر دو از اعمال شایسته و مورد سفارش می­باشند. یکی از یاران امام صادق علیه السلام گوید:

«به امام عرض کردم: حجّ فضیلت بیشتری دارد یا صدقه؟ حضرت سه بار فرمود: ما احسن الصدقة: چقدر صدقه خوب است. عرض کردم: آری، ولی کدامیک بهتر است؟ فرمود چه چیزی مانع هر یک از شما می­شود که هم حج گذارد و هم صدقه دهد؟ گفتم: مال او برای هر دو کافی نیست و گنجایش آن­ها را ندارد. فرمود: هرگاه خواست ده درهم در راه حج هزینه نماید، [بجای آن] پنج درهم هزینه کند و پنج درهم را صدقه دهد، یا آن که مقداری در هزینه­های حجّ خود صرفه­جویی نماید وآن چه را از این راه بدست می آورد، صدقه دهد، چرا که در این کار، پاداش خواهد داشت...»(1)

دوم این که هر چند روایات افضل بودن حج، فزون­تر است،(2) لیک از یکسو بیشتر این روایات، صراحت یا ظهور در «حجّ مستحب» دارند، نه «عمره». از جمله روایت پیش گفته که سخن از وقوف در عرفه و رمی جمرات به میان آورده بود. نیک روشن است که در زمان ما، شرایط متفاوت بوده و هم اکنون که به دلیل فراوانی داوطلبان، نوبت حج به چندین سال افزایش یافته است، ثبت نام برای حج مستحبی موجب تأخیر افتادن

ص: 298


1- . نک: شیخ کلینی، الکافی، ج4، ص257.
2- . نک: شیخ حرّ عاملی، وسائل الشیعه، ج8، صص79- 84.

حج واجب افراد مستطیع می­شود و بسیاری از آنان، حتّی مجال آن را نیافته و مرگشان فرا می­رسد. بدین جهت افضل بودن چنین حجّی، بعید به نظر می­رسد. ضمن آن که برخی از روایاتی که صاحب وسائل، در این باب یاد کرده، اصولاً مربوط به حج واجب است. برای مثال، در روایتی در پاسخ به این سؤال که زنی وصیت نموده پولی از او را در حج یا به عنوان صدقه به فقرا از فرزندان فاطمه قرار دهند، هر کدام که افضل باشد. حضرت فرمود:

«اگر حج او، واجب است، آن را در حج قرار دهند نزد من محبوبتر است تا تقسیم آن بین فرزندان نیازمند فاطمهõ.»(1)

و از سوی دیگر، به نظر می­رسد دلیل عمده تأکید فراوان بر حج مستحبی در برابر صدقه، دشوار بودن و مشقت­های فراوانی است که حج به ویژه در آن زمان داشته است و بسیاری از ثروتمندان ترجیح می­دادند پولی هر چند زیاد به عنوان صدقه بدهند و پاداش حج را در یابند. بدین جهت امام علیه السلام بر اهمیت حج تأکید نمودند تا هم بر واجبات بدنی در قبال واجبات مالی تأکید شود و هم با این گونه رفتارها، حج به کلّی تعطیل نگردد. این نکته در برخی روایات اشاره شده است: امام صادق علیه السلام در پاسخ فردی که می­پنداشت آزاد کردن برده بهتر از حج است، فرمود:

«در کدام [آزاد کردن] برده­ای، طواف خانه، سعی بین صفا و مروه، وقوف در عرفه، تراشیدن سر و رمی جمرات وجود دارد؟ و اگر چنین بود، بی شک مردم حج را تعطیل می­کردند...»(2)

سوم این که افضل بودن حج یا صدقه، تابع شرایطی چند است: آن جا که نیاز فوری و ضروری فقیر و نیازمندی ملموس نباشد و در مقابل، شرایط رفتن به حج مهیا باشد، حج فضلیت می­یابد، ولی آن جا که نیازمندی موجود بوده و از عهده مخارج خویش برنیاید و در مقابل، افراد متقاضی رفتن به حج، فراوان باشند- همچون زمان ما- صدقه و

ص: 299


1- . نک: همان، ج8، ص80.
2- . نک: همان، ص84.

رفع نیاز محرومان اولویت می­یابد و دو روایتِ به ظاهر ناهمگون پیش گفته را این چنین می­توان جمع نمود.

به هر حال این بحث، در خصوص تزاحم صدقه مستحب با حج مستحب است، ولی پرداخت حق معلوم [: زکات باطنی] که پیشتر اشارت رفت، نوعی الزام می­باشد و ادلّه آن، جای هیچ گونه اهمالی را باقی نمی­گذارد و بی­تردید، بر حج مستحبی تقدم دارد.

باری این نکته یاد کردنی است که در برخی روایات، صرفه­جویی در هزینه­های زندگی و صرف پس انداز آن در راه حج مستحبی، مطلوب دانسته شده است. امام صادق علیه السلام فرمود:

«أطعم عیالک الخلّ والزیت وحجّ بهم کلّ سنه:(1) به خانواده ات، سرکه و روغن بخوران و آنان را هرساله به حجّ ببر.»

نیز به یکی از اصحاب خود به نام عیسی فرمود: «یا عیسی إن استطعت أن تاکل الخبز والملح وتحجّ فی کلّ سنة فافعل:(2) ای عیسی، اگر توانستی نان و نمک بخوری و هر ساله حجّ بجای آوری، انجام ده.» تردیدی نیست که زندگی سخت و ساده برای خانواده برای تأمین هزینه­های حج، مشروط به تمایل و رضایت تک تک افراد خانواده است، چه، در جای خود گفته­ایم تأمین هزینه­های زندگی در حدّ متعارف و به دور از سخت­گیری، وظیفة مرد است و او نباید خانواده خود را وادار به ساده زیستی نماید.

د) اطعام و میهمانی دادن

اشاره

از جمله مکارم اخلاق و فضلیت­های دینی در روابط اجتماعی، میهمانی دادن و اطعام دیگران است که بخشی از درآمد فرد مسلمان را به خود ویژه می­سازد. قرآن کریم تأکیدی ویژه بر اطعام نیازمندان نموده و ایثار مالی در شرایط دشوار اقتصادی را، سخت ستوده و بی توجهی به آن را نکوهش فرموده است. برای نمونه:

ص: 300


1- . شیخ کلینی، الکافی، ج4، ص256.
2- . شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج5، ص442.

{وَیُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلی حُبِّهِ مِسْکیناً وَیَتیماً وَأَسیراً:(1) و به [پاس] دوستی [خدا]، بینوا و یتیم و اسیر را خوراک می دادند.}

{إِنَّهُ کانَ لا یُؤْمِنُ بِاللَّهِ الْعَظیمِ، وَلا یَحُضُّ عَلی طَعامِ الْمِسْکینِ، فَلَیْسَ لَهُ الْیَوْمَ هاهُنا حَمیمٌ، وَلا طَعامٌ إلاّ مِنْ غِسْلینٍ:(2) چرا که او به خدای بزرگ نمی گروید و به اطعام مسکین تشویق نمی کرد. پس امروز او را در این جا حمایتگری نیست و خوراکی جز چرکابه ندارد.}

از سوی دیگر، اطعام عموم مردم نیز در شرایط عادی، فضیلتی بزرگ دانسته شده است. امام صادق علیه السلام فرمود:

«من أطعم مسلماً حتّی یشبعه لم یدر أحد من خلق الله ما لَه من الأجر فی الأخرة، لامَلَک مقرب ولا نبی مرسل إلاّ الله رب العالمین...:(3) هرکس مسلمانی را اطعام کند و او را سیر گرداند، هیچ کس از آفریده های خدا نمی­داند چه مقدار پاداش برای او در آخرت خواهد بود، نه فرشته ای مقّرب و نه پیامبری فرستاده شده، جز خداوند، پروردگار جهانیان.»

امام صادق علیه السلام فرمود:

«المکارم عشرة، فإنْ استطعت أن تکون فیک فلتکن، احداها إقراء الضیف:(4) مکارم[اخلاق] ده تاست، پس اگر توان آن را داشتی که آن­ها را در خود گرد آوری، انجام ده، یکی از آن­ها، پذیرایی از میهمان است.»

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:

«من کان یؤمن بالله والیوم الآخر فلیکرم ضیفه:(5) هرکس به خدا و روز قیامت ایمان

ص: 301


1- . دهر(76)، آیة8.
2- . حاقه(69)، آیات33- 36.
3- . برقی، احمد بن محمّد بن خالد، محاسن، ج2، ص389.
4- . علاّمه مجلسی، بحار الأنوار، ج72، ص458؛ احمد بن حنبل، المسند، ج3، ص76؛ متقی هندی، کنز العمال، ج9، ص242.
5- . شیخ کلینی، الکافی، ج2، ص667.

دارد، باید میهمانش را گرامی دارد.»

نیز فرمود:

«الضیف ینزل برزقه ویرتحل بذنوب اهل البیت:(1) میهمان، روزی خود را می آورد و گناهان اهل خانه را با خود می­برد.»

نیز:

«کل بیت لایدخل فیه الضیف لایدخله الملائکه:(2) هر خانه­ای که میهمانی بدان راه نیابد، فرشتگان وارد آن نشوند.»

ضمن آن که در جای خود گفته­ایم ولیمه دادن، در پنج مورد استحبابی ویژه دارد.(3)

همچنین، اجابت دعوت مؤمن نیز، سفارش شده است. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:

«من الجفاء... أن یدعی الرجل الی طعام فلا یجیب او یجیب فلا یاکل:(4) جفا و ستمکاری است که... مرد، به غذایی دعوت شود، ولی اجابت نکند، یا اجابت نماید ولی نخورد.»

مگر آن که دعوت کننده، فردی فاسق باشد، که حضرت فرمود:

«لاتأکل طعام الفاسقین:(5) غذای فاسقان را نخور.»

به ویژه اگر مجلس او، مجلس گناه باشد.(6)

یا آن که درآن مجلس، صرفاً ثروتمندان دعوت شده و به فقیران، بی توجهی شده باشد؛ رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:

«یکره اجابة من یشهد ولیمته الاغنیاء دون الفقراء:(7) اجابت دعوت کسی که در ولیمه­اش، توانگران حاضر می­شوند و فقیران خیر، ناپسند است.»

ص: 302


1- . علاّمه مجلسی، بحار الأنوار، ج72، ص461.
2- . همان، ج72، ص461.
3- . روایت را بنگرید در: شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج3، ص402.
4- . حمیری، عبد الله، قرب الإسناد، ص160.
5- . شیخ حرّ عاملی، وسائل الشیعه، ج16، 430.
6- . نک: علاّمه مجلسی، بحار الأنوار، ج63، ص490.
7- . همان، ج72، ص448.

نیز علی علیه السلام در انتقاد از فرماندار خود در بصره، فرمود:

«...ما ظننت أنّک تجیب الی طعام قوم عائلهم مجفوّ وغنیهمّ مدعو:(1) گمان نمی­کردم میهمانی گروهی را بپذیری که نیازمندانشان با ستم محروم شده و ثروتمندانشان دعوت شده اند.»

یک) پذیرایی مناسب و بدور از تکلف

این بحث را پیشتر در مبحث تغذیه، مطرح نمودیم. اکنون بیفزاییم که پذیرایی ویژه از میهمان، حدّ زمانی خاصی دارد و در روایات، دو روز بیان شده است و پس از آن، میهمان بایستی به آن چه برایش آماده می­کنند، قانع باشد.

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود:

«الضیف یلطف لیلتین، فإذا کان اللیلة الثالثة فهو من اهل البیت یأکل ما ادرک:(2) میهمان دو شب لطفی[ویژه] می­شود، هرگاه شب سوم فرارسید، او از اهل خانه به شمار می­رود و هر چه دید، می خورد.»

دو) پذیرایی از صاحبان عزا

بر خلاف سنت رایج کنونی، که هنگام از دنیا رفتن کسی، دیگران برای صرف غذا به خانه صاحب مصیبت می­آیند و او در کنار همه مصیبت­ها و اندوه­ها، ناچار است از میهمانانی فراوان نیز پذیرایی نماید، از دیدگاه آموزه­های دینی، دیگران بایستی به پذیرایی و اطعام مصیبت زدگان بپردازند.

امام صادق علیه السلام فرمود:

«الاکل عند اهل المصیبة من عمل اهل الجاهلیة، والسنة البعث الیهم بالطعام کما امر به النبی صلی الله علیه و آله فی آل جعفر بن ابی طالب لما جاء نعیه:(3) خوردن نزد مصیبت دیدگان، از رفتارهای مردمان جاهلیت است و سنت [اسلامی] آن است که برای آنان غذا

ص: 303


1- . نهج البلاغه، نامه 47.
2- . شیخ کلینی، الکافی، ج6، ص283.
3- . شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج1، ص182.

فرستاده شود، آن­سآن که پیامبر صلی الله علیه و آله، هنگام رسیدن خبر شهات جعفر بن ابی طالب، دستور داد در بارة خانوادة او چنین کنند.»

در روایتی دیگر آمده است: هنگامی که جعفر بن ابی طالب به شهادت رسید، رسول خدا صلی الله علیه و آله به فاطمه علیها السلام دستور داد به مدت سه روز برای اسماء بنت عمیس [همسر جعفر]، غذا تهیه کند، و همراه دیگر زنان نزد او روند و سه روز کنار او بمانند و بدین ترتیب، سنت بر این قرار گرفت که برای صاحبان مصیبت، سه روز غذا تهیه شود.(1)

نیز امام صادق علیه السلام فرمود:

«ینبغی لجیران صاحب المصیبه أن یطعموا الطعام[عنه] ثلاثة ایام:(2) شایسته است همسایگان صاحب مصیبت، سه روز [از طرف وی] اطعام نمایند.»

این دستور حکیمانه، بدان جهت است که از یکسو، بر اساس روان شناسی سوگ، صاحب عزا نیازمند آن است که به ویژه در روزهای نخست، افرادی در کنار او باشند و حضور آنان موجب تسلاّی آنان است و از دیگر سوی در چنین شرایطی زمینه پذیرایی از میهمان برای صاحبان عزا مساعد نیست.(3) دیگران باید در درجة نخست، برای آنان زحمتی مضاعف و مصیبتی بیشتر فراهم نیاورند و در درجة دوم، حتّی برای صاحبان عزا نیز غذا و وسایل پذیرایی را فراهم سازند.

فقیهان نیز، ضمن تأکید بر این سنت اسلامی، تأکید کرده­اند که خوردن غذای صاحب مصیبت، مکروه می­باشد. ضمن آن که برای صاحبان مصیبت نیز، اطعام مردم استحبابی ندارد، مگر برای میهمانان راه دور و در موارد نیاز.(4)

ص: 304


1- . نک: شیخ کلینی، الکافی، ج3، ص217.
2- . شیخ کلینی، الکافی، ج3، ص217.
3- . نک: همان.
4- . نک: حلّی، ابن ادریس، السرائر، ج1، ص173؛ علاّمه حلّی، منتهی المطلب، ج1، ص466؛ محقّق اردبیلی، مجمع الفائده، ج2، ص509، بحرانی، یوسف، الحدائق الناضره، ج4، صص160- 162.

10. مصارف تفریحی

اشاره

از نیازهای آدمی، نیاز به تفریح و سرگرمی­های نشاط انگیز و لذت بخش است. از این روی در روایات تصریح شده که مؤمن، بایستی بخشی از وقت خود را به آن ویژه سازد.

امیرمؤمنان علیه السلام فرمود:

«للمؤمن ثلاث ساعات: ساعة یناجی فیها ربّه، وساعة یرمّ معاشه، وساعة یخلّی بین نفسه وبین لذتها فیما یحل ویجمل، ولیس للعاقل أن یکون شاخصاً إلاّ فی ثلاث مرمة لمعاش او خطوة فی معاد او لذةّ فی غیر محّرم:(1) مؤمن وقت خویش را سه بخش می کند: بخشی را به مناجات با پروردگارش ویژه می­سازد و در بخشی دیگر به اصلاح معاش [کار روزانه] می­پردازد و قسمتی دیگر را برای لذّت جویی در آن چه حلال و زیباست، اختصاص می­دهد و خردمند را نسزد جز آن که در پی سه چیز حرکت کند: کسب حلال برای تأمین زندگی، یا گام نهادن در راه آخرت، یا به دست آوردن لذت­های حلال.»

امام صادق علیه السلام فرمود:

«ینبغی للمسلم العاقل أن لایری ظاعناً إلاّ فی ثلاث: مرمة لمعاش, او تزوّد لمعاد, او لذة فی غیر ذات محرم, وینبغی للمسلم العاقل أن یکون له ساعة... یفضی بها الی عمله... وساعة یلاقی اخوانه... وساعة یخلّی بین نفسه ولذاتها فی غیر محرّم فإنّها عون علی تلک الساعتین:(2) سزاوار است مسلمان خردمند، جز در این سه عمل دیده نشود: اصلاح امور زندگی، یا توشه برداشتن برای معاد، یا لذتی غیر حرام و سزامند آن است که مسلمان خردمند... بخشی از زمان را به کار خویش بپردازد... و در بخشی دیگر به دیدار برادرانش رود... و بخشی را به لذت های غیر حرام ویژه سازد، چرا که این بخش، او را بر [انجام صحیح کارها در] دو بخش دیگر یاری می دهد.»

ص: 305


1- . نهج البلاغه، حکمت382.
2- . شیخ کلینی، الکافی، ج5، ص87.

امام کاظم علیه السلام می فرمایند:

«اجتهدوا فی أن یکون زمانکم أربع ساعات: ساعة لمناجاة الله، ساعة لأمر المعاش وساعة لمعاشرة الإخوان... وساعة تخلون فیها للذّاتکم فی غیر محرّم:(1) تلاش کنید تا زمان خود را چهار بخش کنید: زمانی برای نیایش با خدا، زمانی برای تأمین زندگی، فرصتی برای دیدار با برادران [دینی]... و زمانی برای بهره گیری از لذّتهای حلال. »

نیک روشن است که مقصود از «ساعت» در این گونه روایات، محدودة زمانی 60 دقیقه نیست، بلکه به معنی بخشی از زمان می­باشد. چنان که تساوی زمانی بخش های یادشده نیز مدّ نظر نمی­باشد، چه، ممکن است ساعات کار روزانه، بسی بیشتر از ساعات عبادت یا تفریح باشد.

همچنین، فرد می­تواند تفریحات سالم خود را به صورت هفته­ای در برنامه خود جای دهد و نوع زمان بندی آن، بسته به شرایط فرد و نیاز جسمی و روحی او به تفریحات و دیگر متغیرّها، تفاوت خواهد نمود. به هر حال نکاتی چند از این روایات برمی­آید:

اختصاص بخشی از وقت خود به تفریحات سالم و لذّت­های حلال، نه تنها نکوهیده و مکروه نیست، که در شرایط عادی، دست کم استحباب دارد و مورد تأیید و رضایت شارع است و نوعی عبادت- به معنای گسترده­اش- می­باشد. بلکه هرگاه ترک تفریحات سالم، موجب وارد آمدن زیان به جسم شود، یا در مورد کارگر و کارمندی که برای دیگری کار می­کند موجب کاهش بازدهی در کار گردد، دست کم شبهه حرمت دارد. بدین جهت در خصوص کاستن از زمان استراحت لازم و کارکردن بیش از حدّ توان، امام صادق علیه السلام فرموده است:

«من بات ساهراً فی کسب ولم یعط العین حظّها من النوم فکسبه ذلک حرام... الصناع

ص: 306


1- . حرّانی، حسن بن علی بن شعبه، تحف العقول، ترجمة کمره ای، ص433؛ علاّمه مجلسی، بحار الأنوار، ج75، ص321. نیز نک: نهج البلاغه، حکمت 382.

إذا سهروا اللیل کلّه فهو سحت:(1) هر که سراسر شب را به کسب و کار بپردازد و چشم را از بهرة خواب بی نصیب سازد، در آمدش حرام است... آنآن که سراسر شب را [افزون بر روز] کار کنند درآمدی که به دست می­آورند حرام است.»

به تصریح روایات یاد شده، تفریح و لذتّ مورد تأیید، آن است که در چارچوب مباحات قرار گیرد. بنابراین کارهای حرام، همچون مشغول شدن به غنا و نوازندگی­های حرام، قمار بازی، شراب خواری، تماشای فلیم­های مستهجن و فتنه انگیز، پارتی­های شبانة خلاف شرع، مصرف مواد مخدّر و داروهای روان گردان یا تفریحی که آزار و اذیت دیگران را به دنبال داشته باشد، جزء تفریحات سالم به شمار نمی­روند.

در سخن امیر مؤمنان علیه السلام، افزون بر واژة «یحل» کلمه «یجمل» نیز وجود داشت: زیبا بودن ممکن است اشاره به این باشد که تفریحات، هر چند حلال، درخور شأن و جایگاه هر فرد باشد و عزّت وی را خدشه دار نسازد.

تفریحات سالم و لذّت بخش مورد تأیید و سفارش اسلام، آن­ها است که خستگی و ملالت را از آدمی رفع نماید و به او نشاط و سرزندگی بخشد، به گونه­ای که وی را برای انجام بهتر کار و عبادت، مهّیا سازد. در روایت امام صادق علیه السلام چنین آمده بود: «فإنّها عون علی تلک الساعتین» و هم این، خود فلسفه تشویق به تفریحات سالم را روشن می­سازد. بنابراین، آن دسته از سرگرمی­ها که آدمی را ملول­تر و بی نشاط­تر سازند، دست کم رجحان و مطلوبیت ندارند و اگر به جسم او زیان رسانند، ممنوعیت نیز می یابند. طبیعی است که نوع تفریحات، بر اساس شرایط کاری، سلیقه و سن افراد، متفاوت می­شود. برای کسی که شغل او، کارهای فکری است، ممکن است ورزش­های بدنی و تفریحات توأم با حرکت­های جسمی سودمند باشد و برای کسی که کار بدنی خسته کننده­ای انجام می­دهد، سرگرمی­های فکری.

برنامه ریزی فرد باید به گونه­ای باشد که هر یک از موارد یاد شده: کار، عبادت و

ص: 307


1- . شیخ کلینی، الکافی، ج5، ص81.

تفریح را، در جای خود انجام دهد و زمان در نظر گرفته شده برای هر یک را با دیگری مخلوط نکند. انجام برخی کارها در زمان تفریح یا سرگرم کردن خود در زمان کار یا کاستن از وقت عبادت به نفع کار و تفریح یا بر عکس، همه نا مطلوب بوده و پیامدهایی منفی را در پی دارند. بدین جهت، در سخن معروف امیرمؤمنان علیه السلام پس از تقوا، به نظم و انضباط در کارها سفارش شده است:

«اوصیکما... ومن بلغه کتابی، ب-...نظم أمرکم...:(1) شما و هرکس را نامه من بدو رسد، به...نظم در کارتان سفارش می­کنم.»

همچنین، حدّ زمانی مطلوب برای هریک از موارد یاد شده بایستی مدّ نظر قرار گیرد و از هرگونه افراط و تفریط، دوری گردد. کار و تلاش در حدّ توان و به دور از حرص ورزیدن و زیاده روی،(2) عبادت و مناجات در زمان ویژة خود و پرداختن به مستحبات به هنگام نشاط عبادت(3) و پرداختن به تفریحات سالم به مقدار رفع خستگی و ایجاد نشاط روحی. در نکته بعدی، مرزهای تفریحات سالم، بیشتر مشخص می گردد.

در کنار تفریحات سالم، که در روایات یاد شده با عنوان «لذة فی غیر محّرم» و مانندآن آمده بود، واژه­های دیگری نیز وجود دارد که آموزه­های دینی، به آنها نگاهی منفی دارد. واژه­هایی مانند: لهو، لغو و لعب. شاید به همین دلیل باشد که برخی خانواده ها و افراد، هرگونه سرگرمی و حتّی ورزش را، کاری ضدّ ارزش و ناپسند می دانند و تلاش می­کنند خود را از آنها به دور دارند. اکنون پرسش این است که مرز بین تفریحات سالم با لهو و لغو و مانند آن چیست و اصولاً آیا هر لهوی، حرام یا دست کم مکروه است؟ هرچند این بحث، خود مجالی دیگر می­طلبد، لیک متناسب با این مقال، به اختصار، به تعریف و تحدید این موارد می­پردازیم.

ص: 308


1- . نهج البلاغه، نامه 47.
2- . نک: شیخ کلینی، الکافی، ج5، ص81؛ حرّانی، حسن بن علی بن شعبه، تحف العقول، ص233.
3- . نک: نهج البلاغه، حکمت 312.

الف) نکوهش لهو، لغو و لعب، و رابطه آن با تفریحات سالم

«لهو» در اصل به هر کاری گویند که آدمی را به خود مشغول سازد و از کارهای مهم و اهداف اساسی باز دارد.(1) با این حال, لهو در موارد فراوان به مفهوم مطلق سرگرمی و بازی بکار می­رود.(2)

«لغو» نیز در اصل به معنای «باطل» می­باشد(3) و غالباً در مواردی بکار می­رود که باطل و پوچ بودن, به جهت بی ارزش بودن و فقدان سود و فایده باشد.(4)

واژة «لعب» در غالب فرهنگ های عربی, به وضوح خود وانهاده شده است. لیک برخی آن را عمل بی فایده(5) و فاقد هدفی صحیح(6) معنا کرده اند.

از مجموع آیات(7) و روایات -که پس از این می آید- و گفتار واژه شناسان چنین بر می آید که «لهو» گاه در مفهوم اصلی خود بکار می­رود یعنی: حالت غفلت و سرگرمی خاصی که آدمی را از انجام وظایف مهم باز دارد و دیگر بار به معنی هر گونه سرگرمی به انگیزه لذت بردن یا سپری کردن وقت بدون آن که مانع کارهای مهم باشد. بر این اساس، می توان گفت لهو، امری نسبی است، چه، یک فعل ممکن است برای فردی بازدارنده از وظایف مهم باشد، ولی برای دیگری چنین پیامدی نداشته باشد.

حال با توجه به این مطلب, به نظر می­رسد لهو و مصادیق آن دست کم چهار حکم: حرمت, کراهت, اباحه و استحباب را می­تواند داشته باشد؛ پاره­ای از مصادیق لهو, حرام هستند و این, در مواردی است که مصداق لهو به معنی اصلی آن باشد, بدین معنا که

ص: 309


1- . نک: فراهیدی، خلیل بن احمد، العین، ج2، ص87؛ ابن منظور، لسان العرب، ج15، ص258؛ راغب اصفهانی، مفردات، ص748.
2- . نک: راغب اصفهانی، مفردات، ص748.
3- . نک: فراهیدی، خلیل بن احمد، العین، ج4، ص449.
4- . نک: ابن منظور، لسان العرب، ج15، ص250.
5- . نک: طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، ج2، ص166.
6- . نک: راغب اصفهانی، مفردات، ص741.
7- . برای نمونه نک: منافقون(63)، آیة9؛ انبیاء(21)، آیة3؛ تکاثر(102)، آیة1- 3؛ نور(24)، آیة37.

آدمی را به خود سرگرم سازد و موجب اهمال وظایف واجب و مهم گردد.(1) یا آن که مصداق یادشده -با قطع نظر از لهو- از مصادیق حرام ­باشد (مانند استهزاء به آیات الهی).(2) در برخی از موارد نیز, مصداق لهو, مقدمه و زمینه یا ابزار رسیدن به گناه قرار می­گیرد, مانند آیه­ ای که «لهو الحدیث» را وسیله­ای برای گمراه کردن از راه خدا معرفی می­کند.(3) یا دست کم مصادیقی از لهو که حالت «بطر» یعنی فرح برخاسته از قوای شهوانی حرام(4) را موجب می شوند که خود زمینه ساز مفاسدی دیگر باشد. یکی از فقیهان معاصر, در سخنی استوار می­گوید:

«لهو...اصناف و اسباب گوناگونی دارد برخی از آنها به ضرورت مباحند مانند بازی با تسبیح و ریش و مثل سرگرمی به امور دنیا: ثروت و فرزندان به گونه­ای که مانع یاد خدا نشوند... و برخی از آنها به ضرورت حرامند مثل مشغول شدند به غنا و قمار و نواختن تار»(5)

از دیگر مصادیق لهو حرام می توان به نواختن آلات لهو و استماع آن(6)، وسایل قمار(7) و افسانه­های خرافی به هدف گمراه کردن از یاد خدا و روی گردانی مردم از قصص قرآنی(8) یاد کرد.

مصادیق لهو مباح و مستحب نیز در روایاتی یاد شده اند. امام باقر علیه السلام می فرماید:

«لهو المؤمن فی ثلاثه اشیاء: التمتع بالنساء ومفاکهة الإخوان والصلاة باللیل:(9) لهو مومن در سه چیز است: لذت جویی از همسر، بذله گویی با برادران دینی و نماز

ص: 310


1- . نک: منافقون(63)، آیة9؛ تکاثر(102)، آیات1- 3
2- . نک: نساء(4)، آیة140.
3- . نک: لقمان(31)، آیة6.
4- . نک: انصاری، مرتضی، المکاسب، ج1، ص160.
5- . فاضل لنکرانی، محمّد، جامع المسائل، ج1، صص258- 259.
6- . نک: شیخ کلینی، الکافی، ج6، ص432؛ محقّق حلّی، شرایع الاسلام، ج4، ص913
7- . نک: مائده(5)، آیات90- 91.
8- نک: لقمان(31)، آیة6؛ زمخشری، الکشاف، ج3، ص490.
9- . شیخ صدوق، خصال، ج1، ص161.

شب.»(1)

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود:

«کل لهو المؤمن باطل إلاّ فی ثلاث: فی تأدیبه الفرس ورمیه عن قوسه وملاعبته امراته فإنّهن حق:(2) هر کار لهوی از مؤمن باطل است، جز در سه مورد: پرورش اسب خود، تیراندازی، و لذت جویی از همسرش که این ها، حق اند.»

نیز فرمود:

«خیر لهو المومن السباحه و خیر لهو المرءة المغزل:(3) بهترین لهو مومن، شنا و بهترین لهو زن، بافتنی می باشد.»

توجه به مصادیق یاد شده به روشنی گواه آن است که منظور از لهو در این جا, مطلق سرگرمی است, نه لهوی که غفلت زا و مانع وظایف مهم تر باشد. چنان که مصادیق لهوِ مستحب نیز مواردی هستند که از یکسو موجب سرگرمی و غفلت از وظایف مهم و بالفعل دیگر نشوند, و از سوی دیگر, یا بخودی خود مستحب باشند و یا وسیله و زمینه ساز مسائل مهم و مطلوب - مانند تربیت اسب و آموزش شنا- و تفریحات سالم، از این دست می باشند، چه، موجب رفع خستگی جسمی و روحی و آمادگی برای انجام بهتر وظایف می گردد.

لهو مکروه نیز, بر مواردی صدق می­کند که آدمی را به خود سرگرم می­کند و هیچ سود اُخروی یا دنیویِ منتهی به آخرت ندارد و در عین حال, مانع انجام وظایف واجب نمی­شود، مانند: سخنان بیهوده،(4) افراط در مزاح و بذله گویی و خنده­های بی جا و

ص: 311


1- . یاد کردنی است ذکر «نماز شب» در شمار لهو مومن ممکن است بدین جهت باشد که معمولاَ هدف اصلی از پرداختن به امور لهوی, ایجاد فرصتی برای تفریح , سرگرمی و التذاذ است و از آنجا که فردِ با ایمان, از تهجد و نماز شب و انس با خداوند لذت می­برد, در شمار لهو مجاز آمده است.
2- . شیخ کلینی، الکافی، ج2، ص393.
3- . احمد بن حنبل، المسند، ج4، ص146.
4- . نک: علاّمه مجلسی، بحار الأنوار، ج68، ص278.

فراوان(1) تجارت و خرید و فروش به هنگام وقت نماز(2) و کارهای بیهوده دیگر.(3) در حقیقت لهو مکروه همان "لغو" می باشد, چه این که لهو به این معنا نیز بکار می رود. چنان که لعبِ مورد نکوهش نیز، به همین معنا است.

بر این اساس، تفریحات سالمْ با حدود و شرایط خود که پیشتر بیان گردید، ارتباطی با لهو، لغو و لعب مذموم ندارد و فرد با ایمان، ضمن پرهیز از این سه، زمانی را به تفریحات سالم ویژه می سازد.

از بُعد اقتصادی، هزینه­های مربوط به تفریحات سالم، بایستی بخشی از درآمد فرد و خانوار را به خود ویژه سازد که مقدار آن بر اساس میزان درآمد فرد،(4) اولویت بندی نیازها و شرایط بهره­مندی از تفریحات گوناگون، متغیرّ خواهد بود.

روشن است که تفریحات سالم-بر اساس حدّ ومرزهای پیش­ گفته- مصادیق گوناگونی دارند و بر اساس شرایط زمانی و مکانی، میزان درآمد و امکانات و نیز سلیقه های افراد متفاوت می­باشد. با این حال، مواردی را که در آموزه­های دینی یاد شده، به اختصار مطرح می­کنیم.

ب) نمونه هایی از تفریحات سالم

یک. تفرجّ و گشت و گذار

عموم مردم از دیدن مناظر طبیعی و گشت و گذار در کوه و دشت و دمن، لذت می­برند و در صورت امکان، آن را در تفریحات خود قرار می دهند. در آموزهای دینی نیز به این نکته اشاره شده و حتّی از آنها برمی­آید که در سیرة برخی از معصومان نیز، این کار وجود داشته است.

ص: 312


1- . همان، صص68 و 277 و ج73، ص58.
2- . نک: شیخ کلینی، الکافی، ج5، ص154
3- . نک: مومنون(23)، آیة3؛ صص(28)، آیة67.
4- . نک: طلاق(65)، آیة7.

قرآن کریم، تفرج فرزندان یعقوب علیه السلام را تاییدگونه نقل فرموده است:

{أَرْسِلْهُ مَعَنا غَداً یَرْتَعْ وَیَلْعَبْ وَإِنَّا لَهُ لَحافِظُون: فردا او را با ما بفرست تا [در چمن] بگردد و بازی کند، و ما به خوبی نگهبان او خواهیم بود.}(1)

از امام رضا علیه السلام روایت شده که فرمود:

«لقد خرجت الی نزهة لنا ونسی بعض الغلمان الملح:(2) به سوی تفرجگاهی که از آن ما بود، خارج شدم، لیک برخی از خدمتکاران، نمک را فراموش کرده بودند.»

در روایتی دیگر آمده است: یکی از یاران امام صادق علیه السلام گوید:

«نزد امام صادق علیه السلام رفتم در حالی که در منزل برادرش عبدالله­ بن محمّد به سر می برد. عرض کردم: به چه انگیزه­ای به این منزل آمده­اید؟ فرمود: طلب النزهة»(3)

نیز بر اساس برخی روایات، حضرت علی علیه السلام همراه با همسر مهربانشان فاطمه علیها السلام، گاه به صحرا می رفتند و با یکدیگر به گفتگویی صمیمی و سخنانی سرور آفرین می پرداختند.(4)

دو. ورزش­های سالم

در برخی روایات، ورزش­های سالم و سودمندی همچون شنا و سوارکاری، جزء تفریحات سالم به شمار رفته است که پیشتر اشاره شد.

سه. مسافرت

در آموزه­های دینی، رفتن به مسافرت مطلوب شمرده شده وآدابی نیز برای آن بیان شده است. نیک روشن است که سفر، گاه مسافرت­کاری و برای کسب روزی و درآمد

ص: 313


1- . یوسف(12)، آیة12.
2- . شیخ حرّ عاملی، وسائل الشیعه، ج8، ص338.
3- . نک: شیخ کلینی، الکافی، ج2، ص23. واژة «نزهه» در اصل به معنای بُعد و دوری است که ممکن است اشاره به دوری از مشغله­ها و غم­ها و در نتیجه، تفریح و تفرج باشد. نک: مولی محمّد صالح مازندانی، شرح اصول الکافی، ج8، ص71.
4- . نک: قمی، شاذان بن جبرئیل، الفضائل، صص80- 82.

است، گاه سفر زیارتی و دیگربار سفر سیاحتی و تفریحی. ضمن آن که مسافرت به شهرهای مختلف و دیدن آثار باستانی برجای مانده از پیشینیان، کارکرد درس­آموزی و عبرت­گیری نیز داشته و ضمن سیاحت و تفریح، پیام­های تربیتی و اخلاقی نیز به همراه دارد. تأکید قرآن کریم بر سیاحت و جهان گردی، بیشتر ناظر به این مورد اخیر است و گردشگری در قرآن، توأم با درک پیام­های یادشده می­باشد. برای نمونه:

{قُلْ سیرُوا فِی الْأَرْضِ ثُمَّ انْظُرُوا کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ الْمُکَذِّبینَ:(1) بگو: در زمین بگردید، آن گاه بنگرید که فرجام تکذیب کنندگان چگونه بوده است؟}

{قُلْ سیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانْظُرُوا کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ الَّذینَ مِنْ قَبْل:(2) بگو: در زمین بگردید و بنگرید فرجام کسانی که پیشتر بودند چگونه بوده است.}

نمونة روایات را نیز بنگرید: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:

«سافروا تصحّوا، سافروا تغنموا:(3) به سفر روید، سالم می مانید، مسافرت کنید، سود می برید.»

در مورد آداب سفر و اخلاق و رفتار مورد تأکید درآن نیز، روایات متعددی وجود دارد، از جمله رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:

«...وامّا التی فی السفر فبذل الزاد وحسن الخلق والمزاح فی غیر المعاصی:(4) و امّا [مرّوت] در سفر، عبارتند از عرضة زاد و توشه [به همفسران]، خوش اخلاقی و بذله­گویی به دور از گناه.»

امیرمؤمنان علیه السلام فرمود:

«وامّا مروة السفر فبذل الزاد وقلة الخلاف علی من صحبک وکثرة ذکر الله عزّوجل فی کل مصعد و مهبط ونزول وقیام وقعود:(5) و امّا مروّت در سفر، عبارت است از عرضة

ص: 314


1- انعام(6)، آیة11.
2- . روم(30)، آیة42.
3- . برقی، احمد بن محمّد بن خالد، محاسن، ج2، ص345.
4- . شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا علیه السلام، ج1، ص30.
5- . همو، خصال، ص54.

زاد و توشه [به همسفران]، کمتر اختلاف پیدا نمودن با همراهان، فراوانی یاد خدای عزّوجل در هر صعود و فرود، توقف، برخاستن و نشستن»

و امام صادق علیه السلام فرمود:

«المروة فی السفر کثرة الزاد وطیبه، وبذله لمن کان معک، وکتمانک علی القوم سرّهم بعد مفارقتک إیاهم، وکثرة المزاح فی غیر مایسخط الله عزّوجل:(1) مروت در سفر، عبارت است از زاد و توشه فراوان و مرغوب برداشتن و عرضة کردن آن به همراهان، پنهان داشتن راز دیگران به هنگام جدایی از آنان و فراوانی بذله گویی در آنچه خدای را به خشم نمی­آورد.»

همچنین، در پاسخ به این پرسش که آیا سفر رفتن در روزهای خاصی مکروه است، فرمود:

«افتتح سفرک بالصدقة واخرج إذا بدا لک:(2) سفر خویش را با صدقه آغاز کن و هرگاه خواستی، [به قصد سفر] بیرون رو [به سعد و نحس روزگار و شایعات مربوطه توجهی نکن].»

نیز در روایات دیگر تأکید شده که فرد در مسافرت، به انجام کارهای مربوط به سفر بپردازد و به دیگران یاری رساند،(3) چنان که رسول خدا صلی الله علیه و آله در مسافرت، بخشی از کارهای جاری را بر عهده می­گرفت.(4)

بر این اساس، خوش اخلاقی و بذله گویی بیشتر، همراهی با همسفران و مخالفت نکردن با تصمیمات آنان تا حدّ امکان، به همراه داشتن امکانات و زاد و توشة مناسب و آن را در اختیار دیگران قرار دادن و نیز یاری رساندن به آنان، صدقه دادن پیش از سفر، و همسفر شدن با کسانی که از نظر امکانات اقتصادی و تمکِّن مالی، هم سطح انسان هستند، مورد تأکید قرار گرفته است.

ص: 315


1- . علاّمه مجلسی، بحار الأنوار، ج73، ص266.
2- . شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج2، ص269.
3- . نک: علاّمه مجلسی، بحار الأنوار، ج73، ص271.
4- . نک: همان، ص273.

11. پس انداز و سرمایه گذاری

اشاره

از جمله موارد تخصیص درآمد، پس انداز بخشی از درآمد برای مواقع نیاز و حوادث غیر قابل پیش بینی و نیز سرمایه گذاری برای آینده است که در روایات بدان تأکید شده است. چه، این کار، آرامش امروز و آسایش فردا را در پی دارد. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:

«إنّ النفسَ إذا احرزت قوت نفسه استقرت:(1) آدمی هر گاه نیازمندی های زندگی اش فراهم باشد، روانش آسایش می یابد.»

بدین جهت، در سیره برخی امامان معصوم و اصحاب پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله آمده است که در آغاز سال، مواد غذایی به مقدار نیاز خود و خانواده شان ذخیره می نمودند.(2)

نیک روشن است که در این مهم، بایستی به حدّ نیاز و متعارف بسنده گردد تا به حرص و آزمندی نینجامد.

از سوی دیگر، از آموزه های مهم اقتصادی اسلام، لزوم نگهداری، اصلاح و بهره برداری صحیح از سرمایه های مادّی به سود فرد و جامعه است. در اهمیت این موضوع، روایات متعددی نقل شده که آن را جزء ایمان و عامل توانگری و بی نیازی شمرده است.(3)

این مهم، شیوه ها و مصادیق گوناگونی دارد که در آموزه های دینی به آن اشاره شده است، از جمله:

الف) ممنوعیت راکدگذاری سرمایه

از دیدگاه اسلام، مال، وسیلة تأمین نیازمندی ها و عامل قوام جامعه(4) است و گنجینه

ص: 316


1- . شیخ کلینی، الکافی، ج5، ص89.
2- . نک: همان، صص68 و 89. نیز در این باره نک: یوسف(12)، آیات47- 48.
3- . شیخ کلینی، الکافی، ج5، ص87- 88.
4- . نک: نساء(4)، آیة 5.

کردن و راکد گذاردن آن ممنوع است. قرآن کریم، گنج کنندگان مال را سخت تهدید کرده است:

{ وَالَّذِینَ یَکْنِزُونَ الذَّهَبَ وَالْفِضَّة وَلا یُنْفِقُونَهَا فِی سَبِیلِ اللهِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذَابٍ أَلِیمٍ، یَوْمَ یُحْمَی عَلَیْهَا فِی نَارِ جَهَنَّمَ فَتُکْوَی بِهَا جِبَاهُهُمْ وَجُنُوبُهُمْ وَظُهُورُهُمْ هَذَا مَا کَنَزْتُمْ لأَنْفُسِکُمْ فَذُوقُوا مَا کُنْتُمْ تَکْنِزُونَ: و کسانی که زر و سیم را گنجینه می کنند و آن را در راه خدا هزینه نمی کنند، ایشان را از عذابی دردناک خبر ده؛ روزی که آن [گنجینه]ها را در آتش دوزخ بگدازند و پیشانی و پهلو و پشت آنان را با آن داغ کنند [و گویند:] این است آنچه برای خود اندوختید، پس [کیفر] آنچه را می اندوختید بچشید.}(1)

علاّمه طباطبایی در تحلیلی جامع و دقیق از این آیات می گوید:

«مفهوم «کنز»، بیانگر نگهداری، ذخیره و منع جریان مال در معاملات است...

و مفهوم «سبیل الله» نمایندة هر چیزی است که بر پایة دین خدا و جلوگیری از فروپاشی بنیانهای آن همچون جهاد، مصالح واجب دین و امور جامعة اسلامی، به آن بستگی دارد... پس هرکس مال را به خود اختصاص دهد {کَنَزْتُمْ لأَنْفُسِکُمْ}، به خدا و پیامبرش [در امانتی که به او سپرده شده] خیانت کرده است... و اگر ثروت خود را -هرچند زیاد- در چرخة سرمایه گذاری های تولیدی و تجاری قرار دهد و به دیگران خدمت کند، هیچ گونه منعی ندارد... بنابراین، این آیه اختصاص به نکوهش نپرداختن زکات ندارد، بلکه جلوگیری از گردش اموال در تأمین همة ضروریات جامعة دینی را شامل می شود...»(2).

گرچه برخی مفسّران، مفهوم آیه را به مسألة زکات و نکوهش خودداری از پرداخت زکات، منحصر دانسته اند،(3) با توجه به پاره ای روایات(4) وارد شده از معصومان علیهم السلام و نیز

ص: 317


1- . توبه(9)، آیات34- 35.
2- . نک: طباطبایی، سید محمّد حسین، المیزان، ج9، صص258- 260؛ صص269- 274.
3- . نک: طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج 5 و 6، ص40؛ فخر رازی، التفسیر الکبیر، ج6، صص35-36؛ محمّد رشید رضا، تفسیر المنار، ج10، ص404.
4- . برای روایت و بررسی آن نک: مکارم شیرازی، ناصر و دیگران، تفسیر نمونه، ج7، صص394- 397؛ حکیمی، محمّدرضا و دیگران، الحیاة، ج4، صص169- 183.

اطلاق «فی سبیل الله»(1) در آیه، برداشت علاّمه طباطبایی صحیحتر می نماید.(2) بنابراین، مال و ثروت بایستی به نفع مصالح عمومی جامعة اسلامی، در چرخة تولید و تجارت قرار گیرد و راکد گذاردن آن، به زیان اقتصاد فرد و جامعه است.

در روایات نیز، با اشاره به زیانهای اقتصادی راکد گذاردن ثروت، بر لزوم سرمایه گذاری آن در فعالیت های اقتصادی سودآور، تأکید می شود. امام صادق علیه السلام می فرمایند:

«ما یخلّف الرجل بعده شیئاً أشدّ علیه من المال الصامت، قال: قلت له: کیف یصنع؟ قال یضعه فی الحائط والبستان والدار:(3) مرد پس از [مرگ] خود، چیزی سخت تر از مال راکد بر جای نمی نهد. [راوی] گوید: گفتم: آن را چه کند؟ فرمود: در [احیای] مزرعه و بوستان و خانه قرار دهد.»

نیز امام باقر علیه السلام می فرمایند:

«...إنّه من باع أرضاً أو ماءاً ولم یضع ثمنه فی أرضٍ وماءٍ ذهب ثمنه مَحقاً:(4) به راستی هرکس زمینی یا آبی را بفروشد و بهایش را در زمین و آبی [دیگر] سرمایه گذاری نکند، بهای آن بی برکت و نابود شود.»

ب) سرمایه گذاری در معاملات سودآور

از موارد اصلاح مال در تجارت، معاملات سودآور است، چنان که در سخنی از امام صادق علیه السلام، چنین آمده است: مردی از شغل خود شِکوه می کرد، پیامبر صلی الله علیه و آله به او فرمود:

ص: 318


1- . چنان که در آیة61 از سورة توبه (در مصارف زکات)، «فی سبیل الله»، «تمام مصالح مسلمانان» دانسته شده است. نک: شیخ طوسی، التبیان، ج5، ص244؛ طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج5 و 6، ص65.
2- . قرائن دیگری نیز مؤید این برداشت است از جمله این که، ظاهر «لاینفقونها» در آیه، بیانگر نکوهش انفاق اموال مازاد بر نیاز است در حالی که در زکات تنها انفاق بخشی از اموال واجب است.
3- . شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج3، ص170؛ نیز نک: شیخ کلینی، الکافی، ج5، ص91. روشن است که ذکر «مزرعه و باغ و خانه» برای مثال است و مراد، سرمایه گذاری در امور تولیدی و سودآور می باشد. در این باره نک: شیرازی، محمّد، الفقه، ج96، ص152.
4- . شیخ کلینی، الکافی، ج5، ص91.

«انظر بیوعاً فاشترها، ثمّ بعها فما ربحت فیه فالزمه:(1) چند کالا را در نظر گیر و بخر، سپس آن را بفروش، در هر کدام که سود بردی، [خرید و فروش] همان را ادامه ده.»

نیز امام صادق علیه السلام می فرمایند:

«إذا نظر الرجل فی تجارة فلم یر فیها شیئاً فلیتحوّل إلی غیرها:(2) هرکسی می بیند تجارتش سود آور نیست، دست به تجارت دیگری زند.»

روشن است که از نگاه اسلام، سود آوری تنها در چارچوب احکام و ارزشهای دینی پذیرفتنی است و چنین می نماید که تجارت در این چارچوب، زمانی سودآوری بیشتری دارد که کالای تجاری، بیشترْ نیاز مردم باشد یا بازرگانان، کمتر به آن پرداخته باشند... و در هر صورت، به سود اقتصاد جامعه و در خدمت مردم به کار بسته شود.

توجه به این مسأله، در تجارت خارجی، اهمیت بیشتری می یابد،(3) چراکه سرمایه گذاری در تجارت کالاهای سودآور افزون بر کمک به رشد اقتصاد ملّی، صرفه جویی و حفاظت از منابع طبیعی و تجدید ناپذیر کشور را در پی دارد.

ج) تقسیم سرمایه

از راهکارهای حفظ و اصلاح مال، که در روایات آمده، تقسیم سرمایه در فعالیت های گوناگون اقتصادی است، به ویژه در مواردی که مقدار سرمایه فراوان است، چه در صورت زیان دهی پروژة سرمایه گذاری شده یا نابود شدن سرمایه، زیان کمتری دیده می شود. در روایات چنین آمده است که مردی، خیرخواهانه، نزد امام صادق علیه السلام آمد و گفت: ای ابوعبدالله! چگونه شد که اموال خود را در بخشهای گوناگون، سرمایه گذاری کردی، در حالی که اگر تمام آن، یک جا می بود، هزینه اش کمتر و

ص: 319


1- . همان، ص168.
2- . همان.
3- . در این باره نک: دفتر تبلیغات اسلامی، پدیده شناسی فقر و توسعه، زیر نظر محمود حکیمی، ج3، صص243- 250.

سودش بیشتر بود. امام علیه السلام فرمود:

«اتّخذتها متفرّقة فإن أصاب هذا المال شیء سلم هذا المال، والصرّی تجمع بهذا کلّه:(1) آن را جداگانه قرار دادم تا اگر به این بخش از مال، آسیبی رسید، بخش دیگر سالم بماند. [با وجود این، سود] همة آن در یک جا جمع می شود.»

در پایان یادآوری می شود افزون بر مصارف پیش گفته، موارد دیگری نیز وجود دارد که در تخصیص درآمد فرد، تاثیرگذار است. از جمله هزینة خرید کتاب و کالاهای فرهنگی و نیز پرداخت مالیات و عوارض. جایگاه و مقدار هر یک از این گونه هزینه ها، بر اساس اصول پیش گفته و به ویژه اولویت بندی نیازها، مشخص می گردد.

از سوی دیگر، بخش قابل توجهی از سبک و چند و چون مصرف، ناشی از نوع مدیریت کلان جامعه و ساختار اجتماعی است که اصلاح آن از توان فرد خارج بوده نیازمند تصمیمات حکومتی در کنار فرهنگ سازی از سوی نهادهای فرهنگی است.

ص: 320


1- . شیخ کلینی، الکافی، ج5، ص91.

بخش پنجم: آسیب های مصرف صحیح

اشاره

مصرف، پیوسته در معرض آسیب هایی همچون: اسراف، تبذیر، مصرف زدگی(:اتراف) و پرداختن بیش از حدّ به تجمّلات است که اکنون آنها را بررسی می کنیم.

1. اسراف و تبذیر

اشاره

یکی از آسیب های مهم مصرف، اسراف و زیاده روی است که پیامدهای منفی و گاه خطرناکی، چه در بُعد اقتصادی و چه در بُعد اخلاقی و ارزشی، بر جای می گذارد. بررسی ابعاد گوناگون این مسأله، چنان است که می آید.

الف) مفهوم اسراف و تبذیر و تفاوت آن دو

واژة «اسراف» در اصل به معنای «تجاوز از حدّ وسط»(1) است و معانی دیگری چون جهل، خطا(2) و نیز غفلت، برای آن در فرهنگ­های لغت آمده است. گفته می شود: «رجل سرف الفؤاد» یعنی: مردی غافل.(3) لیک این معانی به گونه­ای بازگشت به معنای اصلی دارد، چه، جهل، خطا و غفلت، از زمینه­ها و لوازم تجاوز از حدّ به شمار می رود.

در قرآن کریم نیز، «سَرَف» تجاوز از حدّ در هر کاری است که آدمی انجام

ص: 321


1- . ابن فارس، معجم مقاییس اللغه، ج3، ص153؛ ابن منظور، لسان العرب، ج9، ص148.
2- . نک: فراهیدی، خلیل بن احمد، العین، ج7، ص244.
3- . نک: جوهری، اسماعیل، الصحاح، ج4، ص1373؛ ابن اثیر، النهایه، ج2، ص316.

می دهد، گرچه [کاربرد آن] در انفاق [و خرج کردن مال] مشهورتر است.(1) راغب اصفهانی اسراف را از حیث کمّی وکیفی تقسیم می کند و اسراف کیفی را، هرگونه صرف مال در نافرمانیِ خداوند می داند، هرچند مقدار آن اندک باشد.(2) با وجود این، می توان گفت که هزینه کردن یا بهره برداری از مال در راه معصیت که برخی آن را معنای دوّمی برای اسراف در قرآن دانسته اند،(3) در واقع بازگشت به معنای نخستین دارد.(4)

واژة «تبذیر» نیز در اصل به معنای «پراکنده ساختن و جداکردن چیزی» است، که از «پاشیدن بذر در زمین» گرفته شده است،(5) سپس به معنای نابود کردن و هدر دادن مال(6) و به تعبیر عامیانه، «ریخت وپاش» به کار رفته است.

بر این اساس، اسراف با تبذیر معنای نزدیکی دارد؛ با این تفاوت که اسراف بیشتر در زیاده روی در مصرف به کار می رود و حتّی ممکن است در ظاهر، چیزی هدر نشود، ولی تبذیر، هدر دادن مال و اتلاف آن می باشد و کاربرد آن، هنگامی است که امکانات، بیهوده نابود گردد. برای نمونه، اگر فردی پس از آن که به مقدار کافی غذا خورده، باز هم به زور بخورد، «اسراف» کرده است و اگر آن را دور بریزد، «تبذیر» نموده است. البته این دو واژه، گاه در روایات، به یک معنا بکار رفته اند.(7)

ب) معیارهای تشخیص اسراف و تبذیر

اشاره

تشخیص تبذیر با توجه به مفهوم آن، دشوار نیست، زیرا هرگونه هدر دادن و اتلاف ثروت و کالا، تبذیر به شمار می رود، ولی اسراف، چنان که گفته شد، به معنای تجاوز از

ص: 322


1- . راغب اصفهانی، مفردات، ص407.
2- . همان.
3- . نک: ابن منظور، لسان العرب، ج9، ص148؛ طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، ج5، ص69.
4- . نک: سید قطب، فی ظلال القرآن، ج3، صص503- 504.
5- . ابن فارس، معجم مقاییس اللغه، ج1، ص216؛ راغب اصفهانی، مفردات، ص113.
6- . نک: ابن منظور، لسان العرب، ج4، ص50؛ راغب اصفهانی، مفردات، ص114.
7- . نک: انصاری، محمّد علی، دراسة حول الاسراف فی الکتاب و السنّة، ص19؛ نیز نک: شیخ کلینی، الکافی، ج4، ص31؛ نهج البلاغه، خطبة 126.

حدّ و گذر از میانه روی به افراط گرایی است. حال، پرسش اساسی آن است که «حدّ» معتبر در اسراف، چگونه و با چه ملاکی تعیین می گردد. از مجموع آموزه های دینی چنین برمی آید که با دو ملاک کلّی موضوع و مصداق اسراف را می توان شناخت.

یک. ملاک شرعی

از نگاه قرآن و روایات، تمام واجبات و محرّمات دینی، حدود الهی است و هرگونه تغییر در احکام یا عمل نکردن به آن، خروج از حدّ است و ممنوع می باشد.(1) بنابراین ترک واجبات، گناهکاری و تغییر در احکام الهی، از مصادیق اسراف به شمار می رود.

کاربرد قرآنی این واژه در معنای یاد شده، بسیار فراوان است. برای نمونه آیات زیر را یاد آور می شویم:

{رَبَّنَا اغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَإِسْرَافَنَا فِی أَمْرِنَا...:(2) پروردگارا، گناهان ما و زیاده روی ما در کارمان را بر ما ببخش.}

{قُلْ یَا عِبَادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلَی أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَة الله:(3) بگو: ای بندگان من که بر خویشتن زیاده روی روا داشته اید، از رحمت خدا نومید مشوید.}

{وَمَنْ قُتِلَ مَظْلُوماً فَقَدْ جَعَلْنَا لِوَلِیِّهِ سُلْطَاناً فَلا یُسْرِفْ فِی الْقَتْلِ:(4) و هرکس مظلوم کشته شود، به سرپرست وی قدرتی داده ایم، پس [او] نباید در قتل، زیاده روی کند.}(5)

اسراف در قتل یعنی قصاص فرد یا افرادی غیر از قاتل،(6) که این تجاوز از حدّ الهیِ

ص: 323


1- . نک: بقره(2)، آیات187، 229 و 230؛ نساء(4)، آیة13؛ توبه(9)، آیة97؛ نیز: شیخ کلینی، الکافی، ج1، صص59 و 498.
2- . آل عمران(3)، بخشی از آیة147.
3- . زمر(39)، بخشی از آیة53.
4- . اسراء(17)، بخشی از آیة33.
5- . نیز نک: طه(20)، آیة127؛ اعراف(7)، آیة81 و ذاریات(51)، آیة34 (در مورد قوم لوط که گناه بارز آنان، هم جنس بازی بوده و از آن به اسراف تعبیر گردیده است.) یونس(10)، آیة83؛ انبیاء(21)، آیة9؛ دخان(44)، آیة31.
6- . نک: طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج5 و 6، ص637، طباطبایی، سید محمّد حسین، المیزان، ج13، ص88.

قصاص است.

بنابراین مصرف هرگونه کالایی که حرمت شرعی دارد، نوعی اسراف است و از همین رو، برخی مفسّران، «لاتسرفوا» را به مصرف مال حرام هر چند به مقدار اندک، تفسیر کرده اند،(1) که البته تفسیر به مصداق به شمار می رود.

دو. ملاک عرفی

ملاک دیگر در موضوع شناسی اسراف، عرف می باشد. تشخیص موضوعات احکام، بیشتر، بر عهدة عرف و مکلّف نهاده شده است. در عین حال، برای ضابطه مند کردن تشخیص عرفی اسراف، معیارهایی ارائه شده است.

معیار اوّل: هرگاه مصرف کالا به گونه ای باشد که بخشی از آن-هرچند اندک- بیهوده تضییع شود، اسراف خواهد بود،(2) چنان که امام صادق علیه السلام می فرماید:

«إنّ القصد أمرٌ یحبّه الله عزّوجل وإنّ السرف أمرٌ یبغضه الله حتّی طرحک النوی، فإنّها تصلح لشیء وحتّی صبّک فضل شرابک:(3) میانه روی، چیزی است که خدای بزرگ و والا آن را دوست دارد و اسراف را ناخوش، حتّی دور انداختن هستة [خرما و میوه] را، زیرا آن نیز به کاری می آید و حتّی دور ریختن ماندة نوشیدنیت را.»

بر این اساس، تضییع کیفی کالا با استفادة نادرست از آن، گونه ای دیگر از اسراف می باشد؛ همان امام علیه السلام می فرمایند:

«...إنّما السرف أن تجعل ثوبَ صونک ثوبَ بذلتک:(4) همانا اسراف آن است که لباس بیرونت را [که با آن در اجتماع حاضر می شوی] لباس خانه ات قرار دهی.»

بر پایة آنچه گذشت، دور ریختن مواد غذایی و پوشاک مصرفی یا نابودی آن بر اثر

ص: 324


1- . اعراف(7)، آیة31؛ برای نگرش تفسیری نک: طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج3 و4، ص638.
2- . نک: نراقی، احمد، عوائد الأیام، ص222.
3- . شیخ کلینی، الکافی، ج4، ص52.
4- . همان، ج6، ص441.

نگهداری نادرست، هدر دادن مواد اوّلیه و ضایعات فلزات و مواد پلاستیکی و حتّی نابود کردن زباله های بازیافتی در عصر حاضر، از مصادیق اسراف به شمار می رود.

معیار دوم: هرگاه مصرف کمّی یا کیفی کالا برای بدن زیانبار باشد، گونه ای از اسراف است.(1) چنان که این مهم، از سخن امام صادق علیه السلام به روشنی برمی آید.

«لیس فیما أصلح البدن إسراف... إنّما الإسراف فیما أفسد المال وأضرّ بالبدن:(2) در [مصرف] آنچه بدن را سالم نگاه می دارد اسراف نیست... بلکه اسراف در چیزی است که مال را تباه سازد و به بدن، زیان رساند.»

مصرف مواد مخدّر و از جمله سیگار، از مصادیق بارز اسراف، بر اساس این معیار است.

معیار سوم: استفاده از امکانات مادّی بیش از حدّ نیاز، یکی از معیارهای اسراف است. بحث نیازها ی انسان و گستره آن، پیشتر در جای خود بیان گردید. امّا آنچه در این جا مراد ماست تصرّفاتی است که گاه در امکانات مادّی صورت می گیرد بی آن که نیازی به آن باشد، مانند خوردن بیش از اندازة نیاز یا ساختن منزلی بسیار وسیع که به همة آن، هیچ گونه نیازی نیست. از این رو، روایات فراوانی در نکوهش زیاده روی در خوراک، وسایل زندگی و مسکن نقل شده است. همچنان که مفسّران نیز یکی از مصادیق بارز اسراف در آیة {...وَکُلُوا وَاشْرَبُوا وَلاتُسْرِفُوا...}(3) را مصرف بیش از حدّ نیاز دانسته اند.(4) این سخن امیرمؤمنان علیه السلام نیز ناظر به همین معیار است.

«ما فوق الکفافِ إسرافٌ:(5) بیش از اندازة کفاف، اسراف است.»

معیار چهارم: مصرف کالاها و تصرف در امکانات مادّی که بیش از شأن افراد

ص: 325


1- . نک: طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج3 و 4، ص638.
2- . شیخ کلینی، الکافی، ج4، ص53.
3- . اعراف(7)، بخشی از آیة31.
4- . نک: طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج3 و 4، ص638.
5- . تمیمی آمدی، عبد الواحد، غرر الحکم، ص359.

است، اسراف می باشد.(1) ما پیشتر در بارة شأن و مفهوم صحیح آن، مباحثی را مطرح نمودیم. با این همه، برخی فرهنگ نویسآن که با توجه به آموزه های قرآنی و روایی قلم زده اند، حدیث زیر را ناظر به همین معنا می دانند.

امام علی علیه السلام می فرمایند:

«للمسرفِ ثلاثُ علامات: یأکلُ ما لیس له، ویشتری ما لیس له، ویلبسُ ما لیس له:(2) اسرافکار، سه نشانه دارد: آنچه مال او نیست می خورد و آنچه مال او نیست می خرد و آنچه مال او نیست می پوشد.»

بر این اساس می­توان گفت: هرگونه مصرفی که مورد نیاز آدمی بوده یا آن که فائده­ای معقول و متناسب با فرد را در برداشته باشد -همچون امور رفاهی، زینت­ها، آرایشی­ها و تفریحات سالم و حلال، همگی در حدّ متعارف و در چارچوب موازین شرع و عقل- مصرف مورد تأیید آموزهای دینی است و فراتر از آن، اسراف و نامطلوب می­باشد.

با این حال، از سخنان برخی فقیهان، معیار دیگری نیز برای تشخیص اسراف، قابل استفاده می­باشد و آن عبارت است از اینکه هر فعلی که غرضی عقلایی بدان تعلق نگیرد. برای نمونه، محقّق همدانی در ردّ دیدگاه تحریم طلاکاری مساجد، می گوید:

«به طور غالب، غرضی عقلایی به آن تعلق می­گیرد، همچون: تعظیم شعائر و مانند آن، به گونه­ای که اسم اسراف با وجود آن، صدق نمی­کند.»(3)

یکی از فقهای معاصر نیز در همین باره می­گوید: «...چرا که اسراف، مبتنی بر نبود غرضی عقلایی می­باشد.»(4) از سخن صاحب جواهر نیز، همین نکته برمی­آید.(5)

ص: 326


1- . نک: نراقی، محمّد مهدی، عوائد الأیام، ص222؛ رشید رضا، تفسیر المنار، ج8، ص385.
2- . نک: طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، ج5، ص69؛ نیز برای روایت نک: شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج3، ص167.
3- . نک: مصباح الفقیه، ج2، ص704.
4- . نک: خوئی، سید ابوالقاسم، مستند العروة الوثقی، ج2، ص239.
5- . نک: نجفی، محمّد حسن، جواهر الکلام، ج6، صص339- 340.

لیک این معیار، از جامعیت برخوردار نیست. چه، بسیاری از رفتارها و مصارفی که عُقلا انجام می­دهند و آن را دارای غرضی عقلایی می­دانند، از دیدگاه آموزهای دینی نوعی اسراف به شمار می­رود.(1)

سه. نسبی بودن اسراف

بر اساس پاره ای روایات، اسراف در امور مالی (به مفهوم تجاوز از حدّ وسط) امری نسبی شمرده شده است که نسبت به افراد و شرایط اقتصادی آنان، زمانها و مکانها، تغییر می یابد. به دیگر سخن، مصرف مقدار مشخصی از یک کالا، ممکن است برای فردی اسراف به شمار آید و برای دیگری، میانه روی. شاید روایتی که در پی می آید ناظر به همین نکته باشد. امام صادق علیه السلام می فرمایند:

«فإنّه ربّ فقیر أسرفُ مِنْ غَنیّ، فقلت: کیف یکون الفقیر أسرف من الغنی؟ فقال: إنّ الغنیّ ینفق ممّا أوتی والفقیر ینفق من غیر ما أوتی:(2) چه بسا فقیری که اسرافکارتر از ثروتمند باشد. [راوی گوید:] گفتم: چگونه فقیر، اسرافکارتر از غنی است؟ فرمود: زیرا توانگر، از آنچه دارد خرج می کند، ولی فقیر، بدون دارا بودن مال، هزینه می نماید.»

باری! فقیر، ممکن است کالایی را بخرد که با توجه به درآمد محدودش، تعادل میان دخل و خرج وی بر هم خورَد و در نگاه عرف، چنین کاری، اسراف باشد، در حالی که برای توانگر، خرید همان کالا، انتقاد عرف را برنمی انگیزد.

همچنین، در روایتی دیگر، دارا بودن لباس های مرغوب متعدد، صرفاً برای کسی کاری غیر مسرفانه تلقی گردیده که تمکن مالی داشته باشد.(3)

ص: 327


1- . نک: انصاری، محمّد علی، الموسوعه الفقهیة المیسره، ج3، ص188.
2- . شیخ کلینی، الکافی، ج3، ص562.
3- . نک: همان، ج6، ص443.

ج) گناه سنگین اسراف و تبذیر

اشاره

نگاهی به آموزه های دینی در بارة اسراف و تبذیر، تردیدی در حرمت آن باقی نمی گذارد. هرچند برخی آیات و روایاتی که اسراف را نهی و نکوهش کرده، عام و مطلق است، ولی بی تردید اسراف مالی از مصادیق بارز آن به شمار می رود:

{وَکُلُوا وَاشْرَبُوا وَلاتُسْرِفُوا إِنَّهُ لا یُحِبُّ الْمُسْرِفِینَ:(1) بخورید و بیاشامید و[لی] اسراف نکنید که او، اسرافکاران را دوست ندارد.}

{وَأَنَّ الْمُسْرِفِینَ هُمْ أَصْحَابُ النَّار:(2) و اسرافکاران، همدمان آتشند.}

{وَلا تُبَذِّرْ تَبْذیراً، إِنَّ الْمُبَذِّرینَ کانُوا إِخْوانَ الشَّیاطینِ وَکانَ الشَّیْطانُ لِرَبِّهِ کَفُورا:(3) و هرگز اسراف و تبذیر مکن، چرا که تبذیرکنندگان، برادران شیاطینند و شیطان در برابر پروردگارش، بسیار ناسپاس بود. }

روایات نیز، اسراف و تبذیر را از گناهان کبیره دانسته اند(4) که علت این حکم، وجود آثار نامطلوب و پیامدهای بی شمار اسراف است که بعد از این خواهد آمد.

بر همین اساس، فقیهان، به حرمت اسراف تصریح نموده(5) و آن را مورد اتفاق همه و حتّی از ضروریات دین(6) دانسته و برخی نیز، اسراف را جزء گناهان کبیره شمرده اند.(7)-(8)

ص: 328


1- . اعراف(7)، بخشی از آیة31.
2- . مؤمن(40)، بخشی از آیة43؛ نیز نک: اسراء(17)، آیات26- 27؛ مؤمن(40)، آیات28 و 34.
3- - اسراء(17)، آیات26- 27.
4- . نک: شیخ حرّ عاملی، وسائل الشیعه، ج11، صص260- 262.
5- . برای نمونه نک: حلّی، ابن ادریس، السرائر، ج1، ص440؛ ابن حجر عسقلانی، سبل السلام ج4، ص158؛ سرخسی، شمس الدین، المبسوط، ج30، ص266.
6- . نک: نراقی، احمد، عوائد الأیام، ص217.
7- . نک: نجفی، محمّد حسن، جواهر الکلام، ج13، ص313، به نقل از علاّمه بحر العلوم طباطبایی.
8- - یادکردنی است شماری از فقیهان، اسراف در وضو را به صراحت مکروه دانسته­اند. (نک: طباطبایی یزدی، سید محمّد کاظم، العروة الوثقی، ج1، ص218؛ سید محسن حکیم، مستمسک العروه، ج2، ص419؛ نیز نک: نجفی، محمّد حسن، جواهر الکلام، ج2، ص286.) بر این اساس، برخی چنین برداشت کرده­اند که اسراف به طور مطلق حرمت ندارد و در برخی موارد، صرفاً مکروه می­باشد. (نک: انصاری، محمّد علی، الموسوعة الفقهیة المیسره، ج3، ص193) لیک به نظر می­رسد حکم به مکروه بودن اسراف در وضو، دلیل خاصی دارد و آن این که روایت دالّ بر نامطلوب بودن اسراف در وضو-که در جای خود در متن ذکر می­کنیم- ضعف سندی دارد. از این روی، برخی فقیهان بر اساس قاعدة تسامح در ادلّة سنن و سرایت دادن آن از مستحبات به مکروهات، به روایت ضعیف یادشده استناد نموده و به سبب ضعف سند، حکم به حرمت نداده و صرفاً کراهت را از آن برداشت نموده­اند. (نک: خوئی، سید ابوالقاسم، کتاب الطهاره، ج4، صص336- 337) نیز، آنان در ادامه گفته­اند: مستحب است با یک مُد آب وضو گرفته شود. بنابراین، به نظر می­رسد مقصود آنان از اسراف، مصرف بیش از یک مُد آب بوده است و نه ریخت و پاش و هدر دادن آن. از این روی، از فتوای یاد شده و دلیل آن، نمی­توان مکروه بودن اسراف را، حتی در مورد وضو، استنباط نمود. باری، می­توان گفت هر چه مقدار کالاهای مصرفی، بیشتر هدر رود، یا در شرایطی که دیگران نیاز فزون تری بدان دارند و یا کالای مرغوب­تر و گران قیمت­تری باشد، حرمت آن نیز تشدید می­شود. همچنین، فقیهان تصریح کرده­اند که پرخوری و خوردن غذا به هنگام سیری، مکروه می­باشد.(نک: شهید ثانی، الروضة البهیه، ج7، صص363- 364؛ نجفی، محمّد حسن، جواهر الکلام، ج36، صص461- 464) لیک اگر موجب زیان قابل توجهی به بدن گردد، حرام خواهد بود. (نک: همان) هر چند پرخوری خود نوعی اسراف و نامطلوب می­باشد، لیک از آن جا که خوردن مقدار کمی غذای اضافه-که زیانی را متوجه بدن نسازد- به نوعی، مصرف آن می­باشد و از سوی دیگر، به طور دقیق نمی­توان مرز پرخوری را مشخص نمود، حکم تحریم منتفی می­گردد.
ضامن بودن اسرافکار

از دیدگاه فقهی، افزون بر حکم تکلیفی حرمت اسراف، حکم وضعی ضمان نیز در پاره­ای موارد مترتب می­گردد و شخصی اسرافکار، ضامن مقدار مالی است که از سر اسراف، مصرف نموده یا هدر داده است. نمونه­هایی از آن عبارتند از:

1. سرپرست بایستی در هزینه­هایی که از اموال یتیم برای خود یتیم انجام می دهد، جانب میانه روی را رعایت کند و در صورتی که اسراف نماید، ضامن خواهد بود.(1)

2. شخص امین، مانند امانت دار و نیز کسی که کالای مردم را دریافت می­کند تاکاری روی آن انجام دهد، همچون خیاط و تعمیرکار اتومبیل، ضامن تلف شدن اموال مردم نیست، مشروط بر آن که افراط و تفریط و کوتاهی در حفظ آنها نداشته باشد.(2)

3. بر اساس آیه61 سورة نور، افراد می­توانند در مورد یازده گروه، بدون اجازة

ص: 329


1- . نک: شیخ طوسی، المسبوط، ج4، ص59؛ طوسی، ابن حمزه، الوسیله، ص279؛ محقّق کرکی، جامع المقاصد، ج11، ص288.
2- . نک: علاّمه حلّی، تذکرة الفقهاء، ج2، ص319؛ نجفی، محمّد حسن، جواهر الکلام، ج27، صص183- 215؛ بجنوردی، سید محمّد حسین، القواعد الفقهیه، ج2، صص7- 21.

صریح آنان، وارد خانه­های آنان شده و از غذا یا دیگر خوراکی­های موجود در آن جا، بخورند. یازده گروه عبارتند از: خود فرد(1) پدران، مادران، برادران، عموها، عمه­ها، دائی ها، خاله­ها، فردی که کلید خانه­اش را در اختیار آدمی قرارداده (همچون وکیل)(2) و دوستان صمیمی. لیک این حکم مشروط به شرایطی است از جمله: علم نداشتن به نارضایتی باطنی آنان(3) و نیز افساد و اسراف نکردن.(4) نیک روشن است که در صورت اسراف و زیاده روی، غصب صدق می­کند و فرد، ضامن خواهد بود.

بنابر دیدگاه مشهور بین فقیهان، پدر می­تواند از مال پسرش بردارد و برای خود هزینه نماید، مشروط بر آن که خود نیازمند باشد و پسرش، تمکن مالی داشته و در عین حال، نیازهای پدر را تأمین نکند. لیک این حکم نیز، مقید به رعایت میانه روی و پرهیز از اسراف است.(5) این شرط، در روایات تصریح شده است.(6)

هرگاه شوهر، از پرداخت هزینه­های زندگی همسرش سرباز زند، زن می­تواند -در صورت امکان- به مقدار نیاز خود و فرزندانش، از مال شوهر برگیرد، لیک مشروط بر آن که اسراف و زیاده روی نکند و از حدّ متعارف فراتر نرود.(7)

در کنار حکم تکلیفی و وضعی اسراف، احکام دیگری نیز در مباحث فقهی مطرح است که از آن جمله می­توان به ثبوت حجر بر سفیه در صورت اسراف و تبذیر اشاره

ص: 330


1- . خود فرد نیز در شمار این مجموعه یاد شد، این شاید برای بیان تساوی موارد بعدی با خانه خود فرد[1] یا این که منظور، خانه فرزندان یا همسران آنان است. نک: مکارم شیرازی، ناصر و دیگران، تفسیر نمونه، ج14، ص550؛ محقّق اردبیلی، زبدة البیان، ص369.
2- . نک: شهید ثانی، مسالک الأفهام، ج12، ص99.
3- . نک: محقّق حلّی، شرایع الأسلام، ج4، ص756؛ حلّی، ابن فهد، المهذب البارع، ج4، ص237؛ نجفی، محمّد حسن، جواهر الکلام، ج36، ص407.
4- . نک: مکارم شیرازی، ناصر و دیگران، تفسیر نمونه، ج14، ص555، محقّق اردبیلی، زبدة البیان، ص371.
5- . نک: محقّق اردبیلی، مجمع الفائده، ج11، ص309، شیخ طوسی، النهایه، ص204؛ بحرانی، یوسف، الحدائق الناضره، ج14، صص110- 115؛ نجفی، محمّد حسن، جواهر الکلام، ج17، صص277- 278.
6- . نک: شیخ کلینی، الکافی، ج5، صص135- 136.
7- . نک: شیخ طوسی، النهایه، ص360، و المسبوط، ج6، ص3؛ انصاری، محمّد علی، الموسوعة الفقهیة المیسره، ج3، صص241- 242.

نمود و در مقابل، حکم به رشد وی در صورتی که بتواند اموال خود را بی هیچ گونه اسراف و تبذیری خرج نماید.(1)

د) گسترة اسراف و تبذیر

اشاره

بر اساس مفهوم لغوی و کاربرد قرآنی- حدیثیِِ اسراف و تبذیر، گسترة آن دو بسیار فراگیر است و در عرصة اقتصادی، تمامی امکانات مادّی و کالاهای مصرفی را دربرمی گیرد. در این میان، اسراف و تبذیر آن دسته کالاهای اساسی و نیازمندی های عمومی، به دلیل اهمیت یا بی توجهی عمومی به آن، به طور خاص، در متون دینی نهی و نکوهش شده است.

با توجه به اهمیت فراوان این مسأله و نقش آن در تعیین الگوی مصرف، مصادیق مهم آن را بررسی می کنیم:

یک. اسراف در آب

یک. اسراف در آب(2)

اهمیت حیاتی آب که منشأ زندگی و بقاست،(3) بر کسی پوشیده نیست. امام صادق علیه السلام در تشبیه زیبایی می فرمایند:

«طَعْمُ الماء طَعْمُ الحیاة:(4) مزة آب، مزة زندگی است.»

از این رو، زیاده روی در مصرف آب و به ویژه هدر دادن آن -هرچند به مقدار اندک- نکوهش شده است. نیز امام صادق علیه السلام می فرمایند:

«أدْنَی الإِسرافِ هراقة فَضْلِ الماء...:(5) کمترین حدّ اسراف، دور ریختن ته ماندة آب

ص: 331


1- . نک: شهید ثانی، مسالک الأفهام، ج4، ص152؛ محقّق اردبیلی، زبدة البیان، صص488- 489؛ محقّق حلّی، شرایع الاسلام، ج2، ص354، نجفی، محمّد حسن، جواهر الکلم، ج26، ص101.
2- . از آن جا که در آموزه های دینی، واژة «اسراف» غالباً در مفهوم عامی به کار می رود که تبذیر را نیز دربرمی گیرد. چنان که پیشتر اشاره شد. از تکرار واژة تبذیر خودداری می کنیم.
3- . نک: انبیاء(21)، آیة30.
4- . شیخ کلینی، الکافی، ج6، ص381.
5- . همان، ص460.

[ظرف] است.»

نیز فرمود:

«إنّ القصد أمر یحبه الله عزّوجل، وإنّ السرف یبغضه حتی... صبک فضل شرابک:(1) به راستی خداوند میانه­روی را دوست می­دارد و اسراف را ناخوش... حتّی دور ریختن مقدار اضافه آب را.»

از روایات دیگر برمی آید که اسراف آب حتّی در امور عبادی همچون وضو و غسل -خواه با هدر دادن آب و خواه با زیاده روی در شستشوی اعضا- ممنوع می باشد. هرچند از آب رودخانه و آبهای کشاورزی باشد.

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله از کنار شخصی که وضو می گرفت، گذر کرد و فرمود:

«ما هذا السَرف؟ قال: أ فی الوضوء سرفٌ؟ قال نعم وإن کنت علی نهر جارٍ:(2) این اسراف برای چیست؟ [آن شخص] گفت: آیا در وضو [هم] اسراف هست؟ فرمود: آری، اگرچه کنار نهری جاری باشی.»

در روایتی که پیشتر اشاره شد نیز آمده است:

«خدای را فرشته­ای است که اسراف در وضو را می­نویسد، چنان که تجاوز از حدّ را می­نویسد.» (3)

برخی روایات، بر انجام وضو با یک مُد آب (حدود 750 گرم) و غسل با یک صاع (حدود 3 لیتر) تأکید شده است.(4)

برخی از فقیهان، تصریح کرده­اند که فرد، پیش از ریختن آب برروی سر و صورت برای انجام غسل، با دست مرطوب، بخش­هایی از بدن را که آب به سختی بدان راه می یابد، همچون گوش­ها، خیس نماید تا برای رساندن آب به آن­ها، نیازمند آب فراوان

ص: 332


1- . شیخ کلینی، الکافی، ج4، ص52.
2- . احمد بن حنبل، المسند، ج2، ص221؛ نیز برای روایات شیعی در این باره نک: شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج1، صص136- 137 و 370.
3- . شیخ کلینی، الکافی، ج3، ص22.
4- . نک: شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج1، صص34- 35.

نبوده به اسراف منتهی نگردد.(1)

کمبود آب، از چالش­های مهم هزارة سوم است. کشورهایی که با کمبود آب روبرو هستند، ناچارند بخشی از آب موجود در بخش کشاورزی را به مصرف شرب برسانند و در نتیجه، مواد غذایی بیشتری وارد نمایند. این در حالی است که مصرف مفید آب، بسی بیش از مصرف کل آب است و مقدار زیادی از آن در مسیر انتقال و هنگام مصرف، هدر می رود. روشن است که اصلاح سیستم توزیع و تعویض لوله های فرسوده، از هدر رفتن بخشی از آن جلوگیری می کند. با این حال، نقش مصرف کنندگان در این امر بسی مهم تر بوده و اصلاح الگوی مصرف توسط آنان می تواند از کمبود آب و مشکلات ناشی از آن همچون جیره بندی و قطع آب و نیز کمبود برق تولید شده از نیروگاه های برق آبی و خاموشی پیشگیری کند.

دو. اسراف در خوردنی ها و آشامیدنی ها

در آیات قرآن، با اشاره به حق آدمی در استفاده از غذا و آب، بر این نکته تأکید شده است که در این امر، اسراف و زیاده روی نشود:

{وَکُلُوا وَاشْرَبُوا وَلاتُسْرِفُوا:(2) بخورید و بیاشامید [ولی] زیاده روی مکنید. }

نهی از اسراف در این آیه -به مفهوم گسترده اش- شامل هرگونه زیاده روی در مصرف و پرخوری، و هدر دادن مواد غذایی می شود.(3) روایات فراوانی در نکوهش پرخوری و نیز خوردن از روی سیری رسیده است که خود، مصداقی از اسراف به شمار می­رود. از جمله امام صادق علیه السلام فرمود:

«إنّ الله تبارک وتعالی یبغض کثرةَ الأکل:(4) به راستی خداوند، پرخوری را ناخوش می­دارد.»

ص: 333


1- . نک: علاّمه حلّی، نهایة الأحکام، ج1، ص109.
2- . اعراف(7)، بخشی از آیة31.
3- . نک: شیخ طوسی، التبیان، ج4، ص386؛ محمّد رشید رضا، تفسیر المنار، ج8، صص384- 385.
4- . برقی، احمد بن محمّد بن خالد، محاسن، ج2، ص446.

همچنین در روایات، به پی آمدهای منفی پرخوری، همچون چاقی و سلب نشاطِ عبادت و معنویت، اشاره شده است.

«لاتأکلوا حتّی تجوعوا وإذا جُعتم فکُلوا ولا تشبعوا فإنّکم إذا شبعتم... سمنتْ جُنُوبُکم ونسیتم ربَّکم:(1) تا هنگامی که گرسنه نشده اید، نخورید و زمانی که گرسنه شدید، بخورید و از سیری [وپرخوری] بپرهیزید، چه، هنگامی که سیر می­شوید... پهلوهایتان چاق شده پروردگارتان را فراموش می کنید.»

از سوی دیگر، برخی از فقیهان تصریح کرده­اند که هزینه نمودن مال فراوان در غذاهای مرغوبی که با وضعیت آدمی سازگار نیست-مانند آن که بسیار فراتر از حدّ درآمد و تمّکن مالی وی باشد و وی را از تأمین نیازهای مهم تر، بازدارد- نوعی اسراف و تبذیر است.(2) با این حال، تهیه غذای مرغوب و لذیذ در حدّ متعارف، مطلوبیت دارد.(3)

در رویکردی جامعه شناختی نیز، اسراف جامعه، به معنای نادیده انگاشتن حق نیازمندان و تنگدستان است.(4)

از مصادیق اسراف در خوردن و آشامیدن، می توان به موارد ذیل اشاره کرد:

- پرخوری که منشأ بسیاری از بیماری­ها و مشکلات جسمی و روحی از جمله چاقی، بیماریهای قلبی، عروقی، بی حوصلگی و عدم کارایی مناسب است.

- کم دقتی و ریخت و پاش­ هنگام صرف غذا و سر سفره که ناشی از پخت و پذیرایی بیش از حدّ نیاز است.

- سفره­های رنگین توأم با ریخت و پاش زیاد و تهیة غذا، بیشتر از حدّ مورد نیاز افراد حاضر، در کنار فقدان فرهنگ خود پذیرایی توسط فرد به مقدار نیاز.

- سرو غذا برای کودکان به مقدار بزرگسالان و دور ریختن اضافه آن.

ص: 334


1- . همان، ص447.
2- . نک: علاّمه حلّی، ارشاد الأذهان، ج1، ص394؛ محقّق اردبیلی، مجمع الفائده، ج9، ص203.
3- . نک: شیخ کلینی، الکافی، ج6، صص280- 281.
4- . نک: همان، ص297.

- خرید میوه زیاد، ناتوانی در نگهداری آن و در نتیجه، فاسد شدن و دور ریختن بخشی از آن.

- آماده کردن نوشیدنی­ها، بیش از نیاز.

سه. اسراف در نان

در این میان، اسراف نان و استفاده نادرست از آن به گونه ای است که سوگمندانه در کشور ما، بر اساس آمار اعلام شده تا حدود سی درصد آن به ضایعات تبدیل می شود. بخشی از این ضایعات، به سبب پخت غیر اصولی است و بهبود کیفیت پخت نان و از جمله گسترش دادن تولید نان به صورت صنعتی در کاهش ضایعات موثر است. ولی به طور گسترده، نان هایی با کیفیت بالا نیز دور ریخته می شود که ناشی از خرید نان زیاد و بی ضابطه بودن در توزیع آن سرسفره، نگهداری نادرست و در نتیجه خشک یا فاسد شدن آنها و مانند آن است.

این در حالی است که روایات، بر پیشگیری از اتلاف حتّی لقمه ای نان تأکید کرده اند. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:

«مَن وَجد تمرةً او کسرة ملقاة فاکلها، لم تستقر فی جوفه حتّی یغفر الله له:(1) هرکس خرما یا تکه [نانی] افتاده [بر زمین] را بیابد، و آن را بخورد، در درونش جای نگرفته باشد که خداوند او را بیامرزد.»

امام صادق علیه السلام فرمود:

«إنّی لأجد الشیئ الیسیر یقع من الخوان فأعیده، فیضحک الخادم:(2) به راستی که من [گاه] مقدار اندکی[از نان و غذا] را می­یابم که از سفره افتاده است، پس آن را باز می­گردانم، به گونه­ای که خدمتکار [از سر تعجب] می­خندد.»

ص: 335


1- . شیخ حرّ عاملی، وسائل الشیعه، ج16، ص504.
2- . برقی، احمد بن محمّد بن خالد، محاسن، ج2، ص444.
چهار. اسراف در لباس

لباس، وسیله حفظ و مایة زینت و آراستگی است.(1) با این حال، در آموزه های دینی بر میانه روی در استفاده از آن، تأکید شده و تجاوز از آن، اسراف دانسته شده است.(2)

تردید نیست که حس تنوع طلبی و تمایل به شیک پوشی، آراستگی ظاهری و زیبایی، از امور غریزی آدمی است و در آموزه­های اسلامی نیز، مورد تأیید بلکه تشویق قرار گرفته است. برای نمونه امام صادق علیه السلام فرمود:

«بر تو باد که خویشتن را به بهترین شکل بیارایی...»(3)

لیک آن چه مذموم است، پوشیدن لباس­های گران قیمت به قصد خودنمایی و جلب توجه، افراط در تنوع طلبی به شکل مدپرستی و استفاده از پوشش های تحریک کننده ای است که با هدف پوشش، منافات دارد. نیک روشن است که این گونه رفتارها، افزون بر هدر دادن منابع و سرمایه­ها، وقت و انرژی فراوانی را نیز بیهوده از فرد می­ستاند و خود، عامل ترویج بیشتر آنها می­گردد آن­سآن که در سطح ملی، خسارات جبران ناپذیری را بر جامعه و توسعه و پیشرفت آن وارد می­سازد.

اسراف در لباس، گاه به چگونگی استفاده از آن نیز برمی گردد. شخصی گوید به امام صادق علیه السلام گفتم:

«آیا مؤمن می تواند ده پیراهن داشته باشد؟ فرمود: بله. گفتم: بیست عدد چطور؟ فرمود: بله. گفتم: سی تا؟ فرمود: بله، این، اسراف نیست، اسراف آن است که لباس بیرونت را لباس خانه قرار دهی.»(4)

روشن است که تعدّد لباس، مایة دوام بیشتر آن می گردد ولی استفادة نابجا از آن، نوعی اتلاف و مصداق اسراف می باشد.

ص: 336


1- . نک: اعراف(7)، آیة26.
2- . نک: عیاشی، محمّد بن مسعود، تفسیر العیاشی، ج2، ص13.
3- - نک. شیخ کلینی، الکافی، ج6، ص440.
4- . نک: همان، ج6، ص441.
پنج. اسراف در مسکن و احداث بنا

در نگاه قرآنی، احداث بناهایی که ثمره ای ندارد، کاری عبث و نکوهیده است.(1) مفهوم این گونه آیات، در آینة روایات، با وضوح بیشتری، بیان شده است. در حدیثی چنین آمده است که روزی رسول خدا صلی الله علیه و آله از گذرگاهی می گذشت. چشمش به بنایی افتاد که یکی از انصار ساخته بود. هنگامی که صاحب آن بنا نزد حضرت آمد و سلام کرد، ایشان صورت از او برگرداند... در پی این جریان، رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:

«بی تردید هر بنایی که ساخته شود، روز قیامت، باری بر دوش صاحبش خواهد بود، مگر آنچه که گریزی از آن نیست [و نیاز وی می باشد].»(2)

نیز امام صادق علیه السلام می فرمایند:

«هر ساختمانی که بیشتر از حدّ کفایت [و نیاز] باشد، روز قیامت، وبال صاحبش خواهد بود.»(3)

بر این اساس، ساختن بناهایی که از نظر کمّی و کیفی، به آن نیازی نیست و به تعبیر قرآن، «عبث» است و هدف صحیحی ندارد، مصداق اسراف خواهد بود، ولی در صورتی که به مساحت وسیع ساختمان و منزل، نیاز باشد و از آن استفاده گردد، نه تنها نکوهیده نیست که مطلوب نیز می باشد، از این رو، امیر مؤمنان علیه السلام با دیدن منزل وسیع یکی از اصحابش فرمود:

«این خانة بزرگ در دنیا به چه کارت می آید که در آخرت، نیازت به آن بیشتر باشد! آری، اگر می خواهی که با آن به آخرت رسی، باید که در آن، میهمان را پذیرایی کنی و با خویشاوندانت بپیوندی و حقوقی را که از آن خانه برگردن داری، به مستحقّانش رسانی...»(4)

از دیگر مصادیق اسراف در ساخت مسکن، می­توان به تزئینات افراطی سقف و

ص: 337


1- . نک: شعراء(26)، آیات128- 129.
2- . نک: طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج7- 8، ص310.
3- . شیخ کلینی، الکافی، ج6، ص531.
4- . نهج البلاغه، خطبة 200.

دیوارها و به ویژه استفاده از سنگ­ها و فلزات­ گران قیمت صرفاً برای زیبایی(1) و نیز ارتفاع بیش از حدّ متعارف سقف به هدف خونمایی(2) یادکرد.

شش. اسراف در وسائل زندگی

امام صادق علیه السلام می فرمایند:

«رختخوابی برای مرد و رختخوابی برای خانواده اش و رختخوابی برای میهمانش و رختخواب [اضافه] از آنِ شیطان می باشد.»(3)

در این روایت، رختخواب (فراش)، نمونه ای است از وسایل زندگی، که بایستی از نظر کمّی و کیفی به گونه ای باشد که معیارهای اسراف بر آن صدق نکند. به خوبی روشن است که منظور از فراش چهارم در روایت، فراشی است که اعضای خانواده و میهمانان به آن نیاز ندارند. بنابراین، محدودیت عددی خاصی، مراد نیست بلکه باید تعداد هر کالایی، متناسب با نیاز افراد، تهیه شود.

بازیافت

وسایل زندگی و برخی از مواد مصرفی، هنگام کهنه گی و فرسودگی و غیر قابل استفاده شدن نیز قابل باز یافت و تبدیل به مواد مفید می باشند. نیک روشن است که دور ریختن و قرار دادن آنها بین زباله های غیر قابل بازیافت، نوعی اسراف و هدر دادن منابع است. در روایات به این نکته اشاره شده است، از جمله سخن امام صادق علیه السلام که پیشتر گذشت.

«خدای بزرگ... اسراف را ناخوش دارد، حتّی دور انداختن هستة [خرما و میوه] را، زیرا آن نیز به کاری آید.»(4)

ص: 338


1- . نک: شیخ طوسی، المبسوط، ج1، ص210؛ علاّمه حلّی، نهایة الأحکام، ج2، ص364.
2- . نک: شیخ کلینی، الکافی، ج6، صص528- 529.
3- . همان، ص479.
4- - نک: همان، ج4، ص52.
هفت. اسراف در وسایل نقلیه

مَرْکب و وسیلة نقلیه نیز ممکن است از نظر کمیت و کیفیت، مصداقی برای اسراف باشد؛ امام صادق علیه السلام می فرمایند:

«و [خداوند، تجویز نمود که مردم] در حدّ میانه، از مَرْکب استفاده کنند،... آیا چنین می پنداری که خداوند، مالی را نزد مردی امانت می نهد و آن گاه به وی اجازه می دهد تا اسبی به ده هزار درهم بخرد، در حالی که اسبی به بیست درهم، او را کافی است... [مگر نه آن است که خود] فرمود: اسراف مکنید که او، اسرافکاران را دوست ندارد.»(1)

هشت. اسراف در هزینه های ازدواج

روایات، ازدواج و پیوند زناشویی را امری الهی دانسته اند که تعادل و میانه روی در آن سفارش شده و تجاوز از آن، حرام گشته است.(2)

حرمت اسراف، تمام هزینه های بیهودة ازدواج را دربرمی گیرد. اسراف در هزینه های ازدواج، دارای ابعادی گوناگون است که از آن میان می توان به موارد ذیل اشاره نمود:

نخست: سنگین گرفتن مهریه­ها و از حدّ گذشتن در این باره. در بارة مقدار مهریه، با این که طبقِ ظاهر برخی آیات(3) و نظر مشهور فقیهان(4) در افزایش آن، محدودیتی نیست، ولی کم بودن مقدار آن، سفارش بسیار شده است.(5) به ویژه تأکید می شود که از مهر السنّه پیامبر اکرم (یعنی مقدار پانصد درهم یا پنجاه دینار(6) که برای همسران و دختران

ص: 339


1- . عیاشی، محمّد بن مسعود، تفسیر العیاشی، ج2، ص13.
2- . همان.
3- . نک: نساء(4)، آیة20؛ قصص(28)، آیات27. 28.
4- . نک: علاّمه حلّی، مختلف الشیعه، ص129؛ نجفی، محمّد حسن، جواهر الکلام، ج31، ص47.
5- . رسول خداˆ کم بودن مقدار مهر را از ویژگیهای بهترین زنان امّت می دانند. نک: شیخ کلینی، الکافی، ج5، ص324.
6- . از آنجا که هر دینار، برابر یک مثقال شرعی، و هر مثقال شرعی معادل 6/3 گرم است، بنابراین، 50 دینار در حدود 180 گرم طلا می باشد. نک: احمد فتح الله، معجم الفاظ الفقه الجعفری، صص194 و 368.

خود قرار می داد) فراتر نرود.(1)

مهریه­های سنگین، با توجه به این که تعهدی بر دوش مرد و دِیْنی بر ذمة اوست، می تواند موجب بی رغبتی جوانان به امر ازدواج و در نتیجه بروز مشکلات متعدد فردی و اجتماعی و یا تن دادن به آن و قبول عواقب آن گردد و نفرت و دشمنی را در جامعه موجب شود، چنان که امیرمؤمنان علیه السلام می­فرمایند:

«لاتغالوا بمهور النساء فتکون عداوة:(2) مهریه ها را بالا نگیرید که موجب دشمنی می گردد.»

دوم: زیاده روی در تهیه لوازم زندگی(جهیزیه) و به ویژه مطالبة کالاهای لوکس و تجمّلاتی یا وسایلی که در درجة نخست از اهمیت قرار نمی­گیرند و از جمله افراط در مطالبه یا خرید زیور آلات، که بیشتر ناشی از حس هم چشمی و رقابت یا خود نمایی و فخر فروشی است. چنان که گاه، عروس و داماد، وضعیت خود را با شرایط فعلی زندگی پدر و مادر خود مقایسه می­کنند و تمام امکانات موجود آنان را خواستارند.

نُه. اسراف در حامل های انرژی

امام کاظم علیه السلام به نقل از حضرت علی علیه السلام می فرمایند:

«خمس تذهب ضیاعاً: سراج تقده فی الشمس... والضوء لاینتفع به:(3) پنج چیز ضایع می شود، چراغی در [نور] خورشید برافروزی... و نوری که استفاده نشود.»

این گونه روایات، در واقع معیارهای اسراف را بر استفادة نابجا از نور و چراغ، تطبیق داده است و بدین سان هرگونه مصرف نادرست از انرژی و یا هدر دادن آن -که چراغ و نور، نمونه ای از آن است- اسراف به شمار می آید.

ص: 340


1- . نک: شیخ حرّ عاملی، وسائل الشیعه، ج15، صص5- 12 و 19- 20. نیز نک: شیخ کلینی، الکافی، ج5، صص377- 378.
2- . نک. شیخ حرّ عاملی، وسائل الشیعه، ج15، ص11.
3- . شیخ طوسی، امالی، ص285.

نفت و گاز، سرمایه های ملّی

نیک روشن است که نفت و گاز سرمایه­ای مِلّی و در واقع امانتی به دست ما است که باید با مصرف بهینه و حفظ ذخایر تا حدّ امکان، آن را به نسل های بعد تحویل دهیم.

ده. اسراف در برگزاری مجالس و محافل

سوگمندانه اسراف و ریخت و پاش در بسیاری از مجالس، به فرهنگ غلطی تبدیل شده که گاه آن را به اشتباه نشانة سخاوتمندی، عامل کسب پایگاه اجتماعی و آبرو می پندارند. از دیدگاه آموزه­های دینی، اصل بر پایی مجالس و «ولیمه دادن» درموارد ازدواج، بازگشت از حج، ولادت فرزند، خرید منزل و ختنه کردن فرزند سفارش شده و کار پسندیده­ای به شمار می­رود.(1) چنان که به طور کلی دعوت از دیگران به ویژه خویشان و دوستان واطعام آنان، همواره فضیلتی بزرگ می­باشد.(2) با این حال، وجود سنت غلط ریخت وپاش و تجمّلات در این گونه مجالس و صرف هزینه­های بی جا، افزون بر پی آمدهای منفی اقتصادی و معنوی، خود به مانعی بر سر راه برگزاری مجالس یا تن دادن به مشکلاتی بی شمار برای برپایی آن­ها تبدیل شده است. هزینه­های سرسام آور در مجالس عروسی که گاه به مدد دریافت وام­های سنگین و کمرشکن و صرفاً به انگیزه هم­چشمی، خودنمایی و احیای فرهنگ غلط یادشده صورت می­گیرد و یکی از مشکلات جدّی بر سر راه ازدواج جوانان تلقی می­گردد، هزینه­های بالای مراسم سفرهای معنوی همچون بازگشت حاجی که گاه چندین برابر هزینه سفر را به خود اختصاص می­دهد، خرج­های هنگفت در محافل عزا به ویژه هزینه­های بی مصرفی همچون خرید تاج گل­های گران قیمت و بزرگ و نوشتن پارچه­ عزا در تیراژ فراوان و هزینه­های زائد در برگزاری همایش­ها و نشست­ها از بیت المال.

این در حالی است که آموزه­های اسلامی به شدت از اسراف در همه زمینه­ها و از

ص: 341


1- . نک. شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج3، ص402.
2- . نک. شیخ کلینی، الکافی، ج2، صص200- 203

جمله برگزاری مجالس برحذر داشته­اند و از برپا نمودن هرگونه محفل زائدی به انگیزه ریاکاری و خودنمایی، منع نموده­اند.

برای نمونه، از رسول خدا صلی الله علیه و آله چنین نقل شده:

«من أطعم طعاماً ریاءً وسمعة أطعمه الله مثله من صدید جهنّم وجعل ذلک الطعام ناراً فی بطنه حتّی یقضی بین الناس:(1) هرکه از سر ریا و خودنمایی اطعام نماید، خداوند مانند همان را از غذای چرکین جهنّم به او بخوراند و آن طعام را به صورت آتشی در درون وی قرار دهد تا این که میان مردم داوری نماید.»

فقیهان نیز حتّی اسراف در مقدار و نوع کفن را، ممنوع دانسته­اند،(2) با این که قیمت تکه­ای پارچه، به مراتب کمتر از یک دسته گل بزرگ می­باشد.

نیک روشن است تا زمانی که فرهنگ غلط یادشده رایج باشد، حرکت رو به رشد اسراف کاری ها و ریخت و پاش­ها در مجالس ادامه پیدا خواهد کرد. بنابراین، ایجاد حرکت فرهنگی بزرگی جهت تغییر آن و نهادینه سازی فرهنگ الگوی مصرف، ضرورت دارد. به دیگر سخن، اگر عموم مردم به صاحبان این گونه مجالس به چشم افرادی خودنما، دهن بین، اسراف کار و فخر فروش نگاه کنند و عملکرد آنان را، مخالف با فرمان عقل و وحی ببینند -نه سخاوتمند و دست و دل باز- می توان انتظار داشت که این معضل نابود یادست کم از شدت آن، کاسته شود.

یازده. اسراف در خرید و مصرف لوازم آرایشی

بر اساس آیات(3) و روایات،(4) آراستگی ظاهر و آرایش خود به ویژه برای خانم ها،(5) و

ص: 342


1- . نک. شیخ صدوق، ثواب الاعمال، ص286.
2- . نک: شیخ طوسی، المبسوط، ج1، ص167؛ علاّمه حلّی، تذکرة الفقهاء، ج2، ص12؛ محمّد بن حسن نجفی، جواهر الکلام، ج4، ص203؛ خوئی، سید ابوالقاسم، کتاب الطهاره، ج8، ص404.
3- . نک: اعراف(7)، آیة32.
4- . نک: شیخ کلینی، الکافی، ج6، ص438- 440.
5- . نک: همان، ج5، ص509.

نیز بکارگیری بوی خوش و خرید عطر و خوش­بو کننده­ها(1) مطلوب و مورد سفارش است. لیک بسان دیگر مواد مصرفی، هرگونه افراط و زیاده روی در آن، موجب هدر رفتن سرمایه­های اقتصادی و اتلاف وقت بوده و پی آمدهای اجتماعی و اخلاقی دیگری نیز دارد.

آن چه اکنون در بسیاری از جوامع مشاهده می­گردد، نشانگر توجه بیش از حدّ برخی افراد به ظاهر خود، خرید افراطی لوازم آرایشی و زینتی و حتّی افزایش روز افزون جراحی­های پلاستیک به هدف زیبا شدن است.(2)

قرآن کریم، در اشارتی، از غوطه­ور بودن در زینت­ها و آرایش­ها، نکوهش فرموده(3) وبرخی فقیهان نیز، به درستی، پرداختن به آرایش و زیبایی را به عبور نکردن از حدّ شایسته، مشروط نموده­اند.(4)-(5)

دوازده. اسراف در تفریحات و سرگرمی­ها

گفتیم که از مصارف مورد تأیید شارع، هزینه نمودن برای تفریحات سالم، لذت­های

ص: 343


1- . نک: همان، ج6، ص510.
2- . ما در مبحث تعیین الگوی مصرف، با تفصیلی فزون­تر، این بحث را آورده­ایم.
3- . نک: زخرف(43)، آیة18.
4- . نک: نراقی، احمد، عوائد الأیام، ص223.
5- یادکردنی است در خصوص بکارگیری ظروف ساخته شده از طلا و نقره، طلاکاری مساجد و سقف و دیوارهای خانه و طلاکاری وسایلی همچون شمشیر و لگام اسب، بین فقیهان گفتگوهایی فراوان وجود دارد. شماری، موارد یادشده را تحریم نموده­اند و دلایلی برآن آورده­اند که از جمله آنها، صدق اسراف می­باشد. شماری دیگر، همه یا برخی از موارد یادشده را مجاز دانسته­اند مشروط برآن که غرضی منطقی و عقلایی داشته باشد و اسراف به شمار نیاید، مانند آن که طلاکاری مساجد، نوعی تعظیم شعائر محسوب گردد. این همه، در صورتی است که نصّی خاص بر حرمت وجود نداشته باشد. تفصیل فزون­تر را بنگرید در: شیخ طوسی، المسبوط، ج1، ص13؛ همو، الخلاف، ج2، ص78؛ حلّی، ابن ادریس، السرائر، ج1، ص440؛ محقّق حلّی، المعتبر، صص127 و 267؛ شهید اوّل، الذکری، ج1، ص148؛ محقّق اردبیلی، مجمع الفائده، ج1، صص363- 364؛ نجفی، محمّد حسن، جواهر الکلام، ج14، صص89- 90 و ج6، صص339- 340؛ محقّق همدانی، مصباح الفقیه، ج2، ص704؛ انصاری، محمّد علی، الموسوعة الفقیة المیسره، ج3، صص206- 209.

حلال و سرگرمی­های مشروع است. لیک در این مورد نیز، از اسراف و زیاده روی نهی شده است؛ امام کاظم علیه السلام، در روایتی، پس از آن که می فرمایند: تلاش کنید زمان خود را چهار بخش نمایید... و بخشی برای لذات حلال، در ادامه چنین می­افزایند:

«اجعلوا لانفسکم حظاً من الدنیا بإعطائها ما تشتهی من الحلال ومالا یثلم المروة وما لا سرف فیه، واستعینوا بذلک علی امور الدین:(1) برای خویشتن، بهره­ای از دنیا قرار دهید، بدین سان که به امور حلال مورد تمایل خود، که خلاف مروّت نبوده و اسرافی در آن نباشد، بپردازید و از آن، بر امور دینی خود کمک بگیرید.»

اسراف در لذّات حلال و تفریحات سالم، می­تواند مصادیق گوناگونی داشته باشد. از جمله زیاده روی از نظر زمان و اختصاص دادن زمانی طولانی به این کار، اسراف در هزینه­های آن، همچون خرید بیش از حدّ متعارف وسایل سرگرمی، مسافرت های پرخرج و مانندآن، حتّی اختصاص دادن زمان کار یا عبادت به تفریح و سرگرمی، که نوعی خروج از حدّ و اسراف می­باشد.

نیک روشن است که از بُعد اقتصادی، تمکن مالی فرد و تناسب هزینه­ها با درآمدهای وی و دیگر اصول حاکم بر مصرف همچون سطح رفاه عمومی و نیز نوع کار وی و مقدار نیاز جسمی و روحی او به تفریح و سرگرمی به منظور رفع خستگی و ایجاد نشاط، همگی بر سطح مصرف او در این زمینه مؤثرند، به گونه­ای که ممکن است نوع و مقدار مشخصی از یک تفریح، برای فردی اسراف تلقی گردد و برای فردی دیگر با شرایطی متفاوت، چنین نباشد.

سیزده. اسراف از اموال عمومی و بیت المال

از بدترین انواع اسراف، تضییع اموال عمومی و هدر دادن سرمایه­های متعلق به بیت المال است. زیرا علاوه بر گناه اسراف و پی آمدهای اقتصادی منفی آن، تضییع حقوق

ص: 344


1- . حرّانی، حسن بن علی بن شعبه، تحف العقول، صص409- 410.

همه مردم بوده و آدمی را مدیون همه افراد جامعه خواهد کرد. روشن است که حفظ و پاسداری از بیت المال، هم وظیفه مسئولان دستگاه­های حکومتی، مدیران و کارمندان است و هم بر عهدة عموم مردم. امیر مؤمنان علیه السلام خطاب به کارگزاران خویش فرمود:

«نوک قلم­هایتان را ریز کنید، سطرها را به هم نزدیک سازید، کلمات زائد را [در نوشتن گزارش] برای من حذف کنید و مفهوم اصلی را بیان نمایید، از زیاد نوشتن بپرهیزید، چرا که اموال مسلمانان، یارای ضرر ندارد.»(1)

اگر به فرموده امام علیه السلام اموال بیت المال، یارای تحمل زیانی در حدّ درشت نویسی و زیاد نویسی گزارشات و محاسبات را ندارد، در موارد مشابه و اموال و سرمایه­های فزون­تر، دقت و سخت­گیری فراوانی بایستی صورت گیرد.

دستگاه­های دولتی نیز بایستی با وضع مقررات شفاف و نظارت دقیق و نیز دقت در گزینش افراد متعهد و دلسوز برای ایفای مسئولیت­ها به ویژه در امور مالی، از تضییع بیت المال و سپردن آن به دست اشخاص نالایق جلوگیری کنند. امیر مؤمنان علیه السلام در این باره به مالک اشتر چنین فرمان می­دهند:

«در امور کارمندانت بیندیش و پس از آزمایش به کارشان بگمار...کارگزاران دولتی را از میان مردمی با تجربه و با حیا، از خاندانی پاکیزه و با تقوا... انتخاب کن زیرا اخلاق آنان بهتر، آبرویشان محفوظ­تر، طمع ورزی شان کمتر و آینده نگری آنان فزون­تر است.»(2)

در بین برخی از مردم نیز، گاه دلسوزی و دقّتی که در حفظ اموال و وسائل خود دیده می­شود، در حفظ بیت المال و اموال عمومی مشاهده نمی­گردد. برای نمونه، آسیب رساندن به وسایل نقلیه عمومی همچون قطارها و اتوبوس­های شرکت واحد بی دقتی در استفاده از تلفن­های عمومی، ثبت خاطره و یادگاری بر در و دیورا مکان­ها و وسایل عمومی، نگهداری نادرست از اسکناس، (به ویژه با توجه به سرانة بالا، عمر پایین

ص: 345


1- . شیخ صدوق، خصال، ص31.
2- . نک. نهج البلاغه، نامه53.

و هزینة میلیاردی چاپ اسکناس)، همگی از مصادیق مصرف نادرست و تضییع سرمایه های ملّی به شمار می روند. نیک روشن است که زیان این گونه رفتارها، به همة مردم بر می­گردد. بنابراین، همگی بایستی در فرهنگ سازی مصرف بهینه و اصلاح شیوه استفاده از وسایل و اموال عمومی، کوشا بوده و سهم باشیم.

چهارده. استفاده غیر بهینه از زمان
اشاره

اتلاف وقت و استفادة نادرست از فرصت­ها، از مهم ترین مصادیق اسراف است که با مصرف نادرست کالاها و اموال، رابطه­ای دوسویه دارد؛ زیرا از یکسو، کم کاری و بی نظمی افراد در قبال مراجعات و کارهای ارباب رجوع و تأخیر انداختن کارهای آنان، موجب مراجعات مکرر و صرف هزینه­های مختلف مادّی می­گردد و از سوی دیگر، استفاده نکردن مردم از امکانات دولت الکترونیک، ناکار آمدی سیستم حمل و نقل عمومی متناسب با هر شهر و استقبال کم مردم از آنها و در مجموع، عدم رعایت الگوی مصرف از امکانات عمومی، خود موجب اتلاف وقت گسترده­ای از تک تک افراد می شود.

بنابراین، مدیریت ناکارآمد زمان، هم علت تضییع اموال و هدر دادن امکانات قرار می گیرد و هم معلول آن. ضمن آن که بی تردید وقت برای آدمی، بیش از امکانات مادّی ارزشمند است، چه، قابل بازیافت و تولید مجدد نیست. از این رو در آموزه­های دینی، بر استفادة صحیح از فرصت­ها، سخت تأکید شده است. برای نمونه، رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرمایند:

«به عمر خود بخیل­تر باش تا به درهم و دینارت...»(1)

همچنین، در مورد ارزش نهادن به وقت مردم و رسیدگی به موقع به کارهای آنان، امیرمؤمنان علیه السلام خطاب به مالک اشتر و در واقع خطاب به همه مسئولین و متصدیان امر می­فرمایند:

ص: 346


1- . نک. شیخ طوسی، امالی، ص527.

«از وظایف توست که نیازهای مردم را همان روز مراجعه­شان برآوری و با امروز و فردا کردن، سرگردان شان نکنی.»(1)

یک پرسش: آیا ممنوعیت اسراف، استثناپذیر است؟
اشاره

ظاهر برخی از آموزه­های دینی، این نگرش را ایجاد نموده که حکم ممنوعیت اسراف، در پاره­ای موارد، استثنا پذیرفته یا دست کم احتمال آن را به وجود آورده است. اکنون موارد یادشده را به اختصار بر می­رسیم.

1. صرف مال در کارهای خیر

آیا حکم یا موضوع اسراف، در کارهای خیر و از جمله انفاق در راه خدا نیز، تحقق می­پذیرد؟

از مجموع سخنان عالمان و فقیهان، دو دیدگاه در این باره برمی­­آید:

دیدگاه نخست: آن است که صرف مال در امور خیر، به هیچ روی اسراف نیست و آدمی به هر مقدار که در این راه، هزینه نماید، منعی ندارد. این دیدگاه، از سخنان برخی فقیهان همچون علاّمه حلّی،(2) شهید ثانی(3) و محقّق اردبیلی(4) برمی آید.

دلیل این دیدگاه، آیات و روایاتی چند است، از جمله:

1. تشویق و ترغیب فراوان آیات و روایات به انفاق در راه خدا، بی هیچ قید و شرطی، به گونه­ای که معلوم می­شود زیاده روی در این کار نیز ممنوعیتی نداشته و مطلوب می باشد.(5)

ص: 347


1- . نهج البلاغه، نامه 53.
2- . نک: القواعد، ج2، ص135؛ تحریر الأحکام، ج1، ص218؛ او در کتاب نخست، به طور مطلق صرف مال در وجوه خیر را تبذیر نمی­داند و در دومی، صرف اکثر مال در راه خدا و قناعت به باقی را، مجاز می داند که این دومی، به نوعی با دیدگاه دوم یاد شده در متن قابل جمع است.
3- . نک: الروضة البهیه، ج4، ص104؛ مسالک الأفهام، ج4، ص152. او این دیدگاه را به مشهور نسبت می­دهد.
4- . نک: مجمع الفائده، ج9، صص200- 201.
5- . نک: همان.

2. آیات 5 تا 22 سورة دهر، که بر اساس شأن نزول آنها، درباره امیر مؤمنان علیه السلام و خانواده حضرت نزول یافته است، آن زمان که سه روز متوالی و با وجود نیاز مبرم خود، غذایشان را به مسکین و یتیم و اسیر بخشیدند، و خود، گرسنه ماندند.(1) معلوم می­شود انفاق، حدّ و مرزی ندارد.

3. روایاتی که نشان می­دهد برخی از امامان معصوم علیهم السلام همچون حسن بن علی علیه السلام و برخی از صحابه، همه اموال خود را در امور خیر هزینه نمودند.(2)

یادکردنی است در برخی متون فقهی و تفسیری عالمان شیعه و اهل سنت، عبارت «لاسرف فی الخیر» آمده است.(3)

لیک تحقیق در جوامع حدیثی نشان می­دهد این جمله، از معصوم نرسیده، بلکه آن را به حسن بن سهل(4) و حاتم(5) نسبت داده­اند. به هر حال، این جمله اسراف در «خیر» را نفی می­کند و نیک روشن است که اگر با ادلّه­ای، ثابت گردید زیاده روی در انفاق ممنوع می باشد، «خیر» نخواهد بود تا مجاز باشد.

دیدگاه دوم آن است که در امور خیر نیز، هرگاه صرف مال از حدّ خود فراتر رود، اسراف صدق می­کند و ممنوعیت می­یابد. این دیدگاه را علاّمه در تذکره(6)، محقّق سبزواری، (7) محدّث بحرانی(8) و فاضل نراقی(9) برگزیده­اند و از سخنان صاحب جواهر(10) نیز

ص: 348


1- . نک: طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج9- 10، صص611- 612.
2- . نک: شهید ثانی، مسالک الأفهام، ج4، ص152.
3- . نک: همان؛ محقّق اردبیلی، زبدة البیان، ص489؛ شربینی، محمّد بن احمد، مغنی المحتاج، ج1، ص393؛ دمیاطی، بکری، اعانة الطالبین، ج2، ص179؛ قرطبی، محمّد بن احمد، الجامع لاحکام القرآن، ج7، ص110.
4- . نک: شربینی، محمّد بن احمد، مغنی المحتاج، ج1، ص393.
5- . نک: قرطبی، محمّد بن احمد، الجامع لاحکام القرآن، ج7، ص110؛ فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج13، ص214.
6- . نک: تذکرة الفقهاء، ج2، ص76.
7- . نک: کفایة الأحکام، صص112- 113.
8- - نک: الحدائق الناضره، ج20، ص356.
9- . نک: عوائد الأیام، ص220.
10- . نک: جواهر الکلام، ج2، صص55- 56، یادکردنی است برخی فقیهان همچون آیت الله خوئی در الخمس صص250- 251؛ صرف همة اموال در امور خیر پس از هزینه­های فرد و خانواده­اش را، کاری مجاز و غیر مسرفانه می­دانند که بازگشت به همین نظریه دارد.

چنین استفاده می­شود.

همچنین آن دسته از فقیهان که صدقات و مشارکت در امور خیریه را جزء مؤونه، قرار داده و از شمول خمس استثنا نموده­اند و آن را مقید به عدم اسراف کرده­اند نیز، به صدق اسراف در آن گونه موارد، باور داشته­اند.

دلایل این دیدگاه، آیات و روایاتی هستند که اسراف و زیاده روی در انفاق را نکوهش کرده­اند. از آن میان می توان به موارد ذیل اشاره نمود:

1. {وَلا تَجْعَلْ یَدَکَ مَغْلُولَةً إِلی عُنُقِکَ وَلا تَبْسُطْها کُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُوماً مَحْسُورا:(1) و دستت را به گردنت زنجیر مکن و بسیار [هم] گشاده دستی منما تا ملامت شده و حسرت زده بر جای مانی. }

استناد به آیه با توجه به شأن نزول آن است که نیازمندی از رسول خدا صلی الله علیه و آله در خواست کمک نمود، و چون حضرت، چیزی در اختیار نداشتند که به او بدهند، پیراهن خویش را در آورده و به او بخشیدند و در نتیجه، از حضور در نماز جماعت، بازماندند. آیه یاد شده در این هنگام نازل گشت و به رعایت میانه­روی در انفاق، فرمان داد.(2)

2. {وَالَّذینَ إِذا أَنْفَقُوا لَمْ یُسْرِفُوا وَلَمْ یَقْتُرُوا وَکانَ بَیْنَ ذلِکَ قَواماً:(3) و کسانی اند که چون انفاق کنند، نه ولخرجی می کنند و نه تنگ می گیرند و میان این دو [روش] حد وسط را برمی گزینند.}

هرچند واژة انفاق در این آیه، به دلیل مفهوم لغوی و نیز برخی روایات،(4) هرگونه­ هزینه­ای را شامل می­گردد، لیک به عموم خود، انفاق در راه خدا را نیز در بر می گیرد.

ص: 349


1- . اسراء(17)، آیة29.
2- . نک: شیخ کلینی، الکافی، ج4، صص55- 56. شیخ حرّ عاملی، وسائل الشیعه، ج15، ص264.
3- . فرقان(25)، آیة67.
4- . نک: شیخ صدوق، خصال، صص54- 55.

3.{ کُلُوا مِنْ ثَمَرِهِ إِذا أَثْمَرَ وَآتُوا حَقَّهُ یَوْمَ حَصادِهِ وَلا تُسْرِفُوا إِنَّهُ لا یُحِبُّ الْمُسْرِفین:(1) از میوه آن-چون ثمر داد- بخورید و حق [بینوایان از] آن را روز بهره برداری از آن بدهید، و[لی] زیاده روی مکنید که او اسرافکاران را دوست ندارد.}

در شأن نزول آن گفته­اند:

«مردی از انصار، مزرعه­ای داشت. هنگامی که محصول آن را برداشت می­کرد، تمامی آن را صدقه می­داد و برای خود و خانواده اش چیزی باقی نمی­ماند. پس خداوند این کار را اسراف قرار داده(2) و در پی آن، آیه نازل گردید.»

از این شأن نزول و نیز برخی روایات ذیل آیه(3) برمی­آید که «لاتسرفوا» قید «آتوا حقّه» است و نه قید «کلوا». بنابراین، اسراف، در انفاقات نیز نمود می­یابد و ممنوع می باشد.

یادکردنی است بر اساس روایات فراوانِ شیعه، مراد از «حق الحصاد» در این آیه، پرداخت یک مشت از محصول در حال برداشت و حداکثر به سه نفر از نیازمندان حاضر است.(4) در یکی از آن روایات آمده است: پرداخت دو مشت پر از محصول نیز، نوعی اسراف به شمار می­رود(5) که در آیه، نهی شده است.

2. امام صادق علیه السلام فرمود:

«لو أنّ رجلاً أنفق ما فی یدیه فی سبیل من سبل الله ما کان أحسن ولا وفق، ألیس یقول الله تعالی: وَأَنْفِقُوا فی سَبیلِ اللَّهِ وَلا تُلْقُوا بِأَیْدیکُمْ إِلَی التَّهْلُکَةِ وَأَحْسِنُوا إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُحْسِنین. یعنی المقتصدین:(6) اگر مردی، هر آن چه را دارد، در راهی از راه های خدا هزینه­ نماید، کار نیکی نکرده و توفیقی به دست نیاورده است، آیا

ص: 350


1- . انعام(6)، آیة141.
2- . نک: شیخ حرّ عاملی، وسائل الشیعه، ج6، ص323؛ شیخ کلینی، الکافی، ج4، ص55.
3- . نک: علم الهدی، سید مرتضی، الانتصار، ص209.
4- . برای نمونه، نک: شیخ کلینی، الکافی، ج3، ص565؛ شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج2، ص47.
5- . نک: شیخ کلینی، الکافی، ج3، ص566.
6- . همان، ج4، ص53.

خداوند نمی­فرماید: و در راه خدا انفاق کنید و [خود را] به دست خویش به هلاکت نیفکنید و نیکی کنید که خدا نیکوکاران را دوست دارد. [خداوند از «محسنین»] میانه روان را قصد فرموده است.»

از استناد امام علیه السلام به آیه و به ویژه عبارت «لاتلقوا»، بر می آید که زیاده روی در انفاق، معصیت است.(1)

2. دلیل دیگر صحیحه ولید بن صبیح است. وی گوید:

«نزد امام صادق علیه السلام بودم که سائلی نزد حضرت آمد. امام به او چیزی بخشید. سپس سائلی دیگر، این ماجرا، سه بار تکرار شد. سائل­ چهارم که آمد، امام فرمود: یسع الله علیک: خدا به تو توسعه دهد. آن گاه فرمود: إنّ رجلاً لو کان له مالٌ یبلغ ثلاثین أو أربعین ألف درهم. ثم شاء أن لا یبقی منها إلاّ وضعها فی حق؛ لفعل فیبقی لا مال له، فیکون من الثلاثة الذین یرد دعاؤهم قلت: من هم؟ قال: احدهم رجل کان له مال فانفقه فی غیر وجهه...:(2) اگر مردی، ثروتی معادل سی یا چهل هزار درهم داشته باشد، آن­گاه بخواهد تمامی آن را در مسیر حقی قرار دهد و همین کار را به انجام رساند، به گونه­ای که هیچ ثروتی برایش نماند، از جمله سه نفری خواهد بود که دعایشان رد می شود. گفتم: آنان چه کسانی هستند؟ فرمود: یکی از آنان، مردی است که مالی داشته و در راهی نادرست خرج کرده...»

3. یکی از یاران امام صادق علیه السلام گوید:

«نزد امام بودم که نیازمندی آمد و درخواست کمک کرد. پس امام علیه السلام برخاست و از سبدی، دستش را پر از خرما نموده به وی داد. سپس نفرات دوم و سوم و چهارمی هم آمدند و امام علیه السلام همین کار را انجام داد. نفر بعدی که آمد، امام علیه السلام [بدون آن که به وی کمکی نماید] صرفاً به گفتن این جمله بسنده نمود: الله رازقنا وإیاک: خداوند روزی ده ما و توست.»(3)

ص: 351


1- . نک: بحرانی، یوسف، الحدائق الناضره، ج20، ص357.
2- . شیخ کلینی، الکافی، ج4، ص16.
3- . همان، صص55- 56.

سپس شأن نزولی را که ما ذیل آیة 29 سورة اسراء بیان نمودیم، بازگو فرمود.

7. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود:

«یأتی أحدکم بماله کله یتصدق به ویجلس یتکفف الناس، إنّما الصدقة عن ظهر غنی:(1) یکی از شما، تمامی مال خود را می­آورد و صدقه می­دهد، و[آن­گاه] می­نشیند و از مردم گدایی می­کند! همانا صدقه[ای ارزش دارد که] از سر بی نیازی باشد.»

8. همچنین می­توان به روایت مفصلّی اشاره کرد که جریان مناظرة امام صادق علیه السلام با جمعی از صوفیه را بازگو کرده و ضمن آن، امام علیه السلام، دیدگاه آنان را مبنی بر لزوم ساده زیستی و زهد مفرط و انفاق مال، مردود دانسته است.(2)

i) جمع بندی

در جمع بندی این ادلّه، آن چه به نظر استوارتر می­آید آن است که ممنوعیت اسراف، شامل انفاق در راه خدا و صرف مال در امور خیریه نیز می­گردد. ظهور بلکه صراحت آیات و روایات یاد شده ذیل دیدگاه دوم، به روشنی گویای این مطلب است.

باری، آن چه نگرش عدم صدق اسراف در امور خیر را موجب گشته است، آیات و روایاتی هستند که بر مطلوبیت ایثار و ترجیح دیگر نیازمندان برخود دلالت دارند و به بخشی از آنها اشاره شد. چه، بخشیدن اموال و کالاهای مورد نیاز خود به دیگران، خود نوعی زیاده روی و اسراف در انفاق تلقی می­گردد.

لیک در جای خود گفته­ایم که این گونه آموزه­ها، با نهی از اسراف و مطلوبیت میانه روی در انفاق، منافاتی ندارند، چه، دستور به اعتدال در جایی است که بخشش فراوان، سبب نابسامانی های فوق العاده­ای در زندگی خود انسان گردد و به تعبیر قرآن، آدمی، بدین سان «ملوم و محسور»(3) شود. یا این که ایثار، سبب ناراحتی و فشار بر فرزندان آدمی

ص: 352


1- . فیض کاشانی، محسن، الصافی، ج1، ص250.
2- . نک: شیخ کلینی، الکافی، ج5، صص65- 70.
3- . نک: اسراء(17)، آیة29.

گردد و نظام خانوادگی­اش را به خطر افکند.(1) همچنین، سطح نیازها نیز باید مورد توجه قرار گیرد: هرگاه نیاز شخص، بیش از دیگران و درآمد محدود وی تنها پاسخگوی نیازهای اساسی خودش باشد، مصارف شخصی بر هزینه کردن برای دیگران اولویت دارد. در چنین شرایطی، در واقع انجام یک واجب (تأمین نیازهای فرد و خانواده اش) با یک فضلیت اخلاقی (ایثار) تزاحم می­یابند. نیک روشن است که انجام واجب مقدم می­باشد. لیک از آن جا که بهره­مندی از امکانات، یک «حق» است، هر فردی می­تواند از حق خویش به سود دیگران بگذرد. امام صادق علیه السلام می فرمایند:

«در کاری که زیانش بر تو، بیشتر از سود آن برای برادرت است، وارد نشو.»(2)

همچنین، قرآن کریم، در پاسخ به این پرسش که از چه اموالی انفاق کنند، مازاد بر درآمد را بیان فرموده است.

{وَیَسْئَلُونَکَ ما ذا یُنْفِقُونَ قُلِ الْعَفْوَ:(3) و از تو می پرسند: چه چیزی انفاق کنند؟ بگو: ما زاد [بر نیازمندی خود] را.}

امام باقر علیه السلام فرمود:

«العفو ما فضل عن قوت السنة:(4) عفو چیزی است که از هزینه سال، اضافه آید.»

و از امام صادق(ع ):

«الوسط من غیر اسراف ولا اقتار:(5) حدّ وسط بدون زیاده روی و سخت گیری.»

نیک روشن است که این دو معنا با یکدیگر ارتباط دارند، یعنی آدمی موظف است آن بخش از اموال را انفاق کند که زائد بر نیازمندی­های خود وخانواده­اش باشد و این

ص: 353


1- - نک: مکارم شیرازی، ناصر و دیگران، تفسیر نمونه، ج12، ص98.
2- . شیخ کلینی، الکافی، ج4، ص32.
3- . بقره(2)، آیة219.
4- - طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج2، ص558. گفتنی است تحدید به «سال» برای محاسبه هزینه های زندگی، ممکن است ناظر به شرایط زمان امام علیه السلام باشد که به طور معمول، هزینه زندگی یکساله خود را، از بیت المال یا سایر موارد، ذخیره می­کردند.
5- . طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج2، ص558.

همان «حدوسط» است. روایاتی همچون «ابدأ بمن تعول»(1) و نیز روایاتی دیگر، مؤید این مدعا است.(2)

از سوی دیگر ممکن است انفاق­های فراوان و کمک­های زیاد در امور خیریه، از دید عرف، نوعی زیاده روی و اسراف تلقی گردد، در حالی که از نگاه آموزه­های دینی، چنین نباشد و به دیگر سخن، حدّ شرعی میانه روی در انفاق، فراتر و گسترده تر از حدّ عرفی آن است.

دلیل این مطلب، سخن پیامبر صلی الله علیه و آله به علی علیه السلام است که فرمود:

«امّا الصدقه فجهدک جهدک حتّی یقال: اسرفت ولم تسرف...:(3) امّا صدقه، پس چندان در این راه بکوش که گفته شود: اسراف کردی، در حالی که تو زیاده روی نکرده­ای.»

و این گونه بود که امیر مؤمنان علیه السلام گاه اموال فراوانی را برای محرومان می­فرستاد، آن سان که مورد اعتراض برخی تنگ نظران قرار می­گرفت که:

«نیازی نبود این مقدار به او کمک نمایی و مقدار بسیار کمتر نیز، او را کافی بود. حضرت در پاسخ وی فرمود: خداوند امثال تو را در مؤمنان زیاد نکند، من می بخشم و تو بخل می­ورزی!»(4)

و از سوی سوم، برخی از دلایل یادشده در دیدگاه نخست نیز، نقد شدنی است، از جمله: آن چه در بارة امام حسن علیه السلام نقل شده، نه انفاق تمامی اموال، که صرفاً انفاق نیمی از اموال خود بوده است.(5)

ص: 354


1- . شیخ کلینی، الکافی، ج4، صص26 و 46.
2- . همان، ج4، ص18.
3- . شیخ کلینی، الکافی، ج8، ص79.
4- . نک: همان، ج4، صص22- 23.
5- . نک: شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج5، ص11. همچنین، یکی از فقیهان، آیة 29 سورة اسراء: «لاتجعل یدک...» را، ویژة شخص پیامبر صلی الله علیه و آله در آن زمان می­داند، نه حکمی عام. (نک: محقّق اردبیلی، مجمع الفائده، ج9، ص202) این برداشت، افزون برآن که شاهدی ندارد، مخصوص همین آیه است و ضعف آن نیز از مطالب پیش گفته ثابت گردید.
2. اسراف در طعام، بوی خوش، حج و عمره و...

در مواردی چند، از جمله خوراکی­ها و آشامیدنی­ها، عطر، هزینه­های حج و عمره و هزینه­های مفید برای بدن، روایاتی وجود دارد که به ظاهر، اسراف را نفی نموده­اند.

1. امام صادق علیه السلام فرمود:

«لیس فی الطعام سرف:(1) در غذا، اسرافی نیست.»

2. امیر مؤمنان علیه السلام فرمود:

«لیس فی المأکول والمشرب سرف وإن کثر:(2) در خوراکی و آشامیدنی اسرافی نیست، هر چند زیاد باشد.»

3. در روایتی دیگر آمده است:

«ما انفقت فی الطیب فلیس بسرف:(3) آن چه در مورد بوی خوش هزینه کنی، اسراف نیست.»

4. امام صادق علیه السلام از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل نموده که فرمود:

«ما من نفقة أحبّ الی الله من نفقة قصد ویبغض الإسراف إلاّ فی حج وعمرة:(4) هیچ هزینه­ای نزد خدا محبوب­تر از هزینه کردن از روی میانه روی نیست و او اسراف را ناخوش می­دارد جز در حج و عمره.»

5. امام صادق علیه السلام فرمود:

«لیس فیما أصلح البدن اسراف:(5) در [مصرفِ] آن چه برای بدن مفید است، اسرافی نیست.»

اکنون این پرسش مطرح است که آیا در موارد یادشده، با هرگونه استفاده و مصرفی، اصولاً اسرافی شکل نمی­گیرد (خروج موضوعی) و یا با وجود تحقق اسراف،

ص: 355


1- . شیخ کلینی، الکافی، ج6، ص280؛ شیخ صدوق، خصال، ص93.
2- . شیخ طوسی، التبیان، ج7، ص506؛ طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج7، ص311.
3- . شیخ کلینی، الکافی، ج6، ص512.
4- . شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج2، ص279؛ ج3، ص167.
5- . شیخ کلینی، الکافی، ج4، ص53.

حکم آن یعنی حرمت منتفی است (خروج حکمی)؟ یا آن که چنین استثنایی وجود ندارد و روایات یادشده، در مقام بیان مطلبی دیگر می­باشد.

الف) بررسی سندی

از بین روایات پنج­گانه، صرفاًً روایات یک(1) و احتمالاً چهار(2) صحیحه­اند. روایت دوم، به صورت مرسل در منابع تفسیری یادشده آمده و روایت سوم، دست کم به سبب زکریا بن محمّد مؤمن در سند،(3) ضعیف می­باشد. ضمن آن که روایت به نقل کلینی، موقوفه نیز هست. روایت پنجم نیز، به سبب نامشخص بودن برخی افراد در سلسله سند «بعض اصحابنا»، ارسال دارد. هر چند وجود عثمان بن عیسی کلابی پیش از آن، که به قولی، از اصحاب اجماع است،(4) می­تواند تا حدّی به آن اعتبار بخشید.

ب) بررسی محتوایی

نیک روشن است که اگر این گونه روایات، بخواهند موضوع یا حکم اسراف را در موارد یادشده نفی کنند، در تعارض با آیات و روایات فراوانی قرار می­گیرند که هرگونه اسرافی را، ممنوع دانسته­اند و گاه به صراحت، برخی از موارد یاد شده همچون

ص: 356


1- . افراد موجود در سلسله سند، همگی به اتفاق یا علی التحقیق ثقه­اند: علی بن ابراهیم (نک: نجاشی، احمد بن علی، رجال النجاشی، ص260)؛ ابراهیم بن هاشم (نک: خوئی، سید ابوالقاسم، معجم رجال الحدیث، ج1، صص317- 318)؛ ابن ابی عمیر (نک: نجاشی، احمدبن علی، رجال النجاشی، ص326)؛ هشام بن حکم (نک: همان، صص433- 434) و شهاب بن عبد ربه (نک: خوئی، سید ابوالقاسم، معجم رجال الحدیث، ج10، صص45- 49).
2- . این روایت را شیخ صدوق با طریق خود به ابن ابی یعفور نقل کرده است. (طریق او را بنگرید در: شیخ حرّ عاملی، وسائل الشیعه، ج19، صص376- 377) همة افراد موجود در این طریق، به جز احمد بن محمّد بن یحیی العطار، ثقه­اند. (نک: سید ابو القاسم خوئی، معجم رجال الحدیث، ج11، ص108) لیک در مورد وی، اختلاف نظر است. برخی همچون علاّمه و شهید ثانی او را توثیق نموده­اند و شماری از جمله آیه الله خوئی، به وثاقت وی، نرسیده­اند. (تفصیل بحث را بنگرید در: همان، ج3، صص121- 122)
3- . دربارة وی گفته­اند: «کان واقفاً، وکان مختلط الأمر فی حدیثه.» نک: نجاشی، احمد بن علی، رجال النجاشی، ص172؛ خوئی، سید ابوالقاسم، معجم رجال الحدیث، ج8، ص296.
4- . نک: شیخ طوسی، اختیار معرفة الرجال(رجال الکشی)، ص556.

خوردن و آشامیدن را نیز، به عنوان مصداق­هایی از اسراف ممنوع دانسته اند. ما بخشی از این آموزه­ها را پیش­تر یادکردیم.

طبیعی است حتّی در صورت وجود تعارض نیز، ترجیح از نظر سند و دلالت با ادلّه تحریم اسراف است.

یکی از فقیهان در سخنی استوار گوید:

«مقصود، نفی حرمت اسراف در این گونه موارد نیست. به گونه­ای که هرگاه کسی -حتّی در صورت فقیر بودن- فضای خانه، سقف و درب منزل خویش را گلاب بپاشد، یا درهای اتاق­ها و دیوارهای خانه­اش را با مشک و عنبر خوشبو سازد، کارش مجاز بوده و اسراف­کار تلقی نگردد!...»(1)

بر این اساس، روایات یادشده، بی هیچ تردیدی باید ناظر به حقیقتی دیگر باشد که از شواهد و قرائن و گاه سیاق روایات، دست یافتنی است و دست کم نیازمند توجیهی معقول و سازگار با فهم عرفی است.

در این باره، وجوهی یادشده یا قابل ذکر است که می­تواند مفهوم صحیح این گونه روایات را نمایان سازد.

1. یکی از فقیهان گوید: مراد آن است که زیاده­روی در این امور، مطلوب می باشد و تجاوز از حدّ تا اندازه­ای بخشوده شده است.(2) لیک این وجه، مرز آن را با اسراف ممنوع، مشخص نمی سازد و برای مثال، نامطلوب بودن پرخوری را -که در روایات متعدد آمده-(3) نمی توان با استناد به این روایات، مجاز یا مطلوب شمرد.

2. نفی اسراف در برخی روایات پیش گفته، به گونه نسبی و اضافی بیان گردیده و این نکته، با توجه به سیاق، دریافت شدنی است. از جمله، روایت «لیس فیما اصلح البدن

ص: 357


1- . نک: نراقی، احمد، عوائد الأیام، ص223.
2- - نک: همان.
3- . برای نمونه نک: شیخ کلینی، الکافی، ج6، ص269؛ شیخ صدوق، خصال، ص229.

اسراف» ذیلی چنین دارد:

«إنّما الإسراف فیما أفسد المال وأضرّ بالبدن: اسراف صرفاً در چیزی است که مال را تباه سازد و به بدن زیان رساند.»

این سخن را امام صادق علیه السلام در پاسخ کسی فرمود که گفته بود:

«ما[گاه] در مسیر مکه پیش از احرام، به بدن خود آرد می­مالیم، چرا که پودر نظافت و ماده دیگری ندارم. ولی احساس بدی به ما دست می­دهد. امام فرمود: می­ترسی اسراف کرده باشی؟ عرض کرد: آری. در این هنگام، امام علیه السلام جمله­های یادشده را بیان فرمود.»

بنابراین، جمله «لیس فیما اصلح البدن اسراف»، بدین معنا نیست که در مصرف کالاهای مفید برای بدن، هرگونه زیاده روی و هدر دادن کالاها و اسراف، مجاز باشد، بلکه مقصود آن است که اسراف، زمانی مصداق می­یابد که مال را تباه سازد و به بدن زیان رساند، نه آن جا که به سود بدن باشد. به دیگر سخن، اصل چنین مصرفی، اسراف نیست، نه زیاده­روی در آن.

3. توجیه دیگری که شواهدی نیز آن را تأیید می­کند آن است که در مواردی همچون خوراک و پوشاک و توشه حج، فراهم آوردن مقادیری فزون­تر از حدّ نیاز فعلی شخص، لزوماً اسراف و هدر دادن آنها را در پی ندارد. بدین معنا که گاه فرد، مقدار بیشتری غذا تهیه می­کند و دیگران را نیز بهره­مند می­سازد، یا اضافه آن را برای وعده­های بعدی نگه می­دارد. همچنین، بیش از مقدار نیاز خود، وسایل سفر و کالاهای مورد نیاز در مسیر حج را برمی­دارد و بین راه، دیگران را نیز بهره­مند می کند و یا در صورت بروز شرایط خاص و دشوار و توقف­های پیش بینی نشده در طول سفر، در تأمین نیازهای خود، دچار مشکل نمی­گردد. از این روی، در روایات پیش گفته تأکید گردیده که در مواردی همچون خوراک و توشه حج، به مقدار ضرورت و نیاز، اکتفا نشود و فراتر از آن، اسراف نخواهد بود.

روایاتی چند، این نکته را تأیید می­کند، از جمله:

ص: 358

- در پاره­ای روایات، آمده است: نفی اسراف در خوراکی­ها بدین جهت است که آنها، از بین نمی­روند، بلکه در نهایت، کسی ازآنها استفاده خواهد کرد.(1)

- در روایات مربوط به پوشاک، آمده است: تعداد فراوان لباس، به گونه­ای که آدمی، از همه آن­ها بهره گیرد، اسراف نیست، چرا که این خود موجب دوام طولانی­تر آن­ها می گردد.(2) بنابراین، تعداد فراوان، در صورتی که به تصریح روایات، مورد استفاده قرار گیرد و فرد نیز، توان مالی تهیه آنها را داشته باشد، از آن جهت که موجب هدر رفتن منابع و کالاها نمی­گردد، اسراف تحقق نمی­یابد و این، در مورد خوراکی­ها و توشه سفر، به طور معمول اتفاق می­افتد. از این روی، مفاد روایات نفی اسراف در خوراکی ها و مانند آن، همان مفاد روایات نفی اسراف در دارا بودن لباس های فراوان است.

- در روایات مربوط به سفر، تصریح شده که آدمی، زاد و توشه مرغوب و فراوان برگیرد و در مسیر راه، دیگران را نیز بهره­مند سازد.(3) نیک روشن است که این کار، در سفر معنوی حج و عمره، مطلوبیتی فزون تر دارد. بر اساس، روایات پیش گفته، به هیچ روی به معنی هدر دادن اموال و امکانات نمی­باشد.

4. نکته قابل توجه دیگر آن است که گاه برخی هزینه­ها در خرید خوراکی­های مرغوب، عطرها و خوشبو کننده­ها، و هزینه­های سفر، ممکن است به دید عرف و به ویژه تنگ نظران و زاهدمآبان، گونه­ای از اسراف تلقی گردد و حتّی برخی افراد بخیل، بخواهند به بهانه زهد و قناعت، پیوسته برای خانواده یا میهمان خود، غذایی ساده یا بی کیفیت فراهم آوردند. نمونه این افراد، در زمان امام باقر علیه السلام و امام صادق علیه السلام و برخی ائمه دیگر قابل مشاهده­اند و آنان حتّی مرغوبیت لباس و غذای معصومان را نیز، خرده می­گرفتند!(4)

ص: 359


1- . نک: نراقی، احمد، عوائد الأیام، ص223.
2- . نک: شیخ کلینی، الکافی، ج6، ص443.
3- . نک: شیخ صدوق، خصال، ص54؛ علاّمه مجلسی، بحار الأنوار، ج73، ص266.
4- . نک: شیخ کلینی، الکافی، ج5، صص65- 70 و ج6، صص441- 442.

این در حالی است که از دیدگاه آموزه­های دینی، بهره­مندی از غذا، لباس و دیگر امکانات مرغوب و با کیفیت بالا، در شرایط عادی اقتصادی و تمکن مالی فرد، مطلوبیت دارد و پذیرایی از میهمان با غذاهای مرغوب­­تر، توصیة ویژه شده است.(1)

بدین جهت، در روایات پیش گفته تصریح شده که در این موارد، آن گونه که مردم می­­پندارند، اسرافی تحقق پیدا نمی­کند، نه آن که هدر دادن و زیاده روی، نیز مجاز باشد.

مؤیدّ این مطلب آن است که مرحوم کلینی، روایت «لیس فی الطعام سرف» را در لابلای روایاتی آورده که بر لذیذ و مرغوب بودن غذا، تأکید کرده و پندار فرو مایگان را، باطل دانسته­اند.(2)

همچنین مرحوم حرّ عاملی، آن را نخستین روایت از این باب قرار داده است:

«استحباب تقدیر الطعام بقدر سعة المال وقلّته واجادة الطعام واکثاره مع الامکان: استحباب اندازه گیری غذا به میزان زیاد و کم بودن تمّکن مالی و مرغوب نمودن و زیاد فراهم آوردن غذا در صورت امکان»

و آن­گاه روایات دیگری را در همین موضوع، یادکرده است.(3) چنان که علاّمه مجلسی نیز، شیوه­ای مشابه را اتخاذ نموده است.(4)

گواه دیگر این است که راوی روایت «لیس فی الطعام سرف»، شهاب بن عبد ربه است. کلینی روایت دیگری را نیز از وی نقل کرده که امام صادق علیه السلام به او فرمود:

«غذایی تهیه کن و آن را مرغوب نما، و یارانت را برای [خوردن] آن دعوت کن.»(5)

ص: 360


1- . نک: همان، ج6، صص280- 281.
2- . نک: همان.
3- . نک: شیخ حرّ عاملی، وسائل الشیعه، ج16، صص444- 446.
4- . نک: علاّمه مجلسی، بحار الانوار، ج63، صص315- 318؛ او خود در توضیح حدیث گوید: «گویا حدیث، حمل بر موردی می­شود که فرد، وسعت مالی داشته و غرض او، اکرام مؤمنان باشد، نه ریا و سمعه و دیگر اغراض باطل.»
5- . نک: شیخ کلینی، الکافی، ج6، صص280- 281.

از آن جا که سند هر دو روایت عیناً یکی می باشد، احتمال وحدت این دو، قوت می گیرد.(1) در نتیجه، مقصود از نفی اسراف این بوده است که تهیه غذایی لذیذ و مرغوب، به ویژه برای میهمان، اسراف به شمار نمی رود.

مؤید دیگر آن است که بر اساس روایات، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله هزینه ای که برای خرید عطر و مواد خوشبو کننده می­پرداخت، پیش از هزینه­های خوراک بود.(2) این خود نشان می­دهد که الگوی مصرف این کالا از دیدگاه شرع، فراتر از حدّی است که بسیاری از مردم برای خود ترسیم می­کنند و گاه صرف هزینه­هایی برای این مهم را، اسراف تلقی می­کنند. بدین جهت و ناظر به چنین دیدگاهی، امام علیه السلام -در حدیث پیش گفته- فرمود:

«آن چه در مورد خرید خوشبو کننده­ها هزینه کنی، اسراف نیست.»

روشن است که رسول خدا صلی الله علیه و آله هیچ گاه در خرید عطر، زیاده­روی غیر متعارف نداشته و آن را هدر نمی داده­اند.

ه ) زمینه ها و عوامل اسراف و تبذیر

اشاره

اسراف مالی و تبذیر، به ویژه هنگامی که به صورت رویّه ای فردی و فرهنگی در جامعه درمی آید، متأثر از چندین عامل فردی و اجتماعی است که در آموزه های دینی به آن اشاره شده است. از عوامل و زمینه های مهم در بروز اسراف و تبذیر می توان از عوامل زیر یاد کرد:

یک. ناآگاهی

جهل و ناآگاهی، عامل بسیاری از انحرافات اخلاقی و رفتاری، از جمله اسراف و تبذیر است. ناآگاهی به موضوع و معیارهای اسراف، سبب می شود بسیاری از افراد، ناخواسته، گرفتار اسراف شوند و حتّی برخی، تبذیر مالی را نوعی سخاوت پندارند و

ص: 361


1- . نک: انصاری، محمّد علی، الموسوعه الفقهیة المیسره، ج3، ص201.
2- . نک: شیخ کلینی، الکافی، ج6، ص512.

جلوگیری از اسراف را «بخل ورزی» نامند. همچنین بی اطلاعی از حکم و نیز ناآگاهی از پیامدهای فردی و اجتماعی و عواقب اخروی آن، باعث می شود عدّه ای این مسأله را بی اهمیت انگارند و انگیزه ای برای دوری از آن نداشته باشند.

از این رو، امیر مؤمنان علیه السلام به طور کلی، سرچشمة زیاده رویها و کوتاهی ها را جهل و ناآگاهی آدمی می داند.

«لایری الجاهل إلاّ مفرطاً أو مفرّطاً:(1) نادان شناخته نشود جز آن که در کارها، زیاده روی یا کوتاهی کند.»

دو. هواپرستی

یکی از عوامل مهم اسراف و تبذیر، هواپرستی است. نفس آدمی در گرایش به لذتهای مادّی، سیری ناپذیر است، از این رو هرگاه خواسته های نفس با آموزه های عقلانی و دینی مهار نگردد، از نظر روحی و روانی، سرچشمة غفلت از خدا و خلق می گردد و از نظر رفتاری، قویترین عاملی است که آدمی را به سوی زشتیها(2) و زیاده رویها می کشاند و موجب بیگانگی او از همة اصول اخلاقی می گردد.

از این رو، قرآن کریم، پیروی از هوای نفس را، زمینه ساز افراط و زیاده روی می داند:

{وَلا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنَا قَلْبَهُ عَنْ ذِکْرِنَا وَاتَّبَعَ هَوَاهُ وَکَانَ أَمْرُهُ فُرُطاً:(3) و از آن کس که قلبش را از یاد خود غافل ساخته ایم و از هوس خود پیروی کرده و [اساس] کارش بر زیاده روی است، اطاعت مکن. }

سه. ثروت اندوزی و رفاه زدگی

مال و ثروت به طور طبیعی زمینه ساز رفاه زدگی و هواپرستی است(4) و با نپرداختن به

ص: 362


1- . نهج البلاغه، حکمت 67.
2- . نک: یوسف(12)، آیة53.
3- . کهف(18)، آیة28.
4- . نک: تمیمی آمدی، عبد الواحد، غرر الحکم، ص368.

اصلاح و تهذیب نفس و بی توجهی به دستورات عقل و دین، روحیة مصرف گرایی و رفاه زدگی و به تعبیر قرآن، «اتراف» در آدمی به وجود می آید. بنابراین، ثروتمندیِ همراه با روحیة اشرافی گری، از زمینه های مهم اسراف و تبذیر به شمار می رود. از همین رو، یکی از ویژگیهای بارز مُترفان، زیاده روی در مصرف است.

این گونه است که قرآن کریم، گاه مترفان و گاه مسرفان را اصحاب دوزخ می داند:

{وَأَصْحَابُ الشِّمَالِ مَا أَصْحَابُ الشِّمَالِ... إِنَّهُمْ کَانُوا قَبْلَ ذَلِکَ مُتْرَفِینَ:(1) و یاران چپ، کدامند یاران چپ!... اینان بودند که پیش از این، ناز پروردگان بودند. }

{وَأَنَّ الْمُسْرِفِینَ هُمْ أَصْحَابُ النَّارِ:(2) و اسرافکاران، همدمان آتشند.}

چهار. رذیلت های اخلاقی

منشأ دیگر بسیاری از انحرافات رفتاری و از جمله اسراف و تبذیر، فساد اخلاقی است. در این میان برخی رذیلتهای اخلاقی، ارتباط مستقیمی با موضوع بحث دارد که از آن جمله است، خودبرتربینی، برتری جویی و خودنمایی. از این رو، در اسلام، هرگونه مصرفی که زاییدة برتری جویی یا با هدف خودنمایی انجام پذیرد، نکوهش شده است؛ قرآن کریم در دو جا، اسرافکاری فرعون را در کنار روحیة استکبارورزی و برتری جویی وی یاد می کند که خود، نشان از ارتباطی معنادار میان این دو دارد.

{وَإِنَّ فِرْعَوْنَ لَعَالٍ فِی الأَرْضِ وَإِنَّهُ لَمِنَ الْمُسْرِفِینَ:(3) و بی تردید فرعون در زمین، برتری جوست و هم او از اسرافکاران است. }

روایات نیز، استفادة از امکانات مادّی به قصد فخرفروشی و خودنمایی را، زمینه ساز اسراف می داند و آن را نکوهیده است. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرمایند:

ص: 363


1- . واقعه(56)، آیات41 و 45.
2- . مؤمن(40)، بخشی از آیة43؛ نیز نک: مکارم شیرازی، ناصر و دیگران، تفسیر نمونه، ج23، ص230.
3- . یونس(10)، آیة83؛ نیز نک: دخان(44)، آیة31. روشن است که «اسراف» در این جا، به مفهوم گستردة خود در معنای هرگونه تجاوز از حدّ و زیاده روی، به کار رفته است که فرعون، مصداق بارز آن در ابعاد گوناگون می باشد. نک: دمشقی، عمر بن علی، اللباب فی علوم الکتاب، ج10، ص392.

«هرکس جامه ای بپوشد و با آن، فخرفروشی کند، خداوند او را از لبة دوزخ [به قعر آن] فرو خواهد برد.»(1)

نیز می فرماید:

«هرکس، برای خودنمایی و ستایش دیگران ساختمانی بسازد، روز قیامت، در حالی آن را حمل خواهد کرد که چون آتشی شعله ور، بر گردنش آویخته است و به آتش افکنده خواهد شد... گفته شد: ای رسول خدا! چگونه آن را برای خودنمایی و ستایش جویی می سازد؟ فرمود: فراتر از حدّ نیاز می سازد تا بر همسایگانش، برتری جوید و به برادرانش، فخر فروشد.»(2)

پنج. الگوپذیری از مسرفان

آدمی در ابعاد گوناگون زندگی و در خوی و منش اخلاقی و رفتاری خود، سخت تأثیرپذیر است. الگوها در شکل دهی شخصیت و رفتار آدمی تأثیر بسزایی دارد. در امور اقتصادی و مصرف نیز، تأثیرپذیری از دیگران و به ویژه همچشمی با آنان، از عوامل مهم اسراف و تبذیر به شمار می رود، که این خود، یکی از علل دستور به دوری از متکاثران و مترفان در اسلام می باشد.

قرآن کریم، آشکارا دستور می دهد که هرگز از مسرفان پیروی نکنید:

{وَلا تُطِیعُوا أَمْرَ الْمُسْرِفِینَ}(3) روایات نیز، از چشم دوختن به کسانی که از سطح زندگی بالاتری برخوردارند، نهی می کند و تأثیرپذیری از آنان را نکوهش می کند.

امام باقر علیه السلام می فرمایند:

«إیّاک أن تطمح بصرک إلی من فوقک:(4) بپرهیز از این که به بالاتر از خود [در امور مادّی] چشم بدوزی.»

ص: 364


1- . شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج4، ص13.
2- . همان، صص11- 12.
3- . شعراء(26)، بخشی از آیة151.
4- . شیخ کلینی، الکافی، ج2، ص137.
شش. تولید و عرضه نادرست کالا

تولید کالاهای غیر استاندارد و گاه عرضة نادرست آن، از دیگر عوامل اسراف و تبذیر در جامعه است که بیشتر، ریشه در ضعف وجدان کاری و کوتاهی در انجام وظیفه، یا نبود تخصّص لازم دارد. پیداست که بخشی از این گونه کالاها، به دست مصرف کننده و ناخواسته، دور ریخته می شود یا در جای خود، استفادة درست نمی شود؛ امام علی علیه السلام غلامان را، به دلیل پخت نان با کیفیت پایین، سرزنش می فرمود.(1)

همچنین، در آموزه های روایی، بر تولید کالا به گونه ای که کمترین ضایعات را داشته باشد، تأکید شده است. رسول خدا صلی الله علیه و آله دستور می داد اندازة نان را کوچک بگیرند، تا ضایعات آن کمتر باشد(2).

این نکته نیز یادکردنی است که روایاتی چند، بر خرید گندم و پختن نان در خانه -تا حدّ امکان- تاکید کرده و از خرید نان، پرهیز داده اند و آن را موجب فقر بیان نموده اند.(3) در سال های اخیر، دستگاه های کوچکی برای پخت نان در منزل ساخته شده است که می تواند این مهم را -بدون نیاز به وجود تنور در هر خانه- عملی سازد. با توجه به این که بیشترین ضایعات و اسراف نان، ناشی از خرید مقدار فراتر از حدّ نیاز، نگهداری غیر اصولی و دور ریختن نان های بیات می باشد، نهادینه شدن فرهنگ پخت نان در منزل، آثار و برکات اقتصادی فراوانی برای هر خانوار و کل کشور به همراه می آورد و به تعبیر روایات، موجب کاهش فقر می گردد. هرچند این کار نیازمند فرهنگ سازی و آماده نمودن زمینه ها است.

هفت. وسواس

از جمله عوامل اسراف، وسواس داشتن است. فرد وسواسی، به هنگام وضو گرفتن و

ص: 365


1- . نک: شیخ حرّ عاملی، وسائل الشیعه، ج16، ص619.
2- . نک: همان، ص618؛ نیز: انصاری، محمّد علی، دراسة حول الاسراف فی الکتاب و السنة، ص162.
3- . نک: شیخ کلینی، الکافی، ج5، صص167- 168.

غسل نمودن، آب فراوانی را هدر می­دهد و وقت زیادی را صرف آن کار می­کند و با توهم ناپاک بودن در و دیوار و محیط پیرامون خود و به گمان نجس بودن آب­های سطح خیابان­ها و کوچه­ها، پیوسته به شستن لباس­ها و بدن خود اقدام می­کند وآن را نوعی احتیاط در دین می­پندارد.

منشأ حالت وسواس، در حقیقت تسلط قوه خیال بر فرد و ضعف نیروی عقلانی وی است به گونه­ای که در هر مورد مشکوکی، بدترین حالت ممکن را تصور می کند و به آن ترتیب اثر می­هد. در این حالت، شیطان نیز بر او تسلط می­یابد و به وسوسه او دامن می­زند. بنابراین، رفتارهای ناشی از این حالت، هم خود شیطانی است -چرا که شیطان، در رأس وسوسه گران قرار دارد(1)- وهم متأثر از تحریک شیطان.

عبدالله بن سنان گوید:

«نزد امام صادق علیه السلام از مردی یاد کردم که مبتلا به وسواس در وضو و نماز بود و گفتم: او مردی عاقل است... حضرت فرمود: چه عقلی دارد که از شیطان اطاعت می­کند؟ عرض کردم: چگونه از شیطان اطاعت می­کند؟ فرمود: از او بپرس این کاری که انجام می­دهد از چه چیزی است؟ به تو خواهد گفت: از عمل شیطان است.»(2)

حالت وسواس، اگر در نخستین مراحل خود، برطرف نگردد، به تدریج ممکن است به مراتب شدیدی برسد و به نوعی بیماری روانی تبدیل شود که درمان آن به راحتی امکان پذیر نباشد. از این روی، در آموزهای دینی، راهکارهایی برای درمان آن از آغازین مراحل، ارائه شده است. از جمله:

- آگاهی صحیح از احکام شرعی و تسلیم بودن در برابر اوامر الهی؛ فرد مبتلا به وسواس باید توجه نماید که از دیدگاه فقهی، اصل بر طهارت و پاکی همه اشیاء است تا زمانی که فرد، به نجاست آن اطمینان پیدا کند. از سوی دیگر، هدر دادن وقت و منابع

ص: 366


1- . نک: ابراهیم(14)، آیة22؛ ناس(114)، آیات4- 6.
2- . نک: شیخ کلینی، الکافی، ج1، ص12.

مالی به بهانة احتیاط، خود خلاف احتیاط است. چرا که اسراف بدون تردید حرام است. ولی نجس بودن شیئ مورد نظر، مشکوک بوده و محکوم به طهارت می باشد. از این روی، احتیاط آن است که شیئ مشکوک به نجاست را، دوباره شستشو ندهد. از سوی سوم، حدود احکام شرعی به ویژه عبادت، در آموزه­های دینی و فتوای فقیهان بیان شده است و هرگونه افراط و تفریط، خروج از حدود الهی و پیروی از خواسته های نفس به شمار می­رود. بنابراین، مؤمن بایستی تسلیم فرامین الهی باشد و از حدود آن فراتر نرود. قرآن کریم، تسلیم بودن در برابر پروردگار را ستوده است.(1)

- بی اعتنایی؛ بی اعتنایی به وسوسه­های درونی، نوعی مبارزة منفی با این حالت است که به تدریج آن را از بین می­برد. فرد مبتلا به وسواس، بایستی به هنگام شک در نجاست، یا صحت وضو و غسل و مانندآن، به شک خود بی اعتنا باشد و از تکرار عمل یا طول دادن آن، پرهیز کند. امام باقر علیه السلام فرمود:

«هنگامی که شک تو در نماز زیاد شد، به نمازت ادامه ده و به شکت اعتنا مکن، زیرا با این کار امید است که شک از تو دست بردارد. چرا که شک از جانب شیطان است.»(2)

نیز در روایتی دیگر امام علیه السلام فرمود:

«شیطان خبیث را به شکستن نماز عادت ندهید، چون او را بر این کار حریص می کنید. همانا شیطان خبیث به آن چه تکرار شود، معتاد می­گردد. پس هیچ کس از شما به شکش اعتنا نکند و نماز را زیاد نشکند. اگر کسی چندین مرتبه این گونه عمل کند، دیگر شک به او باز نمی­گردد... همانا شیطان خبیث مایل است از او اطاعت شود، پس اگر از امر او سرپیچی شود، به سوی هیچ یک از شما باز نمی گردد.»(3)

ص: 367


1- . نک: بقره(2)، آیات130- 131.
2- . نک: شیخ کلینی، الکافی، ج3، ص359؛ شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج1، ص339.
3- . نک: شیخ کلینی، الکافی، ج3، ص358.

ازسوی دیگر، فقیهان گفته­اند:

«حتّی قطع و یقین فرد وسواسی حجت نیست چه رسد به ظن یا شک او.»(1)

این بدان روست که یقین وسواسی نیز، در واقع تخیل و توهم است و نباید به آن ترتیب اثر دهد. در برخی روایات معتبر نیز آمده است:

«هرگاه گمان کردی قطره خونی روی لباست افتاده، حتّی تفحّص و بررسی نیز لازم نیست و نماز خواندن با آن لباس، صحیح می باشد.»(2)

بعلاوه، عوامل دیگری همچون بی ایمانی، تربیت نادرست و... نیز موجب بروز اسراف می گردد که برای جلوگیری از تطویل سخن، از پرداختن به آن خودداری می کنیم.

و) آسیب شناسی اسراف و تبذیر

اشاره

اسراف و تبذیر، پیامدهای فراوانی در عرصة اقتصادی، اجتماعی و اخلاقی دارد که به پیامدهای مهم آن از نگاه آموزه های دینی، اشاره می کنیم.

یک. نابودی سرمایه ها

بارزترین اثر نامطلوب اسراف و تبذیر، هدر دادن ثروت ها و اتلاف منابع و امکانات مادّی است. گرچه از نگاهی شخصی و محدود، اسراف در کالاهای اساسی همچون مواد غذایی و به ویژه نان و نیز منابع تجدیدناپذیر همچون نفت و فرآورده های آن، اندک و ناچیز پنداشته می شود، از زاویة بالاتر و در سطح جامعه و جهان، خسارتهای سهمگینی به بار می آورد.

اثر مستقیم این پدیده، به ویژه بر جوامعی که درآمد و امکانات محدودی دارد، فقر و محرومیت است. از این رو، رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرمایند:

ص: 368


1- . نک: طباطبایی یزدی، سید محمّد کاظم، العروة الوثقی، ج1، ص151.
2- . نک: شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج1، ص421.

«من بذّر أفقره الله:(1) هرکس [در اموالش] اسراف و تبذیر کند، خداوند وی را فقیر سازد.»

نیز امیر مؤمنان علیه السلام می فرماید:

«القصد مثراة والسرف متواة:(2) میانه روی، ثروت زاست، و اسراف، نابودکننده.»

بر اساس آموزه های دینی، اسراف و تبذیر از گناهانی است که نعمت را به نقمت و بلا تبدیل می کند و برکت را از میان می برد.

امام صادق علیه السلام داستان کسانی را یاد می کند که در رفاه و نعمت فراوان به سر می بردند، ولی با اسراف و تبذیر در مواد غذایی و استفادة نادرست از آن، به فرمان خدا، گرفتار بلایای زمینی شدند و به مشقت افتادند. امام علیه السلام فرمود:

«اینان، اهالی همان آبادی اند که خداوند در این آیه یاد فرموده است: وَضَرَبَ اللهُ مَثَلاً قَرْیَة کَانَتْ آمِنَة مُطْمَئِنَّة یَأْتِیهَا رِزْقُهَا رَغَداً مِنْ کُلِّ مَکَانٍ فَکَفَرَتْ بِأَنْعُمِ اللهِِ فَأَذَاقَهَا اللهُ لِبَاسَ الْجُوعِ وَالْخَوْفِ بِمَا کَانُوا یَصْنَعُونَ:(3) و خدا شهری را مثل زده است که امن و امان بود [و] روزیش از هر سو فراوان می رسید، پس [ساکنانش] نعمت های خدا را ناسپاسی کردند و خدا هم به سزای آنچه انجام می دادند، طعم گرسنگی و هراس را به ایشان چشانید.»(4)

دو. تضییع حقوق دیگران

اسراف و تبذیر، در بُعد اجتماعی، مایة تضییع حقوق دیگران می گردد. بر اساس مبانی اقتصاد اسلامی، منابع و امکانات مادّی در زمین، از آنِ همة افراد بشر است و هرکس تنها در محدودة نیازهای متعارف خود حق بهره برداری از آن را دارد. بنابراین، هرگونه زیاده روی و اسراف گروهی، محرومیت گروهی دیگر را در پی دارد،

ص: 369


1- . علاّمه مجلسی، بحار الأنوار، ج100، ص21.
2- . شیخ کلینی، الکافی، ج4، ص52.
3- . نحل(16)، آیة112.
4- . عیاشی، محمّد بن مسعود، تفسیر العیاشی، ج2، صص273- 274.

از این رو، اسرافکار در واقع، امکانات دیگران را مصرف می کند و تبذیرکننده، دارایی دیگران را از میان می برد؛ این سخن امیر مؤمنان علیه السلام ممکن است ناظر به همین معنا باشد که فرمود:

«اسرافکار، سه نشانه دارد: آنچه را از او نیست می خورد و آنچه مال او نیست می خَرَد و آنچه مال او نیست می پوشد.»(1)

به عنوان نمونه، در سطح جهانی، آمار و ارقام نشان می دهد کشورهای صنعتی و پیشرفته که تنها 30 درصد از جمعیت جهان را تشکیل می دهند، بیش از نصف غلات جهان را مصرف می کنند، در صورتی که مصرف اضافی آنها که 24 درصد است، می تواند یک میلیارد انسان را در سطح جهان تغذیه کند، این در حالی است که هر ساله مصرف غلات در کشورهای عقب مانده کاهش می یابد.(2)

سه. مفاسد اخلاقی و رفتاری

اسراف و تبذیر، از دو جهت، سرچشمه و عامل مفاسدی اخلاقی و رفتاری است: نخست آن که درآمد محدود بسیاری از افراد را کاهش می دهد. چنین اسرافکارانی برای تأمین هزینه های اسرافها و تبذیرهای خود، به رذیلتهایی اخلاقی همچون بخل و حرص یا مفاسدی اقتصادی مانند ربا، رشوه و اختلاس، آلوده می شوند؛ دوم این که اسراف و تبذیر، بیشتر همراه با مصرف گرایی و رفاه زدگی و غرق شدن در لذّات مادّی (اتراف) است که خود منشأ بسیاری از مفاسد اخلاقی و اجتماعی و حتّی انحرافاتی عقیدتی می باشد.

افزون بر آن، اسرافکاری عده ای در جامعه، به طور طبیعی، بر دیگران تأثیر می نهد و

ص: 370


1- . شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج3، ص167؛ نیز نک: حکیمی، محمّدرضا و دیگران، الحیاة، ج4، ص237.
2- . نک: کارفانتان، ژان. ایو. و شارل کندامین، چیرگی بر گرسنگی، ترجمة عباس آگاهی، صص244و 245؛ الهی، همایون، امپریالیسم و عقب ماندگی، صص52- 53؛ دفتر تبلیغات اسلامی، پدیده شناسی فقر و توسعه، ج1، صص220- 221.

آنان را به این کار برمی انگیزد و در نتیجه، انحرافات اخلاقی و رفتاریِ جامعه، افزوده می گردد. از این رو قرآن کریم، مسرفان را مفسدانی می داند که به هیچ روی، از آنان رویکردی اصلاحگرایانه، انتظار نمی رود:

{وَلا تُطِیعُوا أَمْرَ الْمُسْرِفِینَ الَّذِینَ یُفْسِدُونَ فِی الأَرْضِ وَلا یُصْلِحُونَ:(1) و فرمان اسرافکاران را پیروی مکنید؛ آنان که در زمین فساد می کنند و اصلاح نمی کنند. }

چهار. سقوط معنوی

اسراف و تبذیر، افزون بر زیانهای اقتصادی، سقوط معنوی و دور شدن آدمی از مقام قرب الهی را در پی دارد. محرومیت اسرافکاران و تبذیرکنندگان از دوستی و هدایت خدا، گمراهی و همسانی با شیاطین، از پیامدهایی است که قرآن کریم به آن تصریح نموده است.(2)

در بیان قرآنی، تبذیرکنندگان، نعمت های الهی را کفران می کنند و آن را از مسیر اصلی خود خارج می نمایند. اینان از آن روی «برادران شیاطین»(3) دانسته شده اند که یا اعمالشان هماهنگ و همردیف کارهای شیاطین است، و یا در دوزخ، قرین و همنشین شیطان خواهند بود.(4)

ز) درمان شناسی اسراف و تبذیر

اشاره

مبارزه با اسراف مالی و تبذیر، جایگاه مهمی در فلسفة بعثت پیامبران داشته و از اهداف و برنامه های اصلی آنان به شمار می رفته است. قرآن کریم در آیات متعدّد، برخورد قاطع و چاره اندیشانة پیامبران را با مظاهر اسراف و تبذیر گزارش می کند.(5)

ص: 371


1- . شعراء(26)، آیات151- 152.
2- . نک: انعام(6)، آیة141؛ مؤمن(40)، آیة28؛ اسراء(17)، آیات26- 27.
3- . نک: اسراء(17)، آیة27.
4- . نک: طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج5 و6، ص634؛ زمخشری، الکشاف، تصحیح مصطفی حسین احمد، ج2، ص661؛ نیز: مکارم شیرازی، ناصر و دیگران، تفسیر نمونه، ج12، ص88.
5- . نک: شعراء(26)، آیات128- 129 و 146- 152.

در آموزه های دینی و به ویژه در سیره و گفتار معصومان علیهم السلام شیوه هایی برای درمان این پدیده دیده می شود که می توان به صورت زیر، یادآور شد:

یک. تقویت باورها

یکی از شیوه های مهم در آموزه های دینی برای مقابله با مفاسد اقتصادی، اخلاقی و تحکیم ارزشهای دینی افراد، تقویت باور آنان به مبدأ و معاد است که همچون ناظری درونی، اجرای دستورات الهی را تضمین می کند.

این شیوه، در بحث مقابله با اسراف و تبذیر و درمان آن به روشنی نمایان است. آیات مربوط به اسراف، با نهی و نکوهشِ اسراف و تبذیر، سقوط معنوی و عذاب اخروی اسرافکاران را خاطرنشان می سازد.

افزون بر آن، باور به نظارت الهی از یک سو و سؤال از نعمت ها در قیامت(1) از سوی دیگر، در پیشگیری از زیاده روی در مصرف و اتلاف امکانات مادّی، تأثیر بسیاری دارد. این سخن هشدارگونة امیر مؤمنان علیه السلام نمونه ای از آموزه های روایی است که به پیامد اخروی اسراف و تبذیر می پردازد:

«ألا وإنّ إعطاء المال فی غیر حقّه تبذیر وإسراف وهو یرفع صاحبه فی الدنیا ویضعه فی الآخرة ویکرمه فی الناس ویهینه عند الله:(2) بدانید که بخشیدن نابجای مال، تبذیر و اسراف است که قدرِ بخشنده را در دنیا بالا می برد و در آخرت پایین می آورد. او را در دیدة مردمان گرامی می کند، و نزدِ خدا خوار.»

دو. تثبیت ارزش های اخلاقی

برخی آموزه های اخلاقی اسلام، در تقابل مستقیم با اسراف و تبذیر است و تحکیم و نهادینه ساختن آن در افراد، نوعی مقابلة با این دو پدیده به شمار می رود.

ارزشهایی همچون زهد، قناعت، میانه روی و مانند آن از یک سو، و ترغیب به مبارزة

ص: 372


1- . برای نمونه نک: یونس(10)، آیة61؛ حشر(59)، آیة18؛ تکاثر(102)، آیة8.
2- . نهج البلاغه، خطبة 126.

جدّی با هواپرستی، خودنمایی، فخرفروشی و... از سوی دیگر، شیوه های روان درمانیِ اسراف و تبذیر است.

سه. افزایش آگاهی های عمومی

گذشت که یکی از عوامل بروز اسراف و تبذیر، جهل و ناآگاهی است. بنابراین، اطلاع رسانی و آگاهیهای مناسب در بارة موضوع و حکم این دو پدیده و نیز بازشناسی آثار و پیامدهای اقتصادی، اجتماعی و معنوی آن از منظر آموزه های دینی، در کاهش روحیة اسرافکاری تأثیر شایانی دارد.

چهار. نظارت همگانی

نظارت همگانی که در آموزه های دینی با تعبیر «امر به معروف و نهی از منکر» یاد می شود، از کارآمدترین شیوه های تثبیت ارزشها و مقابله با مفاسد و انحرافات است.

کاربرد این شیوه برای مقابله با اسراف و تبذیر، در سیرة معصومان علیهم السلام نمودی روشن دارد. دقت در شیوة برخورد آنان با مظاهر اسراف و تبذیر در جامعه، نشان می دهد که آنان، گاه با نهی صریح و مستقیم و گاه با واکنشی اخلاقی و آکنده از ادب، نظارت خود را انجام می داده اند.

به دیگر سخن، نظارت بر این پدیده و برخورد با آن، بسته به افراد و شرایط، شیوه های خاص خود را می طلبد.

پنج. تربیت خانوادگی

هر چند تربیت و نظارت در خانواده، خود از مصادیق نظارت همگانی است، به دلیل اهمیت و نیز نمود آن در سیرة معصومان علیهم السلام، شایسته و بایستة درنگی ویژه است، زیرا شخصیت و روحیات آدمی، بیش از هر چیز، معلول دوران کودکی و تأثیرپذیری از محیط خانه می باشد.(1) شکی نیست که در خانواده ای که بزرگسالان، خود

ص: 373


1- . برای روایت در این باره نک: نهج البلاغه، نامة 31.

اهل اسراف و تبذیر باشند و به این مسأله، هیچ گونه حساسیتی نشان ندهند، نمی توان انتظار پرورش فرزندانی را داشت که از این انحراف رفتاری، به دور باشند.

از این رو، معصومان علیه السلام با دیدن اسراف در خانواده، واکنش فوری نشان می دادند، چنان که در حدیثی چنین آمده که امام صادق علیه السلام میوه ای را دید که ناخورده، بیرون از خانه انداخته شده بود. امام علیه السلام با ناراحتی فرمود:

«ما هذا؟ إن کنتم شبعتم فإنّ کثیراً من الناس لم یشبعوا، فأطعموه من یحتاج إلیه:(1) این چیست؟ اگر شما خود سیر بودید، قطعاً بسیاری از مردم، سیر نیستند. آن را به کسی بخورانید که نیازمند است.»

بر این اساس، آموزش الگوی مصرف مطلوب و پرهیز از اسراف و تبذیر، بایستی از سنین کودکی آغاز گردد.

2. اتراف (رفاه زدگی و مصرف گرایی)

اشاره

یکی از محدودیت های مصرف، که از تمایزات اساسی مکتب اقتصادی اسلام با مکتب سرمایه داری است، ممنوعیت رفاه زدگی و مصرف گرایی مفرط در تأمین لذتهای مادّی است که در قرآن کریم و روایات، با نام «اتراف» تعبیر می شود. قرآن کریم در آیات متعدّد، به نکوهش اتراف و بیان ویژگی ها و عواقب مترفان پرداخته و آن را عامل نابودی جوامع دانسته است.

الف) مفهوم شناسی اتراف

اتراف از واژة «ترَف» به معنای نعمت و برخورداری از آن به کار رفته است و مُترف به کسی گویند که نعمت فراوان و غرق شدن در شهوات و خوشگذرانیها، او را به غرور و سرکشی، واداشته است.(2)

ص: 374


1- . قاضی نعمان تمیمی، نعمان بن محمّد، دعائم الاسلام، ج2، ص115.
2- . نک: ابن منظور، لسان العرب، ج9، ص17؛ راغب اصفهانی، مفردات، ص166.

کاربرد معنایی این واژه در قرآن کریم، بیانگر زندگی اشرافی، رفاه زدگی و لذّتگرایی ثروتمندان است که همراه با غرور و طغیان می باشد. بنابراین، کاربرد آن ویژة ثروتمندان است و برای افراد کم درآمد، هرچند به سهم خود مصرف گرا باشند، به کار نرفته است.(1)

با این توضیح، رابطة اتراف و اسراف مشخص می گردد؛ گرچه اتراف، همواره ملازم اسراف است ولی از یک سو در مفهوم اتراف، نوعی لذتگرایی و شهوت پرستی ناشی از ثروت زیاد نهفته است که عامل طغیان می باشد، و از دیگرسو، اسراف، مفهومی گسترده دارد که هرگونه زیاده روی در مصرف را دربرمی گیرد، هرچند همراه با ثروت زیاد نیز نباشد.

بنابراین، ثروت زیاد، مصرف گرایی، رفاه زدگی و تجمّل گراییِ همراه با غرور و طغیانِ ناشی از آن و اختلاف فاحش طبقاتی از معیارهای تشخیص اتراف است. یادکردنی است، در قرآن، واژه های دیگری نیز برای اشاره به زندگی اترافی و مترفان، به کار رفته است، از جمله واژة «بَطَر» که به معنای «طغیان و سرمستی بر اثر فزونی نعمت»(2) است، و نیز واژة «ملأ» که به معنای جمعیت چشمگیر و بیشتر ثروتمند است.(3)

ب) ویژگی های مترفان

اشاره

مترفان دارای صفات و ویژگیهایی اند که در زیر به برخی اشاره می کنیم:

یک. حق انکاری و مقابله با پیامبران و مصلحان اجتماعی

بارزترین شاخصة مترفان در قرآن، حق انکاری و مقابله با پیامبران است. به تصریح

ص: 375


1- . نک: حکیمی، محمّدرضا و دیگران، الحیاة، ج3، ص312؛ مدرسی، محمّد تقی، من هدی القرآن، ج14، ص418.
2- . برای آیه نک: قصص(28)، آیة58؛ نیز برای واژه شناسی نک: ابن منظور، لسان العرب، ج4، ص68؛ طباطبایی، سید محمّد حسین، المیزان، ج16، ص61.
3- . نک: راغب اصفهانی، مفردات، ص776.

قرآن کریم، آنان همواره در صف اوّل مقابله با پیامبران قرار داشتند.

{وَمَا أَرْسَلْنَا فِی قَرْیَة مِنْ نَذِیرٍ إلاّ قَالَ مُتْرَفُوهَا إِنَّا بِمَا أُرْسِلْتُمْ بِهِ کَافِرُونَ:(1) و [ما] در هیچ شهری هشدار دهنده ای نفرستادیم جز آن که خوشگذرانان آن گفتند: ما به آنچه شما بدان فرستاده شده اید کافریم.}

{وَکَذَلِکَ مَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِکَ فِی قَرْیَة مِنْ نَذِیرٍ إلاّ قَالَ مُتْرَفُوهَا إِنَّا وَجَدْنَا آبَاءَنَا عَلَی أُمَّة وَإِنَّا عَلَی آثَارِهِمْ مُقْتَدُونَ... إِنَّا بِمَا أُرْسِلْتُمْ بِهِ کَافِرُونَ:(2) و بدین گونه، در هیچ شهری پیش از تو هشدار دهنده ای نفرستادیم مگر آن که خوشگذرانان آن گفتند: ما پدران خود را بر آیینی یافته ایم و از پی ایشان گام می نهیم... ما به آنچه بدان فرستاده شده اید کافریم.}

آنان آموزه های پیامبران و به ویژه آموزه هایی همچون رعایت حقوق دیگران، انفاق، نکوهش اسراف و تجمّل گرایی را، از یک سو مزاحم کامجوییها و هوسرانیهای خود می دیدند، و از سوی دیگر، این آموزه ها را مدافع حقوق محرومانی می یافتند که با استثمار آنان، به ثروت و امکانات رسیده بودند. این، می توانست منافع نامشروع آنان را به خطر اندازد.

مهم تر از همه، هشدارها و زنهارهای پی در پی پیامبران به مجازات سخت مترفان در قیامت، آرامش روحی و روانی آنان را بر هم می زد و از این رو، در نخستین برخورد، اساس رسالت را انکار می نمودند و بر تکذیب معاد پای می فشردند:

{وَقَالَ الْمَلأُ مِنْ قَوْمِهِ الَّذِینَ کَفَرُوا وَکَذَّبُوا بِلِقَاءِ الآخِرَة وَأَتْرَفْنَاهُمْ فِی الْحَیَاة الدُّنْیَا... أَیَعِدُکُمْ أَنَّکُمْ إِذَا مِتُّمْ وَکُنتُمْ تُرَاباً وَعِظَاماً أَنَّکُمْ مُخْرَجُونَ، هَیْهَاتَ هَیْهَاتَ لِمَا تُوعَدُونَ، إِنْ هِیَ إلاّ حَیَاتُنَا الدُّنْیَا نَمُوتُ وَنَحْیَا وَمَا نَحْنُ بِمَبْعُوثِینَ:(3) و أشراف قومش که کافر شده و

ص: 376


1- . سبأ(34)، آیة34.
2- . زخرف(43)، آیات23- 24.
3- . مؤمنون(23)، آیات33 و 35- 37؛ نیز نک: واقعه(56)، آیات45- 48.

دیدار آخرت را دروغ پنداشته بودند و در زندگی دنیا آنان را مرفّه ساخته بودیم گفتند: آیا [این مرد] به شما وعده می دهد که چون مردید و خاک و استخوان شدید، [باز زنده از گور] بیرون آورده می شوید؟ چه دور است آنچه بدان وعده داده می شوید، جز این زندگانی دنیای ما، چیزی نیست، می میریم و می زییم و دیگر برانگیخته نخواهیم شد.}

دو. اسراف، غصب و تضییع حقوق

ویژگی بارز دیگر زندگی اترافی، اسراف و مصرف افراطی امکانات مادّی است؛(1) امکاناتی که یا از راه های نامشروع و با غصب حقوق و استثمار دیگران به چنگ آورده شده(2) و یا دست کم در مصرف اترافی و اسراف گونة مترفان، سهم گروهی از نیازمندان تضییع گشته است.(3)

از منظر قرآن کریم، چنین کسانی ظالم و ستم پیشه اند و فرجام چنین ظلمی، چیزی جز نابودی نیست.(4)

سه. مصرف نمادین، خودنمایی و فخرفروشی

در فرهنگ مصرف گرایی مترفان، مصرف، هم ارزش مادّی دارد و هم ارزش نمادین؛ بدین معنا که مصرف، وسیله ای می گردد برای ابراز وجود و به دست آوردن هویت اجتماعی، از این رو، نه تنها ارزش نمادین می یابد بلکه در برابر مصرف به معنای تأمین کنندة نیازهای زیستی انسان، قرار می گیرد و اولویت می یابد.(5) آنان تلاش می کنند با خرید و مصرف کالاهای لوکس و تجمّلاتی، مُدپرستی و ریخت و پاش، به پندار خود، پایگاه اجتماعی و آبروی فزون تری به دست آرند و در حقیقت به خودنمایی و فخرفروشی می پردازند.

ص: 377


1- . نک: شعراء(26)، آیات147و 152.
2- . نک: نساء(4)، آیة161.
3- . نهج البلاغه، حکمت 320.
4- . نک: انبیاء(21)، آیات12- 15.
5- . در این باره نک: گل محمّدی، احمد، جهانی شدن، فرهنگ، هویت، ص106.
چهار. بی توجهی به محرومان و خودداری از مشارکت در کارهای خیر

روشن است که زندگی اترافی، نیازمند ثروتی فراوان است تا پاسخگوی اسرافها و مصرفهای افراطی مترفان باشد. از سوی دیگر، لذت جویی لجام گسیخته و تجمّل گرایی در زندگی، روحیة مسؤولیت پذیری و عواطف انسانی را سخت تضعیف یا نابود می سازد. در نتیجه، مترفان، نه توجهی به محرومان و نیازمندان خواهند داشت و نه مشارکتی در کارهای خیر. از این رو، قرآن کریم، آنان را بازدارندگان کارهای خیر(1) معرفی می کند و بی توجهی به یتیمان و مستمندان را ویژگی بارز آنها برمی شمارد.(2)

ج) عوامل اتراف

پیدایش و گسترش پدیدة اتراف در فرد و جامعه، چندین عامل دارد که به عوامل مهم آن اشاره می کنیم:

الف) انباشته شدن ثروت در دست عدّه ای محدود، از عوامل مهم زندگی اترافی است، چراکه ثروت، به طور طبیعی، آدمی را به لذت جویی و تجمّل گرایی می کشاند.

ب) حاکمیت ارزشهای تکاثری در جامعه، به ویژه روحیة هم چشمی و رقابت در مصرف گرایی، ضعف بنیانهای اعتقادی و اخلاقی در میان افراد و الگوپذیری از مترفان، از عوامل مهم در گسترش اتراف است.(3)

ج) تهاجم تبلیغاتی و فرهنگی کشورهای صنعتی و پیشرفته بر جوامع عقب مانده و در حال توسعه، برای گسترش فرهنگ مصرف گرایی و در نتیجه، بازاریابی برای کالاهای تولیدی خود، اتراف و شاخصه های آن به ویژه مصرف زدگی را گسترده می سازد.(4)

د) نفوذ متکاثران و مترفان در حاکمیت که قرآن از آن تعبیر به «ملأ»(5) نموده است و

ص: 378


1- . نک: قلم(68)، آیة12.
2- . نک: فجر(89)، آیات17- 20.
3- . نک: شعراء(26)، آیات151- 152.
4- . نک: دفتر تبلیغات اسلامی، پدیده شناسی فقر و توسعه، ج2، ص210.
5- . برای نمونه نک: اعراف(7)، آیات75 و 88؛ مؤمنون(23)، آیات24 و 33.

تأثیرگذاریِ آنها بر آحاد مردم،(1) عامل دیگر گسترش اتراف می باشد.

د) آسیب شناسی اتراف

اشاره

پدیدة اتراف، از نظر اقتصادی، عامل رکود، از جهت اجتماعی، عامل فساد و از لحاظ معنوی، پرتگاه سقوط و تباهی است. بنگرید:

یک. زیان اقتصادی

زیان اقتصادیِ مصرف گرایی و رفاه زدگی، بیش از همه، به افراد کم درآمد و جوامع عقب مانده و در حال توسعه می رسد، زیرا گسترش این پدیده، موجب می گردد تا امکانات و ثروت هایی که بایستی در سرمایه گذاری در بخشهای زیربنایی و تولیدی هزینه گردد، به سوی مصرف گرایی و خرید کالاهای تجمّلاتی و غیر لازم خارجی کشانده شود.

دو. فساد اخلاقی و رفتاری

زندگی اترافی از چند سو، فساد اخلاقی و رفتاری را در پی دارد. از یک سو غرق شدن در شهوت ها و هوس ها و زیاده روی در لذّات جسمانی، مجالی برای اندیشه در کمالات معنوی و انسانی و توجه به بُعد روحی باقی نمی گذارد و راه را برای تهذیب اخلاقی می بندد. به ویژه آن که افتادن در دام هوسها و لذّت جوییها، نور و نیروی خرد را سخت ناتوان می کند و پذیرش دعوت ادیان و مصلحان را دشوار می سازد.

از دیگرسو، حفظ این موقعیت و ادامة آن غالبا مستلزم یا همراه رذیلتهایی اخلاقی همچون آزمندی، طمع و بخل است.(2)

از جنبه ای دیگر، پرداختن به تجمّلات و کامجوییها نیز غالباً همراه با ناشایستهای اخلاقی و رفتاری همچون فخرفروشی، خودبرتربینی(3) و بی بندوباری خواهد بود و از این

ص: 379


1- . نک: قصص(28)، آیة79.
2- . نک: قلم(68)، آیات12- 14؛ مدثر(74)، آیات12- 15.
3- . نک: سبأ(34)، آیة34- 35.

رو، قرآن کریم، مترفان را مُفسِد و فاسق معرّفی می کند.(1)

سه. نابودی تمدن ها و فرهنگ ها

نتیجة دو آسیب یادشده، به ویژه سقوط اخلاقی و مفاسد اجتماعی، چیزی جز تهی شدن فرهنگ ها و جوامع از درون و در نتیجه، سقوط و نابودی آن نیست. قرآن کریم با تصریح به این نکته، می فرماید:

{وَإِذَا أَرَدْنَا أَنْ نُهْلِکَ قَرْیَة أَمَرْنَا مُتْرَفِیهَا فَفَسَقُوا فِیهَا فَحَقَّ عَلَیْهَا الْقَوْلُ فَدَمَّرْنَاهَا تَدْمِیراً:(2) و چون بخواهیم شهری را نابود سازیم، خوشگذرانانش را فرمان می دهیم تا در آن به انحراف [و فساد] بپردازند، و در نتیجه، عذاب بر آن [شهر] لازم گردد، پس آن را [به تمامی] نابود می کنیم. }

تعبیر {أَمَرْنَا مُتْرَفِیهَا فَفَسَقُوا فِیهَا} یا بدین معناست که مترفان را به اطاعت و فرمانبری، امر کردیم ولی آنان سرباز زدند و گناه کردند و یا طبق ظاهر آیه، به این معناست که آنها را به فسق فرمان دادیم، که در این صورت، نوعی مَجاز است و کنایه از فراهم ساختن وسایل و امکانات برای آنان تا با استفادة نادرست از آن، سزاوار نابودی شوند.(3)

شایان ذکر است که بر اساس آیات و روایات، در کنار سنّتِ نابودی مترفان و جوامع اترافی که در آیة پیشین اشاره شد، سنّت «استدراج» قرار دارد، بدین معنا که پروردگار، در مؤاخذه و نابودی آنان، نمی شتابد، بلکه گاه، درهای نعمت و رفاه بیشتر را به روی آنان می گشاید و این افزایش نعمت و لذّت، مقدمة دردناکتر شدن عذاب آنان خواهد بود.(4)

ص: 380


1- . نک: شعراء(26)، آیات147- 152؛ فجر(89)، آیات6 - 12؛ اسراء(17)، آیة16.
2- . اسراء(17)، آیة16.
3- . نک: زمخشری، الکشّاف، ج2، ص654؛ طباطبایی، سید محمّد حسین، المیزان، ج13، صص60 و 61.
4- . نک: انعام(6)، آیات44- 45؛ نیز: طباطبایی، سید محمّد حسین، المیزان، ج7، صص91- 93.
چهار. فرجام اخروی

فرجام اُخروی اتراف و رفاه زدگی، بسیار دردناک است. از نگاه قرآن، اینان از اصحاب شِمالند.

{وَأَصْحَابُ الشِّمَالِ مَا أَصْحَابُ الشِّمَالِ، فِی سَمُومٍ وَحَمِیمٍ، وَظِلٍّ مِنْ یَحْمُومٍ، لا بَارِدٍ وَلا کَرِیمٍ إِنَّهُمْ کَانُوا قَبْلَ ذَلِکَ مُتْرَفِینَ:(1) و یاران چپ، کدامند یاران چپ! در [میان] باد کُشنده و آب داغ و سایه ای از دود تار، نه خنک و نه خوش، اینان بودند که پیش از این، نازپروردگان بودند.}

چنان که گذشت، اصحاب شمال، یعنی همان دوزخیآن که نامة عملشان به دست چپ آنان داده می شود و شوم و نکبت بارند(2) منحصر به مترفان نیستند، ولی چون آنان منشأ فساد و انحراف در جوامع و سردمداران مقابله با حق و حق جویان بودند، مصداق بارز دوزخیان یاد شده اند.

افزون بر این، اتراف، پیامدهای دیگری همچون زیانهای جسمی و بیماریهای ناشی از مصرف افراطی، زیانهای زیست محیطی، تأثیر منفی بر هویّت ملّی و سیاسی جوامع نیز دارد که در این جا، مجال تفصیل آن وجود ندارد.

ه ) درمان شناسی اتراف

اشاره

برای مقابله با پدیدة اتراف و درمان آن، شیوه های گوناگونی در آموزه های دینی ارائه شده است که به اختصار، بیان می داریم.

یک. تقویت باورهای ایمانی و ارزش های اخلاقی

پیشتر اشاره کردیم که حاکمیت ارزشهای اترافی و رفاه زدگی بر یک جامعه در کنار ضعف بنیانهای اعتقادی، بستر مناسبی برای گسترش روحیة اترافی به وجود

ص: 381


1- . واقعه(56)، آیات41 - 45؛ نیز نک: مؤمنون(23)، آیة64؛ انبیاء(21)، آیات11- 14.
2- . طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج9- 10، ص333.

می آورد. بنابراین نخستین گام برای مقابله با آن-همچون دیگر مفاسد اقتصادی- تقویت باورها و تحکیم ارزشهای اصیل در جامعه است.

از این رو، قرآن کریم، پیوسته مترفان را به فرجام دردناک اخروی آن بیم می دهد و به ارزشهای اخلاقی، اصالت می بخشد.

دو. برقراری عدالت اجتماعی

در بُعد اقتصادی، انباشته شدن ثروت در دست عده ای محدود، از عوامل مهم بروز پدیدة اتراف است. از این رو، برقراری عدالت و توزیع عادلانة ثروت، زمینة بروز و گسترش آن را می کاهد یا نابود می سازد.(1) امیر مؤمنان علیه السلام، عامل اصلاح و ساماندهی امور جامعه را، دادگستری می داند:

«الرعیة لا یصلحها إلاّ العدل:(2) توده های مردم را جز عدالت، اصلاح نکند.»

سه. دوری خواص از اتراف

از شیوه های عملی مقابله با فرهنگ اتراف و روحیة رفاه زدگی و درمان آن، دوری خواص و شخصیت های تأثیرگذار جامعه از زندگی اشرافی و اترافی است، چه آنان، اسوه هایی برای توده های مردم به شمار می روند و شیوة زندگی آنان تأثیر فراوانی بر دیگران می گذارد.(3)

از این رو، اولیای الهی، از مظاهر زندگی اترافی و حتّی از مصادیق جزئی آن، سخت پرهیز می کردند. هنگامی که برای رسول خدا صلی الله علیه و آله نوشیدنی بسیار گوارایی آوردند، فرمود:

«أخّروه عنّی، هذا شراب المترفین:(4) آن را از من دور سازید که این، نوشیدنیِ مترفان

ص: 382


1- . در این باره نک: حق پناه، رضا، «پیامدهای اتراف»، اندیشه حوزه، شمارة 6، سال 5، صص171- 178.
2- . تمیمی آمدی، عبد الواحد، غرر الحکم، ص340.
3- . نک: شیخ کلینی، الکافی، ج8، ص352؛ نهج البلاغه، خطبة 207.
4- . محمّد بن سعد، الطبقات الکبری، ج1، ص395؛ نیز نک: شیخ حرّ عاملی، وسائل الشیعه، ج16، ص613 و ج17، ص10.

است.»

افزون بر شیوه های یادشده، راهکارهای دیگری نیز برای جلوگیری از گسترش زندگی اترافی و رشد مصرف گرایی هست که می توان از کنترل تبلیغات بازرگانی و نیز دوری از مترفان نام برد. تفصیل این دو را در جای خود آوردیم.

ص: 383

ص: 384

بخش ششم: آثار مثبت اصلاح مصرف

اشاره

اصلاح الگوی مصرف و در نتیجه مصرف صحیح آثار مثبتی در حوزه های مختلف اقتصادی، فرهنگی، معنوی، سیاسی، بهداشت فردی و اجتماعی دارد که در این بخش به بیان آن می پردازیم.

1. آثار اقتصادی

اشاره

شاید بتوان بارزترین آثار اصلاح مصرف را در عرصه های اقتصادی پیگیری نمود و در موارد ذیل خلاصه نمود.

الف) پیشگیری از هدر رفتن سرمایه ها

زیانبارترین پیامد مصرفِ ناصحیح، اتلاف ثروت و هدر دادن زحمات دیگران است. هر چند این امر در یک مورد، اندک و ناچیز جلوه می کند، امّا در نگاه کلان و در سطح جامعه و جهان، خسارتی بزرگ و سهمگین به شمار می آید.

امام کاظم علیه السلام در تصریح به این مطلب که مصرف صحیح، از هدر دادن سرمایه ها جلوگیری می کند، فرمود:

«مَنِ اقتصد وقَنعَ بقِیت علیه النِّعمة ومن بذَّر وأسرف زالَت عنهُ النِّعمة:(1) کسی که در مصرف راهی میانه در پیش گیرد و قناعت ورزد، نعمتش دوام یابد و کسی که

ص: 385


1- . حرّانی، حسن بن علی بن شعبه، تحف العقول، ص403.

ریخت و پاش و ولخرجی کند، نعمتش رو به زوال آورد.»

از این رو می توان گفت که یکی از راه های تثبیت سرمایه و پیشگیری از هرز رفتن آن، مصرف صحیح است، چه، مصرف صحیح یکی از عوامل سامان یافتن اقتصاد و در نتیجه تثبیت سرمایه است.

ب) برخورداری از برکت

مصرف صحیح، نه تنها از هرز رفتن ثروت جلوگیری می کند که برکتی مضاعف نصیب انسان می نماید. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند:

«من اقتصد فی معیشته رزقه الله ومن بذّر حرمه الله:(1) هرکس در گذران زندگی خود، میانه روی پیشه کند خداوند روزیش دهد و هر که به ریخت و پاش مبتلی گردد خداوند محرومش می گرداند.»

در نقلی دیگر آمده است گروهی نزد پیامبر آمدند و از این که نان و درآمدهای آنان بسیار زود تمام می شود شکایت کردند، آن حضرت پرسید:

«آیا در هنگام مصرف، گندم را پیمانه می کنید و یا بی پیمانه مصرف می کنید؟ جواب دادند: بی پیمانه مصرف می کنیم. آن حضرت فرمود: کیلوا فإنّه أعظم للبَرکة: آن را پیمانه کنید که پیمانه عاملی بزرگ برای برکت روزی شماست.»(2)

و نیز امام صادق علیه السلام فرمودند:

«إنّ مع الإسرافِ قلَّة البَرکة:(3) اسراف همراه با کاهش برکت است.»

ج) حفظ سرمایه ها و رعایت حقوق دیگران

آنچه از ثروت و امکانات در اختیار آدمی قرارداده شده، امانتی است که چند روزی حق استفاده از آن، برایش فراهم آمده است. زیاده روی، مصرف ناصحیح و نپرداختن

ص: 386


1- . شیخ کلینی، کافی، ج2، ص122.
2- . شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج7، ص163، ح 27.
3- . همان، ج4، ص55، ح 3.

حقوق و مالیاتهای به حق، موجبِ محرومیت آحاد جامعه و نسل های آینده و به گونه ای خیانت به آنان می باشد. امام علی علیه السلام در نامه ای به زیاد بن ابیه جانشین فرماندار بصره که به جای پرداخت امانت ها و مالیات، با فرستادة امام علیه السلام به اختلاف و نزاع پرداخته بود نوشتند:

«وتطمع وأنت متمرغ فی النعیم تمنعه الضعیف والأرملة أن یوجب لک ثواب المتصدقین:(1) تو طمع داری که ثواب صدقه دهندگان را ببری! در حالی که خود در نعمت ها غوطه وری و ضعیفان و بیوه زنان را از حقشان محروم می داری.»

پوشیده نیست که رعایت حقوق دیگران در اموال عمومی و بیت المال حساسیت ویژه ای می یابد و زیاده روی در آن آثار زیانبار تری دارد. امام علی علیه السلام در این باره فرمودند:

«ایّاکم والإکثار فإنّ اموال المسلمین لاتحتمل الإضرار:(2) زنهار از زیاده رَوی چرا که اموال مسلمانان هیچ ضرری را برنمی تابد.»

گفتنی است، نگرش یاد شده بر اساس این نظریه است که اسلام مالکیت خصوصی را معتبر می داند ولی نه به این معنا که صاحبان آن بتوانند هر گونه آن را بکاربندند و مصرف نماید. بلکه واگذاری اموال به افراد، جهت تعطیل نماندن آن و استفادة بهتر می باشد. از این رو قرآن، اموال موجود در دست مردم را مال خدا می داند.

{وآتُوهُم مِن مالِ اللَّهِ الَّذِی آتَاکُم:(3) چیزی از مال خدا را که او به شما عنایت کرده است به آنان ببخشید. }

بر این اساس، اگر بر گندم، جو و گونه هایی از حیوانات اهلی مانند گاو، شتر و گوسفند، زکات واجب شده است، به این دلیل است که غلاّت از آب باران آبیاری می گردند و حیوانات یاد شده از مرتع ارتزاق می کنند.

ص: 387


1- . نهج البلاغه، ترجمة محمّد دشتی، نامة 21.
2- . شیخ صدوق، خصال، ص310.
3- . نور(24)، آیة33.

آب و مرتع متعلق به همه است، به همین دلیل اسلام برای جلوگیری از تضییع حق کسانی که نه زمین دارند تا از آب باران مشروب سازند و نه گاو و گوسفندی، تا در مراتع بچرانند، زکات را واجب نمود و مصرف کنندگان آن را که مجاز در استفاده از آن می باشند، نیازمندان جامعه معرفی نمود. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند:

«الناسُ شرکاءٌ فی ثلاثٍ الما ءِ والنارِ والکلأ:(1) مردم در سه چیز شریکند، آب، آتش و مرتع.»

آن چه در مباحث فقهی آمده است، تأییدی بر این مطلب است. فقها می گویند: در صورتی زکات بر گاو و گوسفند واجب است که «سائمه» یعنی بیابان چر باشند و اگر «معلوفه» یعنی آخوربند باشند زکات واجب نخواهد شد. نیز گفته اند: اگر زمین های کشاورزی دیمه بوده و از آب باران سیراب گردند زکات آن، عُشر یعنی یک دهم است ولی اگر از آب چاه مشروب گردند، زکاتش یک بیستم است.(2)

امام صادق علیه السلام می فرمایند:

«لیک مال، از آنِ خداوند است که آن را به رسم امانت، نزد آدمی نهاده است و به آنان اجازه داد تا با میانه روی بخورند و بیاشامند و در حدّ میانه بپوشند، مرکبی در حدّ متوسط داشته باشند و با رعایت میانه روی، ازدواج نمایند و ما زاد آن را به فقیران مؤمن بازگردانند و به این وسیله آشفتگی آنان را ترمیم نمایند. کسی که به این وظیفه رفتار کند آن چه را که می خورد، می نوشد، سوار می شود و ازدواج می کند حلال است و هر که از این دستور سر باز زند بر او حرام است.»(3)

همان طور که روشن است، این روایت، افزون بر ضرورت رعایت مصرف صحیح و منع اسراف، بر این معنی نیز تأکید دارد که صاحبان ثروت، حق ندارند مازاد بر مصرف خود را تنها برای خود انباشته کرده و دیگران را از آن محروم سازند، بلکه

ص: 388


1- محدث نوری، مستدرک الوسائل، ج17، ص114.
2- . نک: شیخ طوسی، النهایه، ص177 و 178.
3- . نک: شیخ حرّ عاملی، وسائل الشیعه، ج8، ص366.

بایسته است با هزینه کردن آن، به مدد محرومان بشتابند و آنان را از چنبرة فقر و ناداری برهانند.

آیة ذیل که بر زشتی و حرمت بی مصرف گذاشتن اموال صراحت دارد تأکیدی بر این مطلب است، زیرا این آیه که کنز کنندگان را به عذابی درد ناک تهدید کرده است، کنز را به عدم انفاق در راه خدا تفسیر نموده می فرماید:

{والَّذِینَ یَکنِزُونَ الذَّهَبَ وَالفِضَّةَ وَلاَ یُنفِقُونَهَا فِی سَبِیلِ اللّهِ فَبَشِّرهُم بِعَذَابٍ أَلِیمٍ:(1) کسانی که طلا و نقره را ذخیره و پنهان کرده و آن را در راه خدا انفاق نمی کنند، به مجازاتی دردناک بشارت دهید.}(2)

د) پس انداز و سرمایه گذاری

یکی دیگر از آثار اصلاح مصرف فراهم شدن زمینة پس انداز و سرمایه گذاری است، چه، پس انداز با مصرف معقول، حسابرسی و مصرف صحیح امکان پذیر می گردد. امام علی علیه السلام فرمودند:

«من کان فی یده شئ من رزق الله سبحانه فلیصلحه، فإنّکم فی زمان إذا احتاج المرء فیه إلی الناس کان أوّل ما یبذله لهم دینه:(3) هر که چیزی از روزی خدا را در اختیار دارد باید آن را درست بکاربندد، زیرا شما در زمانه ای هستید که اگر انسان به مردم نیازمند گردد، اوّلین چیزی که باید بپردازد دینش خواهد بود.»

در نتیجه باید گفت ضرورت پس انداز، تنها برای تأمین آیندة مالی و اقتصادی انسان نیست بلکه حفظ ایمان و تأمین آرامش نیز از آثار آن به حساب می آید، چه، چرخ زندگی در مسیر پر فراز و نشیب خود، همواره در خطر مواجه با حوادث تلخ و شیرین و اتفاقات غیر قابل پیش بینی است، در صورت عدم اطمینان به تأمین زندگی در آینده،

ص: 389


1- . توبه(9)، آیة34 و 35.
2- . نک: دفتر همکاری حوزه و دانشگاه، مبانی اقتصاد اسلامی، ص417- 428.
3- . ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج20، ص312.

دغدغه تأمین معاش، آدمی را از آرامش لازم محروم می سازد. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرمایند:

«إنّ النفس إذا أحرزت قُوتها استقرت:(1) هرگاه انسان نیاز زندگیش را فراهم آورد، [روانش] آسایش می یابد.»

همان گونه که پیشتر نیز بیان شد، تأکید اسلام بر این است که پس انداز راکد گذارده نشود، بلکه مدیریت شده و در اموری قابل اطمینان سرمایه گذاری گردد.(2)

ه ) بی نیازی و مصونیت از فقر و ورشکستگی

یکی دیگر از فواید مصرف صحیح، بی نیازی و مصونیت از فقر و ورشکستگی است. امام علی علیه السلام می فرماید:

«من صحب الإقتصاد دامت صحبة الغنی له:(3) آن که با میانه روی دمساز شود، بی نیازی، همدم همیشگی اش خواهد شد.»

آنسآن که مصرف صحیح بی نیازی را به ارمغان می آورد مصرف نادرست نیز فقر و تهیدستی را در پی دارد. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند:

«من بذّر أفقره الله:(4) هرکس ولخرجی کند خداوند وی را فقیر خواهد ساخت.»

امام علی علیه السلام نیز می فرماید:

«مَن افتَخَرَ بِالتَّبذیرِ اِحتَقَرَ بِالإفلاسِ:(5) هر کس به ریخت و پاش افتخار کند، با ورشکستگی تحقیر خواهد شد.»

و نیز فرمودند:

«الاسراف یُفنی الکثیر:(6) اسراف مال زیاد را [نیز] از بین می برد.»

ص: 390


1- . شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج3، ص166.
2- . شیخ کلینی، الکافی، ج5، ص91.
3- . محدث نوری، مستدرک الوسائل، ج13، ص54.
4- . علاّمه مجلسی، بحار الأنوار، ج100، ص21.
5- . لیثی واسطی، علی بن محمّد، عیون الحکم و المواعظ، ص464.
6- . تمیمی آمدی، عبد الواحد، غرر الحکم و درر الکلم، ج1، ص139.

در جمع بندی سخن می توان کلام امام صادق علیه السلام را نقل نمود که فرمودند:

«اِنَّ السَّرَفَ یورِثُ الفَقرَ وَاِنَّ القَصدَ یورِثُ الغِنی:(1) اسراف فقر را در پی دارد و میانه روی بی نیازی را به ارمغان می آورد.»

و) خود کفایی و استقلال اقتصادی

خودکفایی و استقلال اقتصادی از آثار اصلاح مصرف است. امام علی علیه السلام فرمود: هر جامعه ای که مصرف خود را بر اساس امکانات خود تنظیم نماید، نه تنها خود کفا شده و از وابستگی نجات خواهند یافت که از رشد اقتصادی نیز بهره مند خواهند گشت.(2)

2. فرهنگی

اشاره

هر چند مصرف در ظاهر امری اقتصادی است، امّا به دلیل تأثیر گذار بودن آن بر دیگر حوزه ها، با فرهنگ نیز پیوندی عمیق دارد و آثار آن در حوزه فرهنگ نیز نمود می یابد.(3) برخی از آثار مصرف صحیح در حوزة فرهنگ عبارتند از:

الف) استقلال فرهنگی

یکی از سفارشهای مؤکد اسلام، توصیه به داشتن استقلال مسلمانان در تمامی زمینه های فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و دفاعی است، که از آن به «نفی سلطة بیگانگان» تعبیر شده است. قرآن می فرماید:

{لَن یَجعَلَ اللّهُ لِلکَافِرِینَ عَلَی المُؤمِنِینَ سَبِیلاً:(4) هرگز خداوند برای کافران بر مؤمنان راه سلطه قرار نداده است. }

ص: 391


1- . شیخ کلینی، الکافی، همان، ج4، ص53.
2- . نک: حکیمی، محمّدرضا و دیگران، الحیاة، ج4، ص262.
3- . مقام معظم رهبری در بخشی از سخنرانی خود در اوّل فروردین 88 فرمودند: اسراف، هم لطمه ای اقتصادی می زند، هم لطمه ای فرهنگی، وقتی جامعه ای دچار بیماری اسراف شد، از لحاظ فرهنگی هم بر روی او تأثیرهای منفی می گذارد، بنابراین مسألة صرفه جویی و اجتناب از اسراف، فقط یک مسألة اقتصادی نیست، هم اقتصادی است و هم فرهنگی.
4- . نساء(4)، آیة142.

قرآن گاه به طور جزئی و با ذکر مصداق، به برخی از موارد نفی سلطه پرداخته است. دستور به هجرت مسلمانان از مکه به حبشه(1) و مدینه،(2) تغییر قبله از بیت المقدس به سوی کعبه،(3) حکم به عدم جواز وصلت با کافران(4) و مانند آن، از جمله این موا رد است.

استفادة صحیح، در نتیجه استقلال و عدم وابستگی اقتصادی به این معنی است که فرد یا جامعه بتواند بی آن که بیگانگان، در سرنوشت مادّی او دخالت و تأثیر داشته باشند، نیازمندیهای مالی و اقتصادی خویش را برآورد. هر چند ممکن است برای تأمین این نیازمندی ها، با اختیار خود و به طور مستقل، به معامله با دیگران بپردازد و در قبال فروش و صادرات برخی محصولات داخلی، به وارد کردن نیازمندیهای خود از افراد و شرکتهای طرف قرار داد بپردازد.

از آثار استقلال اقتصادی، اسقتلال فرهنگی است، چه، کشورهای استعمارگر در کنار صادرات کالاهای اقتصادی، به صدور و تحمیل فرهنگ خود نیز مبادرت می ورزند.

آثار این فرایند در جوامع سلطه پذیر، به جایی می رسد که مردم باور می کنند جامعة آنان جامعه ای عقب مانده و بی فرهنگ است و در عوض، جامعة سلطه گر جامعة ایده آل و متمدن است. از این رو با فرهنگ خودی بیگانه شده و می کوشند با تقلید از مدل لباس، آرایش، نوع رفتار و استفاده از الگوی مصرف آنان، خود را به آنان نزدیک سازند.(5)

از این رو یکی از راه های مبارزه با خود باختگی فرهنگی، مصرف صحیح و در نتیجه استقلال اقتصادی و فرهنگی است.

ص: 392


1- . نساء(4)، آیات97- 101.
2- . نک: انفال(8)، آیة30؛ اسراء(17)، آیة76- 77؛ محمّد(47)، آیة13.
3- . نک: بقره(2)، آیة150.
4- . نک: ممتحنه(60)، آیة10.
5- . نک: دفتر همکاری حوزه و دانشگاه، مبانی اقتصاد اسلامی، ص200- 201.

ب) مقابله موفّق با تهاجم فرهنگی

مصرف برخی کالاها و پیمودن برخی از روش ها در زندگی و همچنین ساختارهای مدیریتی که از فرهنگ بیگانه تأثیر گرفته است زمینه ساز از بین رفتن فرهنگ اصیل دینی می باشد. یکی از راه های مبارزه با این هجمه فرهنگی، اصلاح الگوی مصرف و تبیین الگوی دینی در مسایل مختلف زندگی و پیروی از آن است.

از این رو می توان مبارزه با تهاجم فرهنگی را یکی از آثار مثبت اصلاح مصرف دانست.

ج) گسترش علم

اسلام به فراگیری علم توصیه نموده است و آن را نافع ترین گنج(1) و فریضه ای بزرگ معرفی نموده(2) و همگان را بر آن داشته که از گهواره تا گور دانش بجویند(3) و برای تحصیل از دوری مکان نهراسند(4) و بیشترین سختی ها را تحمل نمایند.(5) امّا گاه موانعی این مهم را دشوار یا غیر ممکن می نمایند. کمبود مالی و مشکلات اقتصادی از جملة این موانع است.

پوشیده نیست که حوزة علم و فرهنگ در سبد مخارج خانواده و بوجه های کلان کشوری باید جایگاه خاصّی داشته باشد ولی سوگمندانه نخستین بخشی که در کمبودهای مالی قربانی می گردد بخش علم و فرهنگ است.

اسراف و زیاده روی در مصرف و یا هزینه های ناصحیح زمینة کاستن از هزینه برای علم و فرهنگ را فراهم می نماید و از دیگر سو مصرف صحیح بستر گسترش علم را فراهم می آورد.

ص: 393


1- . شیخ کلینی، الکافی، ج8، ص19.
2- . همان، ج1، ص30.
3- . قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر قمی، ج2، ص401.
4- . محمّد تقی هندی، کنز العمال فی سنن الاقوال و الاحوال، ج10، ص138.
5- . احسائی، ابن ابی جمهور، عوالی اللئالی، ج4، ص61، حدیث9.

امام علی علیه السلام می فرماید:

«من اشتغل بغیر المهم ضیّع الأهمّ:(1) هرکس به امری غیر مهم بپردازد آنچه مهم تر است را ضایع خواهد ساخت.»

د) پیشگیری از فساد اخلاقی

مصرف صحیح، آدمی را از انحراف در مسیر اِتراف و رفاه زدگی مصون می دارد. شخصی که بر اساس معیار و الگوی صحیح مصرف پیش می رود کمتر با کمبود مواجه می شود و اگر با نوعی کمبود هم مواجه شود، چون با زیاده روی عادت نکرده است، نیازی نمی بیند برای تأمین هزینه های زاید خود به راه های نامشروع متوسل گردد. این در حالی است که اسرافکاران، برای به گردش در آوردن چرخهای پر هزینه و اسرافکارانة خود، به هر وسیلة ناصحیح مانند دروغ، احتکار، رشوه، اختلاس، کلاه برداری، دزدی و حتّی آدم کشی، دست می زنند. امام علی علیه السلام می فرمایند:

«إذا رغِبتَ فی صلاح نفسِک فعلیک بالإقتصاد والقنوع والتقلل:(2) هرگاه خواستار تهذیب نفس خویش باشی، به میانه روی، قناعت و کم خواهی روی آورید.»

3. معنوی

اشاره

از جمله آثار اصلاح مصرف فواید معنوی است، برخی از این آثار به قرار ذیل می باشد:

الف) تقویت ایمان

از آن رو که میان ایمان و نیک رفتاری رابطه ای مستقیم و پیوندی عمیق وجود دارد،(3) به هر اندازه که انسان از عمل صالح برخوردار باشد، به همان اندازه ایمانش

ص: 394


1- . لیثی واسطی، علی بن محمّد، عیون الحکم و المواعظ، ص460.
2- .، همان، ص137؛ تمیمی آمدی، عبد الواحد، غرر الحکم و درر الکلم، ج3، ص192.
3- . «الایمان و العمل قرینان لایصلح واحد منهما الاّ مع صاحبه»؛ متقی هندی، کنز العمال، ج1، ص36.

تقویت گشته و برای نیل به تکامل، زمینه ای مناست فراهم می گردد. بی گمان اصلاح مصرف، از مصادیق عمل صالح است، از این رو هر تأثیر مثبتی که دیگر اعمال صالح، ممکن است بر ایمان و شخصیت انسان بگذارد، اصلاح مصرف نیز خواهد داشت، سخن امام صادق علیه السلام دلیل بر این مطلب است که فرمود:

«حقیقت ایمان را کسی می چشد که از سه خصلت برخوردار باشد... خصلت سوم آن که انسان در مخارج زندگی خود حسابگر باشد.»(1)

همان طور که اعتدال در مصرف، به تقویت ایمان می انجامد، فاصله از آن نیز ایمان را تضعیف می کند. آن گاه که این نگهبان درونی تضعیف شود، مرزهای وجود انسان بدون مدافع مانده و از هر سو مورد تهاجم تمایلات سرکش قرار می گیرد. قرآن کریم در این باره می فرماید:

{کَذالِکَ یُضِلُّ اللَّهُ مَن هُوَ مُسرِفٌ مُّرْتَابٌ:(2) این گونه خداوند هر اسرافکار تردید کننده ای را گمراه می سازد. }

این حدیث معروف که امام صادق علیه السلام فقر و ناداری را آستانة کافری دانسته است: «کاد الفقر أن یکون کفراً»(3) اشاره ای به این مطلب است، چرا که اسراف و تبذیر، به فقر می انجامد و فقر و ناداری آدمی را به وادی بی ایمانی نزدیک می سازد.

ب) محبوبیت نزد خداوند

اصلاح مصرف و پرهیز از ولخرجی، موجب خشنودی خداوند است، چراکه استفادة مطلوب از نعمت های او در مسیر رسیدن به هدف نهایی و قرب به حق، در پرتو رعایت این اصل، امکان پذیر است. امام صادق علیه السلام می فرمایند:

«إنّ القصد أمر یُحبّه الله وإنّ السَرف أمر یُبغِضه الله:(4) میانه روی امری است که خدا

ص: 395


1- . حرّانی، حسن بن علی بن شعبه، تحف العقول، قم، ص213.
2- . غافر(40)، آیة34.
3- . شیخ صدوق، امالی، ص371.
4- . همو، خصال، ص10، ح36؛ علاّمه مجلسی، بحار الأنوار، ج71، ص346.

آن را دوست دارد و اسراف حالتی است که خدا آن را مبغوض می دارد.»

ایشان هسته خرما را در دست مبارکشان جمع می نمودند و در نهی از دور ریختن آن می فرمودند:

«لاتفعل إنّ هذا من التبذیر و إن الله لایحب الفساد:(1) از این کار پرهیز کن که این، نوعی تبذیر و فساد است و خدا فساد را دوست ندارد.»

آن حضرت در ذیل آیة 195 سورة بقره که می فرماید: خدا نیکوکاران را دوست دارد فرمود:

«منظور از «محسنین» در {إِنَّ اللهَ یُحِبُّ الْمُحسِنِین} افرادی اند که حتّی در انفاق های خود، از میانه روی غفلت نمی کنند.»(2)

4. سیاسی

اشاره

اصلاح مصرف آثاری نیز در بُعد سیاسی دارد که به اختصار یک مورد آن اشاره می گردد:

مصونیت از افزایش شکاف طبقاتی

تمرکز ثروت در نزد عده ای خاص، شکاف طبقاتی را افزایش می دهد و بخش زیادی از امکانات جامعه را برای گروهی، ویژه می نماید. این در حالی است که طبقة محروم جامعه، از حدّاقل امکانات برخوردارند.

اگر، این فاصله ترمیم نگردد و یا به حدّاقل نرسد، آسیبهای آن زمینة تنش، خشونت و حتّی درگیریهای فیزیکی را باعث می گردد. این جاست که به عمق این فراز از سخنان امام علی علیه السلام پی می بریم که آسایش و سلامت را وامدار مصرف صحیح دانسته، می فرماید:

ص: 396


1- . نراقی، احمد، عوائد الأیام، ص217.
2- . شیخ کلینی، الکافی، ج4، ص53.

«من أراد السلامة فعلیه بالقصد:(1) هرکس آسایش و سلامت خواهد، باید که میانه روی را در پیش گیرد.»

منظور از سلامت، فقط سلامت جسمانی نیست بلکه شامل امنیت و سلامت اجتماعی نیز می شود.

یکی از اساتید می فرمود: در سفری، عبور ما به حاشیة شهری محروم افتاد، زمانی که برای تأمین نیازهای خود توقف کردیم، کودکانی که به بازی مشغول بودند گِردا گِرد ماشین جمع شدند و به حسرت به وضعیت ما نگاه می کردند، آن گاه که خواستیم حرکت کنیم از سوی آنان سنگ باران شدیم. آنآن که نه زندگی درست دارند و نه کفش و لباس، وقتی زندگی خود را با زندگی ما مقایسه می کنند و ماشین و وضعیت ما را می بینند، عکس العملی جز این را نمی توان از آنان توقع داشت.

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در اشاره به این مطلب، در حدیثی معروف که بیان کنندة جنود عقل و جنود شیطان است، اسراف و تبذیر را از جنود شیطان و موجب عداوت و دشمنی دانسته می فرماید:

«...القصد وضدّه العدوان.»(2)

5. بهداشتی

اشاره

مصرف صحیح، آثاری نیز در بُعد بهداشتی دارد که به بعضی از آنها اشاره می شود.

الف) سلامت

یکی از آثار مصرف صحیح در حوزه بهداشتی، سلامت جسم و روان است.

همانگونه که استفادة صحیح از خوردنی ها زمینه سلامت است، استفاده نا صحیح یا کم و زیاد یا مصرف و عدم مصرف از خوردنی ها، سرچشمة بسیاری از بیماریهای

ص: 397


1- . تمیمی آمدی، عبد الواحد، غرر الحکم، ج5، ص266.
2- . علاّمه مجلسی، بحار الأنوار، همان، ج1، ص111.

است. امام علی علیه السلام می فرمایند:

«من قلّ طعامه قلّت آلامه:(1) هرکس خوراکش اندک باشد دردهایش کم باشد.»

آن حضرت در جای دیگر فرمود:

«قلة الغذاء کرم النفس وأدوم للصحة:(2) کم خوری موجب کرامت نفس و تداوم تندرستی می شود.»

بی جهت نیست که علی بن حسین واقدی در جواب طبیب مسیحی که پرسید: در کتاب شما چیزی از علم طب نیست، در حالی که علم دو تاست، علم پزشکی و علم ادیان. گفت:

«خداوند علم پزشکی را در این آیه جمع کرده است که فرمود: {کُلُوا وَاشرَبُوا وَلا تُسرِفوا:(3) بخورید و بیاشامید ولی اسراف نکنید.} و پیامبر اسلام نیز، تمام علم پزشکی را در این جمله خلاصه نموده است که فرمود: المعدة بیتُ کُلّ داءٍ والحمیةُ رأْسُ کلّ دواءٍ:(4) معده، خانه هر بیماری و پرهیزکردن برترین داروهاست.

طبیب مسیحی گفت: حقّا که قرآن و پیامبر شما علم طب را تمام کرده و چیزی از پزشکی برای طبیبی حاذق مانند جالینوس باقی نگذاشته اند.»

یکی از علمای کهنسال نجف که حدود صد سال از عمرش می گذشت گفته بود:

«تاکنون به دکتر و بیمارستان مراجعه نکرده ام. از وی پرسیدند: چه طور چنین چیزی ممکن است؟ گفت: در خوراک که چه باید بخورم، چه زمانی باید بخورم و چه مقدار باید بخورم، به دستور شرع پایبند بوده و تنها به این دستورها عمل می کردم.»(5)

با آن که در وجود طعام است عیش نفس رنج آورد طعام که بیش از قدر بود

ص: 398


1- . لیثی واسطی، علی بن محمّد، عیون الحکم و المواعظ، همان، ص455.
2- . محدث نوری، مستدرک الوسائل، همان، ج16، ص214.
3- . اعراف(7)، آیة31.
4- . جوزی، ابن قیم، طب النبوی، ص82.
5- . باقی زاده، رضا، بهجت عارفان، ص186.

گر گلشکر خوری به تکلف زیان بود ور نان خشک دیر خوری گلشکر بود(1)

ب) پیشگیری به جای درمان

یکی از آثار بهداشتی مصرف صحیح، پیشگیری از مبتلا شدن به بیماری های جسمی و روحی و هدر رفتن سرمایه ها در حوزه درمان است.

مصرف صحیح روشی پیشگیرانه است و این روش ها، بر خلاف درمان، راهی کوتاه و مطمئن است و آسیبهای فراوان درمان را ندارد. روش های درمانی علاوه بر پر هزینه و طولانی بودن نتیجه بخشی شان نیز یقینی نیست. از همه مهم تر اینکه گاه درمان خود زمینه ساز عوارض منفی غیر قابل جبران است. سخن امام علی علیه السلام تأییدی بر این مطلب است که فرمود:

«رُبّ دواءٍ جلب داءً: چه بسا درمانی که موجب دردی شود.»(2)

6. اخروی

اشاره

اصلاح مصرف علاوه بر نتایج دنیوی، دارای آثاری اخروی نیز می باشد که به چندتا از آنها اشاره می گردد:

الف) رهایی از نارضایتی الهی

خدا اسرافکاران را دوست ندارد(3) و اسراف را مبغوض می شمارد. امام صادق علیه السلام می فرماید:

«اِنَّ السَّرَفَ اَمرٌ یبغِضُهُ اللّه:(4) اسراف امری است مورد غضب خداوند.»

رهایی از غضب و نارضایتی الهی بسته به مصرف صحیح و دوری از اسراف است.

ص: 399


1- . کلیات سعدی، ص93.
2- . همان، ج4، ص65.
3- . «وَلا تُسْرِفُوا اِنَّهُ لا یحِبُّ الُمسْرِفینَ»، سورة اعراف، آیة31.
4- . علاّمه مجلسی، بحار الأنوار، همان، ج71، ص346.

ب) مصونیت از خواری در قیامت

هرچند ممکن است در ظاهر، اسراف و تبذیر، به سربلندی انسان در دنیا بینجامد امّا همین خصلت زشت، در آخرت به خواری او می انجامد. حضرت علی علیه السلام زمانی که در تقسیم بیت المال به مساوات رفتار کردند، برخی از معترضان بر او خورده گرفته و آن را برخلاف سیاست رایج دانستند، حضرت در پاسخ به اشکال آنان فرمود:

«ألا وإنَّ اِعطاءَ المالِ فی غَیر حَقِّه تَبذیرٌ وإسرافٌ وهو یرفَع صاحبَه فِی الدُّنیا ویضَعه فِی الآخِرَةِ و یکرمُهُ فِی النّاسِ ویهینه عِند اللّه:(1) بدانید و آگاه باشید که بخشش مال در مسیر نادرست تبذیر و اسراف به شمار می آید، و آن در دنیا صاحبش را بالا می برد ولی در آخرت موجب سرافکندگی وی خواهد شد، و نیز اسراف او را در میان مردم گرامی می دارد امّا در نزد خداوند به خواری او می انجامد.»

ص: 400


1- . نهج البلاغه، ترجمة محمّد دشتی، خطبة126.

کتابنامه

قرآن کریم

آشتیانی، محمّد حسن، کتاب القضاء، دوم، هجرت، قم، بی تا.

ابراهیم سلیمان، الاوزان و المقادیر، الاوّلی, لبنان، صور الحدیثه، 1381ق.

ابن ابی الحدید معتزلی، شرح نهج البلاغه، بیروت، دار احیاء الکتب العربیه، اوّل، 1378ق.

ابن اثیر، مبارک بن محمّد، النهایة فی غریب الحدّیث، المکتبة العلمیه، بیروت، بی تا.

--------، چهارم، قم، مؤسسة اسماعیلیان، 1364ش.

ابن برّاج، عبد العزیز، المهذب، قم، مؤسسة نشر اسلامی، 1406ق.

--------، جواهر الفقه، قم، مؤسسة نشر اسلامی، 1411ق.

ابن حبّان، محمّد، صحیح ابن حبان، دوم، مؤسسة الرساله، 1414ق.

ابن حجر عسقلانی، سبل السلام, چهارم، مصر, مکتبِة مصطفی البابی, 1379ق.

ابن حنبل، احمد بن محمّد، مسند احمد، بیروت، دارصادر، بی تا.

ابن خزیمه، محمّد بن اسحاق، صحیح ابن خزیمه، دوم، المکتب الاسلامی، 1412ق.

ابن شهر آشوب مازندرانی، محمّد بن علی، مناقب آل ابی طالب، تحقیق سیدهاشم رسولی محلاتی، قم، علامه، 1379ش.

ابن عابدین، محمّد امین بن عمر، حاشیه ردّ المختار، بیروت، دارالفکر، 1415ق.

ص: 401

ابن عبدالبر، یوسف، الاستیعاب فی معرفه الاصحاب، اوّل، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1415ق.

ابن فارس، احمد، معجم مقاییس اللغه، قم، مکتب الاعلام الاسلامی، 1404ق.

معجم مقائیس اللغه، تحقیق عبدالسلام محمّد هارون، ذوالحیل، بیروت، بی تا.

ابن قدامه، عبد الرحمن، الشرح الکبیر، بیروت، دارالکتاب العربی، بی تا.

ابن قدامه، عبد الله، المغنی، بیروت، دارالکتاب العربی، بی تا.

ابن کثیر، تفسیر القرآن العظیم، بیروت، دار المعرفه، 1412ق.

ابن منظور، محمّد بن مکرم، لسان العرب، اوّل، بیروت، درالفکر، 1410ق.

--------، قم، نشر ادب الحوزه، 1363 ش.

ابن هشام حمیری، السیرة النبویة، قاهره، مکتبة محمّد علی صبیح, 1383ق.

احسائی، ابن ابی جمهور، عوالی اللئالی العزیزه فی احادیث النبویه، قم، سید الشهداء، اوّل، 1403ق.

احمد بن حنبل، المسند، بیروت, بی جا، دار صادر، بی تا.

احمد فتح الله، معجم الفاظ الفقه الجعفری، بی جا، اوّل، 1415 ق.

احمد مرتضی، شرح الازهار، صنعاء، مکتبة غمضان, بی تا.

اسکافی، محمّدبن همام، التمحیص، قم، مدرسه الامام المهدی(عج)، بی تا.

افتخاریان، سید جواد، قرآن و علوم روز، انتشارات افتخاریان، تهران، 1362ش.

الامام زین العابدین، صحیفة السجادیه، ترجمة محمّد باقرابطحی، قم، موسسة انصاریان، 1411ق.

--------، قم، جامعة مدرسین، 1404ق

امینی، عبد الحسین احمد، الغدیر، بیروت، دار الکتب العربی، 1977م.

انصاری، محمّد علی، الموسوعة الفقهیة المیسرة، قم، اوّل، مجمع الفکر الاسلامی، 1415ق.

ص: 402

--------، دراسة حول الاسراف، اوّل، دفتر تبلیغات اسلامی، قم، 1379ش.

انصاری، محمّد بن ابی بکر، الجوهره فی نسب الامام علی و آله، بیروت، اوّل، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، 1402ق.

انصاری، مرتضی، الزکاة، تحقیق لجنة تراث الشیخ الاعظم، اوّل، کنگره جهانی به مناسبت صده دوم تولد شیخ انصاری، قم، 1415ق.

--------، کتاب الصلاة، تحقیق لجنة تراث الشیخ الاعظم، قم، اوّل، کنگره جهانی به مناسبت صده دوم تولد شیخ انصاری، 1415ق.

--------، المکاسب، قم, باقری, 1415ق.

ایروانی، جواد، اخلاق اقتصادی از دیدگاه قرآن و حدیث، مشهد، دانشگاه علوم اسلامی رضوی، اوّل، 1384ش.

--------، «باز کاوی مفهوم و کاربرد واژه­های «زکات» و «صدقه» در روایات»، علوم حدیث، ش48، 1387ش.

--------، الگوی مصرف در آموزه های اسلامی، دوم، مشهد، دانشگاه علوم اسلامی رضوی، 1388ش.

باقی زاده، رضا، بهجت عارفان، قم، انشارات زائر، سوم، 1381ش.

بجنوردی، سید محمّد حسین، القواعد الفقهیه، قم, اوّل, الهادی, 1419ق.

بحرانی یوسف، الحدائق الناضره فی احکام العترة الطاهرة، موسسة النشر الاسلامیه، قم، 1409ق.

بخاری، محمّد بن اسماعیل، صحیح البخاری، دارالفکر، بیروت، 1403ق.

برقی، احمد بن محمّد بن خالد، المحاسن، تحقیق سید جلال الدین حسینی، دار الکتب الاسلامیه، بی تا.

بهوتی، منصور بن یونس، کشف القناع، بیروت، اوّل، دارالکتب العلمیه، 1418ق.

بیهقی، احمد بن حسین، السنن الکبری، بیروت، دارالفکر، بی تا.

ص: 403

ترمذی، محمّد بن عیسی، سنن ترمذی، دوم، بیروت، دارالفکر، 1403ق.

تمیمی آمدی عبدالواحد بن محمّد، غرر الحکم و درر الکلم، شرح جمال الدین محمّد خوانساری، تصحیح و تعلیق سید جلال الدین محدث، انتشارات دانشگاه تهران، سوم، 1366ش.

--------، تصحیح حسین اعلمی، بیروت، مؤسسة الاعلمی، 1407ق.

تمیمی مغربی، نعمان بن بن منصور، دعائم الاسلام، تحقیق آصف بن علی اصغر فیضی، دارالمعارف، 1383ق.

جزائری، سید عبدالله، التحفة السنیه، نسخة مخطوط، لوح فشردة مکتبه اهل البیت علیهم السلام، بی تا.

جصّاص، احمد بن علی، احکام القرآن، بیروت، اوّل، دار الکتب العلمیه، 1415ق.

جمیلی، سید، الاعجاز الطبی فی القرآن، مکتبه الهلال، بیروت، 1987م.

جوادی آملی، عبدالله، انتظار بشر از دین، نشر اسراء، قم، مؤسسة اسراء، اوّل، 1380.

جوزی، ابن قیم، طب النبوی، بیروت، دار الکتب العلمیه، بی تا.

جوهری، اسماعیل بن حماد، الصحاح تاج اللغة و صحاح العربیة، بیروت، دار العلم للملایین، 1407ق.

حاکم نیشابوری، المستدرک، تحقیق یوسف عبدالرحمن المرعشلی، بیروت، دار المعرفه، بی تا.

--------، معرفة علوم الحدیث، بیروت، چهارم، دار الآفاق الحدیث، 1400ق.

حرّانی، حسن بن علی بن شعبه، تحف العقول عن آل الرسول، تحقیق علی اکبر غفاری، قم، دوم، مؤسسة نشر اسلامی، 1404ق.

--------، تهران، انتشارات کتابچی، پنجم، 1373ش.

حسینی، سیدرضا، الگوی تخصیص درآمد و نظریه رفتار مصرف کننده مسلمان، تهران، اوّل، مرکز نشر پژوهشگاه فرهنگ و اندیشة اسلامی، 1379ش.

ص: 404

حق پناه، رضا، «پیامدهای اتراف»، اندیشه حوزه، شمارة 6، سال 5.

حکیمی، محمّد رضا و دیگران، الحیاة، تهران، اوّل، مکتب نشر الثقافة الاسلامیه، 1368ش.

حکیمی، محمّد رضا و دیگران --------، سوم، الحیاة، تهران، مکتبة نشر الاسلامیه، 1378ش.

حکیم، سید محسن، مستمسک العروه، قم، کتابخانةآیت الله العظمی مرعشی، 1404ق.

حکیم، سید محمّد سعید، منهاج الصالحین، بیروت، اوّل، دار الصفوه، 1415ق.

حلبی، ابوالصلاح، الکافی فی الفقه، أبو الصلاح حلبی، تحقیق رضا استادی، کتابخانةأمیر المؤمنین علیه السلام، اصفهان، 1403ق.

حلوانی، حسین بن محمّد، نزهه الناظر و تنبیه الخاطر، قم، اوّل، مدرسه الامام المهدی علیه السلام 1408ق.

حلّی، ابن ادریس، السرائر، قم، دوم، جامعه مدرسین، 1410ق.

حلّی، ابن فهد، المهذب البارع، قم، جامعه مدرسین، 1407ق.

حلّی، حسن بن یوسف، تذکرة الفقهاء(ط. ق)، مکتبة مرتضویه، بی تا.

حلّی، یحیی بن سعید، الجامع للشرایع، قم، مؤسسة سید الشهداء، 1405ق.

حمیری، عبدالله، قرب الاسناد، اوّل، قم، موسسة آل البیت علیه السلام، 1413ق.

خلاّف، عبد الوهاب، علم اصول الفقه، بی چا، دار الحدّیث، قاهره، 1423ق.

خلیلیان اشکذری، محمّد جمال، فرهنگ اسلامی و توسعه اقتصادی، قم، اوّل، انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، 1381 ش.

خمینی، روح الله، الرسائل، مؤسسة اسماعیلیان، قم، 1385ق.

--------، تحریر الوسیلة، قم، دوم، دار الکتب العلمیه،1390ق.

--------، توضیح المسائل، تهران، نهم، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی،

ص: 405

1372ش.

--------، کتاب الطهارة، بی نا، بی جا، بی تا.

--------، المکاسب المحرمة، قم، سوم، مؤسسة اسماعیلیان، 1410ق.

خوئی، سید ابوالقاسم، البیان فی تفسیر القران، سوم، قم دارالثقلین، 1418ق.

--------، کتاب الحج، قم، لطفی، 1364ق.

--------، معجم رجال الحدیث، پنجم، 1413ق.

--------،

کتاب الطهاره، قم، دوم، مؤسسه آل البیت علیهم السلام، 1411ق.

--------، مستند العروة الوثقی (کتاب الصلاة)، تألیف: مرتضی بروجردی، اوّل، مدرسة دار العلم، قم، 1413ق.

--------، مستند العروة الوثقی (کتاب الصوم)، تألیف: مرتضی بروجردی، اوّل، لطفی، قم، 1364ش.

--------، معتمد العروة الوثقی (کتاب الحج)، تألیف: سید رضا خلخالی، دوم، لطفی، قم، 1364ش.

--------، منهاج الصالحین، بیست و هشتم، مدینة العلم، قم، 1410ق.

درنینگ، آلن، چقدر کافیست؟، ترجمة عبدالحسین وهاب زاده، دوم، مشهد، انتشارات جهاد دانشگاهی، 1376ش.

دفتر تبلیغات اسلامی, شعبة خراسان، پدیده شناسی فقر و توسعه، زیر نظر محمّد حکیمی، قم، اوّل، بوستان کتاب، 1380ش.

دفتر همکاری حوزه و دانشگاه، مبانی اقتصاد اسلامی، نشر سمت، دوم، 1374ش.

دمشقی، ابوحفص عمر بن علی بن عادل، اللباب فی علوم الکتاب، بیروت، اوّل، دار الکتب العلمیی، بی تا.

دیاب، عبد الحمید و قرقوز، احمد، طب در قرآن، ترجمه علی چراغی، اوّل، انتشارات حفظی، تهران، 1370ش.

ص: 406

دیلمی همدانی، ابوشجاع شیرویه بن شهردار، الفردوس بمأثور الخطاب، تحقیق سعید ابن بسیونی زغلول، اوّل، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1406ق.

دیلمی، حسن بن ابی الحسن، ارشاد القلوب، چهارم، بیروت، مؤسسة الاعلمی، 1398ق.

--------، أعلام الدین، قم، مؤسسة آل البیت صلی الله علیه و آله لإحیاء التراث، بی تا.

راغب اصفهانی, ابو القاسم حسین بن محمّد، مفردات غریب القرآن، دوم، دفتر نشر کتاب، 1404ق.

--------، تحقیق صفوان عدنان داوودی، دمشق، دارالقلم و بیروت، الدارالشامیه، اوّل، 1416ق.

--------، بیروت، دار المعرفه، بی تا.

رامیار، محمود، تاریخ قرآن، چهارم، تهران، امیر کبیر، 1379ش.

رحمانی همدانی، احمد، الامام علی علیه السلام، اوّل، تهران، المنیر للطباعه و النشر، 1417ق.

رشید رضا، محمّد، تفسیر القرآن الحکیم الشهیر بتفسیر المنار، اوّل، بیروت، دار المعرفه، 1414ق.

زبیدی، محمّد بن محمّد، شرح القاموس المسمی بتاج العروس من جواهر القاموس، تحقیق مصطفی حجازی، دارالهدایه، 1409ق.

--------، تحقیق علی شیری، دار الفکر، بیروت، 1414ق.

--------، بیروت، منشورات دار مکتبة الحیاة، بی تا.

سبزواری، سید عبدالاعلی، مهذب الاحکام، چهارم، مکتب آیه الله السید السبزواری، رقم، 1413ق.

سجستانی، سلیمان بن اشعث، سنن ابی داود، اوّل، دارالفکر، بیروت، 1410ق.

سرخسی، شمس الدین، المبسوط، بیروت، دار المعرفه، 1406ق.

ص: 407

سید الرضی، محمّد بن حسین، نهج البلاغه، ترجمة سید جعفر شهیدی.

--------، ترجمة و شرح سید علی نقی فیض الاسلام.

--------، ترجمة محمّد دشتی، قم، مؤسسة انتشارات حضور، دوم، 1383ش.

--------، تحقیق صبحی صالح، بیروت: دار الاسوه، 1415ق.

سید بن طاووس، علی بن موسی بن جعفر، اقبال الاعمال، اوّل، مکتب الاعلام الاسلامی، 1415ق.

--------، الطرائف فی معرفة مذاهب الطوائف، قم، اوّل، خیام، 1399ق.

سید مرتضی، الانتصار، قم، مؤسسه نشر اسلامی، 1415ق.

سیستانی، سید علی، توضیح المسائل، چهارم، بی نا، قم، 1415ق.

--------، قاعده ِ لاضرر ولاضرار، اوّل، دفتر سید آیت الله سیستانی، قم، 1414ق.

--------، منهاج الصالحین، اوّل، دفتر سید آیت الله سیستانی، قم، 1416ق.

سیوطی، جلال الدین، الجامعه الصغیر، بیروت، اوّل، دار الفکر، 1401ق.

شبّر، سیّدعبدالله، الاخلاق، قم، مکتبی العزیزی، 1374ش.

شجاعی شکوری، محمّد جواد، پژوهشی در احادیث و روایات طبی، (پایان نامة کارشناسی ارشد علوم قرآنی و حدیث).

شربینی، محمّد بن احمد، مغنی المحتاج، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، 1377ق.

شریف، عدنان، من علم الطب القرآنی، دارالعلم للملایین، بیروت، 1990م.

شوشتری، نور الله بن السید شریف، احقاق الحق و ازهاق الباطل، قم، اوّل، کتابخانةآیت الله العظمی المرعشی، 1411ق.

شوکانی، فتح القدیر، عالم الکتب، بی تا.

شومپتر، آ. جوزف، تاریخ تحلیل اقتصادی، ترجمة فریدون فاطمی، بی تا.

شهید اوّل, محمّد بن جمال الدین مکی عاملی، الذکری، چاپ سنگی، بی تا.

شهید ثانی، زین الدین بن علی عاملی، مدارک الاحکام، تحقیق مؤسسة آل البیت‰

ص: 408

لاحیاء التراث، مشهد، اوّل، 1410ق.

--------، مسالک الافهام، تحقیق و نشر مؤسسة معارف اسلامی، قم، اوّل، 1416ق.

--------، نهایة المرام، تحقیق مجتبی عراقی و علی پناه اشتهاردی و حسین یزدی، اوّل، قم، مؤسسه نشر اسلامی، 1413ق.

شهید ثانی، الروضة البهیة فی شرح اللمعة الدمشقیه، قم، اوّل، مکتبة الداوری، 1410ق.

شیخ حرّ عاملی، محمّد بن الحسن، وسایل الشیعه، تهران، مکتبة الاسلامیه، 1403ق.

--------، تحقیق عبدالرحیم ربانی شیرازی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، بی تا.

شیخ صدوق. ابن بابویه القمی، محمّد بن علی بن الحسین، امالی، قم، موسسة البعثه، اوّل، 1417ق.

--------،امالی، انتشارات کتابخانة اسلامیه، چهارم، 1362ش.

--------، الخصال، قم، جامعة مدرسین، بی تا.

--------، ثواب الأعمال، قم، دوم، منشورات الرضی، 1368ش.

--------، علل الشرایع، نجف، المکتبه الحیدریه، 1386ق.

--------، عیون اخبار الرضا علیه السلام، تحقیق حسین اعلمی، بیروت، اوّل، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، 1404ق.

--------، من لایحضره الفقیه، تهران، دار الکتب الاسلامیه، 1401ق.

--------، تحقیق علی اکبر غفاری، قم، دوم،جامعه المدرسین، 1404ق.

--------، الهدایه، قم، اوّل، مؤسسه امام هادی، 1418ق.

--------،الاعتقادات فی دین الامامیه، بیروت، دوم، دار المفید، 1414ق.

شیخ طوسی، اختیار معرفة الرجال(رجال الکشی)، قم، مؤسسة آل البیت علیهم

ص: 409

السلام، 1404ق.

شیخ کلینی، محمّد بن یعقوب، الکافی، تصحیح علی اکبر غفاری، سوم، تهران، دارالکتب الاسلامیه، بی تا.

--------، الاصول من الکافی، بیروت، دار التعارف، سوم، 1401ق.

شیخ مفید، محمّد بن محمّد بن النعمان، الامالی، دوم، قم، مؤسسة انتشارات اسلامی، 1413 ق.

--------، الاختصاص، چهارم، قم، مؤسسة نشر اسلامی، 1414ق.

--------، المقنعه، قم، جامعه مدرسین، دوم، 1410ق.

صدر، محمّدباقر، اقتصادنا، دوم، المجمع العلمی للشهید الصدر، 1408ق.

طباطبائی کربلائی، علی بن محمّد علی، ریاض المسائل فی بیان الاحکام بالدلائل، اوّل، قم، مؤسسة نشر اسلامی، 1412ق.

طباطبائی، سید محمّد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، جامعة مدرسین، بی تا.

--------، بیروت، اوّل، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، 1417ق.

--------، ترجمه محمّد باقر موسوی همدانی، قم: دفتر انتشارات اسلامی، بی تا.

طباطبایی حکیم، سید محسن، مستمسک العروة الوثقی، انتشارات کتابخانة آیت الله العظمی مرعشی نجفی، قم، 1404ق.

طباطبایی یزدی، سید محمّد کاظم، العروة الوثقی، تحقیق و نشر: مؤسسه نشر اسلامی، قم، اوّل، 1419ق.

--------، قم، دوم، مؤسسة اسماعیلیان، 1370ش.

طبرانی، سلیمان بن احمد، المعجم الصغیر، بیروت، دارالکتب العلمیه، بی تا.

طبرسی ابوعلی فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، بیروت، دار المعرفه، اوّل، 1406ق.

--------، مکارم الاخلاق، ششم، منشورات الشریف الرضی، 1392ق.

ص: 410

طبرسی، احمد بن علی، الاحتجاج، نجف، دار النعمان، 1386ق.

طبری، محمّد بن جریر، جامع البیان عن تاویل ای القران، بیروت، دارالفکر، 1415ق.

طریحی، فخر الدین، مجمع البحرین، تحقیق سیّد احمد حسینی، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، تهران، دوم، 1408ق.

طوسی، ابن حمزه، الوسیله، قم، اوّل، کتابخانةآیت الله العظمی مرعشی نجفی، 1408ق.

طوسی، محمّد بن الحسن، الامالی، اوّل، قم، دار الثقافه، 1414ق.

--------، التبیان فی تفسیر القران، مکتب الاعلام الاسلامی، 1409ق.

--------، بیروت، دار احیاء التراث العربی، بی تا.

--------، الخلاف، تحقیق گروهی از محقّقان، مؤسسه نشر اسلامی، قم، 1407ق.

--------، المبسوط فی فقه الامامیّة، تحقیق محمّد باقر بهبودی، دوم، المکتبة المرتضویة لاحیاء آثار الجعفریه، تهران، 1388ق،

--------، تحقیق محمّد تقی کشفی، تهران، المکتبة المرتضویه، 1387ق.

--------، النهایة فی مجرّد الفقه والفتاوی، دارالاندلس، بیروت، بی تا.

--------، تهذیب الاحکام، تهران، چهارم، دار الکتب الاسلامیه، 1365ش.

--------، مصباح المتهجّد، بیروت، اوّل، مؤسسة فقه شیعی، 1411ق.

عابدینی، احمد، «امام خمینی، ساده زیستی و مسألة شأن»، مجلّة فقه، شمارة 21 و 22، سال 6، پاییز و زمستان 1378ش.

عالم عبدالرحمن، تاریخ فلسفه سیاسی غرب، وزارت امور خارجه، تهران 1381ش.

عاملی، سید محمّد جواد، مفتاح الکرامة، تحقیق علی اصغر مروارید، دارالتراث، بیروت، اوّل، 1418ق.

عبد الله بن قدامه، المغنی، بیروت، دار الکتاب العربی، افست، بی تا.

ص: 411

عبدالرضا علی، صادق، القرآن والطب الحدیث، اوّل، بیروت، دار المؤرخ العربی، 1411ق.

--------، القرآن والطب الحدیث، قم، مؤسسة المعارف الاسلامیه، اوّل، 1413ق.

عجلونی، اسماعیل بن محمّد، کشف الخفاء، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1408ق.

عسکری، ابو هلال، الفروق اللغویة، تحقیق مؤسسة نشر اسلامی، الاوّلی، قم، مؤسسة نشر اسلامی، 1412ق.

علاّمه حلّی، تحریر الأحکام، قم، اوّل، مؤسسه امام صادق علیه السلام،1420ق.

--------، إرشاد الاذهان إلی أحکام الایمان، تحقیق فارس الحسون، مؤسسة نشر اسلامی، قم، اوّل، 1413ق.

--------، تبصرة المتعلمین، تحقیق سید احمد حسینی و هادی یوسفی،

تهران، اوّل، 1368ش.

--------، تذکرة الفقها، تحقیق مؤسسة آل البیت علیهم السلام لإحیاء التراث، اوّل، قم، مهر 1414ق.

--------، تذکرة الفقهاء، المکتبة الرضویة لإحیاء الاثار الجعفریة، بی جا، بی تا.

--------، قواعد الاحکام، قم، اوّل، مؤسسة نشر اسلامی، 1413ق.

--------، مختلف الشیعه، قم، اوّل، مؤسسة نشر اسلامی، 1412ق.

علاّمه حلّی، حسن بن یوسف بن مطهر، تحریر الاحکام، قم، مکتبة التوحید، 1420ق.

--------، تحریر الاحکام، مؤسسة آل البیت، مشهد، بی تا.

--------، خلاصة الأقوال، اوّل، مؤسسه نشر الفقاهه، 1417ق.

--------، منتهی المطلب، چاپ سنگی، بی تا.

--------، نهایة الأحکام، قم، دوم، مؤسسة اسماعیلیان، 1410ق.

علاّمه مجلسی، محمّد باقر، بحارالانوار الجامعه لدرر اخبار الائمه الاطهار، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1403ق.

ص: 412

--------، سوم، بیروت، موسسة الوفاء، 1403ق.

علی بن جعفر الصادق علیه السلام، مسائل علی بن جعفر، قم، اوّل، کنگرة جهانی امام رضا علیه السلام، 1409ق.

عیاشی، محمّدبن مسعود، تفسیر العیاشی، تحقیق سید هاشم رسولی محلاتی، تهران، المکتبه العلمیه الاسلامیه، بی تا.

فاضل هندی، محمّد بن حسن اصفهانی، کشف اللثام، تحقیق مؤسسة نشر اسلامی، قم، اوّل، مؤسسة نشر اسلامی، 1416ق.

فاطمی حسن، گرسنگی. ارمغان استعمار، تهران، شرکت سهامی انتشار، 1362ش.

فخر المحققین، ایضاح الفوائد، قم، اوّل، العلمیه، 1387ق.

فخر رازی، التفسیر الکبیر(تفسیر الرازی)، سوم، بی تا، بی جا.

فراهیدی، خلیل بن احمد، کتاب العین. تحقیق الدکتور مهدی المخزومی، مؤسسة الهجره، 1409ق.

--------، تحقیق مهدی مخزومی و ابراهیم سامرایی، بیروت، اوّل، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، 1408ق.

--------، اوّل، اسوه، قم، 1414ق.

فیروزآبادی، محمّد بن یعقوب، القاموس المحیط، المؤسسة العربیه، بیروت، بی تا.

فیض کاشانی، مولی محمّدمحسن، تفسیر الصافی، قم، دوم، موسسة الهادی، 1410ق.

فیّومی، احمد بن محمّد، المصباح المنیر، تصحیح: محمّد محیی الدین عبد الحمید، بی نا، بی جا، 1929م.

قدیری اصل باقر، کلیات علم اقتصاد، تهران: مرکز نشر سپهر، 1379ش.

قرضاوی، یوسف، مشکلة الفقر و کیف عالجها الاسلام، ششم، قاهره، مکتبی وهبه، 1415ق.

--------، دور القیم والاخلاق فی الاقتصاد الاسلامی، اوّل، بیروت، مؤسسة

ص: 413

الرساله، 1417ق.

قطب الدین راوندی، سعید بن هبة الله، فقه القران، تحقیق سید احمد حسینی، قم، چاپخانة الولایه، 1405ق.

قمی، ابو الحسن علی بن ابراهیم، تفسیر قمی، قم، سوم، دار الکتاب، 1404ق.

قمی، شاذان بن جبرئیل، الفضائل، نجف، منشورات حیدریه، 1381ق.

کارفانتان، ژان. ایو. و شارل کندامین، چیرگی بر گرسنگی، ترجمة عباس آگاهی، مشهد، آستان قدس رضوی، اوّل، 1366ش.

کاشانی، ابوبکر، بدائع الصنائع، پاکستان، مکتبه حبیبیه، 1409ق.

کاشانی، محمّد بن مرتضی (مولی محسن)، المحجه البیضاء فی تهذیب الاحیاء، تصحیح علی اکبر غفاری، چهارم، قم، دفتر انتشارات اسلامی، 1417ق.

کاشف الغطاء، جعفر، کشف الغطاء، اصفهان، مهدوی، چاپ سنگی، بی تا.

کرکی، علی بن حسین، جامع المقاصد، تحقیق و نشر مؤسسة آل البیت علیه السلام، اوّل، قم، 1410ق.

گارودی، روژه، هشدار به زندگان، علی اکبر کسمایی، تهران: هاشمی، 1362ش.

گروه پژوهشی علوم قرآن و حدیث، فرهنگ روابط اجتماعی در آموزه های اسلامی، مشهد، سوم، دانشگاه علوم اسلامی رضوی، 1389ش.

گروهی از پژوهشگران، موسوعة نضرة النعیم، دوم، جدّه، دارالوسیله، 1419ق.

گلپایگانی، سید محمّد رضا، مجمع المسائل، دارالقرآن، قم، 1414ق.

--------، هدایة العباد، قم، دار القران، 1413ق.

گل محمّدی، احمد، جهانی شدن، فرهنگ، هویت، اوّل، تهران، نشر نی، 1381ش.

گولدنر الوین، بحران جامعه شناسی غرب، ترجمه فریده ممتاز، تهران، شرکت سهامی انتشار، 1383ق.

لیثی واسطی، علی، عیون الحکم و المواعظ، قم، دار الحدیث، اوّل، 1376ش.

ص: 414

مؤسسة آموزشی و پژوهشی امام خمینی، فلسفة اخلاق، دوم، قم، انتشارات مؤسسة آموزشی و پژوهشی امام خمینی، 1377ش.

مازندرانی، مولی محمّد صالح، شرح أصول الکافی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1421ق.

ماهنامة مهندسی فرهنگی سال دوم شمارة 12 شهریور و مهر 1386ش.

مبارکفوری، تحفة الاحوذی، بیروت، اوّل، دار الکتب العلمیه، 1410ق.

متقی هندی، علی بن حسام الدین، کنزالعمال، بیروت: مؤسسة الرساله، 1405ق.

مجتبوی، مهدی، فرهنگ اصطلاحات کار و تأمین اجتماعی، تهران، اوّل، مؤسسة کار و تأمین اجتماعی، 1372ش.

محدث نوری، میرزا حسین، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، بیروت، دوم، مؤسسة آل البیت علیه السلام، 1408ق

محقّق اردبیلی، احمد، مجمع الفائدة والبرهان، تحقیق مجتبی عراقی و علی پناه اشتهاردی و حسین ایزدی، اوّل، موسسة نشر اسلامی، قم، 1411ق.

--------، زبدة البیان فی احکام القران، تحقیق محمّد باقر بهبودی، اوّل، تهران، المکتبة المرتضویه، بی تا.

محقّق حلّی، جعفر بن حسن، المعتبر، قم، مؤسسة سید الشهداء، 1364ش.

--------، شرائع الاسلام، تحقیق سیّد صادق شیرازی، تهران، دوم، انتشارات الاستقلال، 1409ق.

محقّق سبزواری، کفایة الأحکام، قم، اوّل، مؤسسة نشر اسلامی، 1423ق.

محمّد بن سعد، الطبقات الکبری، بیروت، دار صادر، بی تا.

محمّد جواد شجاعی شکوری، پژوهش در احادیث و روایات طبی، پایان نامة کارشناس ارشد.

محمّدی ری شهری، محمّد، التنمیة الاقتصادیة فی الکتاب و السنّة، اوّل، قم،

ص: 415

دارالحدیث، 1380ش.

--------، موسوعه الامام علی بن ابی طالب علیه السلام فی الکتاب والسنه والتاریخ، اوّل، قم، دارالحدیث، 1421ق.

--------، میزان الحکمه، قم، دارالحدیث، بی تا.

--------، ترجمه حمید رضا شیخی، ج 15، قم، دارالحدیث، 1377ش.

--------، تحکیم خانواده از نگاه قرآن و حدیث، پژوهشی به قلم عبدالهادی مسعودی، بی تا.

محمود عبدالله، عمر، الطب الوقائی فی الاسلام، شرکه معمل و مطبعه الزهراء الحدیثه، موصل،1410ق.

مطهری، مرتضی، انسان کامل، دهم، تهران، صدرا، 1373ش.

--------، سیری در نهج البلاغه، نهم، تهران، صدرا، 1372ش.

--------، عدل الهی، هفدهم، صدرا، تهران، 1380ش

--------، بیست گفتار، پانزدهم، صدرا، 1378ش.

مک کیبن بیل، نقش مذهب در نجات محیط زیست، سیاحت غرب، شماره 17، آذر 1383ش.

مکارم شیرازی، ناصر، الدروس الشرعیّة فی فقه الامامیّة، تحقیق و نشر مؤسسة نشر اسلامی، قم، اوّل، 1412ق.

--------، القواعد الفقهیة، سوم، مدرسة الامام امیر المؤمنین علیه السلام، بی جا، 1411ق.

مکارم شیرازی، ناصر و دیگران، تفسیر نمونه، تهران، شانزدهم، دارالکتب الاسلامیه، 1373ش.

مناوی، محمّد بن عبد الرؤوف، فیض القدیر، بیروت، اوّل، دار الکتب العلمیه، 1415ق.

منسوب به امام رضا علیه السلام، الفقه، تحقیق مؤسسة آل البیت، مشهد، اوّل، کنگرة جهانی

ص: 416

امام رضا علیه السلام، 1406ق.

منسوب به امام صادق علیه السلام، توحید المفضل، بیروت، دوم، مؤسسه الوفاء، 1404ق.

منسوب به امام صادق علیه السلام، مصباح الشریعه، بیروت، اوّل، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، 1400 ق.

موسوی محمّد علی و همکاران، مصرف گرایی در آمریکا در بستر فضای مجازی. کارت های اعتباری و نظام اطلاع رسانی، نشریه جهانی رسانه، بهار 1388، شماره7.

میرمعزی، حسین، نظام اقتصادی اسلام (اهداف و انگیزه ها)، اوّل، تهران، مؤسسة فرهنگی دانش و اندیشه معاصر، 1378ش.

نجاشی، احمد بن علی، رجال النجاشی، قم، پنجم، مؤسسه نشر اسلامی، 1416ق.

نجدی، حمید، الاعجاز العلمی فی القرآن الکریم، مطبعه جوهر الشام، دمشق، 1414ق

نجفی، محمّد حسن، جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، تحقیق عباس قوچانی، دارالکتب اسلامیه، تهران، سوم، 136ش.

نراقی، احمد، عوائد الایام، قم، بصیرتی، اوّل، 1408ق.

--------، مستند الشیعه، اوّل، موسسة آل البیت علیه السلام 1415ق.

نراقی، محمّدمهدی، جامع السعادات، تصحیح سیدمحمّد کلانتر، بیروت، چهارم، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، بی تا.

نسائی، احمد بن شعیب، السنن الکبری(سنن نسائی)، بیروت، دار الکتب الاسلامیه، اوّل، 1411ق.

--------، سنن النسائی(السنن الکبری)، اوّل، بیروت، دارالفکر، 1348ق.

نووی، محیی الدین یحیی بن شرف، المجموع فی شرح المهذب، بیروت، دارالفکر، بی تا.

نیشابوری, محمّد بن عبد الله، معرفة علوم الحدیث، بیروت، لجنة احیاء التراث العربی،1400ق.

ص: 417

--------، چهارم، بیروت، دار الآفاق الجدیده،1400ق.

واسطی، علی بن محمّد، عیون الحکم و المواعظ، تحقیق حسین حسنی بیرجندی، اوّل، دارالحدیث، 1376ش.

وبر، ماکس، اخلاق پروتستان و روح سرمایه داری، ترجمة عبدالمعبود انصاری، تهران، اوّل، سمت، 1371ش.

همدانی، رضا، مصباح الفقیه، مکتبة الصدر، تهران، بی تا.

یاسین عبدالقادر، حسین، الاعجاز الطبی فی الکتاب والسنه، اوّل، مکتبة وهبه، قاهره، 1417ق.

ص: 418

افتخارات پژوهشی انتشارات دانشگاه

1 . آیة ولایت؛ پندارها و پاسخها: اثر برگزیدة پنجمین فراخوان آثار پژوهشی حوزة علمیة خراسان

2 . اخلاق اقتصادی از دیدگاه قرآن و حدیث:

- رتبة سوم پنجمین جشنوارة علمی - پژوهشی فردوسی (پایان نامه)

- کتاب برگزیدة سال حوزه در سال 1385

- اثر برگزیدة دومین فراخوان آثار پژوهشی حوزة علمیة خراسان

- اثر برگزیدة سومین دورة انتخاب کتاب سال استان خراسان رضوی 1385

- رتبة سوم ششمین جشنوارة علمی - پژوهشی فردوسی (کتاب)

- کتاب شایان تقدیر در چهاردهمین جشنوارة کتاب سال دانشجویی و اولین جشنوارة کتاب سال قرآنی دانشجویی

3 . اسوه های عملی و پیرایه های خرافی در داستان یوسف پیامبر علیه السلام: کتاب برگزیدة چهارمین دورة کتاب سال حوزه

4 . الزام سیاسی: اثر برگزیدة دومین فراخوان آثار پژوهشی حوزة علمیة خراسان

5 . الگوی مصرف در آموزه های اسلامی: اثر برگزیدة پنجمین فراخوان آثار پژوهشی حوزة علمیة خراسان

6 . امامت پژوهی؛ از دیدگاه امامیه، معتزله و اشاعره: کتاب برگزیدة اولین مراسم انتخاب کتاب سال استان خراسان

7 . اهل البیت علیهم السلام فی القرآن الکریم: اثر برگزیدة اولین فراخوان آثار پژوهشی حوزة علمیة خراسان

8 . التعلیق فی علم الکلام: اثر برگزیدة دومین فراخوان آثار پژوهشی حوزة علمیة خراسان

9 . خاتمیت و پرسشهای نو: اثر برگزیدة یازدهمین جشنوارة پژوهشی شیخ طوسی رحمة الله.

10 . دانش درایی الحدیث: کتاب برگزیدة چهارمین دورة کتاب سال حوزه

11 . سازگاری و گذشت (مدارا و عفو): اثر برگزیده در حوزة معارف قرآن در چهاردهمین نمایشگاه بین المللی قرآن کریم

12 . فرهنگ اصطلاحات حقوق جزا: اثر برگزیدة پنجمین فراخوان آثار پژوهشی حوزة علمیة خراسان

13 . فرهنگ روابط اجتماعی در آموزه های اسلامی (ج2): اثر برگزیدة پنجمین فراخوان آثار پژوهشی حوزة علمیة خراسان

14 . فقیهان امامی و عرصه های ولایت فقیه:

- کتاب برگزیدة سال حوزة در سال 1385

- اثر برگزیدة دومین جشنوارة کتاب دین

- اثر برگزیدة دومین فراخوان آثار پژوهشی حوزة علمیة خراسان

- رتبة دوم ششمین جشنوارة علمی - پژوهشی فردوسی

15 . مبانی رفع تعارض اخبار از دیدگاه شیخ طوسی: کتاب سال استان خراسان رضوی در سال 1386 در موضوع دین پژوهی

16 . مثبت اندیشی یا منفی نگری؟: رتبة اول پژوهشهای قرآنی بخش دانشگاهی شانزدهمین نمایشگاه بین المللی قرآن کریم

17 . مفاهیم بنیادین حقوق کیفری: رتبة دوم پنجمین جشنوارة فردوسی

18 . مهارت نظم و انضباط فردی و اجتماعی: اثر برگزیدة دومین فراخوان آثار پژوهشی حوزة علمیة خراسان

19 . مهارتها و آداب دوستی: رتبة دوم هفتمین جشنوارة علمی - پژوهشی فردوسی

20 . نقش اسلام در پیشگیری و کاهش بزهکاری: رتبة سوم چهارمین جشنوارة فردوسی

21 . واژه نامة تفصیلی فقه جزا: اثر برگزیدة دومین فراخوان آثار پژوهشی حوزة علمیة خراسان

ص: 419

22 . روش شناسی مطالعات دینی:

- اثر برگزیدة چهارمین دورة انتخاب کتاب سال خراسان رضوی 1386

- رتبة اول ششمین جشنوارة علمی - پژوهشی فردوسی

23 . رابطة سببیت در حقوق کیفری:

- کتاب برتر چهاردهمین جشنوارة کتاب سال دانشجویی 1386

- رتبة اول ششمین جشنوارة علمی - پژوهشی فردوسی

- کتاب شایستة تقدیر در بیست و پنجمین دورة کتاب سال جمهوری اسلامی ایران در حوزة حقوق

24 . فلسفة حقوق: رتبة دوم ششمین جشنوارة علمی - پژوهشی فردوسی

25 . فلسفة دین: رتبة اول هفتمین جشنوارة علمی - پژوهشی فردوسی

نمایندگیهای فروش در شهرستانها

× انتشارات آستان قدس رضوی: مشهد - شرکت به نشر، فروشگاههای تابعة شهر مشهد. [ 8511136

× انتشارات بنیاد پژوهشهای اسلامی: مشهد - نبش چهارراه شهدا. [ 2230803

× انتشارات آریان: تهران - خ انقلاب، خ اردیبهشت. [ 66416412

× انتشارات آستان قدس رضوی: تهران - خ انقلاب، مقابل دانشگاه تهران. [ 66401543

× انتشارات اندیشی سبز نوین: تهران - خ انقلاب، خ اردیبهشت، پلاک 225. [ 66463518

× انتشارات بهنامی: تهران - خ انقلاب، خ اردیبهشت، پلاک 228. [ 66409923

× انتشارات بوطیقا: تهران - خ انقلاب، خ لبافی نژاد، قبل از کارگر، پلاک 213. [ 66400042 - 66496715

× انتشارات حکمت: تهران - خ انقلاب، اول خ ابوریحان، پلاک 3. [ 66415879

× انتشارات خرسند: تهران - خ انقلاب، خ 12 فروردین، بالاتر از لبافی نژاد، کوچة بهشت آیین، پلاک 21. [ 66490584

× انتشارات دانایی توانایی (نمایندگی پخش کتب سمت): تهران - خ انقلاب، روبه روی درب اصلی دانشگاه، خ فخر رازی، خ شهدای ژاندارمری، پلاک 166. [ 66490707

× انتشارات دانشکدی علوم قضایی: تهران - خ انقلاب، اول پل کالج، خ خارک، جنب تالار وحدت. [ 66701827

× انتشارات شمس تبریزی: تهران - خ انقلاب، اول خ آزادی. [ 66423509

× انتشارات گنج دانش: تهران - خ انقلاب، اول خ فروردین. [ 66485048

× انتشارات مجد: تهران - خ انقلاب، خ 12 فروردین، پلاک 10. [ 66495034

× انتشارات میزان: تهران - خ انقلاب، بین فرهنگ و رامسر. [ 88349529

× پخش کتاب پرستو: تهران - خ انقلاب، خیابان 12 فروردین، پاساژ کتاب. [ 66953517

× پکتا (پخش کتب اسلامی و انسانی): تهران - خ حافظ، چهارراه کالج، نبش کوچة بامشاد، شمارة 525 . [ 88940303

× کتابفروشی دانشکدی الهیات دانشگاه تهران: تهران - آقای وحیدی. [ 88742478

× کتابفروشی دانشگاه شهید بهشتی تهران: تهران - آقای تفرّجی. [ 29903168

× مؤسسی پاک نگار: تهران - خ شهید مفتح، خ ورزنده، پلاک 14. [ 88321878

× مجتمع مطبوعات تخصّصی کشور: تهران - اتوبان کردستان، ضلع جنوبی ساختمانهای ونک. [ 88042270

× نشر جنگل: تهران - خ انقلاب، بین 12 فروردین و اردیبهشت، پلاک 193. [ 66495275

× انتشارات دارالفکر: قم - خ صفائیه، پلاک 636. [ 7743544

× انتشارات دانشگاه قم: قم - انتهای بلوار امین، دانشگاه قم. [ 2853311

× بنیاد پژوهشهای اسلامی: قم - خ صفائیه. [ 7733029

× بوستان کتاب قم: قم - خ صفائیه، مؤسسة بوستان کتاب قم. [ 7742155

× انتشارات ثقفی: اصفهان - خ سپاه، روبه روی چهل ستون. [ 2224524

× انتشارات انصار الامام المنتظر: نجف آباد - خ منتظری شمالی، جنب حوزة علمیه. [ 2618583

× انتشارات مولی: تبریز - خ شریعتی شمالی. [ 5553259

× انتشارات علامه طباطبایی: آذربایجان شرقی - بناب، خ امام، روبه روی دانشگاه آزاد. [ 7235881

× مؤسسی فرهنگی و آموزشی قرآن کریم: اهواز - باغ معین، خ نظام وفا. [ 2221784

ص: 420

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109